«من از مرگ نمیترسم، فقط نمیخواهم وقتی اتفاق میافتد، آنجا باشم.»
« وقتی شما « پاپ» را دریافت کنید، دیگر نمیتوانید هیچ نشانهای را همانگونه که بود ببینید، و وقتی شما یکبار « پاپ» بیندیشید، دیگر نمیتوانید امریکا را همانگونه که بود ببینید.»
اندی وارهول همانگونه که خودش گفته است، وقتی چشمانش فرهنگ پاپ و روزمره مردم عادی را دریافت کرد، دیگر هرگز نتوانست، جهان را جور دیگری ببیند. و شروع کرد در حرفه خودش که تا آن زمان تصویرسازی برای تبلیغات و مجلات بود، تغییر ایجاد کرد و تغییرات وارهول تغییراتی بود که جهان هنر را عمیقا تحت تاثیر قرار داد.
« مردم بیش از هر چیزی خواهان« ستاره شدن » هستند.»ستارهها، کسانی هستند که قادرند زندگی را با رویایی که بر آن میتابانند، روشن کنند. امری که عمیقا در تاروپود کشوری چون امریکا تنیده شده است. اندی وارهول بهتر و بیشتر از هر کسی بر این امر وقوف داشت. وارهول که در 1928 در ششم آگوست در پتزبورگ پنسیلوانیا و در خانواده مهاجر از اهالی اسلواکی، متولد شد.
با تشویق والدینش به تحصیل و آموزش در هنر پرداخت و به سرعت و با در نظر گرفتن جو اجتماعی اواخر دهه پنجاه امریکا، توانست راهی را که مارسل دوشان و دادائیستها در هنر آغاز کرده بودند به یک نقطه عطف درخشان برساند.
نمیتوان گفت وارهول به کشف جدیدی در هنر نائل آمده، بلکه باید گفت او شجاعانه واقعیت جهان و انسان را با صراحت هرچه تمامتر به هنر پیوند زد و از این طریق توانست بخشی از حواشی و هاله تقدسی را که هنوز اطراف هنر را در برگرفته بود، بپراکند.
« هنرمند کسی است که چیزهایی را میسازد که مردم به داشتنشان نیازی ندارند.»در 1961 وارهول آنچه آن را «پاپ آرت» می نامیم به معنای نقاشی که بر تکثیر تصویر اقلام روزمره استوار بود ارائه داد و در 1962 مجموعه شاخص « سوپ کمبل» را به نمایش درآورد. که او و اثرش را برای اولین بار مورد توجه بسیار قرار داد. در 1964 او استودیوی شخصی خود را که یک انبار رنگ شده نقرهای بود افتتاح کرد و نام « کارخانه» ( The Factory) بر آن نهاد.
مکانی که پس از آن برای بسیاری از هنرمندان آن عصر، سلبریتیها ، ستارههای هالیوود و ثروتمندان امریکایی به نامی آشنا بدل گردید. پرترههای متعددی که او در طی سالهای دهه شصت میلانی از انواع چهرههای مشهور سیاسی، سینمایی، موسیقی و غیره تولید کرد، امروزه جزء گرانقیمتترین آثار هنری محسوب میشوند.
« میترسم، اگر به مدت طولانی به یک چیز بنگرید، آن چیز همه مفاهیم خودش را از دست بدهد.»وارهول با استفاده از رنگهای روشن و فام و اشیاء شناخته شده و مصرفی مانند همبرگر، کوکاکولا و سایر نشانهها و عناصر فرهنگ امریکایی و تبدیل آنها به اثری قابل خرید و فروش و ارائه آن توسط روابط طبقه مرفه توانست دری را در هنر بگشاید که تا به امروز عملکرد خود را از دست نداده است. او اشیاء را به هنر و هنر را به شیء تبدیل کرد و ازین طریق توانست معنای شهرت را نیز به دست خودش به چالش بکشاند.
« در آینده هرکسی برای 15 دقیقه به شهرت جهانی خواهد رسید.»در 1968 زمانی که اوج حرفهای وارهول در حال اتمام بود، به او توسط والری سولاناس، یک فمنیست رادیکال سوءقصد شد، که علیرغم جراحات جدی وارهول از این واقعه جان سالم بدر برد. او عکسهای متعددی از بدن مجروح و بخیه خورده خود گرفت و زخم را به یک ابژه هنری بدل کرد.
از دهه 1970 وارهول مدیاهای دیگر هنری را به کار گرفت و فیلمهای مختلفی ساخت و همچنین آثار متعددی در زمینه ویدئو آرت به وجود آورد. او تهیهکنندگی بیش از 60 فیلم را بر عهده داشته است. و همچنین در مجسمه سازی و عکاسی نیز آثاری به وجود آورد.
در دهه هشتاد وارهول به تلویزیون آمد و برنامه های « تلویزیون اندی وارهول» و 15 دقیقهی اندی وارهول در ام.تی.وی را میزبانی کرد.
او در فوریه 1987 در نیویورک و در سن 58 سالگی چشم از جهان فرو بست.
«زندگی شما زمانیکه در حال وقوع است، جوی ایجاد نمیکند، تا اینکه به خاطره بدل شود.»