1ـ سوءرفتار بدنی
2ـ سوءرفتر عاطفی
3ـ سوءرفتار سرپرستی(بهداشتی تغذیه ـ مسکن)
4ـ سوءرفتار آموزشی
5 ـ سوءرفتار مذهبی
شکلهای دیگر بدرفتاری با کودکان نظیر: سوءرفتار جنسی، معتاد کردن کودکان، واداشتن آنان به کارهای خلاف نظیر: دزدی، پخش موادمخدّر و واداشتن آنان به کارهای خارج از ظرفیت سنی آنان.
1ـ سوءرفتار بدنی و تنبیهات جسمی
تنبیهات شدید بدنی که موجب جراحات جسمی در کودک میشود، نشاندهندة بدرفتاری اولیا و سرپرستان کودک است. بررسیها نشان میدهد که معمولاً اولیای کودک تحت تأثیر فشارهای روانی شدید قرار گرفتهاند. پدر و مادر خشمگین، کودک خود را به این طرف و آن طرف میکشانند و او را کتک میزنند. حملات عمدی و با برنامة قبلی مثل گاز گرفتن، سوزانیدن کودک، با سیخ داغ کردن، چرخانیدن دست و پای کودک، بریدن اعضای بدن و بالاخره هرگونه اعمال شکنجه بر کودک نیز تحت عنوان سوءرفتار با کودک مورد توجه قرار میگیرد.
مشاهده شده است که اولیا و سرپرستان، کودک خاطی را مورد تنبیه بدنی شدید قرار دادهاند که این عمل هیچگونه تأثیر مطلوبی بر رفتــار کودک نداشته و حتی مــوجب بــروز رفتارهای نادرست بیشتر از طرف کودک میشود. در حــالی که استفــاده از روشهای مسالمتآمیز، نظمدادن به رفتار کــودک از راههای اصلاح و تغییــر رفتار، برقـــراری روابط احترامآمیز بین فرزند و مادر و پدر مورد تأکید است.
مواردی از بدرفتاری جسمی
1ـ وارد کردن صدمات بدنی به کودک توسط اولیا و سرپرستان کودک با علائمی مثل کوفتگیها، ورم پوست، خراشهای سطحی پوست و ضربدیدگی در نقاط مختلف بدن کودک.
2ـ سوختگیهایی که در اثر بیاحتیاطی و عدم مواظبت از کودک ایجاد شده و در مواردی منجر به فوت میشود، نظیر جای میلة داغ، قسمت داغ بخاری و اتو برقی و غیره.
بد رفتاری با کودک
3ـ صدمات مغزی که با علائمی نظیر تشنج و اغماء و بیهوشی همراه است.
4ـ صدماتی که به اعضای داخلی بدن کودک وارد شده است و با نشانههای مرضی، نظیر شوک، درد شکم یا خونریزی داخلی تشخیص داده میشود.
5 ـ شکستگی دست یا پا در اثر افتادن از بلندی.
6ـ آثار ضربه و کبودی غیرعادی در بعضی از قسمتهای بدن کودک، نظیر کبودی چشم.
7ـ آثار شکنجه در بدن کودک نظیر جای نیشگون و گازگرفتگی، کمربند و جای انگشتان دست.
8 ـ تهدید به قتل توسط اولیا وسرپرستان کودک.
9ـ تنبیهات بدنی دیگر نظیر کشیدن گوشها، کندن موها و هل دادن کودک که منجر به آسیب استخوانی کودک شود.
2ـ سوءرفتار عاطفی
خشونت و سختگیری عاطفی نیز میتواند مانند صدمات بدنی، آثار مخربی بر کودک باقی بگذارد و باعث شود کودک از نظر هیجانی، رفتاری و عقلی دچار وقفه و عقبماندگی شود.
مواردی از سوءرفتار عاطفی با کودک:
ـ والدین، کودک را با خشونت راهنمایی کنند.
ـ کودک را به زور وادار به اطاعت کنند.
ـ هر اشتباه جزئی کودکان را سرزنش کنند.
ـ به کودکان حق اظهارنظر ندهند.
ـ از ابراز احساس عاطفی کودکان جلوگیری کرده و آنان را ناتوان و بیعرضه قلمداد کنند.
ـ با کودکان رابطه متعادل و طبیعی نداشته باشند.
ـ خانوادههای سختگیر به کودکان فرصت ندهند تا از راه عاطفی تخلیة هیجانی شوند.
ـ در محیط خانواده سختگیری و استبداد وجود داشته باشد. پدر و مادر و گاهی هر دوی آنها برای اینکه فرزندان را خوب تربیت کنند، عرصه را بر آنها تنگ کنند.
ـ برخی از والدین جنسیت و یا رنگ و شکل فرزندان را قبول ندارند و نسبت به آنها سرد و بیتفاوتند و یا سختگیریهای بیجا دارند. مقایسهها و به رخ کشیدنها در ایجاد ناراحتی برای کودکان بسیار مؤثرند. در چنین شرایطی کودک برای اینکه از دیگران عقب نیفتد، خود را به آب و آتش میزند و نادانسته مشکلات بعدی را به بار میآورد.
ـ حمایت زیاده از حدّ از کودکان در هر بلا و محنت و مصیبت، به گونهای که درد ناکامی و شکست را نچشیده باشند.
ـ هنگامی که والدین به جای راهنمایی صحیح کودک، بیشتر از سرزنشهای تند استفاده کنند، تا پندهای ملایم. مثلاً:
1ـ باید بروی صندلی پشتی ماشین بنشینی، همین که گفتم.
2ـ بخاطر توهم که شده، ما را از این خانه بیرون خواهند کرد.
3ـ گم شو برو بیرون، آنقدر مزاحم من نشو.
والدین ممکن است به عناوین مختلف کودک را طرد کنند. «با زندگی خودت مزاحم من نشو، هر چه زودتر بزرگ شو و پاتو از این خونه بزار بیرون». این قبیل والدین آرزو میکنند که دوران نوزادی و کودکی فرزندشان تمام شود تا خودشان از انجام وظایف و کارهای روزمرة ناخوشایند خلاصی یابند.
به طور کلّی پدر و مادر بدلایل زیر ممکن است کودک را طرد کنند:
1ـ کودک ممکن است ناخواسته باشد. والدین ممکن است به تعداد کافی بچه داشته باشند و طرد کودک بر مبنای مسائل اقتصادی و یا از روی خودخواهی باشد.
2ـ کودک نتیجه یک ازدواج ناموفق باشد.
3ـ بودن بچه مانع شود از اینکه پدر یا مادر به هدف خود برسند.
4ـ بعضی از والدین ممکن است از این نظر که بچه مانعی در مقابل آزادی یا خوشگذرانی آنها است، تمایلی به قبول مسئولیت تربیت و بزرگ کردن کودک خود نشان ندهند.
5 ـ والدین بر اثر ضعف خویش نتوانند به هدفهای خود برسند و کودک را عامل شکست فرض کنند و از او متنفر باشند.
شیوههای غلط پدر و مادر در تربیت نسل، برتری دادن جنسی، که موجب میشود دختری از دختر بودن و یا پسری از پسر بودن خود ناراضی باشد و ناخودآگاه ادای رفتار جنس مخالف را درآورد و یا هوس رفتار جنس دیگر را داشته باشد.
یکی دختر و دیگری پسر را دوست دارد. مادر مجبور به حفاظت بیش از حدّ دختر کوچک در برابر خشم و آزار و اذیت پدر میشود و کودک این رفتار دوگانه را احساس میکند و در برابر خشم والد خشمگین، شدیداً وحشتزده میشود. گاه کودک در مقابل والد خشمگین خود، از وحشت آرزوی مرگ برادر یا خواهر رقیب را دارد و این احساس و آرزو در عین حال احساس گناه را در کودک برمیانگیزد.
نشانههای سوء رفتار عاطفی در کودکان
1ـ کودک کنارهگیری میکند، افسرده است و عواطف مناسب نشان نمیدهد.
2ـ کودک رفتارهای ناسازگارانه از خود نشان میدهد و باعث مزاحمت دیگران میشود.
3ـ کودک در زمینههای گوناگون پیشرفتی نشان نمیدهد.(قادر به انجام اعمال یادگرفته شدة مناسب سن خودش نیست و مثلاً راه نمیرود، حرف نمیزند و...)
4ـ کودک رفتارهای پرخاشگرانه و ضداجتماعی از خود نشان میدهد. مثلاً فرار از خانه، دزدی، دروغگویی و...
5ـ کودک رفتارهای ناسازگارانه و نامتعادل از خود نشان میدهد. درون خود را میآزاد، تلاش بیهوده میکند و احساس خلأ در زندگی میکند.
6ـ لکنت زبان در طفولیت، بیبند و باری اخلاقی در دوران نوجوانی، بیروح شدن، صحبت نکردن یا گنگی انتخابی و عدم تمایل به شرکت در بازی و بعدها در امور اجتماعی.
7ـ بروز عقبماندگیهای روانی، ضعف قدرت ابتکار و هوش، نداشتن دقت کافی، عدم تعادل در رفتار با دیگران، بیجرأتی و امثال آنها.
8ـ گاه ممکن است کودک برای جلب توجه بزرگترهای خود (مثل معلم، همسایهها و...) مرتباً باعث مزاحمت و آزار آنان میشود.
3- سوء رفتار سرپرستی
منظور از سوء رفتار سرپرستی، کوتاهی یا شکست مادر یا پرستار در فراهم آوردن پناهگاه، غذای کافی، لباس،حمایت، سرپرستی و مراقبتهای پزشکی و دندانپزشکی است. در مواردی باید نسبت به مسأله سوءرفتار با کودک مشکوک شویم که:
1ـ محیط زندگی کودک غیربهداشتی و کثیف است.
2ـ محیط زندگی کودک بدلیل بیتوجهی و نه فقر، فاقد امکانات لازم مثل لولهکشی آب، حرارت کافی و غیره است.
3ـ محل زندگی کودک از نظر ایمنی مناسب نیست و احتمال آتشسوزی در آن زیاد است.
4ـ محیط زندگی کودک از نظر استحکام ساختمان مقاوم نیست و امکان ریزش دیوارها و سقف وجود دارد.
5ـ لباسهای اضافی بر بدن کودک پوشانیده میشود. (خاصه هنگامی که هوا نیز گرم باشد).
6ـ کودک برای ساعاتی در داخل اتومبیل محبوس شده و والدین به خرید بروند.
7ـ قورت دادن اشیای ریز نظیر: سنجاق، سکههای کوچک، دکمه و...
8ـ از دست دادن اعضای بدن (صدمات چرخگوشت و پنکه به دستهای کودک، افتادن از بلندی و...)
9ـ حوادث مدرسه؛ درکشور ما بین 10 تا 15 هزار دانشآموز در سال به علت حوادث مدرسهای در بیمارستان بستری میشوند.
ـ سوختگی ناشی از وسایل گرمازای قابل دسترسی برای دانشآموزان (بخاری) و برقگرفتگی، وارد شدن ضربه به سر و آسیبهای پاها، دست و صورت.
ـ مطابق با بررسیها و آمارهای بینالمللی، خیلکثیری از دانشآموزان در کشورهای فقیر و در حال توسعه در شرایطی روانه مدرسه میشود که بدنشان نیازمند حداقل غذای لازم است. در مناطق مختلف کشور ما نیز به دلایل گوناگون از جمله عادات فرهنگی و فقر اقتصادی، تعداد قابل ملاحظهای از دانشآموزن بدون تغذیه لازم راهی مدارس میشوند. تبعات ناشی از سوءتغذیه، نقیصههای متابولیکی، بیماریها و اختلالات تن ـ روانی و تأثیرات آن بر رفتار و تواناییهای تحصیلی دانشآموزان خود امری فوقالعاده حائز اهمیت و در خور توجه است.
ـ کیفیت تغذیه کودک به دلیل کمتوجهی اولیای او نامناسب است.
ـ غذا در مواقع خاص و معین برای کودک حاضر نمیشود و او ناچار است برای جلوگیری از گرسنگی خود را با کمی غذا قانع کند.
ـ در یخچال و قفسههای خانه غذای فاسد نگهداری میشود.
ـ امکانات پزشکی و دندانپزشکی لازم برای کودک فراهم نمیشود.
ـ کودک همیشه کثیف است و بهداشت فردی او در سطح پائینی است.
ـ مادران باردار با استعمال دخانیات از ضریب هوشی فرزندان خود میکاهند.
ـ در درمان بیماری کودک سستی کنند و به موقع کودک را به پزشک و یا مراکز درمانی نبرند.
4ـ سوءرفتار آموزشی
در بسیاری از خانوادهها، والدین همواره فرزندان خود را تحت فشار قرار میدهند که پیش بتازند و انتظار دارند که فرزندان آنها به سرعت مراحل پیشرفت را طی کنند.
در مقابل خانوادههایی هستند که به علت گرفتاریهای شغلی، مالی، فرهنگی و خانوادگی در آموزش و پرورش کودکان خود قصور و کوتاهی میکنند. اسلام در زمینة آموزش، هدایت، ارشاد، دعوت و خلاصه رشد و سازندگی افراد تأکیدات و تصریحات فراوانی دارد که از تندرویهای بیرویه و افراط کاریهای آموزشی تنفرآور و دفعکننده خودداری جدی به عمل آید.
مواردی از سوءرفتار آموزشی
1ـ والدین در اثر مشکلات مالی در ثبتنام کودکان در مدرسه کوتاهی کنند.
2ـ والدین کودک را به مدرسه بفرستند و هیچگونه پیگیری و تعامل ب اولیای مدرسه درخصوص تحصیل کودک نداشته باشند.
3ـ امکانات لازم از لحاظ پوشاک، نوشتافزار و کتاب در اختیار کودک قرار ندهند.
4ـ والدین بیشتر بر هدفها تأکید ورزند و توجهی به وسائل رسیدن به هدف نداشته باشند. مثلاً به فرزندی که وارد مدرسه میشود، میگویند تو باید نمرات خوبی بدست آوری، قبول شوی، دیپلم بگیری، تحصیلات عالیه داشته باشی، اما از وسایل رسیدن به چنین هدفی صحبت نمیشود و یا وسایل لازم در اختیار کودک قرار نمیگیرد.
5ـ رفتر نادرست والدین در برابر مردودی کودکان.
6ـ عدم بررسی استعدادهای لازم برای تحصیل فرزندان.
7ـ توقع زیاد از اندازه از دانشآموزان پایه اول و دوم ابتدایی که درس را خوب یادبگیرند و اشتباه نداشته باشند.
5- سوء رفتار مذ هبی
کودکان رفتارهای مذهبی و غیرمذهبی را به شیوههای تقریباً یکسان و در درجه نخست در درون خانواده و در ارتباط با والدین و خواهران و برادران خود میآموزند. بزرگترین هدیهای که والدین و مربیان میتوانند به کودکان خود بدهند، این است که آنان را ابتدا متکی به خدا و سپس متکی به خود بار بیاورند. زیرا امروزه بسیار دیده و شنیده میشود که ریشة بسیاری از انحرافات و کجرویها، بزهکاریها، اعتیادها، رفتارهای ضداجتماعی، پوچگراییها و بسیاری از مشکلات روانی ـ اجتماعی دیگر در ضعف گرایشهای مذهبی است.
مواردی از سوءرفتار مذهبی
1ـ نادیده گرفتن اهمیت و ضرورت آموزش مذهبی(نماز ـ روزه ..)
2ـ والدین کودک را به همراه خود به مساجد و مکانهای پاک و طیبی که میتواند ـ انسانساز باشد، نبرند.
3ـ عادت ندادن کودکان به مسائل محسوس و عملی (نماز خواندن ـ روزه گرفتن ـ شرکت در مراسم مختلف مذهبی).
4ـ والدین از نزدیک شدن و معاشرت با کسانی که مسائل مذهبی را رعایت میکنند، خودداری کنند.
5ـ والدین از دوری جستن ازکسانی که بیتوجه به مسائل مذهبی هستند، خودداری نکنند.
6ـ عدم رعایت جنبههای عفت و تقوای عمومی به وسیلة اعضای خانواده.
7ـ والدین رفتارهای مذهبی کودکان را تشویق نکنند.
8ـ والدین به رفتارهای مذهبی کودکان بیتوجه باشند و حتی آنها را تنبیه کنند.
نتایج تحقیقات انجام شده در رابطه با سوءرفتار با کودکان نشان میدهد که:
1ـ اکثریت کودکان کتک خورده فرزند اول خانواده بودند و تقریباً نیمی از این کودکان تنها فرزند خانواده بودند.
2ـ بیست و نه درصد از پدران قبل از ارتکاب سوءرفتار با کودک خوددارای سوابق جنایی بودهاند.
3ـ بیشتر پدران از ناراحتیهای پشت و کمر شکایت داشتهاند و مادران از میگرن در رنج بودهاند.
4ـ احتمال اینکه سوءرفتار با کودک در خانواده تکرار شود، بسیار زیاد است.
5ـ غالباً زنان خانواده بیش از مردان مرتکب سوءرفتار با کودک میشوند.
6ـ معمولاً یکی از اولیا در سوءرفتار باکودک فعال است و دیگری با حالتی انفعالی، بدرفتاری با کودک را قبول میکند.
7ـ بیش از 80درصد از کودکانی که مورد سوءرفتار قرار گرفتهاند، یا با اولیای خود یا با کسانی زندگی میکردهاند که جانشین اولیای آنها بودهاند و 50 درصد با پدر یا فقط با مادر مجرد خود زندگی میکردهاند.
8ـ متوسط مادرانی که با کودک خود سوءرفتار داشتهاند، 26 سال و متوسط سن پدر 30 سال بوده است.
9ـ مادرانی که با کودک خود سوءرفتار دارند، ممکن است دوران طفولیت را در یتیمخانهها و نظایر آن بزرگ شده باشند. این مادران قادر به نشان دادن واکنش طبیعی در مقابل نیازهای کودکان نیستند. معمولاً چنین پدران و مادرانی «نارسیستیک»، خود محور و طلبکارند و رفتار آنان پرخاشجویانه و همراه با برانگیختگیهای آنی است.