چکیده
قرآن یک کتاب انسان ساز و پر محتوا که خداوند عز وجل برای بشریت نازل کرده تا همگان از آن استفاده کنند و سعادتمند شون در این کتاب عظیم انواعی از خطابات وجود دارد که هر کدام از آنها نیاز به توضیح و تفسیر دارد
هدف کلی در این تحقیق بررسی (( خطابات قرآن با رویکردی به تفاسیر)) است که با روش جمع آوری اطلاعات ، کتابخانه ای است که از طریق بررسی بعضی از کتابهای تفسیری شیعه و سنی و علوم قرآنی به دست می آید
در فصل اول با عنوان (( کلیات تحقیق)) مقدمه بیان مساله ، اهمیت ، اهداف ، سوالات تحقیق ، تعریف واژگان ، پیشینه تحقیق و روش تحقیق پرداخته است
در فصل دوم تحت عنوان (( معنای لغوی و اصطلاحی خطاب)) معنی لغوی خطاب ، مواردی از مشتقات خطاب در قرآن کریم و اینکه آیا خطابات قرآن کریم عام است بررسی شده است
فصل سوم با نام (( اقسام خطابات قرآن کریم)) تدوین شده که انواع مختلفی از خطابات به همراه آیه ای مناسب به آن آورده شده
فصل چهارم: که عنوان آن (( خطابات و دیدگاه مفسران)) است بعضی از خطابات قرآن آمده و در ذیل آن دیدگاه های برخی از مفسرین شیعه و سنی و در بعضی موارد قول صحیح پیرامون نظریات مطرح شده است
در فصل پنجم و پایانی این فصل به نتیجه گیری، ارائه پیشنهادات و محدودیت های تحقیق جهت انجام این تحقیق اشاره شده است.
کلید واژه : خطابات ، قرآن ، تفسیر ، مفسرین ، خطاب و ....
مقدمه
الرحمن، علم القران،خلق الانسان ، علمه البیانقدرت بیان و تکلم یکی از نعمت های بزرگی است که خداوند به انسانها عنایت فرموده است این قدرت عظیمی که بوسیله ی آن می توانند آنچه در باطن و وجودشان است به یکدیگر بفهمانند.بیان،به قول علامه طباطبائی در المیزان به معنای پرده برداری از هر چیز است و مراد آن در اینجا (ذیل آیه ی علمه البیان) کلامی است که از آنچه در ضمیر هست پرده بر می دارد.البته بیان می تواند شامل کتابت و خط و موارد دیگری هم باشد چون این موارد هم می توانند مبیّن و آشکار کننده ی چیزی باشند ولی شاخص این مجموعه ها، همان سخن گفتن است .مرحوم علامه طباطبائی (ره) در ذیل آیه ی علمه البیان می فرمایند: منظور این نیست که خدای سبحان لغات را برای بشر وضع کرده باشد و سپس به وسیله ی وحی به پیغمبری از پیامبران و یا به وسیله ی الهام به همه ی مردم آن لغات را به بشر تعلیم داده باشد برای اینکه خود انسان بدان جهت که به حکم اضطرار در ظرف اجتماع قرار گرفت طبعاً به اعتبار تفهیم و تفهّم (فهمیدن و فهماندن)وادار شد .نخست با اشاره و سپس با صدا و در آخر با وضع لغات یعنی قرار داد دسته جمعی به این مهم خود پرداخت و این همان تکلم و نطق است .خطابات قرآن هم نوعی از بیان است که خداوند به وسیله ی آیاتش مردم را مورد خطاب قرار داده است تا حقایقی را به آنها بفهماند و آنها را هدایت کندهدًی للناس.ولی خطاباتی که در قرآن بکار رفته متفاوت است و ما سعی کرده ایم بعضی از خطابات قرآنی را آورده و با توجه به چند تفسیر شیعه و سنی آنها را مورد بررسی قرار دهیم.
بیان مسأله
خداوند متعال مخلوقاتش را آفرید و برای این خلقت هدفی نیز داشته است چون قبیح است برای مولای حکیم که کار عبث و بیهوده ای انجام دهد و هدفی را به دنباال نداشته باشد .از جمله مخلوقات خداوند انسان است که بعد از آفرینش آن خود را مورد تحسین قرار داد و فرمود: تبارک الله أحسن الخالقین (1).انسانی که گل زیبای بوستان آفرینش است.اوست که تمام هستی در خدمت او و برای او آفریده شده است و خود او برای خالق هستی و در خدمت خالق هستی قرار دارد.حال که خداوند انسان را آفرید برای هدایت او راه هایی را قرار داد خداوند در سوره ی انسان در آیه ی 3 می فرماید : انا هدیناه السبیل إما شاکراً و إما کفوراً مرحوم علامه طباطبائی در ذیل آیه بیاناتی را فرموده اند که ما قسمتی از آن را می آوریم:کلمه ی هدایت به معنای ارائه ی طریق است نه رساندن به مطلوب ، هدایتی که خود نوعی اعلام از سوی خدای تعالی و علامت گذاری بر سر راه بشریت است ، دوقسم است:
1- هدایت فطری :
و آن عبارت از این است که بشر را به نوعی خلقت آفریده و هستیش را به الهامی مجهز کرده که با آن الهام اعتقاد حق و عمل صالح را تشخیص می دهد همچنان که در جای دیگر فرموده است :و نفسٍ و ما سوّاها فألهَمَها فُجورَها وَ تقویها(2)
2-هدایت کلامی و زبانی:
که از طریق دعوت انجام می شود که خدای تعالی انبیائی را مبعوث و رسلی را ارسال و کتبی را انزال و شرایعی را تشریع می کند و به این وسیله پیش پای بشر را در زندگیش روشن و سعادت و شقاوتش را بیان می کند و این دعوت به طور مداوم در بین بشر جریان داشته است و بوسیله ی دعوت فطرت تایید می شده همچنان که فرمود: إنّا أوحینا إلیک کما أوحینا إلی نوح و النبیین من بعده .... رسلاً مبشّرین و منذرین لئلّایکون للناس علی الله حجه بعد الرسل.(3) پس انسان همیشه از فیض هدایت محروم نبوده و ما هم در این زمان راه های هدایت برایمان فراهم است اگر از دیدار معصومین علیهم السلام و مخصوصا امام زمان عجل الله تعالی فرج الشریف محرومیم از سخنان و سیره ی عملی ایشان محروم نیستیم .خداوند دو چیز گرانبها را برای هدایت مردم قرار داد یکی قرآن و دیگری اهل بیت . البته خطابات و عبارت هایی که در قرآن و کلام معصومین وجود دارد باید مورد تحلیل و تفسیر و بررسی قرار گیرد چون کلام معصومین مانند قرآن تفسیر می خواهد و ممکن است کلامی دارای مخصصی باشد که در صورت بی توجهی به آن معنای دیگری از کلام قرآن و اهل بیت علیهم السلام برداشت شود. در این تحقیق چون موضوع تحقیق بررسی خطابات قرآنی است بعضی از خطابات قرآن را با توجه به تفاسیر (البته برخی از تفاسیر شیعه و اهل سنت) مورد بررسی قرار دادیم و باید به این نکته توجه داشته باشیم خطابات قرآن مخصوص به زمان نزول قرآن نبوده بلکه ما هم متوجه خطابات قرآن هستیم.
اهمیت تحقیق
قرآن کریم یک کتاب انسان ساز و کتابی است که آخرین کتاب آسمانی و کاملترین کتاب آسمانی می باشد که خداوند برای بشریت نازل کرده است این طور نیست که این کتاب فقط به درد مسلمانان بخورد . قرآن کریم دارای بطون متعددی است تفسیراتی برای آن بیان شده است و دارای تأویلاتی است. بعضی از آیات آن حکمش برداشته شده شأن و نزولاتی برای بعضی از آیات بیان شده گاهی بعضی از آیات فقط دارای یک مصداق است و... . پس ما با کتابی مواجه هستیم که نمی توان بدون توجه به مواردی که ذکر شد و از قبیل این موارد سراغ آن رفت همین قرآنی که به عنوان نور و رحمت نازل شده است ممکن است باعث شقاوت و بدبختی بعضی از افراد قرار گیرد. و ننزل من القرآن ما هو شفا و رحمه للمؤمنین و لایزید الظالمین الا خساراً (4)و ما آنچه از قرآن فرستیم شفا(ی دل) و رحمت (الهی) برای اهل ایمان است و ظالمان را به جز زیان (و شقاوت) چیزی نخواهد افزود. بنا بر این بررسی خطابات قرآن برای ما بسیار اهمیت دارد و این طور نباشد که با خود بگوییم فلان آیه فقط برای شخص یا فلان جمعیت یا فلان دوران نازل شده است و ما مورد خطاب آیات نیستیم.
اهداف تحقیق : هدف کلی
خطابات قرآن با رویکردی به تفاسیر (یعنی خطاباتی که در قرآن وجود دارد با توجه به بعضی از تفاسیر مورد بررسی قرارداده می شود) .
اهداف جزئی
1-شناخت معنای لغوی خطاب
2- بدانیم خطابات قرآن متوجه همه ی مردم است.
3-خطابات قرآنی را از منظر تفسیر مورد تحلیل قرار دهیم
سؤالات تحقیق
1-خطاب یعنی چه؟
2-آیا خطابات قران فقط مربوط به مردم زمان پیامبرصلی الله و علیه و آله و سلممی باشد؟
3-آیا می توان خطابات قرآن را بدون رجوع به تفاسیر مورد بررسی قرار داد؟
تعریف واژگان : خطابات: خطاب به معنای سخن گفتن به شکل مواجهه و روبروست.(5)
قرآن: این لفظ در اصل مصدر است به معنی خواندن . قرآن قرار داده شده برای کتاب حاضر که بر حضرت رسول صلی الله و علیه و آله و سلم نازل شده است به اعتبار آنکه خواندنی است و آن مصدر از برای مفعول (مقرو) است، قرآن کتابی است خواندنی باید آن را خواند و در معنایش دقت و تدبر نمود .بعضی ها قرآن را در اصل به معنی جمع گرفته اند که اصل قرء به معنی جمع است در این صورت می توانند بگویند که : آن مصدر از برای فاعل است قرآن یعنی جامع حقایق و فرموده های الهی . به نظر قاموس معنای اول قابل قبول تر بلکه منحصر به فرد است و می فرماید المیزان نیز آن را اختیار کرده است.(6)
تفسیر:تفسیر از ماده ی «فسر» به معنای ایضاح و تبیین است «فسر الشی بینه و اوضحه» تفسیر نیز بدان معنی است با مبالغه.تفسیر قرآن نیز از این معنی است که مراد خدا را بیان و روشن می کند و آن اگر مبتنی بر قرآن و سنت و قرآن قطعیه باشد یعنی قرآن را با قرآن و حدیث مقطوع تفسیر کند درست و صحیح است و اگر فقط با نظر خود تفسیر کند و گوید : مراد خدا حتماً چنین است و یا خود نظری داشته باشد و قرآن را بر آن حمل کند مورد نهی است مگر آنکه بگوید : چنین به نظر می آید و مراد واقعی پیش خدا و برگزیدگان خداست.(7)
پیشینه ی تحقیق
ابتدا به معرفی دو کتاب مورد استفاده در این تحقیق می پردازیم:
1-الاتقان فی علوم القرآن:
یکی از روشمند ترین ،متقن ترین و روان ترین و موجز ترین کتاب های نگارش یافته در علوم قرآنی اثر جلال الدین سیوطی می باشد . این کتاب فرهنگ واره ی قرآن است که همواره مورد عنایت طالبان علم و قرآن پژوهان بوده است.سیوطی در ابتدای کتاب «التحبیر فی علم التفسیر» را تألیف کرد . آنگاه با تنقیح و تهذیب آن همراه با افزود و کاستی «الاتقان» را نوشت.وی در آن از کتاب «البرهان فی علوم القران» تألیف زرکشی بسیار بهره برده است.این کتاب که با فصل آیات مکی و مدنی آغاز شده و با فصل طبقات مفسرین پایان پذیرفته است و هشتاد فصل از مباحث علوم قرآنی را در خود گنجانده است بیش از یکصد کتاب در مقدمه ی این اثر نام برده شده اند که از منابع تألیف آن بوده اند.با عنایت به اینکه سیوطی ادعا کرده است که اتقان را از صدها کتاب برگزیده است شاید بخشی از منابع را در مقدمه ذکر نکرده باشد.سبک نگارش کتاب چنان است که پس از ذکر عنوان کسانی را که در آن موضوع کتاب نوشته یا در ضمن کتابی به آن پرداخته اند بر می شمرد آنگاه به اهمیت موضوع می پردازد .آنگاه به بحث های فرعی پیرامون آن موضوع می پردازد و در مواضعی آرای دیگران را نقد می کند و در نهایت نظر خود را می آورد . خطابات قرآن در فصلپنجاه و یکم با عنوان «فی وجود مخاطباته» آمده است.
2- البرهان فی علوم القرآن
تألیف بدر الدین محمد ابن عبد الله زرکشی(745-794 ق) دانشمند ترکی الاصل و مصری شافعی مذهب . از بزرگترین دانش پژوهان و دانشمندان جهان اسلام و مؤلف 45 کتاب در فقه و اصول فقه (22) ، حدیث (9) ، زبان و ادبیات (4) ، علوم قران(3) ، توحید ]کلام[(3) است.زرکشی در کتاب «البرهان» به مهمترین موضوعات علوم قرانی پرداخته است تا آنجا که سیوطی صاحب الاتقان درباره ی او گفته است: لم یسبق الیه= {پیش از او کسی چنین نکرده است} .این اثر سالها پیش توسط استاد زرقانی مولف جلیل القدر مصری پیدا شد و از آن پس تصحیح های متعددی از آن به طبع رسید . البرهان دارای 4 جزء می باشد که در هر جزئی مباحثی را مطرح کرده اند و خطابات قرآن در جزء دوم نوع 42 آمده است .در مورد خطابات قرآن کریم کتاب هایی وجود دارد ولی کتابی که خطابات قرآنی رابا توجه به تفاسیر مورد برسسی قرار داده باشد یافت نشد. لذا تحقیق فوق اقدام به چنین امری نموده و از میان تفاسیر گوناگون به دو تفسیر بیشتر توجه گردید که عبارتند از :
1-تفسیر البحر المحیط فی التفسیر
مؤلف این تفسیر هشت جلدی بزرگ ابوحیان اندلسی است و یکی از مهمترین منابع در وجوه اعراب الفاظ قرآن کریم و شامل مباحث نحوی بسیار روشنگری است . آری پرداختن به مباحث نحوی ویژگی اصلی این کتاب است تا آنجا که برخی گفته اند: «البحر المحیط» بیشتر از آنکه به تفسیر همانند باشد کتابی نحوی می نماید ویژگی های تفسیر ابی حیان در مباحث نحوی خلاصه نمی شود بلکه مولف به معنای لغوی واژگان ،اسباب نزول ،ناسخ و منسوخ،قرائت های وارده نیز عنایت دارد و از نکات بلاغی نیز غافل نیست و در ذیل آیات احکام به مباحث فقهی هم پرداخته است.در آغاز به معنی و یا احیانا معانی واژگان پرداخته و سپس در صورت امکان شأن نزول را یاد آور شده است و در پی آن به نسخ احتمالی و مناسبت و ارتباط با آیات پیشین و پسین اشاره کرده است و در نهایت دیگر مباحث پیش گفته را یاد آور شده است . تفسیر کشاف و ابن عطیه از منابع اصلی و مهم مفسر بوده است و بویژه در مسائل نحوی و وجوه اعراب از آنها نقل کرده است و احیاناً به رد نظریات آنها پرداخته است.
2-تفسیر کشاف
نام کامل این تفسیر «الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل» و مؤلف آن جار الله زمخشری است.زمخشری تفسیر خود را در مدت مجاورت بیت الحرام نوشت ویژگی اصلی این تفسیر بیان وجوه اعجاز و زیبایی نظم و بلاغت قرآنی است که زمخشری به این اعتبار مفسری نو أور و صاحب سبک به شمار می آید .جایگاه علمی این تفسیر تا جایی است که دوست و دشمن به ارزش علمی ، زیبایی و حسن تألیف آن اعتراف دارند و تنها اهل سنت از آرای اعتزالی آن دل خوشی ندارند آن هم نه به خاطر داشتن یک عقیده بلکه از آن روی که عباراتی قرین ناسزا گویی در متن تفسیر آمده است . رویکرد اصلی تفسیر «کشاف» پی بردن و بیان گنجینه ی بلاغی موجود در قرآن کریم است که عرب را از معارضه با آن باز داشته است. از این رو تمام مفسرانی که پس از او تفسیر نوشته اند از کشاف بهره ها برده اند و حتی برخی عبارت های او را بکار برده اند. تفسیر کشاف بسیار روان و فارغ از پیچیدگی های لفظی است .
روش تحقیق:
روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای است که از طریق بررسی مدارک و اسناد و منابع و متون و اطلاعات ثبت شده ی قبلی مربوط به موضوع مورد بحث بدست می آید این تحقیق به اعتبار ماهیت و روش «توصیفی» و به اعتبار موضوع «دینی» است . به این دلیل که قرآن یک کتاب راهنما برای سعادت مسلمانان و انسانها است و آشنایی با خطابات قرآن دارای اهمیت می باشد.
فصل دوم : معنی لغوی و اصطلاحی خطاب علامه مصطفوی در کتاب التحقیق (8) مواردی را از ریشه ی خطاب از کتب مختلفه بیان می کنند و در پایان نظر خودشان را با عنوان التحقیق می آورند.
مصباح المنیر (فیومی)خاطبه ، مخاطبه و خطاباً= کلام بین متکلم و سامع را می گویند.و می فرماید اشتقاقاتی از آن وجود دارد مانند خطبه(به ضم خاء) که موعظه گفته می شود و خطبه (به کسر خاء) که به معنای دعوت کردن به سوی تزویج است.
مقاییس اللغه (ابن فارس)برای «خطب» دو اصل وجود دارد:
1-کلام بین دو نفر گفته شود : خاطبه ، یخاطبه، خطاباً و خطبه (به ضم خاء) از این مورد است. در نکاح هم به عنوان طلب ازدواج بکار می رود.
2-اختلاف دو رنگ
مفردات (راغب)الخطب و المخاطبه و التخاطب یعنی مراجعه در کلام ، خطبه(به ضم خاء)و خطبه (به کسر خاء)از این موارد است.خطب: امر عظیم است که در ان تخاطب بسیار می شود.
التحقیق
اصل واحد در این ماده حضور و تکلم در قبال فرد یا افراد است پس به دو قید احتیاج دارد و این معنا به اختلاف صیغه های مختلف تغییر پیدا می کندمخاطبه یا خطاب دلالت می کند بر ادامه ی حضور و تکلم.خطیب کسی است که شأن خطابت دارد و متصف به خطاب است.خطب مصدری است که دلالت می کند بر مطلق حضور و تکلم.خطبه (به ضم خاء) آنچه به سبب آن خطاب انجام می شود مانند لقمه (به ضم لام)خطبه(به کسر خاء) نوع خاصی از خطابت را شامل می شود مانند جلسه (به کسر جیم) اما معانی متفاوتی که در لغات و تفاسیر ذکر شده همگی از باب تقریب است که به مناسبت موارد مختلف آمده است و آن معانی متفاوت اینهاست.
1-کلام بین متکلم و سامع 2-مراجعه در کلام 3-شأن4-امر عظیم 5-سبب6-حالت مخصوصه و...
مواردی از مشتقات خطاب در قرآن کریم
توجه: معانی آیات بر اساس کتاب التحقیق می باشد.1.و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً(فرقان /63)زمانی که جاهلان حضور و تکلم را به مقتضای جهالت و افکارشان ادامه می دهند عباد الرحمن برای اینها و برای افکارشان طلب سلامت می کنند بخاطر ادامه ندادن بحث و جدال.
2ـولا تخاطبنی فی الذین ظلموا(هود/37)
هنگام حضور و توجه به آنچیزی که رجوع کند به طلب خیر و رحمت برای ظالمین تکلم نکن (یعنی برای ظالمان به من مراجعه نکن و برگشتن عذاب را مخواه.)
3-فما خطبک یا سامری(طه/95)چیست کیفیت جریان امر تو و حضور تو نزد مردم و کلامت با مردم؟
4-ولا جناح علیکم فیما عرضتم به من خطبه النساء(بقره /235)گناهی بر شما نیست بر حالت مخصوصه ایی از حضور و کلام نسبت به زنان و آن حالت طلب تزویج می باشد.
نتیجه
بدیهی است تکالیفی که در قرآن آمده است عام بوده و نسبت به همه ی مکلفین (چه حاضرین چه غائبین) یکسان است و نمی توان آنها را اختصاص به قشر خاصی از مردم و مکلفین یعنی کسانی که حاضر در آن زمان بوده اند بدانیم و به مقتضای عمومیت آن نباید با قرائنی که بر غیر حاضرین مخفی است همراه باشد.تردیدی نیست که حاضرین به تنهایی مقصود و مراد خطابات قرآن کریم نیستند.
آیا خطابت قرآن عام است و شامل همه ی مکلفین در هر زمانی می شود یا خطابات مخصوص مخاطبین در آن زمان می باشد؟مرحوم مظفر در کتاب اصول الفقه(9)قول محقق قمی را بیان می کند بعد می فرماید این کلام محقق قمی مجمل است سه احتمال از خودشان و شیخ انصاری (ره) و محقق اصفهانی (ره) بیان کرده و قول محقق قمی را بیان نمی کنند.
نظر محقق قمی:ظواهر قرآن و سنت حجت است برای مخاطب اما برای غیر مخاطبین حجت نیست چون محتمل است قرائن و اعتباریاتی میان متکلم و مخاطب باشد که ما از آن مطلع نباشیم.
احتمالات در کلام محقق قمی
1-آقای مظفر : اگر منظور محقق قمی از عدم حجیت قران و روایات نسبت به غیر مخاطبین این است که این کلمات برای غیر مخاطبین ظهور ندارد ما این کلام را قبول نداریم چون اگرکلا میظاهر بو د برای همه ی عقلاً ظاهر است و اصلاً حجیت ظاهر به دلیل بنا عقلا بر حجیت کلام برای همه است و ملاک در حجیت ظاهر ظهور نوعی است نه شخصی.
2-شیخ انصاری(ره):این احتمال را در کلام محقق قمی می دهند : قرآن و روایت برای همه ی عقلا ظهور دارد اما این ظهور حجت نیست مگر برای شخصاحتمالات مخاطب چرا که عقلا که ظاهر را حجت می دانند حجیت ظاهر را فقط نسبت به مخاطب قبول دارند.جواب شیخ انصاری: ما چنین سخنی را نمی پذیریم چون عقلا اگر کلامی را حجت بدانند برای همه حجت می دانندو اساس بنای عقلا بر حجیت ظاهر است برای همه.
3-محمد حسین اصفهانی(ره): این احتمال را در کلام محقق داده است:ممکن است میان متکلم و مخاطب قرائنی و اعتباراتی بوده که کلام برای مخاطب ظهور داشته و متکلم به همان قرینه اعتماد کرد پس کلام برای مخاطب حجت است و افاده دارد اما برای غیر حجت نیست.
خطابات قرآن کریم
خطاب عام مراد عام :
در این وجه هم خطاب عام است (مثلاً خداوند فرموده جعل لکم مسلم است که در آیه ضمیر لکم که مخاطب است ، عام است) مراد هم که مصادیق آن ضمیر است عام می باشد .
1- ان الله بکل شی علیم(انفال/75). خداوند به همه چیز داناست
2-ان الله لا یظلم الناس شیئا(یونس/44) . خداوند هیچ به مردم ستم نمی کند ولی این مردمند که به خویشتن ستم می کنند.
3-ولا یظلم ربک احدا(کهف/49). و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی کند.
4-الذی خلقکم ثم رزقکم ثم یمیتکم ثم یحییکم(روم/40) . خداوند همان کسی است که شما راآفرید سپس روزی داد، بعد میراند سپس زنده می کند.
5-الله الذی جعل لکم الارض قرارا(غافر/64). خداوند کسی است که زمین را برای شما جایگاه امن و آرامش قرار داد.
6-یا ایها الناس ما غرک بربک الکریم(انفطار/6) . ای انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟
خطاب خاص ، موارد خاص :
مثلاً در آیه یا أیها الرسول بلغ ما أنزل الیک ... لفظ رسول مخاطب خاص است و تکلیف ابلاغ حکم این آیه تنها بر عهده اوست .
1-اکفرتم بعد ایمانکم (آل عمران/106). آیا بعد از ایمان و (اخوت و برادری در سایه ی آن )کافر شدید؟
2-هذا ما کنزتم لانفسکم(توبه/35). این همان چیزی است که برای خوداندوختید(و گنجینه ساختید)
3-ذق إنک انت العزیز الکریم(دخان/49). (به او گفته می شود) بچش که (به پندار خود) بسیار قدرتمند و محترم بودی.
4-یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک(مائده/67). ای پیامبر آنچه ازطرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً ( به مردم )برسان.
5-فلما قضی زید منها وطرا زوجناکها لکیلا(احزاب/ 37). هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سر آورد (و از او جدا شد) ما او را به همسری تو در آوردیم.
خطاب خاص ،مراد عام
1-یا ایها النبی اذا طلقتم النساء(طلاق/1). ای پیامبر هر زمان خواستید زنان را طلاق دهید.
2-یا ایها النبی انّا احللنا لک ازواجک اللاتی(احزاب /50) ای پیامبر ما همسران تو را که مهرشان را پرداخت کرده ایی برای تو حلال کردیم.
خطابات عام ، مراد خاص :مثلاً مخاطب آیه شخص پیامبر است ولی مراد از خطاب ، عموم مسلمانان هستند .
1-الذین قال لهم الناس قد جمعوا(آل عمران /173). اینها کسانی بودند که بعضی از مردم به آنان گفتند: مردم لشکر دشمن برای حمله به شما اجتماع کرده اند.
2-یا ایها الناس اتقوا ربکم(حج/1) . ای مردم از عذاب پروردگارتان بترسید.
توضیح آن در آینده می آید.
خطاب جنس :
1-یا ایها الناس
2-آمنوا کما امن الناس(بقره/13) . همانند( سایر) مردم ایمان بیاورید.
3-ام یجدون الناس
4-یا ایها النبی. این مورد در کتاب الاتقان آمده است . بدیهی است «النبی» اسم جنس است و در هیچ جای قرآن کریم پیامبر خدا با عبارت «یا محمد» مورد خطاب قرار نگرفته است . بلکه خداوند برای بزرگداشت آن حضرت ، ایشان را با اسم جنس مورد خطاب قرار داده است تا به مؤمنان بفهماند که با همین الفاظ آن حضرت را مورد خطاب قرار دهند .
خطاب نوع: یا بنی اسرائیل(بقره/40) . مراد بنو یعقوب است بنابر نظر البرهان.
خطاب عین
1-یا آدم اسکن انت و زوجک الجنه(بقره/35). ای آدم تو با همسرت در بهشت سکونت کن.
2- یا نوح اهبط بسلام(هود/48). ای نوح با سلامت فرود آی.
3-یا ابراهیم قد صدقت الرویا(صافات/104و105). ای ابراهیم آن رویا را تحقق بخشیدی (و به ماموریت خود عمل کردی.)
4-یا موسی(اعراف/115)
5-یاعیسی(آلعمران/55)
6-یامحمد در قران نیامده به خاطر تعظیم و...در کتاب الاتقان اینطور آمده :در قرآن خطاب یا محمد نیامده بلکه یا ایها النبی و یا ایها الرسول امده بخاطر :1-تعظیم و تشریف2-اینکه تعلیم به مومنین دهد تا ایشان را به اسم صدا نزنند.
خطاب مدحیا ایها الذین امنوا(مائده/6)
خطاب ذم :
1-یا ایها الذین کفروا لا تعتذرو الیوم(تحریم/7) . ای کسانی که کافر شده اید امروز عذر خواهی نکنید.
2-قل یا ایها الکافرون(کافرون/ 1). بگو ای کافران . بخاطر د ر بر داشتن اهانت در قرآن غیر از این دو مورد وجود ندارد بخلاف یا ایها الذین آمنوا و در جانب کفار با لفظ غیبت آمده بخاطر اعراض از آنها مانند ان الذین کفرو ا ... و قل للذین کفر وا.. . بنابر نظر الاتقان و البرهان .
خطاب کرامت : البرهان
1- یا ادم اسکن انت و زوجک الجنه(بقره /35)
2-ادخلوها بسلام آمنین(حجر/46). فرشتگان به انها می گویند داخل این باغها شوید به سلامت و امنیت.
الاتقان : یا ایها النبی یا ایها الرسول
خطاب اهانت :
1-فانک رجیم و ان علیک اللعنه(حجر/34 و35) رانده شده ایی(از درگاه ما) و لعنت ( و دوری از رحمت حق ) تا روز قیامت بر تو خواهد بود.
2-اخسئو فیها و لاتکلمون(مومنون/108)(خداوند) می گوید: دور شوید در دوزخ و با من سخن مگویید.
3-اجلب علیهم بخیلک و رجلک(اسراء/64) و لشکر سواره و پیاده ات را بر آنهاگسیل دار.
خطاب تهکم(10): ذق انک انت العزیز الکریم(دخان/49) و خطاب به ابو جهل بنابر نظر البرهان.از اینجا به بعد خطابات در کتاب البرهان ذکر شده اند.
خطاب جمع به لفظ واحد :
یا ایها الناس انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه(انشقاق /6) . ای انسان تو با تلاش و رنج به شوی پروردگارت می روی و او را ملاقات خواهی کردیا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم(انفطار /6)مراد جمیع است به دلیل قول خداوند ان الانسان لفی الخسر هم العدو فاحذرهم و لم یقل الاعدا (منافقون/4) حسن اولئک رفیقاای رفقا(نساء/69) فی الوصف =و الملائکه بعد ذلک ظهیر(تحریم/4) فی الوصف =فلما استئیسوا منه خلصوانجیا(یوسف /80)جمعش انجیه من المناجاه فی الوصف =او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء(نور/31) لا نفرق بین احد من رسله(بقره/285)فی الوصف مانند قول خداوند و ان کنتم جنبا فاطهروا(مائده/آیه ی 6)
خطاب واحد به لفظ جمع :
یا ایها الرسل کلوا من طیبات و اعملوا صالحا(مومنون /51). ای پیامبران از غذاهای پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید. منظور پیامبر است فقط به نظر البرهاناولئک المبرون مما یقولون(نور/26). اینان از نسبت های ناروایی که ناپاکان به آنان می دهند مبرا هستند.یعنی عایشه و صفوان به نظر البرهانکذبت قوم نوح المرسلین(شعرا/105)قوم نوح رسولان را تکذیب کر د ند. مراد از مرسلین نوح است از نظر ال برهانلا بیع فیه و لا خلال(ابراهیم/31) . نه در آن خرید و فروش است و نه دوستی نه با مال می تواند از کیفر خدا رهایی یابند و نه با پیوند های مادی.البرهان : مراد خله است به دلیل آیه ی دیگر و موجب برای جمع مناسبت رئوس آیه است.
خطاب واحد و جمع به لفظ اثنین :
القیافی جهنم(ق/24). مراد مالک خازن نار استقال قد اجیبت دعوتکما(یونس/89) . خطاب به موسی (ع) است و گفته شده برای هر دو است موسی و هارون فرمود: دعای شما پذیرفته شد.
خطاب اثنین به لفظ واحد :
یعنی خطاب به صورت مثنی آمده ولی مخاطب آن یک نفر است . فمن ربکما یا موسی ای و یا هارون(طه/49) . (فرعون)گفت:پروردگار شما کیست ای موسی؟دو وجه وجود دارد : 1- یا اینکه هارون از افراد موسی است بخاطر همین فقط گفته یا موسی . 2-یا هارون از حیث لسان افصح از موسی است. فلا یخرجنکما من الجنه فتشقی(طه/117)مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به زحمت و رنج خواهی افتادفاتیا فرعون فقولا انا رسول رب العالمین(شعرا/16)به سراغ فرعون بروید و بگویید ما فرستاده ی پروردگار جهانیان هستیم.
خطاب جمع بعد واحد :
و ما تکون فی شان و ماتتلو منه من قرآن و لا تعلمون من عمل الا کنا...(یونس/61)در هیچ حال و اندیشه ایی نیستی و هیچ قسمتی از قرآن را تلاوت نمی کنی و هیچ عملی را انجام نمی دهید مگر اینکه ما گواه بر شما هستیم. سومی لا تعلمونرا جمع آورده در حالی که خطاب برای پیامبر (ص) است ابن انباری گفته فعل سوم را جمع آورده تا دلالت کند بر اینکه امت داخل اند با پیامبر و جمع به خاطر تعظیم و تفخیم است. البرهانو اوحینا الی موسی و اخیه ان تبوءا لقومکما بمصر بیوتا و اجعلوا بیوتکم قبله و اقیموا الصلاه و بشر المؤمنین(یونس/87)(خطاب به موسی به خاطر تعظیم او)به موسی و برادرش وحی کردیم که: برای قوم خود خانه هایی در سرزمین مصر انتخاب کنید و خانه هایتان را مقابل یکدیگر و متمرکز قرار دهید و نماز را برپا دارید و به مؤمنان بشارت ده (که سر انجام پیروز می شوند)
خطاب عین و مراد غیر او :
یا ایها النبی اتق الله و لا تطع الکافرین و المنافقین(احزاب /1) . ای پیامبر تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن.خطاب به پیامبر (ص) است ولی مراد مومنین هستند چون پیامبر (ص) حاشا از اطاعت کافرین و منافقین است. فان کنت فی شک مما انزلنا الیک فاسال الذین یقروون الکتاب من قبلک(یونس /94)و اگر در آنچه بر تو نازل کرده ایم تردیدی داری از کسانی که پیش از تو کتاب آسمانی را می خواندند بپرس.به دلیل قول خداوند در صدر آیه ی بعد قل یا ایها الناس ان کنتم فی شک من دینی
خطاب اعتبار(11) :
مانند قول خداوند تعالی در حالی که حکایت کننده است از صالح(ع) بعد از هلاکت قومش : قال یا قوم لقد ابلغتکم رساله ربی و نصحت لکم و لکن لا تحبون الناصحین(اعراف /79)(صالح) گفت: ای قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و شرط خیر خواهی را انجام دادم ولی چه کنم که شما خیر خواهان را دوست ندارید.
خطاب قرار دادن صالح آنها را بعد از هلاکتشان به دو دلیل :
1-یا به خاطر اینکه می شنوند مانند قول پیامبر (ص) با اهل بدر
2-با خاطر اعتبار مانند قول خداوندقل سیروا فی االارض فانظروا و قول خداوند انظروا الی ثمره اذا اثمر
خطاب شخص ، سپس عدول به غیرش می کند : فان لم یستجیبوا لکم(هود/14) . خطاب به پیامبر است پس به کفار . اگر آنها دعوت شما را نپذیرفتندذلک ادنی الا تعولوا(نساء/3). این کار از ظلم و ستم بهتر جلوگیری می کند.خطاب تلوین(12) (اهل معانی به آن التفات می گویند): یا ایها النبی اذا طلقتم النساء(طلاق /1) فمن ربکما یا موسی(طه /49)
خطاب جمادات به نوع خطاب من یعقل : فقال لها و للارض ائتیا طوعاً او کرهاً قالتا اتینا طائعین تقدیره طائعه(فصلت/11)به آن و به زمین دستور داد : بوجود آیید و شکل گیرید خواه از روی اطاعت و خواه از روی اکراه آنها گفتند: ما از روی طاعت می آییم و شکل می گیریم.
رایتهم لی ساجدین(یوسف/4) . در خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده می کنند.
خطاب اغضاب(13): انما ینهاکم الله الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی اخراجکم ان تولوهم و من یتولهم فاولئک هم الظالمون(ممتحنه/9) . تنها شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی می کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند و یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه ی دوستی داشته باشد ظالم و ستمگر است.
افتتخذونه و ذریته اولیاء من دونی و هم لکم عدو بئس للظالمین بدلا(کهف/50). آیا (با این حال) او و فرزندانش را به جای من اولیای خود انتخاب می کنید در حالی که آنها دشمن شما هستند ؟ (فرمانبرداری از شیطان و فرزندانش به جای اطاعت خدا) چه جایگزینی بدی است برای ستمکاران
و دوا لو تکفرون کما کفروا فتکونون سواء فلا تتخذوا منهم اولیاء حتی یهاجروا فی سبیل الله(نسا/89) . آنان آرزو می کنند شما هم مانند ایشان کافر شوید و مساوی یکدیگر باشید بنابر این از آنها دوستانی انتخاب نکنید مگر اینکه (توبه کننده) و در راه خدا هجرت نمایند.
خطاب تشجیع(14)و تحریض(حث بر اتصاف صفات جمالیه) :
ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص(صف/4) . خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او پیکار می کنند گویی بنایی آهنین اند. بلی ان تصبرو او تتقواو یاتوکم من فورهم هذا یمددکم ربکم بخمسه الاف من الملائکه مسومین(آل عمران /125) . آری امروز هم اگر استقامت و تقوا پیشه کنید و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان که نشانه هایی با خود دارند مددخواهد داد. و من یولهم یومئذ دبره(انفال/16) و هر کس در ان هنگام به آنها پشت کند.
خطاب تنفیر(15)) : و لا یغتب بعضکم بعضاً(حجرات/12)
خطاب تحنن(16)و استعطاف : یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله(زمر/53) . ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید از رحمت خداوند نومید نشوید.
خطاب تحبیب(17) : یا أبت لم تعبد ما لا یسمع و لا یبصر(مریم/42) . ای پدر چرا چیزی را می پرستی که نهمی شنود و نه می بیند؟
یا بنی انها ان تک مثقال حبه(لقمان/16)یا ابن ام لا تاخذ بلحیتی و لابرأسی(طه/94)(هارون) گفت: ای فرزند مادرم : ای برادر ریش و سر مرا مگیر.
خطاب تعجیز(18) :
فأتوا بسوره من مثله(بقره/23). (دست کم) یک سوره همانند آن (قرآن) بیاورید. فلیأتوا بحدیث مثله(طور/34). اگر راست می گویید سخنی همانند آن بیاورید. قل فأتوا بعشر سور مثله(هود/13). بگو اگر راست می گویید شما هم ده سوره ی ساختگی همانند این قرآن بیاوریدفادرووا عن انفسکم الموت(آل عمران/168)پس مرگ را از خودتان دور سازید.
خطاب تحسیر(19)و تلهف : قل موتوا بغیظکم(آل عمران/119) . بگو: با همین خشمی که دارید بمیرید
خطاب تکذیب : قل فاتوا بالتوراه فاتلوها ان کنتم صادقین(آل عمران/93) . بگو اگر راست می گویید تورات را بیاورید و بخوانید ( این نسبت هایی که به پیامبران پیشین می دهید حتی در تورات تحریف شده ی شما نیست.) قل هلم شهدا کم الذین یشهدون(انعام/150) . بگو گواهان خود را که گواهی می دهند خداوند اینها را حرام کرده است بیاورید.
خطاب تشریف(20) (هر آنچه مخاطب به قل می باشد): قل هو الله احد(توحید/1)
خطاب معدوم(یصح ذلک تبعاً لموجود):
یا بنی آدم (خطاب برای اهل آن زمان است و برای هر کسی که بعد از آنها می باشند مثل وصایا) در سوره های (اعراف /26)-(اعراف/27)- (اعراف/31)- (اعراف/35)- (یس/60)در کتاب دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهشی (به کوشش بهاء الدین خرمشاهی) خطابات دیگری را نیز ذکر کرده که به این قرار است:خطاب مثنی به لفظ جمع، خطاب واحد پس از جمع، خطاب مثنی پس از مفرد، خطاب مفرد پس از مثنی، خطاب غیر به منظور عین، خطاب عامی که در آن شخص خاصی مورد نظر نیست ، خطاب تکوین ، خطاب تهییج، خطاب مهرجویانه ، خطاب تحجب اکنون که با این نوع خطابات در قران کریم آشنا شدیم در ادامه به بررسی بعضی از این خطابات با نظر مفسران شیعه و اهل سنت پرداخته و اگر در بعضی موارد مطلبی به ذهن این حقیر رسید آنرا بیان می کنم.
خطاب خاص، مراد عام
یا ایها النبی اذا طلقتم النسا فطلقوهن لعدتهن و احصوا العده و اتقوا الله ربکم لا تخرجونهم من بیوتهن و لا یخرجن الا ان یاتین بفحشه مبینه و تلک حدود الله و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک امرا(طلاق /1) . الا ای پیغمبر گرامی (امت را بگو) هرگاه زنان را طلاق دهید به وقت عده ی آنها طلاق دهید و زمان عده را بشمارید و از خدا که آفریننده ی شماست بترسید و آن زنان را (تا در عده اند) از خانه بیرون مکنیدمگر آنکه کار زشتی آشکار مرتکب شوند این (احکام) حدود (شرع) خداست و هر کس از حدود الهی تجاوز کند بخویشتن ستم کرده است تو ندانی شاید خدا پس از (طلاق) کاری از نو پدید آرد (یعنی میل رجوع به یکدیگر کنید.)
مجمع البیان
خداوند سبحان پیغمبرش را فرا خواند و گفت: یا ایها النبی پس امتش را خطاب فرمود و گفت: اذا طلقتم النساء حسن(21)و غیر او گویند برای اینکه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلمآقای مقدم است پس وقتی ندا کرده شد و مخاطب شد بخطاب جمع ، امتش داخل این خطابند.جبائی (22)گوید: تقدیرش این است : ای پیغمبر بگو به امت خود وقتی زنهای خود را طلاق گفتید ، پس بنابر این پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خارج از حکم است.و بنابر قول اول حکم او در امر طلاق حکم امت اوست و اجماع و اتفاق هم بر این منعقد شده است و مقصود اینکه هرگاه تصمیم گرفتید که زنهای خود را طلاق گفته و متارکه نمائید مانند قول خدای سبحان اذا قمتم الی الصلوه و فاذا قرات القران
المیزان
در آغاز سوره ، نخست خطاب را متوجه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می کند چون اوست که به سوی امت فرستاده شده است و پیشوای امت است پس می شود مطالب مربوط به همه ی امت را به شخص او خطاب کرده و این گونه خطا بها در استعمال شایع است .خطابی است مخصوص بزرگ قوم و مقدم بر همه ی آنان ولی منظور عموم پیروان و زیر دستان او است. پس دیگر وجه و دلیلی ندارد که مثل بعضی از مفسرین بگوئیم تقدیر آیه یا ایها النبی قل لامتک اذا طلقتم النساء... است یعنی ای پیامبر به امتت بگو که وقتی زنان را طلاق دادید چنین و چنان کنید.
تفسیر کبیر
دو وجه وجود دارد:1-خداوند ندا داد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را سپس خطاب قرار داد امتش را چون پیامبر سید و مقدم بر امت است . پس زمانیکه خطاب شد به نوع خطاب جمع ، امتش داخل در آن خطابند .ابو اسحاق(23)گفته: این خطاب نبی صلی الله علیه و آله و سلم است و مؤمنون داخلند به همراه پیامبر در خطاب.
2-معنا این است: ای پیامبر(ص) بگو برایشان : اذا طلقتم النساء... پس قول در تقدیر گرفته . فرا(24) گفته: مخاطب قرار داد پیامبر را و قرار داد حکم را برای جمیع....
کشاف
اختصاص داد خداوند عزوجل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به ندا و عمومیت داد به خطاب. چرا که پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم امام امتش و مقدم بر امتش می باشد همان طور گه گفته می شود.برای رئیس قوم و بزرگ قوم: یا فلان افعلوا کیت و کیت ، بخاطر اظهار تقدم و اعتبار ریاستش رئیس قوم مورد خطاب قرار گرفته است.
قول صحیح
به نظر می رسد بنابر اینکه اصل عدم تقدیر گرفتن است اینکه بگوئیم خطاب متوجه ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می باشد و عموم داخل در این خطابند و اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را مخاطب قرار داد بخاطر مقدم بودن ایشان بر امت نیکو باشد.
خطاب عام، مراد خاص
الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمنا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل (آل عمران/ 173) . آن مومنانیکه چون مردمی (منافق) به آنها گفتند لشکر بسیاری (که تمام مشرکین مکه و پیروان ابوسفیان باشند) بر علیه شما متفق شده اند از آنان در اندیشه و بر حذر باشید بر ایمانشان بیفزود و گفتند در مقابل همه ی دشمنان تنها خدا ما را کفایت است و نیکو یاوری خواهد بود.
مجمع البیان
حسبنا الله : یعنی خدا ما را کفایت می کند و اصل آن از حساب است زیر کفایت بر حسب حاجت و به حساب نیازمندی است و از این ماده است حسبان به معنی گمان .(وکیل: حافظ و گفته اند یعنی ولی و اصل آن قیام کردن و به تدبیر امر کسی و معنی وکیل درباره ی خدا یعنی متولی است در قیام کردن تدبیر امور خلق زیرا که مالک خلق و رحیم به آنهاست.این آیه در موردی است که مسلمانان در جنگ احد شکست خوردند بعد دشمن (ابوسفیان و یارانش) چون از احد بازگشتند و به «وحاء» رسیدند از تعجیل در بازگشت خود پشیمان شدند و همدیگر را ملامت کردند که چرا نه محمد را کشتید و نه زنانش را اسیر کردید اکنون باز گردید و به کلی نابودشان کنید و ریشه کنشان سازید.این خبر به پیغمبر رسید تصمیم گرفت دشمن را بترساند و از خود و یارانش نیروئی نشان و نمایش دهد لذا اصحابش را برای خروج و تعقیب ابو سفیان جمع کرد حتی جمعی از صحابه با همه ی جراحت هایی که داشتند آماده ی این کار شدند پیامبر با 70 تن بیرون شد تا به حمراء الاسد رسید که در 8 میلی مدینه واقع استالذین قال لهم الناس : در مراد از این «ناس» سه قول وجود دارد:
1-سوارانی که ابوسفیان پس از بازگشت از احد به طرف مسلمین فرستاد که ایشان را از تعقیب مشرکین منصرف کرده و بترساند.(از ابن عباس و ابی اسحاق)(25)
2-مراد نعیم بن مسعود اشجعی است (از حضرت باقر و صادق علیهم السلام)
3-یعنی منافقان (از سدی)(26)
البحر المحیط فی التفسیر: (مراد از ناس) :
1-ابو نعیم ابن مسعود اشجعی که این قول ابن قتیبه(27) است و ابن عطیه(28)آنرا ضعیف شمرده .
2-سوارانی از عبد القیس که عبور کردند به ابوسفیان ابوسفیان برای آنها مزدی قرار داد که آنها بروند به مومنین خبر دهند که مشرکین می خواهند ریشه ی بقیه ی مومنین را بکنند.
المیزان
کلمه ی ناسبه معنای افرادی از انسان است.اما نه از هر جهت بلکه به این جهت افرادی از انسان را ناس می گویند که از یکدیگر متمایز نیستند (و گوینده کاری به تمایز و خصوصیات افراد ندارد) و در آیه ی شریفه کلمه ناس دوبار آمده که ناس اول غیر ناس دوم است .منظور از ناس اول یعنی منافقین و منظور از ناس دوم دشمنان است. منافقین که از یاری اسلام مضایقه کردند به منظور اینکه مسلمانان را هم از رفتن به جنگ باز بدارند و سست کنند به ایشان گفتند : ناس (یعنی مشرکین) جمعیت بسیاری برای جنگ با شما جمع کرده اند.معلوم می شود ناس دوم مشرکین و ناس اول ایادی و جاسوسانی هستند که مشرکین در بین مومنین داشتند و از ظاهر آیه بر می آید که این جاسوسان عده ایی بوده اند نه یک نفر و همین آیه موید آن است که آیات شریفه مورد بحث درباره ی داستانی نازل شده که بعد از جنگ احد پیش آمد که رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم با بقیه ی اصحابش مشرکین را تعقیب کرد. نه درباره ی بدر صغرا.
تفسیر کبیر : (مراد از ناس در قال لهم الناس)
1-نعیم ابن مسعود
2-به نقل از ابن عباس و محمد بن اسحاق : سوارانی از عبد القیس عبور کردند به ابوسفیان و ابوسفیان فرستاد آنها را به سوی مسلمین تا مسلمین را ضعیف القلب گردانند و برای آنها پاداشی ضمانت کرد.
3-به نقل از سدی: منافقون هستند.
المنار(مراد از ناس) :
1-نعیم بن مسعود و من وافقه
2ـ به قول شافعی آنها چهار نفر بوده اند
3-روایت شده که سوارانی از عبد القیس مرور کردند به ابی سفیان پس ابوسفیان فرستاد آنها را به سوی مسلمین تا مسلمین را ضعیف القلب گردانند و ضمانت کرد برای آنها پاداشی را (نسبت داد رازی این قول را به ابن عباس و محمد بن اسحاق)
4-از سدی: ناسی که سخن گفتند منافقین هستند.
خطاب عام، مراد خاص :
1)اختلاف است در وقوعش در قرآن بعضی وقوعش را انکار کرده اند. چون دلالت موجبه برای خصوص به منزله ی استثنا متصل است. بالجمله مانند قول خداوند عزوجل فلبث فیهم الف سنه الا خمسین عاما (عنکبوت/14)
2)صحیح این است که خطاب عام ،مراد خاص واقع شده است. مانند قول خداوند الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم (آل عمران/173)منظور از ناس اول نعیم بن سعید ثقفی و ناس دوم ابوسفیان و اصحابش می باشد.فارسی گفته: از آن چیز هایی که تقویت می کند که مراد از ناس در قول خداوند متعال ان الناس قد جمعوا لکم واحد است این قول خداوند است. انما ذلکم الشیطان یخوف اولیاءه که واقع شده اشاره به قولش ذلکم به واحد و اگر معنا جمع بود باید می گفت الشیاطین پس این دلالت ظهور در لفظ داردقیل: وضع شده در آن الذین در موضع الذی . شاهد مثال های دیگر: و اذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس یعنی عبد الله بن سلام (بقره /13) ان الذین ینادونک من وراء الحجرات (سوره ی حجرات /4) . ضحاک(29)گفته است مراد اقرع بن حابس است.(یا ایها الناس اتقوا ربکم (نسا/1) . داخل نمی شوند در آن اطفال و مجانین.
تخصیص به چند صورت می آید:
1-در آخر آیه مانند و آتوا النساء صدقاتهن نحله (نساء/4) که این عمومیت دارد در بالغه و صغیره عاقله یا مجنونه سپس در آخر آیه مخصص آمده است فان طبن لکم عن شی منه نفسا (نسا/4) که منظور عاقله بالغه است.
2-در اول آیه ولا یحل لکم ان تاخذوا مما آتیتموهن شیئا (بقره /229) خاص است در مورد زوج که تخصیص زده عام را فان خفتم الا یقیما حدود الله فلا جناح علیهما فیما افتدت به (بقره /229) که شامل زوج و غیر زوج می شود زمانیکه زوجه ملک باشد .
3- مخصص در آیه ی دیگری است.
خطاب جنس
1-سوره ی بقره آیه ی 21یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون ای مردم خدائی را بپرستید که آفریننده ی شماست و آنانکه پیش از شما بودند باشد که (به طاعت و معرفت او) پارسا و منزه شوید.
البرهان
مراد جنس مردم هستند نه هر فرد مردم وگرنه غیر مکلف داخل این خطاب نمی شود.
مجمع البیان
خلق- انجام کاریست که مطابق با حکمت و مصلحت و روی اندازه گیری دقیق و معین باشد و از همین ماده کلمات خلق به معنای طبع و طبیعت و خلاق به معنای نصیب و سهم مشتق شده است.در این آیه خداوند همه ی مردم را مخاطب قرار داده چه مسلمان یا کافر یا بی دین مگر کودکان و یا افراد دیوانه که مکلف نیستند ابن عباس و حسن بصری می گویند : هر آیه ای که با یا ایها الناس شروع شد ( و مورد خطاب عموم مردم شدند) آن آیه در مکه نازل شده و اگر با یا ایها الذین آمنوا و مانندش آغاز شده باشد (که مورد خطاب مومنین هستند )آن آیه در مدینه نازل گردیده است .
المیزان
بعد از آنکه خدای سبحان حال فرقه های سه گانه یعنی متقین و کفار و منافقین را بیان نموده فرمود: متقین بر هدایتی از پرودگار خویش اند و قرآن مایه ی هدایت آنان است و با آنان کار دارد و کفار ، مهر بر دلشان زده شده است و بر گوش و چشمشان پرده است و منافقین خود بیمار دلند و خدا هم به عنوان مجازات بیماری دلشان را بیشتر می کند به طوری که کر و لال و کور شوند (و این بیانات در طول 19 آیه آمده است)اینک در آیه ی مورد بحث این نتیجه را گرفته که مردم را به سوی بندگی خود دعوت کند. تا به متقین ملحق شوند و دنبال کفار و منافقین را نگیرند و این مطالب را در طول 5 آیه مورد بحث آورده و این سیاق می رساند که جمله لعلکم تتقون متعلق به جمله ی اعبدوا ربکم است نه به جمله ی خلقکم هر چند که به آن هم برگردد صحیح است.
تفسیر کبیر
نکات
1-لفظ جمع معرف به «ال» تعریف مفید عموم است.
2-اگر دلیل منفصلی نداشته باشیم باید این خطاب فقط شامل موجودین و مخاطبین در آن زمان باشد ولی چون متواترا می دانیم خطابات ثابت هستند در حق کسانی که بعد از این خطاب می آیند تا قیامت ، حکم می کنیم به عمومیت این خطابات.
3-این خطاب شامل کفار نمی شود چون کفار ممکن نیست امر به ایمان شوند.
المنار
در مردمی که ندا داده شده اند دو وجه وجود دارد.
1-کسانی هستند که می گویند : آمنا بالله و بالیوم الاخر و ماهم بمومنین .
2-خطاب عام است برای همه ی مردم ، این وجه راجح است.
قول صحیح
به نظر می رسد سخن زرکشی در البرهان صحیح نباشد چرا که وی گفته است مراد جنس مردم هستند نه هر فرد مردم و الا غیر مکلف داخل این خطاب نمی شود چون خداوند می فرماید «اعبدوا ربکم» یعنی خداوند را عبادت و پرستش کنید در حالی که غیر مکلف تکلیفی ندارد در قبال عبادت خدا (مثل کودکان و دیوانگان) و اینکه آقای فخر رازی گفته اند خطاب شامل کفار نمی شود شاید این هم صحیح نباشد بلکه می تواند شامل آنها هم شود که اگر برگردند از کفرشان به رستگاری دست پیدا می کنند.
خطاب جنس
و اذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس قالوا انومن کما آمن السفهاء الا انهم هم السفهاء و لکن لا یعلمون (بقره/13) و چون گویند به آنها ایمان آورید چنانکه دیگران ایمان آوردند پاسخ دهند که چگونه ما ایمان بیاوریم بمانند بی خردان آگاه باشید که ایشان خود سخت بی خردند ولی نمی دانند.
مجمع البیان
وقتی به منافقان گفته می شود به محمد صلی الله علیه و آله و سلم و آنچه بر او نازل شده ایمان بیاورید همچنانکه یارانش او را تصدیق کردند و همانطور که عبدلله بن سلام و دیگران از یهود به او ایمان آوردند آنان می گویند: آیا ما مانند سفیهان و کم خردان به او ایمان بیاوریم.انومن کما آمن السفهاء خداوند آنان را در این فکر تکذیب کرده و می گوید که اینان خود نادان و سفیهند زیرا مگر سفیه جز اینست که چیزی را ضایع می کند در حالی که تصور می کند آن را حفظ کرده و نگاه داشته است این منافقان نیز ایمان نیاورده و کفر می ورزیدند و گمان می نمودند که ایمان دارند و هدایت شده اند.
المیزان
و من الناس من یقول که آیه ی 8 است تا آیه ی بیستم . در این آیات وضع منافقین را بیان می کند که علامه می فرمایند : انشاالله گفتار مفصل ما درباره ی آنان در سوره ی منافقین و موارد دیگر خواهد آمد.
تفسیر کبیر
ال در الناس
1- برای عهد است یعنی کما آمن رسول الله و من معه و هم ناس معهودون یا عبدالله بن سلام و اشیاعش هستند.
2- برای جنس هستند
الف)منظور اوس و خزرج هستند که اکثراً آنها مسلمان بودند و منافقین جزء آنها بودند ولی تعدادشان قلیل بوده و لفظ عموم گاهی اطلاق می شود بر اکثر.
ب) منظور مومنین هستند که آنها در واقع الناس هستند چون مومنان کسانی هستند که انسانیت به آنها عط ا شده حقیقت انسانیت.
المنار
و اذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس . ناس : 1-کسانی هستند که اعتقاد به کمالشان دارید و عظمت و توانایی آنها را می بینید مانند ابراهیم و موسی و عیسی علیهما السلام و اتباعشان کسانی که ایمان در قلبشان رسوخ کرده و...2-منظور عبد الله بن سلام و امثال او از علمایتان
البرهان
زرکشی در البرهان بعد از اینکه برای خطاب جنس آیه ی مورد نظر و اذا قیل لهم آمنوا... را بیان کرده می فرماید ناس کسانی هستند که معنای انسانیت در آنها یافت می شود و منظور از انسان عین واحدی قصد نشده بلکه معنی قصد شده است.
قول صحیح
چون در آیه ی مورد بحث خطاب به ایمان آوردن وجود دارد نمی توان خطاب متوجه ی هر کسی باشد که معنای انسانیت در آن قصد شده است وگرنه غیر مکلفین مثل کودکان و دیوانگان شامل خطاب می شوند با اینکه آنها تکلیفی ندارند.
خطاب نوع
یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم و ایای فارهبون (بقره/40)ای بنی اسرائیل یاد آرید از نعمت هایی که به شما عطا کردم و وفا کنید بعهد من تا به عهد شما وفا کنم و از (شکستن پیمان) من برحذر باشید.
مجمع البیان
ابن-پسر و با کلمات «ولد ،نسل،ذریه» تقریباً هم معنی است جز اینکه کلمه ی ابن فقط به پسر گفته می شود ولی ولد (فرزند) شامل دختر و پسر می گردد و به مجموع آنها ذریه و نسل می گویند.اسرائیل کلمه ی عبری است و نام یعقوب بن اسحاق فرزند حضرت ابراهیم می باشد گویند کلمه ی اسرائیل از دو کلمه ی اسر به معنای بنده و ئیل به معنای خدا مرکب شده است مانند کلمه ی عبد الله در عربی –اذکروا –بیاد آرید – از ذکر بیاد اوردن توجه نمودن در برابر فراموشی و نیز ذکر به معنای بزبان آوردن و شرف و کتابهای پیامبران و دعا و نماز آمده است.
وفا : انجام دادن ، نگه داشتن عهد و پیمان.
عهد : سفارش ،پیمان
فارهبون : بترسید و باندیشید ازماده ، (رهب) به معنای ترس در مقابل رغبت به معنای میل.پس از آنکه خداوند دلیل های توحید و خداشناسی را برای همه بیان نمود و نیز نعمتی را که به پدر انسان ها (حضرت آدم) داده یاد آور شد در این آیات حجت ها و دلیل هایی را که برای بنی اسرائیل آورده شده و نعمت هایی را که به آنان و پدرانشان داده است بیان می کند و آنان را به عنوان جد اعلی (یعقوب) خطاب کرده می فرماید:ای پسران یعقوب (اسرائیل) و طرف خطاب یهود و نصاری هستند ولی ابن عباس می گوید مقصود از این خطاب ها فقط یهود مدینه و اطراف آن می باشند نه همه ی بنی اسرائیل بعضی مفسران می گویند : منظور از این نعمت همانهایی است که به خود اینان داده شده است یا نعمت هایی است که آنان و پدرانشان از آنها بهرهمند بوده اند و نعمت های خدا بر آنان از نظر مادی مثل اینکه پدرانشان را نعمت حیات و زندگی داد تا ماندند و این فرزندان به وجودآمدند و به آنها روزی می دهد و بلا و گرفتاری را از آنان دور می کند و از نظر معنوی به آنان عقل و فکر داد تا بتوانند از راه استدلال به یگانگی خدا و به معارف الهیه پی ببرند و نعمت های خدا را شکر کنند و شایسته ی پاداش های الهی گردند.
المیزان
خدای سبحان در این آیات عتاب ملت یهود را آغاز کرده و این عتاب در طی صد و چند آیه ادامه دارد و در آن نعمت هایی را که خدا بر یهود افاضه فرمود و کرامت هایی را که نسبت به آنان مبذول داشت و عکس العملی را که یهود به صورت کفران و عصیان و عهد شکنی و تمرد و لجاجت از خود نشان داد بر می شمارد...
تفسیر کبیر
اتفاق دارند مفسرین بر اینکه اسرائیل ،یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم است و می گویند معنی اسرائیل عبد الله است چون «اسراء» در لغتشان یعنی عبد و «ایل» خداست و همچنین جبرئیل و او عبدالله و میکائیل عبد الله است.قفال(30)گفته : گفته شده «اسراء» به لغت عبرانی به معنی انسان است پس مثل اینکه گفته شده رجل الله.یا بنی اسرائیل خطابی است با جماعت یهودی که از اولاد یعقوب علیه السلام در زمان محمد صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه وجود داشتند.
المنار
اسرائیل لقب نبی خدا یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم و گفته شده معنای آن «الامیر المجاهد مع الله» است.مراد به (فرزندانش) ذریه او هستند از اسباط دوازده گانه.در کتب و تواریخشان لقب را یعقوب اطلاق می کنند.همانطور که عرب قبیله ایی را با نام جد اعلایش نامگذاری می کند و چون سوره ی بقره اولین از سوره های طولانی مدینه بود و همه یا اکثر یهودیان سرزمینهای عرب در جوار مدینه بودند خداوند آنها را خواند به اسلام و اقامه کرد برایشان حجتها و براهین را و....
البحر المحیط فی التفسیر مراد از بنی اسرائیل :
1-کسانی که در محضر پیامبر (ص) بودند و پیامبر بر آنها سر پرستی داشتند.
2-یهودیانی که اسلام آورده و به پیامبر (ص) ایمان آورده بودند
3-پدران در گذشته و قدیمی های بنی اسرائیل . بعد می فرمایند قول اول اقرب می باشد.
خطاب واحد به لفظ جمع
یا ایها الرسل کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا انی بما تعملون علیم (مؤمنون/51)ای رسولان ما از غذاهای پاکیزه حلال تناول کنید و به نیکو کاری بپردازید که من بهر چه می کنید آگاهم.
البرهان : منظور از رسل فقط پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
مجمع البیان
یا ایها الرسل کلوا من الطیبات... گویند این خطاب به همه ی پیامبران است و به آنها امر شده است که حلال بخورند . از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که « خدا پاک است و جز پاک نمی پذیرد و مومنین را به همان چیز هایی امر کرده است که پیامبران را امر کرده است . فرمود: ای پیامبران از چیزهای پاک بخورید و فرمود: «ای مردم مومن از چیز های پاکی که روزی شما کرده ایم بخورید برخی گویند: این خطاب مخصوص حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است زیرا عرب مفرد را به جمع خطاب می کند . البته فایده ی این نحو خطاب این است که دلالت دارد بر اینکه پیامبران همگی به همین دستور مأمور بوده اند.حسن گوید : بخدا بدانید که مقصود زرد و سرخ و ترش و شیرین نیست بلکه منظور این است که از حلال استفاده کنید.و اعملوا صالحا انی بما تعملون علیم بدیهی است که شخص عاقل وقتی میداند کسی که برایش کار می کند به حالش آگاه است و پاداش او را بر حسب عمل می دهد ، عمل خود را اصلاح می کند برخی گویند: این خطاب مخصوص جناب عیسی است.
المیزان
یا ایها الرسل کلوا من الطیبات ... خطابی است به عموم پیامبران به اینکه از طیبات بخورند و گویا مراد از خوردن از طعامهای پاکیزه ارتزاق و تصرف در آن باشد حال چه به خوردن باشد و یا بهر تصرف دیگر و استعمال کلمه ی خوردن در انحای تصرفات ، استعمالی است شایع.سیاق آیات شهادت می دهند به اینکه جمله کلوا من الطیبات در مقام منت نهادن بر انبیا است.در نتیجه جمله ی بعدی که می فرماید واعملوا صالحا در این مقام است که بفرماید در مقابل این منت و شکرگزاری از آن عمل صالح انجام دهند و در اینکه با جمله انی بما تعملون علیم تعلیلش کرد تحذیری است به ایشان از مخالفت امر و تحریکی است به اینکه ملازم تقوی باشند.
کشاف
این ندا و خطاب بنابر ظاهر آن نیست چگونه می تواند بنا بر ظاهر آن باشد در حالی که رسولان فرستاده شده اند به صورت متفرق در زمانهای مختلف و همانا معنا: اعلام است به اینکه هر رسولدر زمان خودش به این مطلب ندا داده شده است و به آن سفارش شده است تا سامع اعتقاد پیدا کند . امری که جمیع رسولان به آن ندا داده اند شده و سفارش شده اند حقیقت اخذ به آن و عمل به آن می باشد.
تفسیر کبیر
بدانکه ظاهر قول خداوند (عزوجل) یا ایها الرسل خطابی است با همه ی رسولان و این غیر ممکن است چرا که رسولان در حالی که در زمان های مختلف متفرق اند فرستاده شده اند.چگونه ممکن است توجیه این خطاب به سوی رسولان ؟ بخاطر این اشکال در تاویل این قسمت از آیه اختلاف کرده اند.
وجوه:
1.معنای آن اعلام است به اینکه هر رسول در زمانش به این معنا ندا داده شده و سفارش شده تا سامع اعتقاد پیدا کند که چنین امری حقیقت است اخذ و عمل به آن.
2.مراد پیامبر ما صلی الله علیه و آله و سلم می باشد ، ذکر شده بر صیغه ی جمع تا رسول ما بداند این سنگینی فقط بر او نیست بلکه لازم بر جمیع انبیاء علیهم السلام است.
3.قول محمد بن جریر طبری مراد عیسی علیه السلام است .
قول اول اقرب است...
قول صحیح
به نظر می رسد نظر زمخشری در کشافو دو وجه اول از وجوهی که فخر رازی در تفسیر کبیر ذکر کرده است صحیح باشد.
خطاب واحد به لفظ جمع
الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات و الطیبات للطیبین و الطیبون للطیبات اولئک مبرون مما یقولون لهم مغفره و رزق کریم (نور/26) زنان بدکار و ناپاک شایسته ی مردانی بدین وصفند و مردان زشت کار ناپاک نیز شایسته ی زنانی بدین وصفند و بالعکس زنان پاکیزه لایق مردانی چنین و مردان پاکیزه نیکو لایق زنانی همین گونه اند و این پاکیزه گان از سخنان بهتانی که ناپاکان درباره ی آنان گویند منزهند و از خدا برایشان آمرزش و رزق نیکو است.
البرهان : مراد عایشه و صفوان است.
مجمع البیان
درباره ی معنی این قسمت اقوالی است:
1-سخنان خبیث و زشت برای مردان خبیث و مردان خبیث برای سخنان خبیثند و سخنان نیکو برای مردان نیکو و مردان نیکو برای سخنان نیکویند.ملاحظه کنید که هرگاه از مرد سخن زشتی بشنوید می گویید : خدا او را بیامرزد چنین سخنی با خوی او سازش ندارد .
2-گناهان خبیث برای مردان خبیث و مردان خبیث برای گناهان خبیث و کارهای نیکو و پسندیده برای مردان خوب و مردان خوب برای کارهای نیکو و پسندیده اند.
3-زنان خبیث برای مردان خبیث و مردان خبیث برای زنان خبیث و زنان پاک برای مردان پاک و مردان پاک برای زنان پاکند.این معنی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نیز روایت شده است فرمودند : این آیه هم نظیر الزانی لا ینکح الا زانیه او مشرکه... است که گروهی از مردان می خواستند با زنان بدکاره ازدواج کنند و خداوند آنها را از این کار نهی کرد و این کار را برای ایشان مکروه شمرد.اولئک مبرون مما یقولون: پاکان از آنچه می گویند منزهند.فرا گوید: منظور عایشه و صفوان است(در جمع جانب مذکر تغلیب شده است)
المیزان
مرحوم علامه طباطبائی (ره) در ذیل آیات 11 تا 26 سوره ی نور می فرمایند:این آیات به داستان افک اشاره می کند که اهل سنت آن را مربوط به عایشه ام المومنین دانسته اند.ولی شیعه آن را درباره ی ماریه ی قبطیه مادر ابراهیم معتقد است همان ماریه که مقوقس پادشاه مصر او را به عنوان هدیه برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد و هر دو حدیث چه آن حدیثی که از سنی ها است و چه آن حدیثی که از شیعه ها رسیده خالی از اشکال نیست که هم خودش و هم اشکالش در بحث روایتی خواهد آمد انشا الله تعالی پس بهتر این است که به بحث پیرامون متن آیات پرداخته و به کلی فعلا از روایات صرفنظر کنیم.ولی در عین حال این نکته را باید مسلم بدانیم که افک مورد بحث مربوط به یکی از خانواده های رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بوده حال یا همسرش و یا کنیزه ام ولدش که شاید همین نکته هم به طور اشاره از جمله و تحسبونه هینا و هو عند الله عظیم استفاده شود و همچنین از آیات این داستان که می رساند مطلب در میان مسلمانان شهرت یافت و سرو صدا به راه انداخت و اشارات دیگری که در آیات هست این معنا فهمیده می شود.و از آیات بر می آید که به بعضی از خانواده ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نسبت فحشا دادند و نسبت دهندگان چند نفر بودند و داستان را در میان مردم منتشر کرده و دست به دست گردانده اند چون به طور کلی اشاعه ی فحشا در میان مومنین را دوست می داشتند و لذا خدا این آیات را نازل کرده است و از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دفاع فرمود.
کشاف
زمخشری بعد از اینکه کلمات ابتدای آیه را توضیح می دهد می گوید: اولئک اشاره به طیبین است و اینکه طیبین مبرا هستنداز کلمات خبیثه ایی که خبیثون درباره ی آنها می گویند و این کلام جاری مجرای مثل است برای عایشه و قولی که به او نسبت داده شده است مطابق با حال او نبوده در نزاهت و پاکیزگی و زمخشری می گوید: جایز است اولئک اشاره به اهل بیت باشد و اینکه اهل بیت مبرا هستند از آنچه اهل افک می گویند...
تفسیر کبیر
اولئک مبرون یعنی طیبات و طیبین مبرا هستند از آنچه که اصحاب افک می گویند غیر قول کسی که حمل می کند آن را بر کلمات پس مثل اینکه می گوید طیبون مبرا هستند از آنچه خبیثون می گویند.زمانیکه حمل شود اولئک بر این وجه لفظ اولئک مانند معنای آن برای جمع می باشد و زمانیکه حمل شود بر عایشه و صفوان در حالیکه اینها دو نفرند پس چگونه خداوند تعبیر کرده از آن دو به لفظ جمع؟در جواب این سواال دو وجه ذکر شده :
1-این تهمت تعلق گرفته به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و عایشه و صفوان پس خداوند مبرا کرده هر یک ازآنها را از تهمت.
2-مراد همه زوجهای پیامبرند صلی الله علیه و آله و سلم پس مثل اینکه خداوند مبرا کرده همه ی ازواج پیامبر را از این افک...
خطاب واحد به لفظ جمع
کذبت قوم نوح المرسلین (شعراء/105) . تکذیب کردند قوم نوح رسولان را
البرهان : مراد از مرسلین نوح است.
مجمع البیان
اکنون به شرح داستان نوح پراخته می فرماید : کذبت قوم نوح المرسلین قوم نوح رسولان را تکذیب کردند بدیهی است که اگر کسی یکی از انبیا را تکذیب کند همه ی آنها را تکذیب کرده است.زیرا هر پیامبری که از جانب خدا بیاید مردم را امر می کند که همه ی انبیا را تصدیق کنند.امام باقر علیه السلام می فرماید : منظور از رسولان نوح و پیامبرانی است که میان نوح و آدم بودند.
المیزان
کذبت قوم نوح المرسلین در مفردات گفته : کلمه ی قوم در اصل به معنای جماعتی از مردان است نه زنان و به همین جهت فرموده: لایسخر قوم من قوم ...ولا نساء من نساء...و شاعر نیز گفته است: اقوم آل حصن ام نساء آیا آل حصن قومند و یا زنانند.ولیکن در قرآن کریم هر جا آمده اعم از زن و مرد را شامل است و لفظ قوم به قول بعضی از علما مذکر است و اگر گاهی ضمیر مونث به آن بر می گردانند به اعتبار جماعت می باشد بعضی دیگر گفته اند مونث است و در مصباح گفته هم در مونث بکار می رود و هم در مذکر.و اگر در جمله ی مورد بحث قوم نوح را تکذیب کننده همه ی مرسلین خوانده با اینکه ایشان به غیر از نوح پیغمبر دیگری را تکذیب نکردند از این باب بوده که دعوت انبیا و مرسلین یکی است و همه در دعوت به توحید متفقند پس اگر مردمی یکی از ایشان را تکذیب کند در حقیقت همه را تکذیب کرده و به همین جهت خدای سبحان ایمان به بعضی از ایشان بدون بعض دیگر را کفر به همه ی آنان خوانده و فرموده : ان الذین یکفرون بالله و رسله ... (نسا/150ـ 151)بعضی از مفسرین در پاسخ از اشکال بالا گفته اند:این از قبیل تعبیر معروفی است که می گویند :فلانی چار پایان سوار می شود و لباس های برد می پوشد در حالی که می دانیم او سوار بیش از یک چارپا نشده و بیش از یک برد نپوشیده است چیزی که هست می خواهند کنایه بیاورند از اینکه او جنس چارپاسوار می شود نه همه ی چارپایان را.ولی توجیه اولی بهتر است و عین اشکال بالا و دو توجیه آن در آیه ی بعدی که می فرماید:(کذبت عاد المرسلین و نیز آیه ی 141 سوره ی شعرا کذبت ثمود المرسلین و آیات دیگر مشابه آن نیز می آید.
تفسیر کبیر
کذبت قوم نوح المرسلین همانا فرموده کذبت بخاطر اینکه قوم مونث است و مصغرش قویمه می باشد و همانا حکایت شده از ایشان که تکذیب کردند مرسلین را بخاطر دو وجه:
1-اینها اگر چه تکذیب کردند لکن تکذیب کردن آنها در معنا متضمن تکذیب غیر نوح می باشد چون طریقه ی معرفت رسل مختلف نیست پس از حیث معنی حکایت شده از آنان که تکذیب کردند مرسلین را.
2-قوم نوح تکذیب کردند همه ی رسولان خدای متعال را یا بخاطر اینکه آنها از زنا دقه(31) بودند یا از براهمه(32)
کشاف
قوم مونث است و مصغرش قویمه قول خداوند که فرمود: المرسلین و مراد نوح علیه السلام است نظیر این قول است : فلان یرکب الدواب و یلبس البرود و ما له الا دابه و برد یعنی فلانی سوار چهار پایانی شده و لباس های بردی می پوشیده در حالی که می دانیم او بیش از یک چهارپا سوار نشده و بیش از یک برد نپوشیده است .در پاورقی کتاب کشاف احمد(33) گفته است : حاجتی نیست به تاویل جمع به واحد اینجا در حالی که قطع وجود دارد به اینکه کسی که تکذیب کند رسول واحدی را تکذیب کرده جمیع رسولان را بخاطر اینکه هیچ پیامبری نیست مگر اینکه مستند صدقش معجزه ایی است که دلالت بر صدقش کند پس تکذیب کردند هر کسی را که مستند است صدقش به دلیل معجزه مثل این مورد است این قول خداوند متعال لا نفرق بین احد من رسله چون تفرقه بین رسل موجب تکذیب همه و تصدیق یکی موجب تصدیق همه است و الله اعلم.
نتیجه گیری
آن چه از این تحقیق بر می آید این که قرآن یک کتاب جامع انسان ساز و مایه ی هدایت بشریت می باشد کتابی که مربوط به زمان نزول قرآن نبوده بلکه آخرین کتاب و جامع ترین کتاب الهی است.البته این کتاب عظیم مفسرین عظیمی نیز می خواهد که قران را برای انسانها تبیین کنند و این مفسرین جز اهل بیت علیهم السلام نمی توانند باشند.بله تفاسیری که از قرآن موجود است این طور نیست که کسی ادعا کند حتما خداوند تبارک و تعالی چنین کلامی مورد نظرش بوده مگر حدیث و روایتی معتبر از اهل بیت علیهم السلام در ذیل فلان آیه آمده باشد.پس اگر کسی بخواهد راه سعادت را به دست آورد تنها راهش تمسک به قرآن و عترت می باشد اگر قرآن را می خوانیم به معانی آن نیز توجه داشته باشیم حواسمان باشد قرآن را تفسیر به رأی نکنیم اگر آیه ایی از آیات قرآن را نمی فهمیم به اهلش رجوع کنیم تا خدای نخواسته گمراه نشویم.مخاطبین قرآن همه ی مکلفین هستند البته ممکن است بعضی از آیات قرآن مصداق واحدی داشته باشد ولی در بعضی از آیات ، خداوند مصداق کامل را بیان کرده و اینطور نیست که ما خودمان را از تحت خطاب بیرون آوریم.به امید آن که قرآن را مونس و انیس خویش قرار دهیم از قران در جای جای زندگی مان استفاده کنیم . در حد توان قران بخوانیم که خواندن قران نور است و قلوبمان و خانه هایمان را به نور قرآن روشن کنیم.
پیشنهادات
1-اولین پیشنهادی که به همه ی حوزه های علمیه می دهم اینکه به قرآن اهمیت دهند قرآن را جزء دروس اصلی حوزه قرار دهند طلبه ها را با قرآن مفاهیم قرآن آشنا کنند و راه کارهای آشنایی با قرآن و تفاسیر را آموزش دهند.
2-رسانه ها در جهت افزایش آگاهی مردم و ارتباط مردم با قرآن می توانند نقش عمده ایی را ایفا کنند البته باید از زحمات آنها تشکر و قدر دانی کرد. اما هرچه برای قران و عترت هزینه کنند جا دارد.
3- روحانیون می توانند در منبر ها و جلسه های خود قرآن را سر لوحه ی کارهای خود قرار دهند هم خوشان قران بخوانند تفسیر کار کنند و هم دیگران را نیز با این منبع عظیم آشنا کنند .
محدودیت ها
در انجام این تحقیق تنها محدودیتی که به نظر می رسد نداشتن یک الگوی مناسب برای انجام تحقیق بود ولی سعی کردم در حد وسع و توانایی ام و وقتی که داشتم این تحقیق را بنویسم.
پی نوشت ها :
1.مؤمنون / 14
2.شمس / 8
3.نساء/163-165
4.اسراء /82
5.خطب خاطبه احسن الخطاب و هو المواجهه بالکلام(زمخشری ، محود) اساس البلاغه ص 194
6.قاموس قرآن،قرشی
7.قاموس قرآن،قرشی
8.التحقیق فی کلمات القران الکریم - ج3 - ص91 - ماده ی خطب
9.اصول الفقه علامه محمد رضا مظفر
10.تهکم یعنی مسخره کردن و به استهزاء گرفتن.
11.اعتبار: پند گرفتن عبرت گرفتن
12.تلوین: تغییر اسلوب کلام را به اسلوب دیگر دادن
13.تحریک، بر افروختن، غضب: خشم
14.تشجیع: تشویق، دلگرمی –تحریض: تحریک
15.تنفیر:کراهت داشتن
16.تحنن:دلسوزی کردن ،استعطاف: طلب عطوفت و مهربانی
17.تحبیب : دوست داشتن
18.ناتوانی
19.حقیر داشتن و آزردن –تهلف : حسرت و دریغ خوردن
20.تشریف: بزرگ داشتن
21.حسن بصری متوفای 110 ه ق
22.جبائی از علمای معتزله می باشد گاهی از او به نام ابوعلی یاد می شود.
23. ابو اسحاق: ابو اسحاق فارسی قرن4 لغوی و نحوی مشهود
24.یحی بن زیاد فراء (نحوی مشهور)
25.ابن عباس : عبد الله ابن عباس از صحابی پیامبر می باشد.
26.سدی از مفسران تابعین است (سدی کبیر)متوفای 128
27.ابو محمد عبدالله بن مسلم دینوری، ادیب، لغوی، متکلم، حدیث پژوه و قرآن شناس بزرگ عصر عباسی
28. عبدالحق بن غالب بن عطیه از دانشمندان اندلس
29.ضحاک بن مزاحم (متوفای 105) از مفسرین تابعین است.
30.قفال یکی از راویان حدیث است
31.زنادقه:جمع زندیق و زندیق در اصطلاح به مسلمانان ملحدی گویند که تفسیر های او از نصوص شرعیه قران و سنت موجب گمراهی مسلمانان گردد.
32.برهمائیان را گویند.
33.احمد:خلیل بن احمد فراهیدی
منابع و مأخذ :
1.قرآن کریم
2.طباطبائی سیدمحمدحسین ، المیزان فی تفسیر القرآن ، قم ، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، 147 ق
3. طبرسی فضل بن حسن ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، تهران ، انتشارات ناصر خسرو ، ش 1372
4. فخر رازی ، تفسیر کبیر ، بیروت ، دار احیاء التراث العربی
5. محمد رشید رضا ، تفسیر القرآن الحکیم (مشهور به المنار) ، بیروت ، دارالمعرفه
6. اندلسی ابوحیان محمدبن یوسف ، البحر المحیط فی التفسیر ، بیروت ، دارالفکر ، 1420 ق
7.زمخشری محمود ، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل ، بیروت ، دارالکتب العربی ، 1407 ق
8.سیوطی جلال الدین ، الإتقاق فی علوم القرآن ، ترجمه سیدمهدی حائری قزوینی ، انتشارات امیرکبیر ، تهران ، 1363
9.زرکشی بدرالدین ، البرهان فی علوم القرآن ، بیروت ، دارالفکر ، 1408 ق
10.مصطفوی حسن ، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ، تهران ، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی
11.قرشی حسن ، قاموس قرآن ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، 1352
12.مظفر محمدرضا ، اصول الفقه ، قم ، بوستان کتاب ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، 1380
/ع