روزنامه کیهان؛ یادداشتی با عنوان «یک بغل عقل، یک باک بنزین» را منتشر کرد.
1- مرز عقلانیت و سفاهت کجاست؟ آیه 130 سوره بقره، یک ملاک مهم در این باره معرفی میکند و میفرماید «وَمَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّهًِْ اِبْرَاهِیمَ اِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ. چه کسی از دین ابراهیم رویگردان میشود، جز آنکه خویشتن را سفیه و سبک مغز کرده است؟». جزو قواعد دینداری که عقل هم آن را امضا میکند، دشمن داشتن دشمنان است. آیه 22 سوره مجادله، دوستانگاری دشمن را رفتاری غیرمومنانه میشمارد.«لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُوْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ اَوْ اَبْنَاءَهُمْ اَوْ اِخْوَانَهُمْ اَوْ عَشِیرَتَهُمْ... اُولئِکَ حِزْبُ اللهِ» اَلَا اِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آوردهاند، چنین نخواهی یافت که با دشمنان خدا و رسول او دوستی کنند؛ هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند... آنها به حقیقت حزب خدا هستند، بدانید که حزب خدا رستگارانند».
2- آقای روحانی دیروز گفت: «کسانی که با دولت مخالفت میکنند، بیشتر بر مبنای کمعقلی است». لابد به یاد میآورید که ایشان در دولت یازدهم، وعده تحول اقتصادی 100 روزه داد اما وقتی نوبت انتخابات 96 شد، همه چیز را منکر شد و گفت «مگر آدم کم عقل باشد که وعده تحول اقتصادی 100 روزه بدهد»! عقل برای روحانی مهم است؛ نشان به آن نشان که با دو سال تاخیر فاز، در مذمّت دیوانگی گفت «داستان مضحکی اتفاق افتاده؛ میگویند تعهدی که قبلا بستیم، فعلا قرص و محکم نباشد، درباره موضوع دیگری حرف بزنیم! آمریکا با زبان و عمل میگوید که اهل مذاکره و تعهد نیست اما به برخی کشورهای شرق آسیا میگوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر دیوانهاند که با شما مذاکره کنند؟ شما به مذاکرهای که به تایید سازمان ملل رسیده، پایبند نیستید». چرا بر سر این مجادله کنیم که آیا میشود علم اسلامی تولید کرد یا علوم، غیر اسلامی هستند؟ چرا از سکولارترین صاحب نظران علوم سیاسی یا حقوق و روابط بینالملل نپرسیم که آیا همین سخنان درباره دیوانگی دانستن مذاکره با آمریکا، در کنار اعتماد به این رژیم و دادن امتیازهای یکطرفه، نشانه خردمندی است؟
3- با وجود این سخنان صریح روحانی، چرا باز هم دنبال مذاکرات و معامله (بخوانید قمار) جدید هستند؟ مگر او نمیگفت «آمریکا کدخداست و اروپاییها آقا اجازه هستند»؟ اکنون گشودن باب مذاکرات پنهانی جدید با انگلیس و فرانسه وآلمان که فقط نقش دلال ترامپ را بازی میکنند، عقلانیت است یا کم عقلی؟ آقای ظریف برای هواخوری به مونیخ رفته بود یا بنا بود باب مذاکره جدید باز شود؟ پس چرا از یک باک بنزین هم از مهمان رسمی دریغ شد؟ چرا تعمد به توهین دارند؟ اگر با «جام برجام» – با همه تبلیغاتی که دربارهاش شد- نتوان در جریان سفر رسمی، یک باک بنزین خرید، پس کاپ اخلاق برجام که به ما رسید، به چه میارزد؛ یا آن جایزه مشترکی که پارسال در چتم هاوس به آقای ظریف و جان کری اختصاص دادند؟!
4- چرا از چتم هاوس انگلیس تا اسلو فروم نروژ و کنفرانس امنیتی مونیخ، جریانی دنبال این است که آقای ظریف را با وزیرخارجه بازنشسته آمریکا کنار هم بنشاند؟ آیا با نوستالژی و خاطرهبازی میشود توافق پایمال توسط مشتی کلاهبردار و اوباش بینالمللی را احیا کرد؟ هنگامی که روحانی 27 دی 1395 گفت «برجام یک توافق دوجانبه نیست که ترامپ بگوید خوشم میآید یا بدم میآید»، به فاصله یکی دو ساعت، جاش ارنست سخنگوی کاخ سفید در دولت اوباما وقیحانه پاسخ داد «ما برای آینده برجام در دولت بعدی تضمین ندادهایم. اوباما بارها گفته که این دولت درخصوص آنچه دولت بعد میکند، هیچ تضمینی نداده است. دولت بعدی بر اساس اینکه چه چیزی را در راستای منافع ملی تشخیص میدهد، تصمیم مقتضی را در قبال توافق خواهد گرفت». با این وصف کری الان دقیقا چه کاره است؟ زمانی که امضای او به قول آقای عراقچی تضمین تلقی میشد، پیمانشکنی آمریکا شروع شد، حالا که دیگر او اصلا کارهای نیست.
5- مرحوم هاشمی هم به کری خوشگمان بود که 28 آذر 1392 در مصلای کرمان به مردم گفت «وزیر خارجه آمریکا با اعتراف به خلف وعده آمریکا، قول داده که واشنگتن جبران کند. وقتی وزیرخارجه آمریکا به وزیر خارجه ایران میگوید ما خلف وعده خود را جبران میکنیم و مذاکرات باید ادامه یابد؛ یعنی عزم قدرتهای غربی برای گفتوگوهای دوستانه با ایران جدی است». وعده جبران جان کری هرگز به واقعیت نپیوست. هنوز که هنوز است، او قرار است جبران کند؛ حکایت پلیس سادهدلی که دوبار دست دزد را باز کرد و او گریخت! یک بار، دزد گفت «بروم سیگار بخرم» و رفت که رفت؛ و نوبت دوم، پلیس گفت «تو بمان، من میروم و میخرم»!
6- رسانهها از مذاکرات درباره مهار نفوذ منطقهای و توان موشکی ایران به عنوان مکمل برجام در مونیخ خبر دادهاند. همچنانکه خبر میرسد اروپاییها پذیرفتهاند اعمال برخی شروط هستهای و غیر هستهای آمریکا را از ایران بخواهند. وزیر خارجه دولت پیزوری فرانسه دیروز گفت «ایران باید نگرانیها درباره برنامه موشکی خود را به رسمیت بشناسد یا اینکه با تحریمهای احتمالی مواجه خواهد شد». نشریه آمریکایی نیویورکر و خبرگزاری رویتر در همین زمینه مینویسند «کری در دیدار خصوصی، از ظریف خواسته تا هر تصمیمی که دولت ترامپ درباره برجام گرفت، ایرانیها توافق را کنار نگذارند یا مفاد آن را نقض نکنند»! مفهوم این اتفاقات چیست؟ اروپاییها و کری دوباره نقش پلیس خوب را به مدد سیاهبازیهای دولت ترامپ به اجرا میگذارند تا مسئله بدعهدی غرب را به حاشیه پرتاب شود و واگذاری امتیاز جدید از سوی ایران را یک ضرورت جا بزنند؟
7- اگر رویتر و نیویورکر و نیویورک تایمز، خبرها را منتشر نمیکردند، افکار عمومی یا صاحبنظران از کجا باید با خبر میشدند که دیداری بیسر و صدا با جان کری انجام شده و یا آلمانیها به هواپیمای وزیر خارجه ما بنزین ندادهاند؟! چرا همچنان به پنهانکاری ادامه میدهند و مردم و مسئولان را در مقابل عمل انجام شده میگذارند؟ چرا با وجود چند بار رودست خوردن، بازهم وسوسه میشوند این باردرباره «نقش ناامنکننده ایران»! و توان نظامی، مذاکره کنند؟ واسطه این وسوسه چه کسانی هستند؟
8- عایدی سفر آقایان ظریف و عراقچی به لندن و مونیخ، غافلگیری در مقابل خباثت انگلیس و آمریکا و فرانسه برای صدور قطعنامه علیه ایران بود که با وتوی روسیه ناکام ماند. روحانی دو روز بعد گفت «آمریکا و انگلیس میخواستند علیه ما در شورای امنیت توطئه کنند». این توطئه در حالی بود که سفیر خوابزده ما در لندن، دو روز قبل از آن گفت برای حل بحران یمن با لندن توافق کردهایم! پنج ماه قبل هم ظریف در نیویورک به همتایان خود گفت «20 ماه پس از برجام هنوز نمیتوانیم حتی یک حساب بانکی در انگلیس افتتاح کنیم»! و همین چند روز پیش، عراقچی در چتم هاوس انگلیس اعلام کرد «برجام برای ایران دستاوردی نداشته است». راستی عقل و عبرت آموزی در کجای این روند دیده میشود؟
9- رهبر انقلاب 28 شهریور 1395 به درستی متذکر شدند «متاسفانه برخیها حاضر نیستند این بیاعتمادی را قبول کنند و اگرچه به زبان میگویند آمریکا دشمن است اما احساس واقعی بیاعتمادی به آمریکا در آنها وجود ندارد... هنگامی که در انسان احساس دشمنی و بیاعتمادی واقعی به طرف مقابل وجود داشته باشد، در مذاکرات و دیدارها، الزامات آن را رعایت میکند و به گفتههای طرف مقابل مطلقاً اعتماد نخواهد کرد. عقلانیت اقتضاء میکند نسبت به کسانی که دشمنی خود را آشکار کردهاند، بیاعتمادی مطلق داشته باشیم». متاسفانه همچنان واسطههای مشکوکی هستند که دعوت به اعتماد بلاوجه به دشمن میکنند.
10- برخی سیاسیون در گذشته چنین تلقین کردند که ما مقهور آمریکا و غرب هستیم، منفعل مطلق! این ادعا خلاف واقعیتها و گزارشهای راهبردی در آمریکا و اروپاست. اما چون نسخه ناتوانی و انفعال میپیچد، مطلوب غرب است. اگراین منطق درست بود، اصلا انقلاب اسلامی امکان پیروزی و تداوم و پیشروی نداشت. همین طور است دفاع مقدس و شکست سد تحریمها و پیشرفتهای معجزه آسای علمی و فنی، و بالاخره؛ پس زدن مثلث صهیونیسم مسیحی در عراق و سوریه و لبنان و یمن و بحرین.
11- نگاه مرعوب و منفعل به غرب در حالی است که نتانیاهو 5خرداد 1390 در کنگره آمریکا اظهار داشت «اکنون زمان گذشته و لولای تاریخ ممکن است به زودی چرخش پیدا کند... از گذرگاه خیبر [در عربستان] تا تنگه جبلالطارق [در مراکش] تحول و دگرگونی عظیمی در خاورمیانه در جریان است. باید به یاد داشته باشیم که شعله آرزوهای ما میتوانند سرد و خاموش شوند، مانند همان اتفاقی که سال 1979 در ایران رخ داد.... باید بپذیریم نیروهای قدرتمندی وجود دارند که با الگوی مورد نظر ما مخالفند». مقارن همین دوره شورای آتلانتیک در گزارشی اعلام کرد «ایران به صخره ای بزرگ در برابر آمریکا تبدیل شده است. صخره ایران فراتر از ظرفیت پاسخگویی موثر ماست». 22آذر 1389 نیز نشستی با حضور 3 مشاور امنیت ملی در دولتهای فورد، کارتر، بوش پدر و اوباما در شورای آتلانتیک برگزار شد. برژینسکی، اسکوکرافت و جیمز جونز هم عقیده بودند که جهان در یک «نقطه عطف تاریخی» از هنگام فروپاشی شوروی قرار گرفته است.
12- ولفکانگ ایشینگر رئیسکنفرانس امنیتی مونیخ 25 بهمن 1395 به روزنامه ایندیپندنت گفت «جهان در حال عبور از غرب به عصر پساغرب است. کاهش نفوذ اروپا و آمریکا زمینه را برای کشورهای دیگر فراهم کرده است تا نظم جهانی جدیدی را شکل دهند... دولت ترامپ ممکن است به منزله کاتالیزور ]سرعت دهنده فعل و انفعالات[ در این روند عمل کند. فضای امنیتی جهان مسلماً بیثباتتر از هر مقطع دیگر از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون است. احتمالاً ما در آستانه دوره عبور از غرب هستیم؛ دورهای که در آن بازیگران غیرغربی، امور بینالملل را شکل میدهند. برخی از اساسیترین ارکان غرب و نظم جهان لیبرال، تضعیف شده است. ناکامی غرب برای پاسخگویی به درگیریها در سوریه و اوکراین، ضعف در مقابله با بحرانهای جهانی را آشکار کرد. این وضعیت، زمینه را برای پر کردن خلا توسط کشورهایی مانند روسیه و ایران فراهم کرده است». همزمان فدریکا موگرینی به روزنامه «ولت» گفت «قدرت رهبری آمریکا در حال زوال است. بزرگترین دموکراسی دنیا، بیثبات شده است».
13- آقای روحانی هفته گذشته در هرمزگان گفت: «امروز صنعت و تحولات مربوط به دنیای ارتباطات چنان با زندگی ما مخلوط شده و سبک زندگی را تحت تاثیر قرار داده که به هیچوجه نمیتوانیم خود را از این دگرگونیها جدا نگاه داریم. دیگر این اختیار را نداریم که بگوییم کدام یک از این تحولات و دستاوردهای ناشی از آن خوب است یا بد و حلال است یا حرام»! با این تلقی باید کل دین را به عبادات شخصی تقلیل داد و از سیاست اسلامی بلکه حتی ایرانی و ملی دست کشید! «خود ناتوان پنداری» و «دشمن بزرگ پنداری»، با عرض پوزش، همان نگرش منحط شاهان قجری و پهلوی است که ایران عزتمند را به تیول انگلیس و آمریکا درآورد و موجب خروش غیرت ملت ایران شد..