ازدواج پیوندی مقدس است که زن و شوهر باید در حفظ آن بکوشند. از آنجا که گاهی زن و شوهر بدون تقصیر یا با تقصیر از یکدیگر جدا میشوند، در این بخش موضوع انحلال خانواده بررسی خواهد شد. پایان زندگی زناشویی، گاه بر اثر امری قهری مثل مرگ و گاه به سبب امری ارادی مثل فسخ نکاح یا طلاق است.
یک. فسخ نکاح
فسخ به معنای اختیارِ به هم زدن عقد است. در فسخ نکاح، مقدمات طلاق و نیز وقوع صیغه طلاق لازم نیست؛ هر چند مطابق قانون، طرفین باید به دادگاه مراجعه نمایند و فسخ نکاح را ثبت کنند. حق فسخ نکاح یا به سبب برخی عیوبی که در زن و مرد قبل از عقد وجود دارد، ایجاد میشود یا به جهت فریب در نکاح تحقق مییابد.
1. به دلیل عیب:
حق فسخ نکاح به سبب عیب به دو صورت است؛ مطابق ماده 1121 قانون مدنی، اگر زن یا مرد قبل از عقد به طور مداوم یا ادواری مجنون باشند، برای طرف مقابل حق فسخ ایجاد میشود. همچنین طبق ماده 1122 این قانون (اصلاحی 1372/7/4) بیماریهای ویژه زن یا مرد در صورتی که فرد قبل از عقد به آنها مبتلا باشد، موجب حق فسخ برای طرف مقابل میگردد.
در مردان صرفاً بیماری جنسی، مانع ایفای وظیفه زناشویی میشود. عقیم بودن مرد یا زن موجب حق فسخ نیست؛ بلکه مرد حق طلاق دارد و زن نیز در صورت عسر و حرج میتواند برای درخواست طلاق به دادگاه مراجعه نماید. (1) بیماریهای ویژه زن عبارت است از: بیماری جنسی (قرن و افضا)، برص، جذام، زمینگیری و نابینایی هر دو چشم که البته اگر مرد قبل از عقد از وجود این عیوب مطلع بوده و با این وصف اقدام به ازدواج نموده است، حق فسخ نخواهد داشت.
طبق ماده 1128 قانون مدنی، هرگاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده باشد و بعد از عقد معلوم شود که او فاقد آن وصف بوده است، برای طرف مقابل حق فسخ ایجاد میشود؛ چه طرفین به طور صریح آن را هنگام عقد ذکر کرده باشند یا نه؛ ولی عقد بر اساس وجود آن صفت شکل گرفته است؛ مانند اینکه طرفین به شرط عدم تأهل در گذشته، توافق به نکاح کرده باشند و بعد خلاف آن ثابت شود یا اینکه عقد نکاح بر فرض سلامت فرد بنا شود، ولی بعد از عقد معلوم شود بیماری سخت و غیرقابل درمانی دارد و آن را مخفی کرده است. طبق مادههای 1124 و 1125 قانون مدنی، عیوب باید در زمان عقد وجود داشته باشند، وگرنه موجب حق فسخ نیستند؛ مگر عیوب مربوط به مرد (عنن و جنون) که اگر بعد از عقد ایجاد شوند، موجب حق فسخ خواهند بود. علاوه بر آن، طبق ماده 1126 قانون مدنی اگر زوجین قبل از عقد از این امراض آگاه باشند، بعد از عقد حق فسخ نخواهند داشت.
طبق ماده 1131 این قانون، حق فسخ فوری است و اگر کسی به حق فسخ و فوریت آن علم داشته باشد، بعد از اطلاع از علت فسخ نباید اعمال حق را به تأخیر بیندازد.
2. به دلیل تخلف از وصف مقصود:
طبق ماده 1128 قانون مدنی، هرگاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده باشد و بعد از عقد معلوم شود که او فاقد آن وصف بوده است، برای طرف مقابل حق فسخ ایجاد میشود؛ چه طرفین به طور صریح آن را هنگام عقد ذکر کرده باشند یا نه؛ ولی عقد بر اساس وجود آن صفت شکل گرفته است؛ مانند اینکه طرفین به شرط عدم تأهل در گذشته، توافق به نکاح کرده باشند و بعد خلاف آن ثابت شود یا اینکه عقد نکاح بر فرض سلامت فرد بنا شود، ولی بعد از عقد معلوم شود بیماری سخت و غیرقابل درمانی دارد و آن را مخفی کرده است.
هر چند برخی عیوب و نیز فریب در ازدواج برای طرف مقابل حق فسخ ایجاد میکند، از آنجا که ازدواج امری مقدس است و دختر و پسر و نیز خانواده آنها با هزاران امید و آرزو به این وصلت اقدام کردهاند، اخلاق اسلامی اقتضا میکند که در مواجهه با چنین مواردی، زوجین درصدد درمان برآیند یا با سعه صدر آن عیب را بپذیرند و نیز در صورت پشیمانی فرد فریب دهنده و عذرخواهی او، با عفو و گذشت با او برخورد نمایند، مگر آنکه ادامه زندگی را با وجود آن عیب یا بیصداقتی غیرقابل تحمل ببینند و در خویشتن توان ادامه زندگی با آن شرایط را نیابند. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «هیچ چیز نزد خدا منفورتر از بنیان ازدواج که به واسطه جدایی ویران شود، نیست». (2)
دو. طلاق
طلاق یعنی جدا شدن زن از مرد، رها شدن از قید نکاح و رهایی از زناشویی (3) که ممکن است به درخواست مرد یا زن باشد. این درخواست به دادگاه خانواده ارائه میشود و دادگاه به درخواست مرد پس از تحقیق و رعایت شرایط قانونی رسیدگی میکند. همچنین بنابر ماده 1119 قانون مدنی، به درخواست طلاق از سوی زن در صورت وجود شرایط قانونی رسیدگی میشود. اگر زن از جانب شوهر وکالت داشته باشد که بتواند خود را در صورت تحقق موارد مندرج در قانون یا در سند ازدواج مطلقه کند یا در صورت ترک انفاق از جانب شوهر و عدم امکان الزام وی به دادن نفقه، او میتواند تقاضای طلاق کند. همچنین در صورتی که وضعیت زندگی مشترک به گونهای باشد که او در سختی طاقت فرسا قرار گیرد، دادگاه به تقاضای زن، او را ازجانب شوهر مطلقه میسازد.
بر اساس ماده 1148 قانون مدنی طلاقی که به درخواست مرد باشد، «طلاق رجعی» است؛ یعنی در ایام عدّه (سه ماه) شوهر میتواند رجوع کند. در طلاق رجعی، زن باید در منزل شوهر در تمام مدت عدّه سکونت داشته باشد؛ مگر آنکه ترس از ضرر جانی یا مالی یا حیثیتی داشته باشد. اگر در ایام عدّه، مرد با کلام یا رفتار خود، تمایلی برای رابطه همسری نشان داد، آن دو بدون نیاز به عقد ازدواج مجدد، دوباره زن و شوهر خواهند شد.
طبق ماده 1146 قانون مدنی، طلاق از طرف زن و به سبب کراهت او «طلاق خُلع» است که شوهر دیگر نمیتواند رجوع کند و در مقابل، زن تمام یا بخشی از مهر خود را میبخشد.
طلاق از نظر دین اسلام و عرف جامعه، امری ناپسند است و فقط در صورتی قابل پذیرش است که در تداوم زندگی مشترک، ضرر جدّی وجود داشته باشد. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ازدواج کنید، ولی طلاق ندهید؛ زیرا عرش خدا از وقوع طلاق میلرزد.» (4)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرمود:
همانا خدا و رسول خدا از زنانی که به ناحق از شوهر خود طلاق میگیرند، بیزار است. خدا ورسول خدا از مردانی که به زن خود ضرر میرسانند تا مهریه خود را ببخشد و طلاق گیرد، بیزار است. (5)
***
متأسفانه در نتیجه تغییرات فرهنگی و اجتماعی در طی دهههای اخیر در بیشتر کشورهای جهان، طلاق رشد فراوانی داشته است که این رشد در کشورهای غربی بسیار چشمگیر است؛ به طوری که گاه این مسئله به عنوان یکی از شاخصهای «انقلاب جنسی» در غرب مطرح میشود؛
***
هر چند در بسیاری از کشورهای دیگر نیز شاهد افزایش آمار طلاق - البته با شتاب کمتر - هستیم. میانگین نسبت طلاق به ازدواج در برخی از کشورهای اسلامی و غیراسلامی، در جدولهای زیر ارائه شده است: (6)
نسبت سنجی طلاق و ازدواج در کشورهای اسلامی
کشورهای اسلامی میانگین نسبت طلاق به ازدواج طی سالهای 1999 تا 2003 کشورهای اسلامی میانگین نسبت طلاق به ازدواج طی سالهای 1999 تا 2003
مالدیو 47/4 % مصر 13/4 %
کویت 32/6 % آذربایجان 13/1 %
قزاقستان 30/4 % ارمنستان 12/3 %
قرقیزستان 20/2 % بوسنی و هرزگوین 9/6 %
اردن 18/7 % ایران 9/4 %
بحرین 18/6 % ترکیه 9/1 %
فلسطین اشغالی 14/7 % تاجیکستان 7/8 %
گرجستان 14/0 % لیبی 5/5 %
نسبت سنجی طلاق و ازدواج در کشورهای غیراسلامی
کشورهای غیر اسلامی میانگین نسبت طلاق به ازدواج طی سالهای 1999 تا 2003 کشورهای غیر اسلامی میانگین نسبت طلاق به ازدواج طی سالهای 1999 تا 2003
بلژیک 67/7% نروژ 42/9 %
کوبا 65/9 % آمریکا 42/6 %
اروگوئه 58/7 % فرانسه 41/3 %
سوئد 54/9 % سوئیس 40/8 %
انگلیس 54/8 % ژاپن 35/6 %
اکراین 54/3 % پرتغال 35/3 %
بلاروس 52/9 % هلند 32/8 %
آلمان 49/7 % ونزوئلا 21/8 %
استرالیا 48/8 % یونان 16/7 %
نیوزلند 48/3 % چین 14/9 %
لوکزامبورگ 47/4%
کانادا 46/7 % قبرس 13/1 %
استونیا 46/7 % مکزیک 8/6 %
دانمارک 44/5 % جامائیکا 5/9 %
روسیه 43/3 % مغولستان 5/7 %
جمهوری چک 43/3 % ژاپن 35/6 %
آنچه ذکر شد، غیر از موارد جدایی زن و مرد در زندگی مشترک خارج از چارچوب خانواده است. در این کشورها این جداییها علی رغم وجود فرزندان، بسیار بیشتر از طلاق در خانواده اتفاق میافتد.
سه. عوامل طلاق
1. عوامل جهانی طلاق
جامعه شناسان رشد بیسابقه طلاق را در دهههای اخیر در جهان، معلول چند عامل اساسی میدانند که عبارتند از:
1-1. تغییر ارزشها:
امروزه گسترش ارزشهای مادی و کاهش توجه به ارزشهای معنوی، یکی از عوامل مهم در افزایش میزان طلاق است. از این رو در جوامع مرفّه اقتصادی، انتخاب شادمانی شخصی در خارج از چارچوب ازدواج که انگیزه افراد را برای حفظ رابطه همسری کاهش رو به گسترش است. گسترش فرهنگ دنیاگرایی و رفاه طلبی غرب در سایر کشورها، آثار خود را بر خانوادههای سایر جوامع بر جای نهاده است.
از این رو در خانوادههایی که متأثر از این فرهنگ میباشند، در فرآیند بحران ارزشها، خانواده بر لذت طلبی، تمتع لحظهای، مصلحتگرایی فردی، سودگرایی، مادهگرایی و ابزارگرایی استوار میگردد و انسانها صرفاً به لذت میاندیشند و فقط مصالح خویشتن را در نظر میگیرند و همه چیز را در چارچوب امور مادی و حتی جسمانی خلاصه میکنند. در چنین شرایطی، روابط انسانی که از بعد معنوی تهی میشود، بسیار سست، آسیب پذیر و شکننده خواهد شد؛ روابط زناشویی نیز از این قاعده مستثنا نیست و آمار طلاق روزبه روز افزایش مییابد. (7)
2-1. تغییر نگرش نسبت به ازدواج:
به گفته برخی از جامعه شناسان، خانواده و ازدواج در دیدگاه جدید غربی از یک «نهاد» به «مصاحبت» تبدیل شده است. (8) در نگاه زوج جوان غربی، ازدواج قراردادی است که با گزینش کاملاً آزادانه صورت میگیرد و بر مبنای عشق رمانتیک استوار است. چنین مفهومی از ازدواج به خوبی خود مفهوم طلاق و گسست زناشویی را در بر دارد؛ زیرا با توجه به ناپایداری وگذرا بودن احساسات عاشقانه، افراد به همان سرعتی که درگیر این روابط میشوند، ممکن است از این روابط خارج شوند. برخی معتقدند بالا بودن میزان طلاق، یک پدیده کوتاه مدت نیست؛ بلکه کفاره مفهوم جدید از ازدواج است. (9)
3-1. تغییر ساختار خانواده:
انتقال از نظام خانواده گسترده به خانواده هستهای، نقش برجستهای در افزایش میزان طلاق داشته است؛ زیرا ازدواج، جزئی از ارتباط خویشاوندی پیچیده و گسترده است و طلاق مستلزم انحلال چنین رابطهای خواهد بود. از این گذشته، استقلال و انزوای خانواده هستهای باعث میشود در مواقع بحرانی، منابع حمایتی اندکی به کمک خانواده بیاید که این امر میتواند به فشارهای عاطفی و مالی بینجامد. (10)
جامعه شناسان، قبحزدایی از طلاق، تغییر نقشهای جنسیتی، استقلال اقتصادی زنان و آزادی روابط جنسی را از مهمترین عوامل مؤثر بر افزایش رشد طلاق در بسیاری از کشورها ذکر کردهاند. (11)
2. علل طلاق در ایران
متأسفانه در ایران نیز طی چند دهه اخیر همواره شاهد رشد میزان طلاق بودهایم. بررسی نتایج 92 پژوهش انجام یافته در ایران از سال 1357 تا 1390 که دستگاههای اجرایی یا مراکز تحقیقاتی دانشگاهی انجام دادهاند، نشان میدهد که مهمترین عوامل وقوع طلاق در ایران عبارتند از:
1-2. عوامل فرهنگی اجتماعی:
شیوه ناکارآمد انتخاب همسر، آگاهی اندک پیش از ازدواج از نقش زن یا شوهر، کاهش سطح مسئولیت دختران و پسران، عدم آموزش مهارتهای لازم برای انجام مسئولیتهای خانوادگی، سطح توقع بالای زن یا شوهر از یکدیگر، تصور مثبت از پیامدهای طلاق، عدم وجود نگرش منفی به طلاق در میان بستگان زن یا شوهر، بیاحترامی از سوی همسر، عدم صداقت زن یا شوهر در معرفی خود پیش از ازدواج و ... .
2-2. عوامل اقتصادی:
عدم پرداخت نفقه از جانب شوهر، توقعات بالای اقتصادی، نوع و میزان اشتغال زن در خارج از منزل و ... .
3-2. عوامل اخلاقی:
عدم توافق اخلاقی همسران، سوءمعاشرت و سوءرفتار، فساد اخلاقی زن یا شوهر، اعتیاد، شرابخواری، فحاشی، خودخواهی، ضعف در حل مسئله و ... .
4-2. عوامل روان شناختی:
ویژگیهای روانی و عصبی غیرقابل تحمل، بدبینی شدید زن نسبت به شوهر یا شوهر نسبت به زن، باورهای غیرمنطقی، انگیزههای واهی در ازدواج و ... .
5-2. عوامل جنسی:
عدم رضایتمندی زناشویی، ناتوانی جنسی زن یا مرد، سردمزاجی جنسی، وجود عادات جنسی ناپسند در مردان، عدم تمکین زن، تنوع طلبی جنسی، عقیم بودن مرد یا زن و ... . (12)
در یک تحقیق ملی که معاونت اجتماعی سازمان بهزیستی انجام داده است، 5 علت اصلی درخواست طلاق بر اساس پروندههای مختومه در سالهای 84 و 85 عبارتند از: اعتیاد به موادمخدر، دخالت اطرافیان، ضرب و شتم، تنفر از همسر و سوءظن به او. (13)
چهار. پیامدهای طلاق
هر چند معمولاً طلاق، خروج از یک رابطه تنشزا و فرسایشی است و معمولاً افرادی که از همسر خود جدا میشوند، تا مدت کوتاهی آسایش نسبی را تجربه میکنند، پیامدهای منفی طلاق بیش از آن است که افراد را از طلاق خشنود سازد. رضایت دائمی از طلاق در ازدواجهایی حاصل میشود که میزان بحران و آسیب در زندگی مشترک بسیار بالا بوده است و آثار منفی طلاق با آن برابری نمیکند. در چنین مواردی، فرد با مدیریت زندگی پس از طلاق، جدایی را رهایی واقعی از رنجها و ضررهای فراوان مییابد. برخی پیامدهای منفی طلاق عبارتند از:
1. پیامدهای فردی
بسیاری از افراد پس از طلاق دچار مشکلات روحی متعددی میشوند؛ از جمله: کاهش شدید اعتماد به نفس، بیعلاقگی به زندگی، احساس عذاب وجدان، احساس خشم، یأس، فریب خوردگی، عصبانیت، افسردگی و دل تنگی و کاهش انگیزه و علاقه به کار. علاوه بر آن، خروج از رابطه زناشویی و ارتباط منظم جنسی، زنان و به ویژه مردان را دچار فشارهای روانی میسازد. معمولاً طلاق، سبب فشار اقتصادی بر زنان نیز میشود؛ زیرا حمایت مالی شوهر را از دست خواهند داد و تأمین مسکن و مخارج آنان بر عهده خودشان خواهد بود. یافتن شغل مناسب و اشتغال آنان در بخشهای غیررسمی، بیثبات و پائینتر از شأن، از گرفتاریهای زنان پس از طلاق خواهد بود.
2. پیامدهای خانوادگی
فردی که پس از سپری کردن مدتی از زندگی مشترک و انحلال خانواده، قصد بازگشت به خانواده پدر و مادری خویش را دارد، معمولاً منزلت سابق را ندارد و زندگی او در خانه مستقل نیز با عدم اقبال اطرافیان مواجه میشود. این امر در مورد زنان موجب کاهش ضریب امنیت آنان نیز خواهد بود.
فردی که از همسر خویش جدا شده، برای ازدواج مجدد نیز با محدودیتهایی مواجه است. از آنجا که طلاق معمولاً نشان دهنده عدم توانایی فرد در مدیریت روابط با همسر است، تمایل چندانی نسبت به ازدواج با فرد طلاق دهنده یا طلاق گیرنده وجود ندارد؛ به ویژه اگر او صاحب فرزند نیز باشد که سرپرستی کودک به تنهایی برای پدر یا مادر مشکلات متعددی را به وجود خواهد آورد.
در صورتی که والد سرپرست فرزند ازدواج مجدد نماید، فرزندان طلاق با مشکلات جدیدتری روبه رو خواهند شد. عدم پذیرش جدی فرزند از جانب همسر جدید و نیز عدم پذیرش او از سوی کودک در موارد بسیاری اتفاق میافتد. هر چند عوارض منفی طلاق برای زن و مرد بسیار است، فرزندان طلاق متحمل بیشترین آسیبها خواهند شد. (14) آنها همواره با مشکل عاطفی جدایی از یکی از والدین مواجه هستند و حتی در صورت ارتباط با هر دوی ایشان نیز به دلیل جدایی زمانی این ارتباط، مشکل عاطفی وجود خواهد داشت. علاوه بر آنکه ارتباط جداگانه با والدین، فرزند را فاقد تربیت هماهنگ و یگانه میسازد.
کودکانی که تحت سرپرستی مادر زندگی میکنند، با مشکلات مالی نیز روبه رو میشوند. در ضمن از آنجا که او زندگی خود را با یکی از والدین ادامه میدهد، گاه فاقد شناخت صحیح از صفات روحی والد دیگر میشود.
پس از طلاق والدین، کودکان در سنین پیش از دبستان، معمولاً خشمگین یا افسرده میشوند. بیمیلی به بازی با دیگران و اخلال در بازی دسته جمعی، مراقبت زیاد درباره پاکیزگی، غمگینی و زود به گریه افتادن و زیادهطلبی، برخی از علایم رفتاری کودکان در مواجهه با طلاق والدین است.
فرزندانی که به مدرسه میروند، افسردگی شدید خود را از جدایی والدین به صورت خشم و خشونت بروز میدهند و درگیری با معلمان و افت تحصیلی در آنها بروز میکند. در دوران نوجوانی که افراد به استقلال بیشتری دست مییابند و از محیط خانه دور میشوند، زمینه بروز بزهکاری در آنها بیشتر است. تعارض در انتخاب پدر یا مادر و وفاداری به یکی از آنها و رها کردن دیگری مشکل اساسی نوجوانان پس از طلاق والدین است. (15)
در صورتی که والد سرپرست فرزند ازدواج مجدد نماید، فرزندان طلاق با مشکلات جدیدتری روبه رو خواهند شد. عدم پذیرش جدی فرزند از جانب همسر جدید و نیز عدم پذیرش او از سوی کودک در موارد بسیاری اتفاق میافتد. علاوه بر آن، از آنجا که ازدواج مجدد، شخص دیگری را وارد این حلقه محکم همبستگی میکند، فرزندان احساس میکنند دیگر جایی در خانه ندارند و فرد جدید، محبت و توجه پدر یا مادر را به خود جلب خواهد کرد؛ لذا به شدت از سست شدن رابطه خود با پدر یا مادر نگران هستند.
طلاق سبب گسست ارتباط فرزند از بستگان والد غیر سرپرست هم خواهد شد. در نتیجه از حمایتهای عاطفی، روانی و اقتصادی والدین، خواهران و برادران یکی از والدین محروم خواهد شد.
3. پیامدهای اجتماعی
طلاق تعادل انسانها را برهم میزند و موجب کاهش انسجام و یکپارچگی اجتماعی میشود. (16) علاوه بر آن، تعادل روحی نیروی انسانی را در تولید و خدمات برهم میزند و موجب بروز پیامدهای سهمگینی در حیات اقتصادی جامعه خواهد شد.
در ضمن هیچگاه مطالعه آسیبشناسی اجتماعی و انحرافات اجتماعی بدون توجه به طلاق امکانپذیر نیست. طلاق میتواند موجب افزایش آسیبهای اجتماعی از قبیل اعتیاد به موادمخدر، الکل، افزایش نرخ خودکشی، ناهنجاریهای رفتاری جنسی و ... شود. همچنین طلاق میتواند موجب کم بها شدن خانواده و ارزشهای خانوادگی در آن جامعه شود. علاوه بر آن، افزایش میزان طلاق به تدریج قبح اجتماعی آن را کاهش داده، اعتماد اجتماعی را که از مؤلفههای مهم سرمایه اجتماعی است، سلب میکند.
نمایش پی نوشت ها:
1. نظریه اداره حقوقی 71617 مورخ 1366/1/31.
2. مأ من شیءٍ أبغض الی الله عزوجل من بیت یخرب فی الاسلام بالفرقة. (حرعاملی، وسائل الشیعة، ج 20، ص 16).
3. عمید، فرهنگ عمید، ذیل مدخل طلاق.
4. تزوّجوا و لا تطلقوا فانَ الطلاق یهتَز منه العرش. (حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 22، ص 9).
5. الا و ان الله و رسوله بریئان من المختلعات بغیر حق، الا و ان الله و رسوله بریئان ممّن أضّر بإمراة حتی تختلع منه. (همان، ص 282).
6. برنامه جامع تشکیل، تحکیم و تعالی نهاد خانواده، دبیرخانه ستاد ملی زن و خانواده، ص 72 و 75.
7. ساروخانی، طلاق: پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن، ص 80- 43.
8. Kuper & Kuper, the Social Science Encyclopedia, p 208.
9. میشل، جامعه شناسی خانواده و ازدواج، ص 176.
10. Curry et al., Sociology for the Twenty-First century, p. 267.
11. بنگرید به: بستان، جامعه شناسی خانواده با نگاهی به منابع اسلامی، ص 168-165.
12. بنگرید به: محبی، بررسی علل و عوامل مؤثر بر درخواست طلاق زنان.
13. برنامه جامع تشکیل، تحکیم و تعالی نهاد خانواده، دبیرخانه ستاد ملی زن و خانواده، ص 96.
14. فرجاد، آسیب شناسی ستیزههای خانواده و طلاق، ص 279.
15. تایبر، بچههای طلاق، ص 47-40.
16. ساروخانی، طلاق: پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن، ص 120.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1394)، دانش خانواده و جمعیت، قم: دفتر نشر معارف، چاپ بیست و سوم