کن رابینسون؛ اگر چه بسیاری از مردم مدعیاند که میخواهند شاد باشند، اما شواهد و نشانههای بسیاری وجود دارند که ثابت میکنند اکثریت آنها چنین نیستند. یکی از پارادوکسهای روزگار ما این است که بهطور کلی، مردم در مقایسه با 20 یا 30 سال قبل، کمتر شاد هستند هر چند از رفاه و راحتی بیشتری در مقایسه با آن دوران برخوردارند.
در سال 2003، دان بیکر کتابی تحت عنوان «آنچه افراد شاد میدانند»، منتشر کرد که بر اساس تجربیات و مطالعات بلندمدت او، درباره افرادی با ویژگیها و پیشینههایی از همه نوع نوشته شده بود. بیکر در کتابش به آنچه باعث شاد یا ناشاد شدن افراد میشود، پرداخته و اعتقاد دارد که شادی واقعی، پدیدهای نادر و کمیاب است. بهویژه در کشورهایی همچون آمریکا که برخلاف ظاهر پر زرق و برقش مردم آن روز به روز خالیتر و کمتر شاد میشوند.
راههای مختلفی برای سنجش سطح شاد بودن افراد جامعه وجود دارد، از جمله سطح عدم مشارکت فعال و علاقهمندانه درکار یا تحصیلات، میزان افسردگی، استفاده از مواد مخدر و الکل و نرخ خودکشی در جامعه. براساس تحقیقات صورت گرفته تقریبا نیمی از افراد بالغ در ایالات متحده، اشتیاق و دلبستگی اندکی به زندگی دارند و در نتیجه تمایلی نسبت به مشارکت فعال و افزایش بهرهوری در جهان از خود نشان نمیدهند. آمار و ارقام مربوط به سایر نقاط جهان ازجمله اروپا و آسیا نیز ناامید کننده است که در مجموع حکایت از هزینهها و زیانهای هنگفت فردی، اجتماعی و اقتصادی ناشی از این بیاشتیاقی دارند.
از تمام این آمار و ارقام و یافتهها میتوان این مساله را استخراج کرد که، چرا بسیاری از افراد دوست دارند شاد باشند و شادتر زندگی کنند. علت گرایش افراد به شاد بودن را میتوان به این صورت توجیه کرد چون اغلب انسانها، از زندگی شادی برخوردار نیستند دوست دارند با رسیدن به احساس شادی، از زندگیشان بیشتر لذت ببرند، به زندگیشان معنا و مفهوم بدهند و با مشاغل و اطرافیان خود، روابط مطلوبتری به وجود آورند.
افسردگی یکی از معضلات جدی و رو به افزایش دنیای امروز ماست. به عنوان مثال، تعداد مصرفکنندگان داروهای ضدافسردگی در انگلستان طی چهار سال گذشته بیش از 40درصد افزایش داشته است. براساس پیشبینی سازمان بهداشت جهانی، تا سال 2020 افسردگی به دومین عامل مرگ و میر انسانها تبدیل خواهد شد و بیش از 30 درصد افراد بالغ به انواع و درجات مختلف افسردگی مبتلا خواهند شد. ابعاد منفی ناشی از افسردگی هنگامی خطرناکتر و جدیتر میشوند که باعث افزایش گرایش افراد به اقدام برای خودکشی شوند. بر اساس آمار موجود، موارد اقدام به خودکشی در افراد بین 15 تا 25 سال در 30 سال گذشته، 25 برابر شده است!
دلایل متعددی برای گسترش احساس افسردگی در میان انسانها وجود دارد که از جمله آنها میتوان به افزایش مادیگرایی و بالا رفتن افسار گسیخته سطح استانداردهای زندگی که توسط رسانهها تبلیغ و تحریک میشود، اشاره کرد. بهطور کلی، گرایش روز افزون افراد به سمت تحقق منافع فردی و به فراموشی سپردن سنتهای خانوادگی و اجتماعی و نقش پررنگ رسانهها و تکنولوژیهای آنلاین باعث شده تا بر سطح افسردگی انسانها افزوده شود. ارتباطات مجازی و آنلاین بیش از حد معمول و معقول بین نوجوانان و جوانان باعث شده تا آنها دوستان حقیقی کمتری داشته باشند.
سوای تمام این دلایل فنی و علمی، یک دلیل بنیادین دیگر نیز برای علت گسترش احساس ناشاد بودن افراد در محل کار وجود دارد و آن «سوءِتعبیر و کجفهمی عموم مردم» درباره ماهیت شادی است که در قسمتهای بعدی این مطلب به آن بیشتر خواهیم پرداخت.