ندا آل طیب؛هرچند در این سالها جایزههای ادبی با فراز و فرودهای مختلفی روبهرو بودهاند و برخی به ناچار راه تعطیلی در پیش گرفتهاند، اما چراغ این جوایز هرگز به طور کامل خاموش نشده و هر از گاهی نور جایزهای تازه سوسو میزند. جایزه داستاننویسی «ارغوان» هم یکی از همین جایزههای نوپاست که ویژه داستانهای چاپ نشده و در گروه سنی تا ٣٠ سال برگزار میشود.
این جایزه با دبیری اوژن حقیقی و داوری لیلی گلستان، احمد پوری و حسین سناپور برگزار میشود. فرهاد توحیدی، محمد چرمشیر، مهسا محبعلی، سیامک گلشیری، سپیده شاملو هیات انتخاب آن را تشکیل دادهاند و ابراهیم حقیقی، امیر اثباتی، بهرنگ تنکابنی و آرش صادقی نیز اعضای شورای سیاستگذاری آن هستند. موضوع این دوره جایزه «آخرین روزهای سال» و مهلت ارسال آثار تا ١٥فروردینماه مشخص شده و برگزیدگان آن خرداد آینده معرفی خواهند شد.
آنچه پیشرو دارید، میزگردی است با حضور ابراهیم حقیقی، لیلی گلستان، احمد پوری، مهسا محبعلی و اوژن حقیقی دبیر جایزه درباره ضرورت برگزاری این جایزه و تاثیرات احتمالی آن بر جوانان مشتاق نویسندگی.
میزگرد ما با ضرورت برگزاری این جایزه «ارغوان» آغاز شد و اولین پرسش این بود که با توجه به اینکه جایزههای ادبی دیگری هم برگزار میشوند، لزوم برگزاری جایزه ادبی «ارغوان» چیست؟
لیلی گلستان (مترجم، عضو هیات داوران): برگزاری هر جایزه ادبی، خوب و به نوعی مشوق است و باعث رونق نویسندگی در جوانان میشود ولی آنچه برای من خیلی مهم است، نحوه برگزاری، ترکیب هیات داوران و چگونگی نگاه آنان به قصههایی است که میرسد. آنچه به یک جایزه اعتبار میدهد، هیات انتخاب و در مرحله بعد هیات داوران آن است. در برگزاری جایزههای ادبی باید بر این موضوع خیلی وسواس به خرج بدهیم تا به خوبی برگزار شوند.
ما خود شاهد بودهایم که جایزه دادن به جوانان چقدر باعث تشویق آنان شده و چه ولولهای در میان آنان افتاده و چقدر به آنان هیجان داده است. به نظرم برگزاری این جوایز با رعایت ضوابطی که برشمردم، بسیار خوب است و هر چقدر جایزهها زیادتر شوند، نه تنها هیچ ایرادی ندارد، بلکه خیلی هم خوب است.
یک جایزه ادبی بیطرف
احمد پوری (مترجم و نویسنده و عضو هیات داوران): با خانم گلستان کاملا موافقم. این جوایز نقش بزرگی در پرورش نسلی دارد که میخواهند بنویسند. علتش هم خیلی ساده است؛ خودتان را جای نویسنده جوانی بگذارید که دارد داستان مینویسد و فکر میکند باید این داستان را به جز دوستان دور و برش به قشر وسیعتری عرضه کند، طبیعتا به ناشری مراجعه میکند و آن ناشر هم به عللی که تا حدی هم قابل قبول است، میپرسد شما قبلا کاری منتشر کردهاید و آن جوان پاسخ میدهد که هیچ کتاب منتشر شدهای ندارد و به سرعت متوجه میشود که نمیتواند در لابیرانت چاپ کتاب قرار بگیرد.
اینجا وجود چنین جوایزی، از یک سو کشف این استعدادهاست، به ویژه در مورد جایزهای مانند «ارغوان» که ویژه کسانی برگزار میشود که هنوز کتابی چاپ نکردهاند و این ویژگی خیلی مهم است زیرا اولا نویسنده جوان اعتماد به نفس پیدا میکند که کارش خوانده و از آن قدردانی شده است.
در ثانی راه برایش باز میشود که بتواند داستانهایش را منتشر کند چون بعد از گرفتن این جایزه برای ناشر خیلی راحت است که چاپ چنین داستانی را بپذیرد زیرا به هر حال این داستان از سوی هیات داورانی قبول شده است و این یعنی رونق نویسندگی و داستاننویسی در کشور ما. بنابراین از هر جنبه که فکر کنید جایزه داستاننویسی بسیار خوب است به شرط اینکه بیحب و بغض باشد، پشت سرش نیروی دیگری مانند دولت نباشد و یک جایزه بیطرف خصوصی باشد که صرفا قصد فرهنگی دارد.
ابراهیم حقیقی (گرافیست و عضو شورای سیاستگذاری جایزه که سابقه حضور در هیاتمدیره خانه سینما را هم دارد): «آنچه خانم گلستان مطرح کردند، در جشنوارههای فیلم هم رایج است. در بسیاری از جشنوارهها درجهبندی یا استاندارد نوشته شده یا نانوشتهای برقرار است که به آنها اعتبار میبخشد.
بنابراین صرف حضور در چنین جایزهها یا جشنوارههایی حتی بدون درنظر گرفتن جایزه، هم برای آن فیلمساز اعتبار به همراه میآورد و هم باعث رونق فروش فیلمش میشود. جایزههای ادبی هم همینطور است. تصور کنید وقتی نویسندگان بسیار معتبری در هیات انتخاب و داوری حضور دارند، قطعا سطح آن مسابقه بالا میآید و جلوی آنچه آقای پوری هم میگویند، گرفته میشود زیرا داوران موجه و مشهور به پذیرش هیچ فرمایشی تن نمیدهند و با آبروی خود بازی نمیکنند. این جایزه یک مزیت دیگر هم دارد و همانطور که آقای پوری تفاوت آن را با دیگر جوایز که متعلق به همه نویسندگان برگزار میشود، برشمردند، مزیتش این است که متعلق به کسانی است که قصه چاپ شده ندارند.
در عمل هم دیدهایم با انتشار داستانشان، تشویق میشوند و راه برایشان باز میشود که قدمهایشان را محکمتر بردارند.
نمیخواهیم چیزی را تحمیل کنیم
مهسا محبعلی (نویسنده، هیات انتخاب و جوانترین عضو این گروه): دوستان همه حرفها را زدند و من هم فقط بر این نکته تاکید دارم که جایزه کاملا خصوصی است که هیچ ایدئولوژی و لابیرانتی پشت آن نیست و قرار هم نیست به چیزی تن دهد. از سوی دیگر وجود چنین جوایزی در کنار هجمه جوایز دولتی که ممکن است فیلترهای خیلی سختی داشته باشند یا نگاه خاصی را دنبال کنند، خیلی مهم است اما در اینجا دنبال نگاه خاصی نمیگردیم و نمیخواهیم چیزی را تحمیل کنیم و این بسیار مهم است.
به عنوان کسی که سنم خیلی کمتر از بقیه داوران است، این تجربه را داشتهام که داستانی داشتم و همان را به جشنوارهای فرستادم و ناگهان همین داستان برگزیده شد و در مجموعه داستانهای برگزیده آن جایزه، منتشر و دیده شد. همانطور که آقای پوری به زیبایی بیان کردند، برای من که آن زمان نویسنده جوانی بودم، پیشینهای ایجاد شد که بتوانم کارم را دنبال کنم و تشویق شوم. من این حس را تجربه کردهام و فکر میکنم برای دیگر جوانان هم میتواند همین تاثیر را داشته باشد.
اوژن حقیقی (دبیر جایزه): این جایزه جزو معدود جوایزی است که قصههای چاپ نشده را داوری میکند. دیگر جشنوارهها همیشه کتابهای چاپ شده را داوری میکنند و این تفاوت بسیار بزرگی است؛ اما درباره سخنانی که خانم محبعلی و آقای پوری بیان کردند، از اول این مانیفست جایزه «ارغوان» بوده که بدون هیچ جهتگیری سیاسی برگزار شود و ادامه پیدا کند. معمولا وقتی که جوایز، دولتی میشوند، با تغییر دولتها همیشه نگرشها هم عوض میشود ولی در برگزاری این جایزه، یک خط سیر همیشه یکسان را شاهد خواهیم بود.
صبوری هم حدی دارد
تعطیلی و وقفه در جایزههای ادبی دیگر موضوعی بود که در این میزگرد مطرح شد و حاضران در پاسخ به این پرسش که برخی از جوایز مهم ادبی مانند گلشیری بعد از چندین دوره برگزاری چرا دچار وقفه شدند و در نهایت چه چشماندازی برای جایزه «ارغوان» متصور هستید؟ راهکارها و امیدهای خود را بیان کردند.
لیلی گلستان (که در برگزاری جایزه گلشیری همکاری داشته است): «هنوز هم خیلی متاسفم که این جایزه با وجود صبوری برگزارکنندگان آن ادامه پیدا نکرد. البته صبوری هم حدی دارد. من داور آن جشنواره بودم و مثلا یکی از مشکلات این بود که برای برگزاری مراسم پایانی، مجوز سالن نمیدادند. قرار بود هر دوره، مراسم را در خانه یکی از برگزارکنندگان یا داوران جایزه برگزار کنیم که درست و حرفهای نبود.
جایزه گلشیری به بسیاری از نویسندگان جوان کمک بسیار زیادی کرد که بتوانند پر و بالی بگیرند و اگر الان معروف شدهاند، به دلیل همان جایزه گلشیری است ولی متاسفانه این جایزه ادامه پیدا نکرد. فکر میکنم الان کمی فضا بازتر است و شاید این از خوشبینی من میآید که گاهی هم به دلیل همین ویژگی، سرم به سنگ خورده! با این حال امیدوارم بتوانند این جایزه را از نو ادامه دهند. خیلی خوب است که این اتفاق بیفتد. به هر حال نام گلشیری بر این جایزه بود. فکر میکنم با جایزه «ارغوان» هم میتوانیم استعدادهایی را کشف و از آنان حمایت کنیم و امیدوارم این جایزه مستمر باشد و قول میدهیم نهایت سعیمان را برای استمرار آن بکنیم.
پوری: تنها آرزوی ما این است که این جایزه و هر جایزه مشابه دیگری که چنین ویژگیهایی دارد، مستمر باشد. اول به این نتیجه رسیدیم که ضرورت وجود داشتن چنین جایزهای هست و خیلی خوب است که مستمر باشد. فعلا جز دعا کاری از دستمان بر نمیآید و امیدواریم سنگاندازیها و یکسری مشکلات دیگر که معمولا وجود دارد، حداقل سر راه این جایزه نباشد تا بتواند ادامه پیدا کند. بقیه را باید به زمان واگذاشت.
از اسب افتادیم اما از اصل نه
محبعلی (که با داستان «عاشقیت در پاورقی» یکی از برگزیدگان جایزه گلشیری بوده است): خود من یکی از کسانی بودم که جایزه گلشیری را دریافت کردم و یک دوره هم داور این جایزه بودهام و همانطور که خانم گلستان گفتند، برایم اهمیت بسیاری داشت که نویسندگی را جدی بگیرم، خودم را باور کنم و این اعتماد به نفس را مدیون داوریهای خوب و منصفانهای میدانم که انجام شد. در نتیجه من قدردانی میکنم از جایزه گلشیری که متاسفانه به دلیل فشارهایی که بر ما وارد شد، نتوانستیم آن را ادامه دهیم. ولی منشمان را حفظ کردیم.
به قول معروف ممکن است از اسب افتاده باشیم ولی از اصل نیفتادهایم. به عنوان کوچکترین عضو این گروه تلاش دارم همراه با بزرگترهایم که این اعتماد به نفس را به من دادند، حالا در کنار این جوانها بایستم تا این اعتماد به نفس را به نسل دیگر منتقل کنیم و بتوانیم به آنان فضا بدهیم تا استعدادهای واقعی بتوانند خود را نشان دهند. درست است نتوانستیم جایزه گلشیری را ادامه دهیم ولی منشمان ثابت مانده و این منش در جایزههایی که نگاه داورانشان درست است، ادامه پیدا خواهد کرد.
گوشمان را بر مخالفخوانیها میبندیم
اما همیشه یکی از مشکلات جایزههای ادبی داوریهاست که گاهی شبهههایی ایجاد میکند. پرسش بعدی ما این بود که جایزه «ارغوان» چه تدبیرهایی دارد که دچار این شبههها نشود؟
مهسا محبعلی: ما در داوری، اصلا اسم نویسندگان را نمیدانیم و فقط داستانها را میخوانیم. امکانش وجود ندارد که اتفاق دیگری بیفتد چون فقط داستان پیش روی داوران است.
اوژن حقیقی: در این جایزه داوری را دو مرحلهای کردهایم، یعنی دو گروه هیات انتخاب و هیات داوری تشکیل دادیم. وقتی تعداد داوران ٥ نفر است، حتی اگر یک نفر به شاگرد خود رای بدهد که خوشبختانه هرگز این اتفاق نمیافتد، چون چهار رای دیگر وجود دارد و همیشه معدلگیری میکنیم، این احتمال هست که چهار نفر دیگر با رای خود این رای را بشکنند اما حتی اگر آن اثر در آثار منتخب مرحله اول قرار بگیرد، چون یک مرحله داوری دیگر هم وجود دارد، این امکان هست که جزو برگزیدگان نهایی نیاید.
البته خط قرمز شخصی من این است که هرگز چنین نشود و درست هم نیست چون این جایزه برای کشف استعدادها متولد شده و اگر قرار باشد چنین اتفاقاتی بیفتد، به خودمان خیانت کردهایم و نقضغرض است.
لیلی گلستان: البته هر داوری و مسابقهای برای بسیاری از افراد ایجاد شبهه خواهد کرد و این اجتنابناپذیر است و همیشه از این اظهارنظرها میشنویم که فرد برگزیده چرا انتخاب شده، دوست چه کسی بوده و... به خصوص کسانی که انتخاب نشدهاند، این سخنان را مطرح میکنند ولی ما اصلا نباید این چیزها را ببینیم بلکه باید کار خودمان را انجام بدهیم. میدانیم بر اساس هیچ رابطهای به کسی جایزهای نمیدهیم. اصلا شرکتکنندگان را نمیشناسیم.
جوانانی هستند که همه ناشناس هستند و اولینبار است کار میکنند. به همین دلیل باید گوشمان را بر مخالفخوانیها و شبهاتی که ایجاد میشود، ببندیم و کار خود را انجام دهیم و تصمیم هم داریم که کارمان با وسواس و درست باشد و نگذاریم خدشهای بر آن وارد شود.
اصول اولیه دموکراسی را نمیدانیم
پوری: این نگرانیها را درک میکنم و بحق میدانم. واقعا چنین چیزهایی وجود دارد به این علت که در وهله اول ما خیلی کمتر تمرین دموکراسی داریم که یکدیگر را تحمل کنیم و به عقاید یکدیگر احترام بگذاریم و بدانیم از ما بهتر هم میتواند باشد. اگر هم باور داشته باشیم بهتر از کار ما وجود ندارد، دستکم به واسطه اصول اولیه دموکراسی باید بپذیریم از نظر عده دیگری که ما قبولشان داریم ممکن است اثری به اثر ما برتری داشته باشد.
معمولا وقتی هر یک از ما اثری را به مسابقهای میدهیم، خودمان فکر میکنیم کار ما از دیگر کارها بالاتر است اما داوران تصمیم میگیرند یک اثر دیگر بهتر باشد و چون کمتر تمرین دموکراسی داریم، بر میآشوبیم و بسیار ناراحت میشویم و طبیعتا دنبال چیزهایی هستیم که بگوییم چرا حق ما خورده شده. مجبوریم دلایل و بهانههایی پیدا کنیم و همینها آغاز همان جنجالی است که مطرح شد، این نگرانیها ممکن است در مورد هر جایزه یا جشنوارهای باشد اما همانطور که خانم گلستان هم گفتند، یک شانس این جایزه خاص این است که شرکتکنندگان آن صاحب کتاب نیستند که همه هم این موضوع را بدانند و اینها هم برای خود هویتی داشته باشند که مثلا بگویند کتاب من این اندازه فروش داشت و مردم آن را قبول کرده بودند ولی جایزه قبول نداشت و... اینگونه سخنان پیش نخواهد آمد چون ما شرکتکنندگان را نمیشناسیم.
در نتیجه همه تقریبا قانع شدهاند که قضاوت ما بر مبنای دیدگاههای خودمان است و اگر اثری برگزیده شود، احتمالش خیلی کم است که کسی بگوید حب و بغضی در میان بود هر چند که باز هم معتقدم عدهای نشستهاند تا به هر حال بهانهای پیدا کنند. این دیگر برمیگردد به امراض اجتماعی که در کشورهای جهان سوم هست، حسادتهای خیلی گنگ و بدون دلیل و ناگهان میبینید داستانی درست میکنند.»
برخی حرفها از ناآگاهی است
ابراهیم حقیقی: برگزاری این جایزه، کاری فرهنگی است. به ویژه جایزهای که برای جوانان برگزار میشود و جایزهاش، به جز چاپ یک قصه در یک کتاب با تیراژ نهایتا دو هزار نسخه، چیز دیگری نیست چون جایزه نقدی آنچنانی هم ندارد و قرار هم نیست این آثار را به تمام جهان صادر کند یا مثل بسیاری از جنگهای سینمایی دنبال عرضه در نوروز باشد، بنابراین، یک رفتار فرهنگی است که تصور میکنم برگزارکنندگان، داوران و شرکتکنندگان برای مفهومی حضور پیدا میکنند که ماندگاریاش برای آینده است و برای جنگهای کوچک حقیرانه رایج روزمره نیست و اگر هم کسی حرفی میزند، ناآگاه است به اینکه خودش قبول کرده در جایزهای شرکت کند که داوران معتبری دارد. پس باید سر تعظیم فرود آورد و اگر حرفی بزند، از نادانستگی اوست.
نقض غرض نمیکنیم
مهسا محبعلی: «نکته اینجاست تمام دوستانی که اینجا جمع شدهاند، از این داوری منفعت مالی نمیبرند بلکه وقتشان را میگذارند و داستانهای بسیار زیادی میخوانند. اینها به دلیل عشق به یک کار فرهنگی است. در نتیجه نقض غرض است اگر بخواهیم در این کار فرهنگی، تقلب کنیم.
نکته دوم اینکه همین کسانی که ممکن است ما را به لابیگری متهم کنند، این مسائل به دلیل اخلاقی است که بعضیها ایجاد کردهاند. تجربهای شخصی دارم؛ جای دیگری داور بودم و همزمان کارگاه داستاننویسی داشتم. اجازه داده بودم حتی کسانی که توانایی پرداخت شهریه را نداشتند، در کارگاه حضور داشته باشند به شرط اینکه کار کنند. در آن کارگاه پسری بود که کار نمیکرد، گوش نمیداد، بیرون میرفت و فقط وانمود میکرد در کارگاه حضور دارد و بعد متوجه شدم او میداند من داور فلان جایزه هستم و به کلاس من آمده که در داوری تاثیر داشته باشد.
از کلاس بیرونش کردم و گفتم تو یا آمدی اینجا چیزی یاد بگیری یا نمیخواهی یاد بگیری و فقط به اینجا آمدهای که مرا تحت تاثیر قرار بدهی ولی چنین اتفاقی نمیافتد بنابراین وقتت را تلف نکن، برو و اگر میتوانی دیگر داوران را تحت تاثیر قرار بده. یعنی این فرهنگی است که ایجاد شده و مدام این اتفاق میافتد حتی برای چاپ یک داستان در یک مجموعه با ٢ هزار تیراژ.
به همین دلیل فکر میکنند این سیستم درست کار نمیکند اما خطاب به کسانی که بدبین شدهاند، میگویم به ما اعتماد کنید! ما داریم کار فرهنگی میکنیم. ممکن است در برخی جاها سیستم درست کار نکند که ما پاسخگوی آن نیستیم ولی در این جایزه مطمئنم چنین اتفاقی نمیافتد چون ما ایدهمان فرهنگی است و نقض غرض نمیکنیم.
ظرفیت شهرت و جایزه را داشته باشیم
تاثیرگذاری جایزههای ادبی در سالهای گذشته دیگر محوری بود که در این نشست به آن پرداختیم و داوران جایزه «ارغوان» در پاسخ به این پرسش که جوایز ادبی چقدر در سالهای دهه هشتاد به بعد توانستهاند جریانساز باشند؟ نظرات خود را بیان کردند.
لیلی گلستان: فکر میکنم این جایزهها توانستهاند جریانساز باشند. به نظرم وقتی روی جلد کتابی نوشته میشود برنده فلان جایزه ادبی، تاثیرگذار است. خود من وقتی به کتابفروشی میروم، این موضوع برایم خیلی مهم است. میخواهم ببینم چه داستانی است که جایزه گرفته و اغلب هم خوب هستند و اشکالی در این کتابها نمیبینم. همه اینها حلقههای زنجیری است که همه به هم مربوط هستند.
جایزهای درست میشود، داوری میشود، جایزه داده میشود، اثر برگزیده منتشر میشود و... همه حلقههای زنجیری است که باعث میشود آن آدم صاحبنام شود. در گالری «گلستان» جوانان را کشف، حمایت و معروف میکنیم و کارهایشان را به مجموعهداران میفروشیم، تنها چیزی که مطرح است، ظرفیت است چیزی که متاسفانه خیلی کم در جوانان میبینم. یعنی جوانی را میآوریم، کارش را به نمایش میگذاریم و اثرش را میفروشیم و مشهورش میکنیم، بعد وقتی من به او سلام میکنم، جواب سلام مرا نمیدهد! این جوان دیگر کارش با من تمام است و دیگر هرگز برایش نمایشگاه نمیگذارم. این وضعیت را در جوایز ادبی هم دیدهام.
وقتی یکسری داور صاحبنام و پیشکسوت که کار کردهاند و زحمت کشیدهاند و الان معروف شدهاند، به جوانی جایزه دادهاند، باید قدردان باشد و ظرفیت این جایزه را داشته باشد. بنابراین جوانان در هر حیطه هنری حتما باید مراقب باشند که مبادا از خودشان بیظرفیتی نشان دهند چون اگر بیظرفیت باشی و فکر کنی دیگر نویسنده شدهای، کارت تمام است. باید خیلی مراقب این معروفیت موقت فعلیات باشی تا کارت بتواند استمرار داشته باشد.
در کشور ما آدمها دیر خود را پیدا میکنند
در جایزه «ارغوان» محدوده سنی شرکتکنندگان سی سال در نظر گرفته شده و این موضوع، دیگر مبحثی است که به آن پرداختیم. هنرمندان پیشروی ما نقاط ضعف و قوت این محدوده سنی را تشریح کردند.
اوژن حقیقی: امسال در شورای سیاستگذاری مطرح شد که اگر قرار باشد استعدادی کشف کنیم، پس باید بیشتر تمرکزمان بر جوانان باشد. خود من با تعیین سن ٣٠ سال مخالف بودم ولی چون دموکراسی است، یک رای داشتم و چهار عضو دیگر این محدوه سنی را پسندیدند.
هنوز هم مخالفم چون در کشور ما به دلیل ضعف سیستم آموزش، آدمها دیر میفهمند در زندگی دنبال چه هستند و دیر خود و زندگیشان را پیدا میکنند. با این حال حالا داریم این محدوده سنی را امتحان میکنیم تا ببینیم چه میشود.
ابراهیم حقیقی: شرکتکنندگان باید خیلی جوان باشند. اگر این کشف در کسی که سن خیلی پایینی دارد، اتفاق بیفتد، در آیندهاش بیشتر تاثیرگذار است. این هم برگرفته از تجربه شخصی خود من است که در بیست سالگی اولین جایزهای که برای یک فیلم هشت میلیمتری در سینمای آزاد ساخته بودم، نصیبم شد و در مسیر زندگیام تغییر عجیبی داد و جایزه دیگری که در حیطه گرافیک گرفتم، مرا مصر کرد که قطعا گرافیست خواهم شد. اگر در سن بالاتر اتفاق میافتاد که فرضا دارای زن و بچه و خانه بودم، طبیعتا این تاثیرات را بر من نمیگذاشت چون آن جایزه که مالی هم بود و کم هم نبود، قطعا خرج چیزهای دیگر میشد.
قبل از سی سال، آزاد و رها هستیم
لیلی گلستان: «من هم با این رده سنی موافقم چون قبل از ٣٠ سالگی، دنیای دیگری است؛ اما بعد از آن شما جور دیگری و کمی حسابکتابدارتر میشوید. تا ٣٠ سالگی در طرز فکر، زندگی، گفتار و کردار و نوشتن رهاتر و آزادتر هستید؛ بنابراین با این محدوده سنی موافقم. ممکن است تعدادکسانی که تا این سن مینویسند، کمتر باشد و محدودیت کمیت پیدا کنیم ولی فکر میکنم جذاب است. یعنی ممکن است یک تجربه خیلی خام جوانانه در قصههایشان باشد که به نظرم خیلی قشنگ است که باعث جرات بیشتر میشود.
وقتی رها و آزاد هستیم، جراتمان هم در نوشتن بیشتر است و خیلی حساب و کتاب نمیکنیم. همین رها بودن میتواند جذابیت خاصی به این قصهها بدهد. خواهیم خواند و خواهیم دید. یک تجربه است. اگر دیدیم خیلی در آن موفق نیستیم، تغییرش میدهیم. ایرادی ندارد. پتک که بالای سرمان نیست.
احمد پوری: به هر حال باید عددی انتخاب میکردیم که بهتر بود رندتر باشد. این عدد میتوانست بیست باشد یا سی یا چهل. بیست را نگذاشتیم چون خیلی کم است و افراد آنقدر تجربه ندارند که آثار ادبی خوبی به وجود آورند. چهل را نمیگذاریم چون دیگر به سن پختگی رسیده اگر تا این زمان کاری نکرده یا کارهای جزء کرده، دیگر لازم نیست کارش را به مسابقه بگذارد. فکر میکنم که عدد ٣٠ منطقی است برای سن کسانی که میخواهند در این جایزه شرکت کنند. هرچند در جوامع و فرهنگهای مختلف واژه جوانی و پیری متفاوت است. انتخاب سن ٣٠ با شرایط امروز جامعه ما خیلی منصفانه بود. طرف اثری را که نتیجه شور جوانیاش است، به وجود بیاورد بعد مراحل بعدی شروع میشود. هرچند خود من رمان اولم را در ٥٣ سالگی نوشتم!
لیلی گلستان (با لحنی طنزآمیز) : «من که هنوز ننوشتهام!»
باید پنجرهای باز بگذاریم
مهسا محبعلی: از نظر اصولی با همه این سخنان موافقم. فقط میخواهم این نکته را به آقای حقیقی بگویم که شما در دوره دیگری جوانی کردهاید و ما در دورهای دیگر. به همین دلیل است که متاسفانه همانطور که اوژن اشاره کرد، ما خیلی دیر خودمان را یافتهایم. خود من موسیقی خواندهام و هزار کار دیگر کردهام. تازه در نزدیکی ٣٠ سالگی متوجه شدهام که میخواهم چه کنم.
به همین دلیل طبق همین صحبت آقای پوری شاید بهتر بود یک بخش کوچک جانبی هم اضافه کنیم مثلا برای شرکتکنندگان بعد از ٣٠ سال که اگر کسی دیر خود را پیدا کرده و هنوز در آن شور و حال است و میتواند بنویسد در آن بخش جانبی حضور داشته باشد چون فکر میکنم یک فرصتهایی برای جوانان به این دلیل که اتفاقاتی برایشان رخ داده، از دست رفته و ممکن است ١٠ یا ٨ سال از زندگیشان را از دست داده باشند، باید روزنه یا پنجرهای هم برای آنان بگذاریم که فکر نکنند دیگر فرصتی ندارند چون خود من احساس میکنم ١٠ سال از زندگی ام را از دست دادهام، همیشه فکر میکنم که شاید بد نباشد که فرصتی دیگر به جوانان بدهیم. منظورم این است که شرایط جامعه طوری آدمی را تحت فشار قرار میدهد که نمیتوانیم خود را پیدا کنیم و شاید اگر مفری برای این آدمها هم بگذاریم، خوب باشد ولی از نظر تئوریک، سخنان شما کاملا درست است.»
اوژن حقیقی: البته همیشه این مسائل وجود دارد؛ مثلا اگر سال دیگر به این نتیجه برسیم که سن ٣٠ را به ٣٥ تبدیل کنیم، به سرعت این سخنان مطرح میشود که ٣٦ سالهها چه؟! باید سنی را مشخص کنیم و بر آن بمانیم.
جوانان رشد کنند
تاثیرگذاری این جایزه بر جوانان شرکتکننده دیگر موضوعی بود که در این نشست مطرح شد و از داوران این جایزه پرسیدیم آرزو و پیشبینیشان برای این جایزه چیست؟
پوری: فکر میکنم هم آرزو و هم پیشبینی را گفتیم. آرزویمان و البته قدری از واقعیت هم این است که این جوایز کمک میکند که جوانان رشد کنند و بر دستاوردهای ادبی و هنری ما افزوده شود، اینکه در آینده چه خواهد بود، هنوز هم معتقدم بودن جوایز مستقل، رشد بسیار زیادی را در شکوفایی فرهنگی و ادبی ما به وجود میآورد.
ابراهیم حقیقی: ١٧-١٦ سال پیش در یکی از جشنوارههای گرافیکی، داور بودم و جوانی از مشهد که کمتر از ٢٠ سال داشت، جایزه اول را برد و حیرتانگیز هم بود. ایشان الان یکی از طراحان گرافیک بسیار برجسته است و زندگیاش دگرگون شد. یعنی کسی که در دوران دانشجویی یک جایزه برد، هم حرفهاش مشخص شد و هم آن جایزه کمکش کرد پای آنگونهای که کار کرده بود که خیلی نیازمند جسارت بود، بایستد و همان تداوم رفتاری او، را برای همیشه موفق کرد.
لطفا زودتر آثارتان را بفرستید
چگونه میتوان منتخبان این جایزه را مورد حمایت قرار داد و آنان را به حال خودشان رها نکرد؟ این آخرین پرسشی بود که مطرح کردیم و پاسخ داوران و برگزارکنندگان را بخوانید.
اوژن حقیقی: در جلساتمان همیشه به این فکر میکردیم بعد از انتخاب این ٣٠ و ١٠ نفر چه میتوانیم بکنیم که آنان رها نشوند. اول اینکه تا ٢٠ سال آینده نمیتوانیم مدام آنان را دنبال و به آنان گوشزد کنیم تو استعداد داشتی و تو را به خدا ادامه بده! شاید بتوانیم با برگزاری این جایزه، بستری فراهم کنیم تا برگزیدگان در راهی قرار بگیرند، ماندن در این راه یا خارج شدن از آن به عهده خود آنان است. تلاش کردیم در حد مقدورات خود آنان را همراهی کنیم. خوشبختانه امسال نشر «مرکز» برای چاپ آثار برگزیده همکاری کرد.
وقتی نشر مطرحی مثل نشر مرکز با ما همراهی میکند، مسلما کتاب بیشتر دیده میشود یا جزو دیگر جوایزمان این است که موسسه «اینجا» که یک موسسه نوپای موفق است با مدیریت صابر ابر، برگزیدگان را برای یکسری از کلاسها مهمان میکند به این معنا که مانند بورسیه و دوره نویسندگی برایشان برگزار میکند. اینها کارهایی است که میتوانیم انجام دهیم.
لیلی گلستان: «همین که قصه آنان در یک مجموعه داستان منتشر میشود، باید برایشان خیلی مهم باشد چون خیلی تاثیرگذار خواهد بود و تا اینجای کار با ما است. از اینجا به بعد به عهده خودشان است که از استعدادشان و جایزهای که گرفتهاند، مراقبت کنند و باید قدردان موقعیتی باشند که به دست آوردهاند. اگر نتوانند راه درست را در پیش بگیرند، خیلی موفق نخواهند بود. البته دیدهایم ٨٠ درصد جوانان در چنین موقعیتی راه درست را انتخاب میکنند. ٢٠ درصد باقی مانده هم اتفاقی نویسنده بودهاند و اتفاقی هم از دست رفتهاند که اصلا مهم نیست.»
اوژن حقیقی: باید از همه تشکر کنم چه شورای سیاستگذاری آقایان حقیقی، امیر اثباتی، بهرنگ تنکابنی و آرش صادقی که بدون هیچ چشمداشتی وقت گذاشتند و زحمت کشیدند و چه دوستان هیات انتخاب، داوران و حامیان مالی. وقتی داستانهای زیادی میرسد، از یک سو به دلیل استقبال شرکتکنندگان خوشحال میشوم و از سوی دیگر شرمنده زحمت هیات داوران میشوم. ما جایزه خصوصی برگزار میکنیم و هرگز نتوانستهایم به طور کامل از خجالت این دوستان دربیاییم اما امیدوارم درخت جایزه ارغوان هر سال پربارتر شود.
مهسا محبعلی: تجربه حضورم در هیات انتخاب نشان داده در آخرین لحظات بهترین آثار میرسد. از جوانان عزیز خواهش میکنم زودتر آثار خود را به وبسایت جایزه به نشانی www. jayezeharghavan. ir بفرستند. خود ما گاهی آنچنان هیجانزده میشویم که مدام فکر میکنیم باید فرصت ارسال آثار را تمدید کنیم اما خوب است ارسال آثار را به روزهای پایانی موکول نکنند.
لیلی گلستان: قبل از ٣٠ سالگی، دنیای دیگری است؛ اما بعد از آن شما جور دیگری و کمی حسابکتابدارتر میشوید. وقتی رها و آزاد هستیم، جراتمان هم در نوشتن بیشتر است و خیلی حساب و کتاب نمیکنیم. همین رها بودن میتواند جذابیت خاصی به این قصهها بدهد. خواهیم خواند و خواهیم دید.
احمد پوری: هرچند در جوامع و فرهنگهای مختلف واژه جوانی و پیری متفاوت است. انتخاب سن ٣٠ با شرایط امروز جامعه ما خیلی منصفانه بود. طرف اثری را که نتیجه شور جوانیاش است، به وجود بیاورد بعد مراحل بعدی شروع میشود. هرچند خود من رمان اولم را در ٥٣ سالگی نوشتم!
ابراهیم حقیقی: شرکتکنندگان باید خیلی جوان باشند. اگر این کشف در کسی که سن خیلی پایینی دارد، اتفاق بیفتد، در آیندهاش بیشتر تاثیرگذار است. این هم برگرفته از تجربه شخصی خود من است که در بیست سالگی اولین جایزهای که برای یک فیلم هشت میلیمتری، نصیبم شد، در مسیر زندگیام تغییر عجیبی داد .
اوژن حقیقی: من با تعیین سن ٣٠ سال مخالف بودم ولی چون دموکراسی است، یک رای داشتم و چهار عضو دیگر این محدوه سنی را پسندیدند. هنوز هم مخالفم چون در کشور ما به دلیل ضعف سیستم آموزش، آدمها دیر میفهمند در زندگی دنبال چه هستند و دیر خود و زندگیشان را پیدا میکنند.
مهسا محبعلی: شاید بهتر بود یک بخش کوچک جانبی هم اضافه کنیم مثلا برای شرکتکنندگان بعد از ٣٠ سال که اگر کسی دیر خود را پیدا کرده و هنوز در آن شور و حال است و میتواند بنویسد در آن بخش جانبی حضور داشته باشد چون فکر میکنم یک فرصتهایی برای جوانان به این دلیل که اتفاقاتی برایشان رخ داده، از دست رفته.