این مصاحبه را می خوانید:
معاون اول روز گذشته گفته که از مقطعی به او توصیه شده سکوت کند. برخی اوقات دولتمردان سخن از موانعی بر سر راه دولت میگویند اما مصادیق آن را بیان نمیکنندبه عنوان نمونه رییسجمهور چندین بار گفته که مخروبهای از دولت قبل تحویل گرفته اما آن را تشریح نکرده است. این مساله چقدر با شفافیت در تضاد است؟
آقای جهانگیری یک شخصیت هوشمند سیاسی است. تجارب مدیریتی و تجارب سیاسیاش در پارلمان، مدیریت کلان، دولت و موقعیتش در نهادهای انقلابی از جمله جهادسازندگی از او شخصیت ممتاز و معتبری ساخته است. این شخصیت امروز در عالیترین سطح از موقعیت سیاسی خود قرار دارد و با توجه به ضرورت روزگار، نسبت به برخی از مسائل گامهای موثری را بر میدارد. در مقطعی آقای جهانگیری در نقد دولت آقای احمدینژاد سخنانی را مطرح کرد و از برخی نهادهای فراتر از دولت از ایشان خواستند که سطح اظهارات نقدآمیز خود را کاهش داده و بیشتر به دستاوردهای دولت خود بپردازند. این تذکر البته از جهتی درست و صحبتی هم که منتقل شده دلسوزانه بوده است. جامعه وقتی پوستاندازی کرده و دولتی را تغییر میدهد، در مقطع زمانی کوتاهی مثلا سه ماه تا 6 ماه میپذیرد که دولت پیشین نقد شده و اشکالات آن مرتفع شود. با این حال نمیتوان تا پایان دولت دوم با چنین رویهای پیش رفت و دولت قبل را به صورت همیشگی به نقد کشید. از آنجا که دولت آقای احمدینژاد در طول 8 سال زیرساختهای اقتصادی کشور را از بین برده و مصیبتهای زیادی برای دولت به وجود آورده است؛ طبیعی است که دولت آقای روحانی در هربخشی که میخواست ورود کند، میفهمید با چه وانفسایی مواجه است و با چه مشکلاتی باید دست و پنجه نرم کند. از این رو بود که سمت و سوی نقدآمیز همچنان به سمت دولت احمدینژاد مطرح میشد. در این بین آقای جهانگیری در مقطعی تلاش کرد تا از سطح سخنان نقدآمیز بکاهد. به هر صورت به عنوان یک اقدام سیاسی و هوشمندانه این امر پذیرفته شده است. لیکن سکوت دولت و معاون اول یا رییسجمهور مبنای این نمیشود که چهرههایی که در گذشته پرونده تباهی داشتهاند، جرات کرده و دوباره به صحنه شانتاژهای تبلیغاتی بازگردند. در چنین موقعیتی دولت مجددا به پاسخ به فضاسازیها و رفتارهای شانتاژآمیز برخواهد آمد. به طور طبیعی دولت حق دارد که در چنین شرایطی موضعگیری کند. اینکه آقای جهانگیری دوباره موتور را روشن خواهد کرد در شرایطی مطرح شده که دولت روحانی زبان نقدآمیز خود را کنترل کرده اما طرف مقابل شانتاژهایش را ادامه میدهد. منطق این سکوت یا به سکوت واداشتن حداقل حکم میکند که آنان نیز، در شانتاژ سیاسی و فضاسازی، خود را کنترل کنند. وقتی که عوامل دولت آقای احمدینژاد بخواهند فضا را به هم بریزند، این حق مسلم دولت است که از حقوق خویش دفاع کند و به جامعه نشان دهد که به چه دلیل این نقدها مطرح میشود و باید در برابر به هم خوردن این تعادل سیاسی و اقتصادی در دولت قبل لب به سخن بگشاید.
وقتی ادعا میشود که تخلف یا ناکارآمدیهایی در دولت قبل بوده اما این ادعا به درستی برای افکار عمومی تشریح نمیشود، چه تاثیری بر نگاه جامعه میگذارد؟ آیا فاش نکردن موارد اشتباهات و تخلف که معاون اول هم به آن اشاره میکند، از اعتماد عمومی نسبت به دولت نمیکاهد؟
بارها اشاره شده که این دولت باید در قبال عملکرد خود و آنچه از دولت قبل در اختیار گرفته با بیان گویا و زبان صریح، مخاطب خویش را توجیه کند. دولت باید نشان بدهد که چه چیزی را تحویل گرفته و چه گامهای رو به جلویی را برمیدارد. متاسفانه دولت در این زمینه زبانی قاصر داشته است و نتوانسته دستاوردهای خود را برای مردم بازگو و به معنای واقعی کلمه مردم را از آن مطلع کند. اصلاحطلبان نیز از این جهت نقد دارند.
توصیه به سکوتها از سوی اصلاحطلبان رخ داده است؟
ما بنای این را نداریم که تا پایان هشت سال دولت آقای روحانی به نقد دولت احمدینژاد بپردازیم. به سکوت واداشتن معاون اول و دولت، خارج از اراده اصلاحطلبان و خارج از نیروهای طرفدار دولت بوده است. نهادهایی بودهاند که از سر دلسوزی تذکراتی میدادند و این تذکرات به رسمیت شناخته شد و معاون اول به آن توجه کرد. برای اینکه این سکوت پایدار بماند باید شانتاژچیان نیز سکوت کنند. تصور نکنند چون دولت سکوت کرده آنها میتوانند حمله کنند.