8) نا ساز گاری با تکنولوژی و پیشرفت های علمی روز
تفکر وهابیت نشأت گرفته ازهمان تفکر سلفی قرن چهارم است . این جریان (سلفی)دارای تفکرات خشک وبی روح ومخالف با استدلال عقلی بود وبا معتزله عقل گرا به نزاع پرداخت . آنها استفاده از شیوه های عقلی را در اسلام از امور جدید و بدعت می دانستند چنانچه نظر ابن تیمیه را در مورد عقل گرایی چنین آورده است : «کسانیکه ادعای تمجید از عقل دارند در حقیقت ادعای تمجید از بتی دارند که ان را عقل می نامند» (51) فلذا وهابیون امروزه که خود را سلفی می نامند نیز دارای همان تفکرات خشک وبی روح هستند که با جهان عقلانی امروز به چالش افتاده اند .
اسد علی زاده در کتاب چالش های فکری وسیاسی وهابیت می نویسد :
در دنیای عقلانی امروزوهابیت نمی تواند اندیشۀ خود را از راه منطق واستدلال به افراد جوامع بقبولاند . از این رو افراد عقب مانده ونیازمند را که بینش ضعیفی دارند ، با پول تطمیع و خواسته ها و دیدگاه ها ی خود را به آنها تحمیل می کنند ؛ یا به زور وخشونت متوسل می شوند تا بتوانند ملت ها را به سمت خواسته های خود بکشانند . اینها همه نشانگر منطقی وعقلا نی نبودن اصول تفکر وهابیت است .از همین رو گروه زیادی از وهابیت امروز اندیشه های جدید و پیشرفت های سریع فن آوری و نیز ضرورت بهره برداری از آنها را درک کرده اند . آنان به پویا نبودن اندیشه های شیخ نجد (ابن عبدالوهاب )و جایگاه نداشتن این نوع اندیشه ها در دنیای پیشرفته امروز پی برده اند . از این رو مجبور شدند تا در اندیشه های خود باز نگری کنند و بسیاری از ایده ها ی ابن عبدالوهاب را کنار بگذارند.بر اساس نظر وی ، هر کونه استفاده از اتومبیل ، هواپیما ،دو چرخه ، تلفن وتلگراف ، تلویزیون ،رادیو ، ضبط وده ها وسیلۀ دیگرکه رهآورد پیشرفت تکنولوژی جدید است ، حرام وبدعت است . وهابیت امروز در عمل این احکام را زیر پا نهاده اند ؛ زیرا نمی توانند در دنیای ماشینی امروز از این نو ع وسائل استفاده نکنند . بدین ترتیب ، شماری زیادی از وهابیت امروز جمود فکری وخشن محمد ابن عبدالوهاب را به چالش می طلبند و با آن به شدت مخالف هستند .(52)
درکتاب تاریخچه، نقد وبررسی وهابی ها آ مده است :
«روز نامۀ الرأی العام چاپ دمشق وبر خی از روز نامه های پیش از آن مطالبی نو شته ومنتشر کرده است که انسان ازخواندن آن ها دچار تعجب می شو داز جمله نوشته اند : علمای وهابی در جواز استفاده از تلگراف بعلت آنکه موضوع تازۀ است ودر عصر رسول (ص) نبوده ، توقف اختیار کرده اند».(53)آن ها خلاقیت ونوآوری مفید را که نشانة پیشرفت وتمدن بشر است بدعت می دانند چنانچه دو چرخه را مرکب شیطان ،انواع تلفن را مایه تباهی دین ودور بین عکاسی را چشم شیطان می دانستند. خریدوفروش دور بین عکاسی راتاچند سال قبل در بازار های مکه ومدینه ممنوع دانسته و استفاده از آن را حرام شمردند ، وملا عمر وهابی رییس طالبان هرگز اجازه نداد عکسی از او گرفته شود .(54)
9)استفاده از ضعف فرهنگی مردم و نداشتن فرهنگ گفتمان
دو ویژگی از پختگی و اصالت یک دین و مذهبی حکایت دارد: نخست اینکه در همه جا برای و هر قشری حرف گفتن داشته باشد، دوم اینکه اهل گفتمان و تبادل افکار باشد، بطور که هر چه سطح فکر ، فرهنگ و عقلانیت مردمی بالاتر باشد گفتگو و تبادل افکار راحت تر و منطقی تر خواهد بود. اما اگر دین و یا مذهبی متانت و پختگی لازم را نداشته باشد و یا حرف گفتن نداشته باشد پیروان خود را از مطالعه و بررسی دیگران منع نمود ه وراه تحقیق وتفحص را می بندد و با دیگران نیز بر سر میز گفتگو و تبادل افکار نخواهند نشست. مکتب عمیق اسلام ناب هر دو ویژگی فوق را در حد اعلایی دارد ؛ هم برای افراد بشر واحاد مردم حرف و پیام دارد چنانکه در آیات بسیاری از قرآن کریم کلمات همچون «یاایهاالناس» ، «یابنی آدم» و «انسان» بکار رفته است که افاده عموم و و آحاد مردم را مورد خطاب قرار می دهد وهم برای علم ودانش ارزش والایی قائل بوده و از فرهنگ گفتگو و تحقیق استقبال می نماید تا اگر کسی نظر و یا حرف برای گفتن داشته باشد بتواند مطرح وابراز نماید و سر انجام سخن با منطق و معقول برگزیده شود و در مقابل از تعصب و لجاجت و نشنیدن حرف و منطق دیگران به شدت مذمت نموده است چنانکه در قرآن مجید می فرماید :« و انی کلمادعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فی آذانهم و استغشوا ثیابهم و اصروا و استکبروا استکبارا»(55) خداوندا ! هر زمان آنان را دعوت کردم که آنها را ببخشی انگشتهارا در گوش قرار دادند ، و لباس بر خویشتن پیچیدند ، در گمراهی خود اصرار ورزیدند ، و شدیداً استکبار کردند.و کسانی را که اهل گفتمان و آزاد اندیش و انتخاب گرند و به سخنان دیگران بدون تعصب و لجاجت گوش می دهند و با خرد و بینش پذیرای سخن حق و منطقی اند را بشارت داده است . چنانچه قرآن کریم می فرماید : «و الذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها و انا بوا الی الله لهم البشری فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هدهم الله و اولئک هم اولوالالباب».(56) کسانی که از عبادت طاغوت اجتناب کردند و به سوی خداوند باز گشتند بشارت از آن آنها است ، بنا بر این بندگان مرا بشارت ده - کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند ، آنها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده ، و آنها خردمندانند .
آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه آورده است :
در این آیات ، قرآن از روش مقایسه بهره گیری کرده ، و در مقابل مشرکان معتصب و لجوجی که سر نوشتی جز آتش دوزخ ندارند سخن از بندگان خاص و حقیقت جوی پروردگار به میان آورده ، می گوید : « بشارت باد بر کسانی که از عبادت «طاغوت» اجتناب کردند و به سوی خدا باز گشتند . »سپس برای معرفی این بندگان ویژه می گوید : « بندگان خاص مرا بشارت ده » .« آنها که سخنان را می شنوند ، و از نیکوترین آنها پیروی می کنند » .« آنها کسانی هستندکه خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندان و صاحبان مغز و عقلند» .این دو آیه که به صورت یک شعار اسلامی در آمده ، آزاد اندیشی مسلمانان ، و انتخاب گری آنها را در مسائل مختلف بخوبی نشان می دهد .نخست می گوید : « بندگان مرا بشارت ده » و بعد این بندگان ویژه را به این صورت معرفی می کند که « آنها سخنان این و آن را بدون در نظر گرفتن گوینده بر می گزینند » هیچگونه تعصب و لجاجتی در کار آنها نیست ، و هیچگونه محدودیتی در فکر و اندیشۀ آنها وجود ندارد ، آنها جویای حقند وتشنۀ حقیقت ، هر جا آن را بیابند با تمام وجود از آن استقبال می کنند ، و از چشمۀ زلال آن بی دریغ می نوشند و سیراب می شوند .آنها نه تنها طالب حقند و تشنۀ گفتار نیک ، بلکه در میان « خوب » و « خوبتر » و « نیکو » و « نیکوتر » دومی را بر می گزینند ، خلاصه آنها خواهان بهترین و برترینند
آری این است نشانۀ یک مسلمان راستین و مؤمن و حق طلب . (57)حال سوال این است آیا فرقه وهابیت دو ویزگی فوق را دارد؟ و آیین وهابیت تا چه حد از عمق ومتانت برخوردار است؟ بر اساس شواهد تاریخی و عملکرد جاری ، جریان وهابیت فاقد نخستین ویژگی فوق بوده است زیرا آنها در زمان پیدایش و اظهار این تفکر در مناطق که از علم دانش برخوردار بودند و علما و اندیشمندان روشنفکر داشتند با ناکامی مواجه شدند .وقتی شخص محمد ابن عبدالوهاب به چنین مناطقی وارد می شد به محض اظهار عقیده و ابراز اندیشه و تفکر خویش ، دانشمندان اسلامی ، او را تکفیر و تفسیق می کردند و از شهر اخراج می شد همانطور که در اوائل از طرف استادش بنام« عبدالله بن عبداللطیف شافعی» وبرادرش« شیخ سلیمان عبدالوهاب النجدی حنبلی» طرد ودر ردّ او کتاب نوشتند . اسدعلیزاده می گوید : اما مردم عادی و بدوی نجد به سبب نبود دانشمندان اسلامی روشنگر، دعوت او را پذیرفتند . جهل فرهنگی و اعتقادی مردمان این منطقه زبانزد تاریخ است اینان مردمانی بدوی و نا آگاه از آموزه های حقیقی اسلام بودند که برای پذیرش هر سخن تازۀ آمادگی داشتند بویژه اگر به مسئله دعوت ابن عبد الوهاب که همراه با متهم ساختن تمام مسلمانان به شرک و بت پرستی ، و حلال بودن ریختن خون مردم مسلمان و به غنیمت بردن ثروت آنان بود اعلام کرد این سخن ، بدویان صحراگرد ساده اندیش و گرسنه را برای غارت و چپاول اموال دیگر مسلمانان بر می انگیخت . (58)
علی اصغر فقیهی در کتب وهابیان چنین می گوید :
در زمان شیخ محمد سر زمین نجد نقطۀ دور افتادای بود که محل رفت دیگران به آنجا بسیار اندک بود و از نجدیان نیز بخارج کمتر سفر می کرد . به عبارتی ساکنان نجد ، مردمی بودند که در حالت بساطت و سادگی و بی خبر از همه جا و همه چیز ، اذهان شان از آنچه در دنیا می گذشت خالی وفکر شان از هر اندیشه و عقیدتی جدید تهی بود . طبیعی است که مردمی این چنین زیست می بایست خیلی زود تحت تعلیمات امثال شیخ محمد قرار بگیرند و با تعصب از آن دفاع کنند و حتی از بذل جان خود در راه آن دریغ نورزند . حال اگر فرض کنیم که دعوت وهابی گری در محیط دیگری غیر از نجد ودر شرایطی غیر از شرائطی که در آن سر زمین حاکم بود اظهار می شد ، آیا بازهم با چنین پیشرفت مواجه می شد؟ و نظیر آنچه در نجد نصیب آنها شد پیدا می کرد ؟ به نظر می رسد جواب منفی باشد زیرا برخی از دعوت کنندگان وهابی ، دعوت وهابی گری را در چند نا حیه غیر از نجد ، آغاز کردند و افراد مبرزی به نشر ان تفکر واندیشه ، همت گماشتند و در برخی منطق مانند پنجاب هند ، ناشران دعوت ، با همان متد و روشی که شیخ محمد و اتباعش در نجد معمول می داشتند دست به فعالیت زدند ، اما هیچ یک از این کوشش ها به نتیجۀ مطلوب نرسید.(59)و امروزه نیز در مناطق محروم و نقاط که دچار ضعف دینی و فرهنگی هستند بیشتر فعالیت دارند. وهابیت از فرهنگ گفتگو و تبادل افکار با دیگران نیزبر کنار بوده و از ان استقبال نمی کنند بطوریکه در عربستان حق هر گونه تحقیق وپژوهش که به نفع جر یان حاکم نباشد ممنوع و حتی محقق مجرم شناخته می شود. عباس جعفری می گوید:« هر گونه تحقیق وپژوهشی که با این بر نامه ها همسو باشد ، تهیه ، تنظیم ، منتشر ، نگهداری وتبلیغ می شود وهر گونه تحقیق وتالیفی که موافق با مذهب دیگران (به ویژه مذهب تشیع امامیه) باشد انحراف از دین وبدعت وکفر معرفی ومردم را از نزدیک شدن به آن منع می کنند» (60)در کشور وهابی نشین عربستان کتابخانه های زیادی با ارقام بالای ازکتاب وجود دارد اما متأسفانه وقتی یک مُراجع شیعی ویا یک محقق در باره شیعه پژوهشی داشته باشد وبه این کتاب خانه ها مراجعه کند کتب ومنابع اصلی ودسته اول شیعی را پیدا نخواهد کرد و یا اگر پیدا شود به صورت تحریف شده وناقص خوا هد بود .آنها از گفتگوی منطقی و تفاهم علمی نیز اجتناب می ورزند و هیچگونه حق ابراز نظر و یا طرح دیدگاه از دیگران را نمی پذیرند و می گویند تمام اسلام حقیقی همین است که ما فهمیده ایم .
آیت الله مکارم می افزاید :
«وقتی به عالمان آنها می گوییم اگر شما عالم هستید ما هم عالم هستیم و بیش از شما درس خواندایم و کتاب نوشته ایم اگر شما مجتهد هستید ما هم مجتهد هستیم علمای الازهر و حوزه های دینی دمشق و اردن و سایر بلاد اسلامی نیز مجتهدان بسیاری دارد چه دلیلی دارد که دیگران مجبور باشند عقیده شما را در باب شرک و توحید بپذیرند . می گویند حرف همین است که ما می گوییم و اسلام همین است که ما به آن رسیده ایم».(61)ایشان در جای دیگری در پاسخ فتوای سی وهشت تن از اساتید دانشگاه های عربستان مبنی بر تکفیر شیعیان و جواز قتل آنان ، با صدوراعلامیه ای علمای وهابی را برادر خطاب کرده و ضمن نصیحت آنان ، خواهان گفتگوی رو در رو و حواری دوستانه ، جهت رفع اتهامات و شبهات ناشی از سوء ظن و تبلیغات سوء دشمنان شده است و در بند دوازدهم آن اعلامیه آمده است: « ما به شما اعلام می کنیم که علمای شیعه ، آماده اند در جلسات مشترک علمای طرفین، شرکت کنند و در یک حوار و گفتمان دوستانه و برادرانه ، ثابت نمایند که این اتهامات ناشی از سوئ ظن و تبلیغات سوء دشمنان ویا افراطیون است و چه خوب است تمام کسانی که فتوای قتل شیعیان را صادر کرده اند در آن جلسه حضور یابند».(62)این لحن خطاب و دعوت به گفتمان یک کار شناس اسلام و مرجع دینی شیعه نسبت به وهابیان است اما در مقابل وهابیت هیچگاه از این گونه دعوت ها استقبال نکرده و شیعیان را با واژه های مانند بدعت گذار ، رافضی ، مشرک، مجوسی و.... یاد می کنند.
وهابیان نه تنها با مذاهب اسلامی روحیه ای سازش و فرهنگ گفتمان ندارند بلکه هرگونه تقریب بین ادیان را نیز مردود دانسته و به تمام معنا با آن مخالفت می ورزند و در این زمینه مجلات ، فتاوا و کتاب هایی را منتشر کرده اند.دکتر احمدبن عبدالرحمن بن عثمان قاضی سلفی وهابی، کتابی تحت عنوان «دعوۀ التقریب بین الادیان» تألیف کرده ودر آن شدیداً به مسئلۀ تقریب بین ادیان آسمانی حمله کرده است. او ده دلیل شرعی بر بطلان دعوت تقریب بین ادیان اقامه می کند که فهرست آن عبارت است از:
دعوت تقریب دوری از ملت ابراهیم است. دعوت تقریب به دنبال غیر دین اسلام رفتن است. طعن در رسالت پیامبر اسلام محمّد(ص)است. طعن در قرآن کریم وهمینۀ آن بر دیگر کتب است. متابعت غیر طریق مؤمنین ومخالفت با اجماع مسلمین است. دوستی با دشمنان دین است. فریب خوردن در برخی از آیات است. مساوی دانستن اهل ایمان با مشرکان وبت پرستان است. سستی در دین خدا است. مشتبه کردن حق به باطل است.(63) در نتیجه این که محتوای جریان وهابیت از عقلانیت و پختگی لازم برخوردار نیست و این باعث پسرفت و از دست دادن دانشمندانی همچون دکتر تیجانی و غیره است و همچنین فریاد بسیاری از بزرگان اهل تسنن و تشیع را بر آورده است.
10)رعایت نکردن حقوق انسانی
از نظر دین و اسلام مرد وزن دارای کرامت ذاتی و حقوق انسانی و تفاوتی ارزشی بین آنها جز تقوی چیزی دیگر نیست بطور که وقتی خدای متعال از مردان با ایمان تعریف می کند از زنان با ایمان نیزتعریف می نماید و حتی کلمه «رجل ومرئه» که به معنای مرد و زن است بطور مساوی در قرآن آمده است و از طرف دیگر در طول تاریخ زنان همگام با مردان حرکت ، ونقش آفرینی کردند، امروزه نیز که دنیای آزادی ودموکراسی نامیده می شود و ندای تساوی حقوق مرد وزن طنین انداز است بیشتر به امر تاکید می شود .اما از بین کلّ مذاهب و مکاتب اسلامی تنها روش وهابیت قلع و قمع فکری و زیر پاگذاشتن حقوق انسانها است و هر روز بر اساس آراء فقهی و شرعی، احکام خاصّ خودشان را صادر می کنند، حقوق زنان در جامعه وهابی نا دیده گرفته شده و از بسیار آن محروم شده اند.زنان حق دارند در امور عمومی کشور مثلاً انتخابات شرکت کنند و خود، نامزد انتخاباتی شوند، چنانکه پیامبر (ص) وقتی که زنان برای بیعت با او آمدند این کار را انجام داد، امّا زنان در عربستان چنین حقّی ندارند. در هر جای دنیا زن مسلمان حق رانندگی با ماشین را دارد، و اسلام آن را حلال کرده و علما به آن فتوا داده اند جز در مملکت عربستان سعودی که فقهای وهابی آل سعود آن را حرام و بدعت اعلام کرده اند.روی همین تبیعض ها و نا دیده گرفتن حقوق بشری در جامعه وهابیت است که ما شاهد تظاهرات واعتراضات زنان در عربستان سعودی هستیم که متأسفانه با سرکوب وزندان مواجه می شوند و گوش شنوایی بر این فریاد ها وجود ندارد.
11) آتش زدن کتابخانه ها ومنابع علمی
فجیع ترین کار های که وهابیت مرتکب شد و لکه ننگ آن را در پیشانی شان باقی ماند از بین بردن منابع و آتش زدن کتابخانه ها بود ، آنان کتابخانۀ بزرگ «المکتبه العربیه» را که بیش از 60هزار عنوان کتاب گرانقدر و کم نظیر و بیش از 40هزار نسخه خطی منحصر به فرد داشت که در میان آن ها برخی از آثار خطی دوران جاهلیت و قرار داد یهودیان با کفار قریش بر ضد رسول خدا(ص) بود به آتش کشیدند در این میان که آثار خطی حضرت علی (ع) ، ابابکر، عمر، خالدبن ولید و طارق بن زیاد و برخی از صحابه پیامبرگرامی (ص) و قران مجید به خط عبدالله مسعود بود نیز تبدیل به خاکستر شد .در همین کتابخانه انواع سلاح های رسول اکرم (ص) و بت های که هنگام ظهور اسلام مورد پرستش بود؛ مانند«لات» و«عزی» و«هبل» نیز وجود داشت ازبین رفت. مورخان نقل کرده اند که وهابیان این کتابخانه را به بهانه وجود کفریات دران به آتش کشیدند وبا خاکستر یکسان کردند.(64) این عملکرد وهابیت پرده ازتحجرو عقب ماندگی این جریان برداشت و لکه ننگی دیگری بود که بر دامان آلوده آنها نشست؛ زیرا در هیچ جای دنیا جز جامعه وهابی نمی توان کسی را پیدا کرد که مخالف کتاب و منابع علمی و آثار تاریخی باشد . گروه طالبان نیز که از همان آخور سیراب می شدند وقتی بر افغانستان مسلط شدند بودای بامیان که جزو آثار بسیار کهن و باستانی جهان به حساب می آمد نابود کرد .
12) ضعف منطق وبرداشت نا درست از آیات قرآن
وهابیت آیات قرآن را بدون توجه به آیات دیگر واستدلال منطقی از ناحیه و دید گاه خود شان تفسیر نموده وآن را به مرحلة اجرا گذاشته اند، مانند مسئلة توسل، شفاعت، زیارت قبورپیامبر واولیای دین وبنای قبور آنها و... در حالی که هر انسان منصفی وقتی به آیات دیگر قرآن توجه وبه احادیث تفسیری که از فریقین بدست رسیده است مراجعه نما ید ضعف منطق وبر داشت نادرست آنها از این آیات روشن می شود . در بسیاری از منا ظرات و استدلالات که بین آنها ودیگران صورت گرفته ، مغلوب و ضعف شان مشهود بوده است ، ولی آنها با همان ویژگی تعصب ولجاجت که دارند مسیر خود شان را دنبال می کنند.
آیت الله مکارم در این رابطه می فرماید:
«این گروه از وهابی ها به جای این که به قرآن مراجعه کنند وبه منابع دیگر تعمق کنند وآنها را درکنار هم بچینند ، تنها به مطالعة چند آیه بسنده کرده ، وبریده اند ودوخته اند و به دنبال آن حکم شرک وکفر اکثریت مسلمین جهان را صادر نموده اند ، وازآن اسفبارتر این که در عمل نیز آن را اجرا کرده وجمع کثیری از مسلمین مخلص را از دم تیغ گذرانده و اموالشان را به یغما برده اند».(65) روشن است وقتی فرقه یا گروهی دراین عصر علم ودانش ، با چنین استدلالات سطحی وغیر منطقی برای گسترش اندیشه ها وتفکرات خویش تبلیغ نماید موفق نخواهند بود بلکه بنا به عقیدة برخی دانشمندان رو به سقوط خواهد بود ، چنانچه آیت الله مکارم در کتاب وهابیت بر سر دو راهی ، ضمن نقد وانتقاد بر تفکرات وبرداشت ناقص وسطحی وهابیت می فرماید: « انصاف دهید آیا چنین عقایدی به پایان عمر خود نزدیک نشده است ؟! ».(66)
13)تحریف عقاید مردم و استفاده ابزاری ازآنها
وهابیون به هرمسلمان که بر مقتضای اندیشه آنها رفتار نکند(هرچند از پشتوانه ای منابع اسلام برخوردار و با عقلانیت سازگار باشد ) با کمال راحتی با القاب مانند کافر ، مشرک ، بدعت گزار، خارج از دین و....یاد می کنند و برای خود عمل نیز شرک، بدعت ، بت پرستی ، عمل شیطانی ، نفاق و...نام می نهد. یکی از مسائل که همواره فرقه وهابی بر شیعیان خرده می گیرد مسئله تقیه است و ان را نوعی نفاق می داند و حکم آن را حرام و گناه کبیره و یا بالاتر از آن می دانند.(67) در حالی که اوّلا زمین تا آسمان فرق دارد و در مقابل هم قرار دارد زیرا منافق کسی است که در باطن به مبانی اسلامی اعتقاد ندارد و یا در ان متزلزل و دارای تردید است ولی در میان مسلمین اظهار اسلام می کنند اما تقیه این است که کسی در باطن اعتقاد صحیح اسلامی دارد ولی وقتی در چنگال گروهی جاهل بی منطق و لجوج گرفتار می شود که اگر همان اعتقاد قلبی وباطنی خویش را اظهار کند ممکن است از ناحیه همان گروه جاهل وبی منطق خسارت جانی ، مالی و یا عِرضی به او وارد شود ، لذا برای حفظ جان ومال وناموس خود عقیده خود را کتمان می دارد و این کار را هم عقل و منطق تایید می کند و هم در آیات و روایات جایز شمرده شده است . در قران مجید در داستان مومن آل فرعون می خوانیم :« و قال رجل مومن من آل فرعون یکتم ایمانه اتقتلون رجلا ان یقول ربی الله و قد جائکم بالبینات »(68) مرد با ایمانی از آل فرعون که ایمان خود را (نسبت به آیین موسی) کتمان می کرد گفت: آیا شما می خواهید کسی را که می گوید پروردگار من خداست به قتل برسانید در حال که معجزات و دلائل روشنی با خود دارد؟ .به این ترتیب مومن آل فرعون که در بین گروه لجوج و متعصب قرار گرفته بود و تصمیم گرفته بودند که خون پیامبر الهی (موسی) را بریزند از سپر تقیه استفاده نمود و ایمان خود را کتمان می کند و برای آنها در مورد این قضیه خطر ناک نصیحت لازم را می نماید. ویا وقتی عمار یاسر همراه پدر ومادرش گرفتار چنگال مشرکان عرب شدند و مشرکان آنها را به برائت از پیامبر اسلام کردند ، پدر ومادر عمار امتناع ورزیدند و شهید شدند ولی عمار از روی تقیه مطابق میل آنها سخن گفت وسپس با چشمان اشکبار خدمت رسولخدا رسید و جریان را به عرض پیامبر رسانید در این هنگام این ایه نازل شد« من کفر بالله من بعد ایمانه الّا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان»(69)کسانیکه بعداز ایمان کافر شوند .... عذاب سختی دارند مگر انهای که تحت فشار واقع شده اند ... پیامبر اکرم (ص) پدر ومادر عمار را جزو شهدا شمرد و اشک از چشمان عمار پاک کرد و فرمود : چیزی بر تو نیست ، اگر ترا مجبور کردند تو نیز همان کلمات را تکرار کن .(70) از این آیات و روایات که در این زمینه هست به خوبی استفاده می شود که تقیه نه تنها گناه کبیره و حرام نیست بلکه یک امر جایزاست .علاوه بر اینکه یک نوع از تقیه نه تنها برای تفرقه و جدایی بین مسلمین نیست بلکه حفظ و حدت بین مسلمین را تاکید می کند ان «تقیه مدارایی» است زیرا چند نوع تقیه داریم :
تقیه جایز : جایی که جان و مال و ناموس در خطر باشد وتنها راه نجات تقیه باشد.
تقیه حرام : در جایی که اگر کسی تقیه کند اصل اسلام در خطر افتد یا ضربه ای شدیدی بر کیان اسلام وارد شود در اینجا نباید تفیه کرد هرچند خطر ویا ضرری را در بر داشته باشد چناچه امام حسین(علیه السلام) در برابر یزید وبنی امیه غاصب خلافت حاضر نشد حتی به عنوان تقیه کنار بیاید ؛ لذا دست به قیام زد .
تقیه مدارایی ک این تقیه ای است که صاحبان یک مذهب برای حفظ وحدت صفوف مسلمین در کارهای که لطمه ای به اساس دین نمی زند با سائر فِرق مسلمین هماهنگی کنند.(71)جای تعجب ایجاست که همین آقایان که بر دیگران خرده می گیرند و تقیه را نفاق ، و تقیه کننده را منافق می دانند خودشان در جای بسیاری تقیه نموده وبرای منافع شان از آن استفاده نموده و آن را توحید و منطبق با اسلام می دانند، از جمله در مورد تخریب قبور وآثار تاریخی اسلامی و باقی کذاشتن قبر مطهر پیامبر بود.حدود نود سال پیش وقتی که وهابیان به حجاز به قدرت رسیدند در یک حرکت هماهنگ ناپخته ، تمام بناهای تاریخی اسلامی را به بهانه شرک یا بدعت ویران کردند و با خاک یکسان نمودند و مسلمین را از این آثار تاریخی برای همیشه محروم ساختند ولی جرئت نکردند به سراغ قبر مطهر پیامبربروند زیرا ممکن بود عموم مسلمین بر ضد آنها قیام کنند لذا دست به تخریب قبر پیامبر نزدند آنها در این عمل گرفتار دو نوع تناقض شده اند:اگر باقی ماندن قبور سائر بزرگان دین شرک محسوب شود چرا باقی گذاشتن قبر پیغمبر(ص)شرک نیست ؟ و اگر این شرک نیست پس چرا قبور سائر بزرگان دین را خراب کرده اید.
این گروه با تقیه کردن مخالف و آن را شرک و گناه کبیره می شمارند ، در حالی که در باقی گذاشتن قبر پیغمبر(ص) ودست نزدن به تخریب آن از ترس قیام وشورش مسلمین بر ضد آنان تقیه نمودند و متعرض قبر پیامبر(ص) نشدند.یکی از مراجع تقلید می گوید:«در بعضی از سفر های زیارت بیت الله الحرام از بزرگان آنها (وهابیان) در یک بحث دوستانه پرسیدم دلیل این همه قبور ویران شده جز قبر پاک پیامبر(ص) اسلام چیست؟ هیچ پاسخی بر آن نداشتند».(72) البته آنان از این تناقضات (چنانکه برخی از آن خواهدآمد) فراوان دارند که حاکی از عدم متانت و صداقت و نداشتن جایگاه در میدان منطق وعقلانیت است.
14)ارائه تصویر خشن و تروریستی از اسلام
خشونت فوق العاده وهابی هادر طول تاریخ ، چیزی نیست که بر کسی پوشیده و یا قابل انکار باشد کشتار وقتل عامی که وهابیت در طول عمر خود از مسلمانان و بخصوص شیعیان در تاریخ از خود به یادگار گذاشته بسیار وحشتناک است .آنها کشتار هولناکی را در سر زمین طائف و خون ریزی وحشت آوری نسبت به اهل سنت آن سامان مرتکب شدند قلم از نگارش آن شرم دارد آنها کودکان را قتل عام کردند و بر اطفال و شیر خوارگان هم رحم نکردند وآنها را در آغوش مادر سر بریدند و گروهی از مردم را که از شهر فرار کرده بودند دنبال نموده به قتل رسانیدند و کسانی که در خانه ها پنهان شده بودند از انجا بیرون آورده می کشتند.(73) آنان حتی به کسانی که مشغول فرا گرفتن قرآن بودند رحم نکردند و گروهی که در مسجد مشغول نماز بودند به قتل رساندند و کتاب ها که در میان آنها تعدادی قرآن ونسخه های روایی اهل سنت بود ، در کوچه و بازار افکندند و آنها را پایمال کردند .لذا علما ومفتیان سائر اهل سنت از مذاهب اربعه که از مکه مکرمه و سائر بلاد اسلامی برای ادای مناسک حج آمده بودند ، فتوای مبنی بر کفر وهابیان صادر کردند وبر امیر مکه واجب دانستند که به مقابله با وهابیون بشتابد و افزودند که بر مسلمین واجب است در این جهاد شرکت نمایند و در صورت کشته شدن ، شهید خواهند بود.(74)اما جنایات این فرقه نسبت به شیعیان بسیار درد آور وفراموش نشدنی است قتل و کشتار وحشتناکی را نسبت به آنها انجام دادند کشتار آنها در شهرکربلا از شیعیان و غارت اموال و ویرانگری آن شهر مقدس را همه به خاطر دارند . بر اساس نقل وقتی آنها به کربلا حمله کردند و نزدیک های ظهر از شهر بیرون رفتند در حالی که نزدیک به دو هزار ارتش از اهل کربلا را کشته بودند . امیر سعود با سپاهی مرکب از بیست هزار مرد جنگی به شهر کربلا حمله ور شدند و چنان رسوایی در شهر به وجودآوردند که در وصف نمی گنجد . حتی گفته اند آنان در یک شب بیست هزار تن را به قتل رساندند وکلاً نزدیک پنجاه نفر را نزدیک ضریح و پانصد نفر را بیرون ضریح به قتل رساندند و به هر کس برخوردند بی رحمانه کشتند و حتی بر پیران و خرد سالان نیز رحم نکردند .حتی برخی می نویسند که وهابیان در یک شب ، بیست هزار نفر را به قتل رساندند.(75)در کتاب پاسخ به شبهات وهابیت طاهری خرم آبادی به نقل ازمرحوم علامۀ عاملی در آخر جلد هفتم مفتاح الکرامه آورده است که مولف می نگارد این جزء از کتاب را در حالی به اتمام رسانیدم که دل در نگرانی و تشویش بود ؛ زیرا وهابی ها اطراف نجف اشرف و مشهد حسین (ع) را محاصره کرده اند ؛ راهها را بسته اند و زائران را غارت نموده و تعدادی زیاد از آنان را کشتند در حال بیشتر آنها ایرانی بودند و قرار مسموعی عدد کشته شدگان یکصد و پنجاه نفر بوده اند .»(76) سید ابوطالب اصفهانی ، مقیم هندوستان در سفر نامه خود ، از هنگام بازگشت از لندن و عبور به کربلا می نویسد :
قریب بیست و پنج هزار وهابی مسلح کربلا را اشغال نمودند و فریاد « اقتلوا المشرکین » و « اذبحوا الکافرین » ( مشرکان را بکشند وکافران راسرببرید ) آنها فضا را پر کرده بود . تعداد کشتگان به پنج هزار نفر می رسید و زخمی های بی شماری بجا گذاشتند . وضعیت طوری بود که در صحن مقدس ، دریای خون شده بود و حجرها از کشته شدگان مملو بود . من بعد از تقریبا یکسال که دو باره وارد کربلا شدم مردم هم چنان از این فجایع و تراژدی صحبت می کردند در حال که اشک بر دیدگان شان جاری بود و از شنیدن آن ماجرا وجود انسان را تأثر فرا می گرفت. (77)سنت جون فیلبی می گوید :« شمشیر بر گردن های اهل کربلا نهادند و مردم را بی رحمانه کشته و هم اشیای قیمتی را غارت کردند» .برخی هم چنین توصیف کرده است که لشکری که کربلا را محاصره کرده بود نزدیک به بیست هزار نفر می رسیداین لشکربطور ناگهانی وارد شدند . اهل آنجا را شکل فجیعی به قتل رساندند و حتی برای کودکان نیز راه نجاتی نبود .موقعیت بسیار وحشت ناک و قربانگاه بس بزرگی بود که خون به سیلاب تبدیل شده بود. وهابیان پس از کشتار بی رحمانه اهل کربلا و هتک حرم حسینی راهی نجف شدند . اما چون اهالی نجف ، جریان کربلا و غارت مدینه را شنیده بودند ، برای دفاع آمادگی داشتند و . حتی زنها از خانه ها بیرون آمده بودند و مردان خود را برای مقابله و دفاع تحریک می کردند تا اسیر قتل و غارت وهابی ها نشوند و سر انجام با شکست عقب نشینی کردند .(78) آنها به این مقدار بسنده نکردند بلکه در مدت نزدیک به 10 سال چندین بار شدیدترین حمله ها را به این دو شهرانجام دادند و وقتی در سال 1225 هـ .ق نیز به نجف هجوم آوردند و راه زوار را بستند و شمار زیادی ( نزدیک به یکصد و پنجاه نفر از زائران ) را میان کوفه و نجف کشتند».(79)وهابیت به این مقدار از فجایع که خود شان مرتکب شدند اکتفا نکردند بلکه در اواخر به پرورش گروه های تند رو و خشن مانند القاعده ، طالبان وسپاه صحابه پرداختند آنان با تربیت افراد ناآگاه و جاهل حملات تروریستی و انتحاری را گسترش دادند بطوری که هیچ جای دنیا از خطر تروریستی و حمله انتحاری پرورش یافتگان وهابی در امان نیستند و مشکلات بزرگ را برای مردم جهان و کشور های اسلامی ایجاد می کنند.به عبارتی می توان گفت که قتل و خشونت از لازمه لاینفک جریان وهابیت است بطور که با شنیدن نام وهابی ترور و خشونت نیز در اذهان تداعی می کند .لذا با وجود این که دین اسلام دین صلح وآشتی و پیامبرش پیام آور مهرو خوبی ها و رحمت برای عالمیان است ، خشونت و انتحار از وهابی ها چهره ای خشن ، تروریست و حشی و عقب مانده در جهان ترسیم می نماید .این هویت خشونت آمیز درجهان برای وهابیت بسیار زننده وبا عث سر شکستگی است که با ادعای پرچمدار اسلام ناب بودن آنها نمی سازد.
15) تناقض بین گفتار و رفتار
یکی از موارد که وهابیت را زیر سؤال می برد تناقضاتی است که بین نظر وعمل یا گفتار ورفتار شان است زیرا آنها وقتی فتوایی را صادر و نظر شان را ابراز می دارند چنان با شدّت وحدّت به مرحلة اجراء می گذارند که اگر کسی با آنها موافق نبود او را تکفیر ومهدور الدم دانسته و تصرف دراموال او را مباح وحلال می دانند ، امّا خود شان در موارد زیاد ی دیده می شود که بر خلاف آن عمل نموده و نظرات شان را نقض نموده اند که ما نمونه های از آن را به عنوان شاهد می آوریم:
1- علامه قزوینی تحت عنوان « تناقض گویی محمد بن عبدالوهاب » می نویسد :
محمدبن عبدالوهاب می گوید : پاسخ ما این است که یاری جستن از مخلوق، در حدودی که قدرت برآن را داشته باشد، چیزی نیست که آن را انکار کنیم. زیرا مثلاً انسان در جنگها و غیره از یاران خود در اموری که قدرت بر آن دارند استمداد می کند. ما تنها یاری جستن انسان در مقابل قبور اولیاء و پس از مرگ آنها را انکار می کنیم که جز خداوند، کسی قدرت بر آنها را ندارد».ولی ما از محمد بن عبدالوهّاب، سئوال می کنیم چرا اولی را اعتراف می کنی و دومی را منکر می شوی؟ با این که دلیل مساعد نیست که میان این دو فرق بگذاری؟
زیرا اگر منشأ انکار تو عجز نیست، وقدرت داشتن آدم زنده است، وقتی آدم زنده هم عاجز باشد نمی باید به او توسّل جست، وچنانچه این فرق به خاطر این است که سئوال از مخلوق با حاجت خواستن از خدا منافات دارد، می باید تقاضای از آدم زنده ولو قدرت هم داشته باشد، جایز نباشد.بنابراین، سخن محمّد بن عبدالوهّاب که می گوید: «مامنکر یاری جستن به مخلوق، در آنچه قدرت بر آن دارد نیستیم» چگونه با این معنی وفق می دهد؟آیا این کوسه و ریش پهن نیست؟ معلوم هست که محمد بن عبدالوهاب چه می خواهد بگوید؟آری او یکجا می گوید: چیز خواستن از مخلوق و خواندن او عبادت و شرک است، و زمانی می گوید: خواندن مردگان کار لغو و بیهوده ای است. اگر کار لغو است چرا دیگر شرک باشد؟ مگر هر کار لغوی شرک است ؟ واگر شرک باشد، دیگر این تفصیل چه معنی دارد که میان کسی که به او توسّل می جویند، اگر زنده باشد اشکال نداشته باشد، وچنانچه مرده باشد، شرک محسوب گردد ؟!(80)
2- از عقاید وهابیت تحریم بنا بر روی قبر وقرار دادن زیر سقف است در حالی که قبر مطهرپیامبر گرامی زیر سقف ودارای بنا است و وهابیت چیزی نمی گوید ، جعفر سبحانی در این رابطه می گوید :
پرسش ما ازوهابیت این است که اگر پیامبر اکرم از ساختن بنا بر روی قبر نهی کرده بود ، چگونه جسد او را در زیر سقف دفن کردند وقبرش را به حالتی در آوردند که دارای بنا گردید ....سؤال دیگر می پرسیم : آیا تنها اصل ایجاد واحداث بنا بر قبر میت حرام است یا این که بنا از جهت «ایجاد» و «ابقا» هردو حرام است ؟ بنا بر صورت نخست (که ایجاد بنا حرام وابقای آن حرام نباشد) می پرسیم : چرا حکومت سعودی به قهر وزور ، آثار رسالت وبیوت خاندان پیامبر وقباب صحابه و فرزندان او را نابود کردند ؟ واگرشق دوم (حرمت ایجادوابقا) صحیح است این سؤال مطرح است : چرا مسلمانان ، جسد مطهر پیامبررا در زیرسقف وبنا دفن کردند ؟ گرچه بنای برایش نساختند ، اما کاری کردند که قبر پیامبر(ص) دارای بنا وساختمان گردد .آنان ساختن مسجد در کنار قبر اولیا را تحریم کردند در حالی که هم اکنون قبر پیامبر گرامی اسلام میان مسجد قرار دارد ومسلمانان اطراف آن به نماز می ایستند .(81)
مکارم شیرازی تحت عنوان« تضادی دیگر: چرا هنوز بارگاه پیامبر بر پاست »؟!می نویسد:
کسانی که به مکه ومدینه مشرف شده اند می دانند، علی رغم ویرانی تمام قبرستان بقیع وقبور شهدای احد وغیر آنها ، گنبد وبارگاه ملکوتی پیامبر اسلام بر پاست و مسلمانان از همه جای دنیا به زیارت آن حضرت می شتابند و این وضع سئوال مهمی در اذهان همۀ زائران ترسیم می کند، که چرا این گروه به سراغ بارگاه پیامبر(ص) نرفتند؟!باید که از آنها سؤال شد چگونه تمام گنبد و بارگاه هایی را که بر فراز قبور ائمۀ بقیع (ع) و شهدای احد و غیر آنها بنا شده بود از میان برداشتید ولی گنبد و بارگاه پیامبر (ص) همچنان پابرجاست ؟ این تناقض در عمل چه مفهومی دارد؟(82)
3- یک از تناقضات که وهابیت گرفتار آن شده است مسئله شفاعت است زیرا وهابیت در ابتدا شفاعت خواستن از اولیاء الهی را شرک می دانستند اما وقتی با آیات قرآن مثل تقاضای شفاعت برادران یوسف از پدر پیر شان یعقوب(83) و یا تشویق کردن گنهکاران را به توبه و شفاعت طلبیدن از پیغمبراکرم (ص)(84) و امثال این آیات مواجه می شوند به شاخه ای دیگر می پرند و آن اینکه این ایات مربوط به حال حیات آنها ست ولی نسبت به بعد از وفات دلیلی نداریم آن گاه به سوالات سخت تر و تناقض بر می خورند زیرا از آنها سوال می گردد آیا پیامبر(ص) با رحلتش تبدیل به خاک و بکلی نابود می شود یا حیات برزخی دارد؟ اگر ندارد اوّلاً آیا مقام پیامبر(ص) از مقام شهدا پایین آمده است چون قرآن مجید از زنده بودن شهدا خبر می دهد«بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون»(85)؟ثانیاً شما چرا مانند سائر مسلمین در تشهد نماز به آن حضرت سلام می فرستید و می گویید«السلام علیک ایهاالنبی ورحمۀ الله و برکاته» آیا به یک موجود خیالی سلام می کنید؟ اگر آری کار لغو است و گرنه این یک تناقض است . ثالثاً شما در اینجا به تناقض دیگر گرفتار شده اید و آن این که شما معتقید هستید که در مسجد کنار قبر پیامبر(ص) باید آهسته صحبت کرد زیرا قران می فرماید: «یا ایهاالذین آمنوا لاترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی»(86) و این آیه را تابلو کرده و کنار قبر پیامبر (ص) آویزان نموده اید(87)
4- جمعیت اخوان که از آن وهابی های سرسخت به شمار می روند با وسایل روز شدیدا مخالف بوده واستفاده از آنهارا حرام می دانستند ، چنان که علی اصغر فقیهی درکتاب وهابیان آورده است: اخوان نسبت به بی سیم وتلگراف حساسیت داشتند آن راکار شیطان می دانستند آنها ازبین می بردند . آنها نخستین ساعت شماطه دار را(ساعتی که دقیقه وساعت راباصدای ضربه وزنگ اعلام می کند ) در نجد شکستند و ان را کار شیطان دانستند و گفتند که حد اقل این است که استفاده از چنین چیزی بدعت است. و امّا اتومبیل ، وهابی ها قبلا به اعتبار این که اگر آن از کارهای شیطان نباشد از اختراعات کفار است ، با حال اعتراض وخشم به آن نگاه می کردند، حتی نخستین اتومبیلی که وارد شهر متعّصب حوطه(در نجد) شد ، دربازار عمومی شهر ، آشکارا آتش زدند.(88) در حالی که امروزه همان وهابیت از همان ابزار ،آن هم انوع اخرین سیستم استفاده می کنند .
آیت الله مکارم تحت عنوان« تضادی دیگر » در این رابطه می گوید :
از تضاد های عجیب این گروه این است که همان کسانی که یک روز دو چرخه هارا «مرکب شیطان » می شمردند وبدعت می دانستند ، امروز سوار ماشین های آخرین سیستم آمریکایی وژاپنی می شوند وهیچ کس ایرادی بر آنها نمی گیرند . وآنها که یک روز خط تلفن بسیار سادۀ «قصر شاه سعودی» را به «پادگان لشکرش»بدعت دانستند و سیم ها را پاره پاره کردند، امروز همۀ آنها حتی افراد دست فروش کنار خیابان را می بینیم که «جَوّال» (تلفن همراه) به دست دارند!آیا این گردش 180 درجه ای دلیل برقرار گرفتن این گونه افکار در سراشیبی سقوط نیست؟ وجالب این که حکومت آنها بی اعتنا به این افکار واپس گرا در مسیر صنعتی کردن کشور به پیش می تازد، و غرق صنایع وابسته است.(89)
سید محسن امین می نویسد :«ما از وهابیت می پرسیم حالا که شما از استعمال چیز های تازه مثل پدیده تلگراف خود داری می کنید چرا از بکار بردن توپ وتفنگ و اتومبیل که همه ، اشیای نو پیدا وجدید است ودر عصر رسول (ص) از آنها اثری نبود خود داری به عمل نمی آورید ؟ مگر نه آنست که اتو مبیل پس از تلگراف اختراع شده پس چرا سلطان سعودی وهمه وهابیان سوار اتومبیل های آخرین سیستم می شوند ولی در مسئلۀ تلگراف توقف اختیار می فرمایند ؟!».(90) در عربستان سعودی حمل دوربین برای گرفتن عکس یادگاری حرام است، حتی اگر تصویر بیت الله الحرام یا مسجد و گنبد رسول الله باشد، ولی تصاویر حاکمان آل سعود در هر جایی وجود دارد، و جایزشمرده می شود.روشن است که اگر فرقه یا مذهبی خود ، در بن بست ها گیر کرده باشد و نتواند خودش را از چالش ها نجات بخشد، دیگران نیز به ندای آنها لبیک نخواهد گفت و تمایل گرایش به آنها پیدا نخواهد کرد. شایان ذکر است خود شان نیز از این ریزش و انحطاط نگران اند بالخصوص پس از پیروزی انقلاب پرشکوه اسلامی ایران این نگرانی بیشتر شد، زیرا مخالفان مکتب اهل بیت، هرگز تصور نمیکردند که فرهنگ غنی شیعه بتواند ملت ایران را این چنین به صحنه بیاورد که با دست خالی، ولی با منطق رسا و قلبی آکنده از ایمان و عشق به اسلام، طومار حکومت تا دندان مسلح را ـ با آن همه حمایتهای بیدریغ شرق و غرب ـ برای همیشه در هم بپیچد و به جای آن ، حکومت اسلامی برپایه فقه شیعه تأسیس نماید برای تمام بشریت حرف و پیام داشته باشد. بر همان اساس هجمه وهابیت با روشهای مدرن و با استفاده از رسانههای عمومی مانند اینترنت و ماهواره در سطحی وسیع علیه شیعه گسترش یافته است. با تألیف کتابهای ضد شیعی مملو از تهمت و کذب، سعی در مخدوش کردن چهره نورانی مذهب شیعه را در سطح جهانی دارند. چنانکه اشاره شد آنها از فرسایش پیروان دانشمند و تحصیل کرده وهابی و گرایش آنها به مذهب شیعه دچار وحشت شده و بسیار نگران به نظر می رسند ذکر نمونههایی از این دست بیانگر عمق وحشت آنهاست، دکتر عصام العماد، فارغالتحصیل دانشگاه «الامام محمد بن سعود» در ریاض و شاگرد بن باز (مفتی اعظم سعودی) و امام جماعت یکی از مساجد بزرگ صنعاء و از مبلغین وهابیت در یمن که کتابی نیز در اثبات کفر و شرک شیعه تحت عنوان: «اصله بین الاثنی عشریه و فرق الغلاه» نوشته است با آشنایی با یکی از جوانهای شیعه، با فرهنگ نورانی تشیع آشنا شد و از فرقه وهابیت دست کشید و به مذهب شیعه مشرف گردید. دکتر عصام در کتابی که به همین مناسبت تألیف نموده، مینویسد:. «و کلما نقرا کتابات اخواننا الوهابیین نزداد یقینا بان المستقبل للمذهب الاثنی عشری لانهم یتابعون حرکه الانتشار السریعه لهذا المذهب فی وسط الوهابیین و غیر هم من المسلمین»(با مطالعه کتابهایی که وهابیت در سالهای اخیر نوشتهاند، به یقین در مییابیم که آنان احساس کردهاند که تنها مذهب آینده، همان مذهب شیعه امامیه است زیرا رشد وشکوفایی این مذهب در بین وهابیون و سائر بلاد مسلمین چشمگیر بوده است )سپس از قول شیخ عبدالله الغنیمان استاد «الجامعه الاسلامیه» در مدینه منوره نقل میکند: «ان الوهابیین علی یقین بأن المذهب (الاثنی عشر) هو الذی سوف یجذب الیه کل اهل السنه و کل الوهابیین فی المستقبل القریب» (وهابیون به یقین دریافتهاند، تنها مذهبی که در آینده، اهل سنت و وهابیت را به طرف خود جذب خواهد کرد، همان مذهب شیعه امامی است(91)شیخ محمد مغراوی از دیگر نویسندگان مشهور وهابی میگوید: «بعد انتشار المذهب الاثنی عشری فی مشرق العالم الاسلامی،فخفت علی الشباب فی بلاد المغرب»(باگسترش مذهب تشیع در میان جوانهای مشرق زمین، بیم آن را دارم که این فرهنگ در میان جوانهای مغرب زمین نیز گسترده شود)(92)دکتر ناصر قفاری استاد دانشگاههای مدینه مینویسد: «و قد تشیع بسبب الجهود التی یبذلها شیوخ الاثنی عشریه من شباب المسلمین، و من طالع کتاب «عنوان المجد فی تاریخ البصره و نجد» یهوله الامر حیث یجد قبائل باکملها قد تشیعت» . (اخیرا تعداد زیادی از اهل سنت به طرف مذهب شیعه گرویدهاند و اگر کسی کتاب «عنوان المجد فی تاریخ البصره و نجد» را مطالعه کند به وحشت میافتد که چگونه برخی از قبایل عربی به صورت کامل، مذهب شیعه را پذیرفتهاند(93)جالبتر از اینها سخن شیخ مجدی محمدعلی محمد نویسنده بزرگ وهابی است که میگوید: «جاءنی شاب من اهل السنه حیران، و سبب حیرته انه قد امتدت الیه ایدی الشیعه … حتی ظن المسکین انهم ملائکه الرحمه و فرسان الحق»(یکی از جوانهای اهل سنت حیرت زده نزد من آمد وقتی که علت حیرت او را جویا شدم، دریافتم که دست یکی از شیعیان به وی رسیده است، و این جوان سنی تصور کرده است که شیعیان ملائکه رحمت، و شیر بیشه حق میباشند).(94)این بود بعضی از عوامل که هر کدام را می توان به عنوان عامل تأثیر گزار برای عدم گسترش جریان وهابیت ، و زمینه ساز فرسایش پیروان و نگرانی خود شان به حساب آورد.
نتایج و پیشنهادات
از مجموعه این نگارش چنین بدست می آید که وهابیت از پتانسیل های جغرافیایی، رونق اقتصادی و شعارهای زیبا و جذاب همچون توحید گرایی وشرک وبدعت زدایی برخوردار بودند که اگر اساس و مبانی درست ،پویا و همراه با عقلانیت داشت جهان شاهد پیشرفت چشمگیری آنان خواهد بود ولی بخاطر نداشتن ویژگی های فوق وبرخی عوامل برونی و همچنین سطحی نگری و ایستایی این جریان ، چنین تفکری در دنیای امروز جایگاه نداشته و روز به روز شاهد پسرفت وانزوای بیشتر این فرقه و درنهایت افول تفکر های او خواهیم بود.امید است با همکاری سایر دوستان نقاط ضعف این جریان را بیشتربشناسیم و برای دیگران هویت و ضعف آنان را بهتر بشناسانیم و برای جویندگان اسلام حقیقی راه حق رهنمون گردیم.
پینوشتها:
51. سادات حسنی ،فاطمه ، فرهنگ پویا ، فصلنامه فرهنگی –اجتماعی وسیاسی ، ش 7 ، اسفند 1386
،چالش های فکری و سیاسی وهابیت ، ص142و141. 52.
53. تاریخچه نقدوبررسی وهابی ها ، ترجمه ونگارش سیدابراهیم سیدعلوی ، ص. 467
54. شیرازی مکارم، ناصر،وهابیت بر سر دو راهی ،ص 70.
نوح / 7 . 55.
56. زمر ،/ 17 و 18 .
57. مکارم شیرازی ، ناصر، تفسیرنمونه ، ج 19 ، صص 411 ، 412 و 413 .
58. ،چالش های فکری و سیاسی وهابیت ، ص 107 .
59. فقهی ، علی اصغر ، وهابیان ، ص235
فرهنگ پویا ، فصلنامه فرهنگی –اجتماعی وسیاسی ، ش 7 ، اسفند 1386 60.
61.وهابیت بر سر دو راهی ، صص 48 ، 52 و 54
62. تعددمذاهب ،ص291.
63. وهابیان را بهتر بشناسیم ،ص 39به نقل دعوۀ التقریب بین الادیان، ج4، ص1422و1543
رضوانی ، علی اصغر،سلفی گری ، ص190به نقل از تاریخ آل سعود ج1 ،ص158؛آل سعود من این الی این، ص 47.... 64.
.65 . وهابیت بر سر دو راهی ، ص112.
66. همان ص 106
شیعه پاسخ می گوید، ص33. 67.
68.غافر/28.
نحل 106. 69.
70.شیعه پاسخ می گوید، صص36و37
71. همان، صص44و45.
همان ص102. 72.
وهابی ها ص24. 73.
سلفی گری و پاسخ به شبهات ،ص185س 74.
همان ،ص184 75.
76.طاهری خرم آبادی ، سید حسن ، پاسخ به شبهات وهابیت ، ج 1 ، ص 20 ، به نقل از مفتاح الکرامه : 7 / 653
چالش های فکری و سیاسی وهابیت ، صص 68و69 نقل از میرزا طالب اصفهانی ، سیر طالبی ، ص 408 . 77.
78. همان ، نقل از ماضی النجف ، حاضرها ، ص325
79.همان ، نقل از صفحات من تاریخ جزیرة العرب الحدیث ، ص 177
80 فرقه وهابی وپاسخ به شبهات آنها ، ترجمه علی دوانی ،صص 156و157.
81.آیین وهابیت ،صص 81-79
82. وهابیت بر سر دو راهی ، ص 65.
یوسف/ 97. 83.
نساء/64. 84.
آل عمران 169. 85.
حجرات/2 86.
69 87.شیعه پاسخ می گوید
88. وهابیان ،ص377، نقل از جزیرة العرب ص 357.
89. وهابیت بر سر دو راهی ، ص 75 .
90. تاریخچه نقدوبررسی وهابی ها ، صص470و467.
www.yahaq.org/tag/وهابیت 91.
همان 92.
همان 93.
همان 94.
فهرست منابع
1.قرآن کریم
2. اسد علی زاده ، اکبر : چالش های فکری و سیاسی وهابیت ، قم ، مرکز پژوهش های صدا و سیمای اسلامی ، چاپ دوم 1386.
3. الگار ، حامد : وهابیگری ، ترجمه احمد نمایی ، مشهد ، بنیاد پژوهشهای اسلامی ، 1387.
4. امین ، سید محسن : تاریخچه ، نقد و بررسی وهابی ها ، ترجمه سید ابراهیم سید علوی ، تهران ، امیر کبیر ، چاپ چهارم 1376
5. بابا پور گل افشانی ، محمدمهدی،تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران،قم ،مرکزجهانی علوم اسلامی ، چاپ اول 1382.
6. رضوانی ، علی اصغر، سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ، قم ، مسجدمقدس جمکران ، چاپ ششم، 1388.
7. رضوانی ، علی اصغر، وهابیان را بهتر بشناسیم ، قم ، دلیل ما ، چاپ دوم، 1389
8.سبحانی ، جعفر : آئین وهابیت ، قم دفتر انتشارات اسلامی چاپ یازدهم 1385
9. سبحانی ، جعفر : وهابیت مبانی فکری و کارنامه ای عملی ، قم ، مؤسسه امام صادق (ع) ، چاپ اول 1380.
10. سعید ، محمد علی ک برتانیا وابن سعود ، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی ، چاپ اول 1368.
11. صالحی ، سید عباس : هفته نامه پگاه ، قم ، موسسه فرهنگی پاسدار اسلام ، شماره های 22.
12. طاهری خرم آبادی ، سید حسن : پاسخ به شبهات وهابیت ، قم ، دفتر انتشارات اسلامی ، چاپ دوم 1386.
13. فقیهی ، علی اصغر : وهابیان ، تهران ، اسماعیلیان ، چاپ دوم ، 1364.
14. فؤاد، ابراهیم، شیعیان عربستان ، تهران، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرارمعاصر، چاپ اول 1386.
15. قزوینی ، سید محمد حسن : فرقه وهابی ترجمه علی دوانی ، تهران ، رهنمون ، چاپ اول 1382.
16. محمدی ، منوچهر، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ،چاپ دوم 1386.
17.مکارم شیرازی ، ناصر : تفسیر نمونه ، تهران ، دا ر الکتب الاسلامیه ، چاپ سی وپنجم 1385.
18. مکارم شیرازی ، ناصر : شیعه پاسخ می گوید ،. قم مدرسه الامام علی ابن ابیطالب ، چاپ هفتم سال 1386 .
29. مکارم شیرازی ، ناصر : وهابیت بر سر دوراهی ، قم ، مدرسة الامام علی (ع) ، چاپ اول 1384.
20. موثقی، احمد، جنبش های اسلامی معاصر، تهران، سمت، چاپ دهم 1386،
21. میر آقایی، جلال ، تعددمذاهب ،تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی – چاپ اول 1386
22 . نشریه فرهنگ پویا،فصلنامه فرهنگی–اجتماعی وسیاسی،نشریه دانشجویی پویا،قم،ش7، اسفند1386
www.yaha-223.وهابیت