طی سال های اخیر در روز پدر در آمریکا، اتفاقی افتاده که قابل تأمل است. برای تبریک روز پدر کارت های متعددی وجود دارد اما نوشته های روی برخی از این کارت ها حساسیت هایی را ایجاد کرد و البته بحث هایی را در پی داشت؛ روی یکی از این کارت ها نوشته شده بود مادرم روز پدر را به تو تبریک می گویم.
طرفداران این کارت ها معتقد هستند مادرانی که به تنهایی فرزندانشان را بزرگ می کنند هم مادرند و هم پدر و باید هم روز مادر و هم روز پدر را به آنها تبریک گفت اما در مقابل، مخالفان می گویند درست است که این مادران زحمت فراوانی می کشند؛ آنها در نهایت مادر هستند و نمی توانند نقش پدری را به صورت کامل اجرا کنند و البته نباید هم چنین انتظاری داشت چرا که تلاش در این زمینه می تواند در رابطه با تعریف پدر و مادر در ذهن نسل آینده جامعه ابهام ایجاد کند.
یکی از بدترین موقعیت ها برای کودکان زمانی پیش می آید که والدین آنها از هم جدا می شوند. بدتر از آن زمانی است که یکی از والدین تمایلی به دیدن آنها ندارد یا به هر صورت وضعیت به سمتی می رود که امکان دیدار با آن والد وجود ندارد.
این شرایط هر چند برای کودکان بسیار دشوار است، قطعا برای والدی که کودک نزد او زندگی می کند نیز دشوار است و مشکلات بی شماری را می تواند ایجاد کند. صرف بزرگ کردن و تربیت یک کودک بدون کمک همسر طاقت فرساست اما چیزی که کار را سخت تر می کند اخباری است که این گروه از والدین از گوشه و کنار می شنوند.
این که نبود یکی از والدین می تواند عوارض جبران ناپذیری بر فرایند رشد کودک باقی بگذارد. در نتیجه تعداد قابل توجهی از این والدهای تنها به دنبال این هستند که علاوه بر وظایف خودشان، وظایف والد غایب را نیز انجام دهند تا فرزند آنها آسیب کمتری ببیند اما آیا واقعا یکی از والدین می تواند علاوه بر وظایفی که برعهده خودش است وظایف والد غایب را نیز برعهده بگیرد؟
ممکن است اما با کمک دیگران
اگر بخواهیم پاسخ دقیقی به این پرسش بدهیم باید به چند نکته توجه داشته باشیم. پدر و مادر در خانه هر کدام وظایفی دارند که بخشی از این وظایف را فرد دیگری نیز می تواند انجام دهد؛ مانند تامین مالی فرزندان، پخت غذا، رسیدگی به نظافت آنها یا حتی رسیدگی به کارهای مدرسه.
اما بخشی از وظایف پدران و مادران شامل مواردی است که فرد دیگر یا نمی تواند آن را انجام دهد یا باید دارای ویژگی های خاصی باشد تا از عهده آنها بربیاید. قسمت اعظم این موارد امور وابسته به جنسیت هستند؛ مانند شیر دادن به شیرخواران، آموزش مسائل خاص دوره بلوغ و تغییراتی که در این دوره چه در دختران و چه در پسران روی می دهد. در رابطه با این امور چطور می توان برنامه ریزی کرد؟
در مورد وظایف پدر و مادری که به آنها اشاره شد با یک برنامه ریزی مناسب می توان تا حدی جای خالی را پر کرد. به عنوان مثال تأمین مالی خانه می تواند هم توسط مادر صورت بگیرد و هم توسط پدر. انجام آشپزی، نظافت خانه و کودکان، خرید خانه و دیگر امور مربوط به بچه ها می تواند توسط هر کدام از والدین صورت بگیرد اما در رابطه با آموزش مسائل مربوط به بلوغ و امور جنسی چطور؟
زمانی که کودکان حاضر در خانه با والد همجنس نیستند، برای انجام این بخش از وظایف لازم است از افراد دیگری کمک گرفته شود.گاهی یک دایی یا عمه می تواند برخی موضوعات را برای نوجوان توضیح دهد، اگر هم دسترسی به اقوام نبود می توان از مشاور یا روانشناس یا حتی از پزشک کمک گرفت. اگر هم هیچ کدام از این موارد در دسترس نباشند، می شود از معلم یا مشاور کودک در مدرسه خواست تا مسائل لازم را برای آنها توضیح دهند.
ناممکن حتی با کمک دیگران
اما جدای از وظایف پدران و مادران، صرف حضور والدین در خانه کارکردهایی دارد که غالب اوقات والدین متوجه نیستند اما این کارکردها در تربیت کودکان نقشی اساسی و مهم دارد و این بخش در زمان غیبت یکی از والدین می تواند آسیب های جدی ببیند. نکته مهم در این بین آن است که جبران کامل این کمبود در خانواده های تک والد بسیار دشوار و در بعضی مواقع غیرممکن است. بنابراین لازم است پدر و مادران فقط با آنها آشنا شوند.
نقش هایی که از کودکی آموخته می شوند
اولین تصورات کودکان ما در مورد نقش های جنسیتی در خانه شکل می گیرد. اینکه وظایف مردان و زنان در خانه چیست، چه مسئولیت هایی در زندگی مشترک برعهده آنهاست و اینکه آنها چطور با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند.
این آموزش های مهم هم در خانه و به واسطه والدین روی می دهند و هم خارتج از خانه و به واسطه کتاب، فیلم و ... زمانی که طلاق والدین در زمانی رخ می دهد که کودکان بسیار کم سن هستند یا فرایند طلاق بسیار طولانی می شود، در این آموزش مهم می تواند مشکلاتی روی دهد.
حضور فردی از جنس دیگر و داشتن ارتباط مستمر با او مثل دایی یا عمه می تواند تا حدی این نقص را جبران کند اما به هر صورت رابطه همسران با هم تفاوت هایی اساسی با رابطه خواهر و برادری دارد. بچه ها در خانواده به صورت معمول مشاهده گر رابطه پدر و مادری هستند که به هم وفا دارند، رابطه ای عاطفی و عمیق با هم دارند و در بسیاری از ابعاد زندگی با هم شریک هستند.
در حالی که وقتی دایی، عمه یا پدربزرگ و مادربزرگ قرار است جای خالی نبود پدر و مادر را پر کنند، به رغم همه تلاش هایشان باز هم نمی توانند نمایانگر همه ابعاد رابطه همسری باشند و در هر حال تا حدی این جای خالی باقی خواهد ماند.
نبرد دموکراسی و دیکتاتوری
زمانی که هر دو والدین در خانه حضور دارند، فرایند تصمیم گیری به صورت معمول به این صورت است که والدین با یکدیگر مشورت و تصمیم خود را اعلام می کنند. شاید با خود بگویید این شرایط ایده آل است که والدین به دنبال آن هستند اما در عمل اینگونه نیست.
درست است که همیشه این اتفاق نمی افتد، اگر با خودتان مرور کنید احتمالا مواردی به ذهنتان می رسد که شما نظری داشته اید و همسرتان نظر دیگری و در نهایت ناچار شده بودید با گفتگو تصمیم دیگری بگیرید اما در زمانی که فقط یک والد حضور دارد، فرایند تصمیم گیری فقط توسط او انجام می شود.
شاید بگویید این شرایط نه تنها بدنیست که بسیار هم خوب است! اما این شرایط می تواند برای کودکان عوارض خاص خود را داشته باشد. تصمیم گیری های مشارکتی پدر و مادر هر چقدر هم معدود باشد باز هم می تواند به بچه ها شکلی از دموکراسی را آموزش دهد. در حالی که تصمیم گیری های تکنفره در خانه می تواند یادآور روش های دیکتاتوری در زمان تصمیم گیری باشد.
منبع:سپیده دانایی