متهم که روز گذشته در طرح ضربتی پلیس آگاهی بازداشت شد، بعد از دستگیری وقتی مورد پرسش قرار گرفت که چند سابقه دارد، گفت: نمیدانم؛ حسابش از دستم در رفته است.
این متهم در گفتوگو با خبرنگار ما گفت: آنقدر در جیببری مهارت دارم که هیچکسی نمیفهمد جیبهایش را زدهام و اگر یک در هزار کسی متوجه شود، میگویم پولهایتان از جیبتان افتاده بود.
وی گفت: از ١٢ سالگی جیببری میکنم و الان ٦٠ سال دارم. آنقدر زندان افتادم و آزاد شدم که حسابش از دستم در رفته است. سرقتهای من به زمان شاه برمیگردد. آن زمان اتوبوسهای دوطبقه بود؛ البته الان با پیشرفت تکنولوژی شگرد من هم پیشرفت کرده است. بهعنوان مسافرکش با خودروهای پراید و پژو سوژههایم را سوار میکردم و در چشمبرهمزدنی پولهای جیب آنها را خالی میکردم و آنها اصلا متوجه نمیشدند که چه اتفاقی افتاده است.
متهم درباره اینکه آیا پسرش هم با او همدستی میکرد، گفت: در هفت یا هشت مورد با من همکاری کرد، اما معمولا خودم تنهایی جیببری میکردم. اصلا دست خودم نیست، من به این کار معتادم و اگر جیببری نکنم، باور کنید مثل معتادان استخوانهایم درد میگیرد. از طرفی هم کار دیگری بهغیر از جیببری بلد نیستم، ببینید هرکسی در یک موردی هوش و ذکاوت دارد؛ من هم در این مورد.
بنا بر این گزارش بهجز این سارق، افراد دیگری هم به اتهام سرقت در طرح دیروز پلیس آگاهی بازداشت شدند. یکی از آنها سارق جوانی است که از زنان و مردان مسن سرقت میکرد و مدعی میشد از اقوام آنهاست. وی بعد از بازداشت گفت: به سراغ پیرزن و پیرمردهایی که سنهای خیلی بالایی داشتند، میرفتم و به آنها میگفتم نوه عمویشان هستم.
بعد از کلی صحبت و جلب اعتماد آنها، میگفتم ماشینم تصادف کرده و نیاز به پول دارم. آنها هم که فکر میکردند من از اقوامشان هستم، کارتهای عابربانکشان را به من میدادند تا از حساب آنها برداشت کنم. بیشتر سکه و طلا و دلار خریداری میکردم. حتی مشخصات آنها را به صرافیها و طلافروشیها میدادم و خرید میکردم.
وی گفت: سال ٨٦ به همین جرم به زندان افتادم و پنج سال حبس کشیدم. آزاد که شدم، چهار سال همین جرم را تکرار کردم تا اینکه اواخر سال ٩٤ به زندان افتادم. اما این بار خواهرم سند گذاشت و بعد از هشت ماه حبس آزاد شدم. ولی دوباره همان کار را انجام دادم.
متهم در پاسخ به این سؤال که چرا دست به سرقت میزده، گفت: هیجان؛ من هیچ نیاز مالیای ندارم. خانهمان در دیباجی است و وضع مالیمان هم خوب است. زمانی که بازداشتم کردند، داخل خانه پر بود از وسایلی که با پولهای سرقتی خریده بودم. من مبتلا به یک نوع بیماری هستم و اسمش بیماری سرقت است.