از ابتدای خلقت تا کنون صف آرایی بین دو ایدئولوژی در دنیا وجود داشته است. یک طرف جریانی است که معتقد به یگانه پرستی ، عبادت خداوند و به یک معنا توحید در تمام وجوه زندگی بشر از جمله دین ، فرهنگ ، سیاست و اقتصاد است. این راهی است که پیامبران بزرگ الهی از آدم ، نوح ، سلیمان و اسحاق گرفته تا موسی و عیسی و محمد (ص) مروج و مبلغ آن بوده اند.
این نوع جهان بینی معتقد است که حضرت باری تعالی که خالق فطرت بشر است، بهترین صلاح و راه رستگاری بشر را می داند و از طریق وحی شیوه ی رسیدن به این سعادت را به بشر شناسانده است.
در این تفکر عقل در پرتو وحی است که شکوفا می شود و راه رسیدن به روشنایی را می یابد.
در جبهه ی مقابل تفکری است که به خودستایی، نفس پرستی و در یک کلمه به «انسان گرایی» معتقد می باشد.
در این نوع تفکر حقیقت بشر به حالت های مختلف به عنوان موجودی قائم به خود و خود بنیاد تعریف می شود.
نظریه های امروز در مورد خدا و دین را خوانده اید؟ متوجه ویژگی مشترک همه ی آن ها شده اید؟!!
«خدایی وجود ندارد» ، «خدا توهمی ارضا کننده، زاییده ذهن بشر است.» ، «شما یک خدا هستید» ،«به واسطه ی هوشیاری و درکتان یک خالق هستید.» ، «شما از نسل میمون ها تکامل یافته اید» ، «هرچه می خواهی انجام بده» ، «موجودات بیگانه پشت پرده ی کتاب مقدس شما بودند.» ، «شما از اصل توسط موجودات بیگانه آفریده شده اید»، «طبقه ممتاز، دین را به عنوان ابزاری کنترل به وجود آورد.»
اگر شما یکی از این موضوعات ذکر شده را باور دارید دردام این تفکر افتاده اید.
جهان بینی ای که هدفش گمراه کردن ما از حقیقت است.
این تفکر با حذف خدا از زندگی بشر و توجه بر روی لذات و منفعت های دنیوی و تمرکز روی پاداش های این دنیا ، نه پاداش های زندگی پس از مرگ اهداف خود را به دست می آورد.
اما قضیه به این راحتی های ختم نمی شود. مشکل اصلی اینجاست : افرادی که معتقد به جریان دوم هستند با قیافه ای گریم شده خودرا در جایگاه تفکر اول قرار می دهند.
آنگاه است که نفاق روی می نمایاند و شناخت خودی از غیر خودی و حق از باطل دشوار و در مقاطعی غیر ممکن می گردد.
همان که پیامبر به حضرت امیرالمومنین (ع) فرموده که دوران من ، دوران جنگ «تنزیل» است و شناخت دوست و دشمن آسان است اما در دوران تو و پس از من «جنگ تأویل» سر خواهد گرفت . در آن هنگام هیچ کسی با چهره ی واقعی اش نمی آید و حرف دلش را در صحنه نمی زند . عقاید واقعی و اهداف نهایی اشان را رو نمی کنند، با کلمات بازی می کنند .همه به نام دین حرف می زنند و بعد هم می گویند این درک ما از دین است. اسلام را بی جهت ، بی طرف و خنثی می کنند ، برای آنکه قابل سوء استفاده بشود و بتوانند دین مردم را غارت کنند. علی (ع) از مشرکان ضربه نخورد ،علی (ع) از رفقای سابق خودش ضربه خورد. ابوذر در جهاد قبرس، با کفار ، مشرکین و روم کشته نشد بلکه در ربذه داخل سرزمین های اسلامی و به فتوای مفتی حکومت تبعید شد. حسین و حرم پیغمبر هم به دست قیصر و سزار، در یرموک یا قادسیه کشته نشدند بلکه در کنار کوفه کشته شدند.
کوفه ای که پایگاه حکومت اسلام و مرکز حکومت پدرش و پادگان مجاهدین اسلام در نبرد با امپراتوری ساسانی بود. حسین به فتوای موبد محبوس و کشیش نصاری و احبار یهود و یا برَهْمَن های سومنات کشته نشد؛ به فتوای شریح قاضی، قاضی بلند مرتبه ای که در حکومت دینی و درزمان عثمان و در زمان علی بن ابی طالب بود کشته شد.
این تاریخ دردناک اسلام است روح اسلام قربانی کالبدش شد و محتوایش پیش پای فرمش شهید گشت.
جریان نفاق ، اسلامی را می خواستند و می خواهند بسازند که دیگر با گنج قارون و تخت فرعون کاری نداشته باشد.
یک اسلام بی طرف که در سیاست و اجتماعیات و حکومت و عدالت و حقوق بشر دخالت نکند. می خواهند دین را به مقداری شعائر خنثی و غیر عینی و غیر سیاسی تبدیل کنند و یک اسلام خراب ، گیج و کور بسازند و تحویل مردم بدهند.
به اعتقاد کارشناسان منصف یگانه نماینده ی تفکر اول که جریان معتقد به حکومت زیر لوای خداپرستی ، وحی و روش انبیاء می باشد حضرت امام خمینی (ره) است. جریان اول مدتی بود که در خواب به سر می برد و با گسترش نفوذ جریان نفاق تسلیم خواست استکبار گشته و اسلام فردی را برگزیده بود. اما با درخشش امام خمینی امیدی دیگر در دل تمام مجاهدان راه حق زنده گشت و درست به همین دلیل است که باید گفت نام این دوران «عصر امام خمینی» است. خصوصیت رهبران دینی این است که بر خلاف رهبران غیر دینی راه جدیدی را به روی بشر باز نمی کنند بلکه همان جاده ای که انبیاء و امامان ساخته اند را نشان می دهند و فقط خاک و غبار را از روی آن می زدایند. امام خمینی همان جاده ای را که رسول ا... و امام حسین به روی بشر گشوده بودند را غبار زدایی کرد و مجاهدان را حق را به آن جاده هدایت نمود.
قلم از توصیف شأن و عظمتش ناتوان است. بگذارید مطلب را با چند جمله از کلام نورانی حضرت امام خمینی(رحمت الله به پایان برسانیم . شاید در این جملات یزیدیان زمان راحت تر شناخته شوند.
«فرزندان عزیز جهادی ام! به تنها چیزی که باید فکر کنید به استواری پایه های اسلام ناب محمدی (ص) است. اسلامی که غرب و در رأس آن آمریکای جهان خوار و شرق، در رأس آن شوروی جنایتکار را به خاک مذلت خواهد نشاند. اسلامی که پرچم داران آن پابرهنگان و مظلومین و فقرای جهان اند و دشمنان آن ملحدان و کافران و سرمایه داران و پول پرستان اند. اسلامی که طرفداران واقعی آن همیشه از مال و قدرت بی بهره بوده اند و دشمنان حقیقی آن زراندوزان حیله گر و قدرتمندان بازیگر و مقدس نمایان بی هنراند.»1
«مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رأی دهند که متعهد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین ، اسلام مستضعفین ، اسلام رنج دیدگان تاریخ ، اسلام عارفان مبارزه جو ، اسلام پاک طینتان عارف و در یک کلمه مدافع اسلام ناب محمدی (ص) باشند و افرادی را که مدافع اسلام سرمایه داری، اسلام مستکبرین ، اسلام مرفهین بی درد، اسلام منافقین ، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان و در یک کلمه اسلام آمریکایی هستند ، طرد نموده و به مردم معرفی ننمایند.»2
پینوشتها:
1.صحیفه نور ، ج 21 ، ص 59
2.صحیفه نور ، ج 20 ، ص 194
ارسال توسط کاربر محترم سایت : omegaa