در نظام های مردم سالار، دولت ها با سیاست ها و رویکردهای پیشنهادی خود البته در چارچوب اصول کلی نظام و حکومت روی کار می آیند و تلاش می کنند با اعمال آن سیاست ها و ارائه نتایج آن به جامعه ثابت کنند که تشخیص آنان و نظریه و راهکارشان برای حل مشکلات مردم هیچ بوده است. البته در مواردی هم که راهکارهای دولت در عمل نتواند کارگشای مشکلات کلیدی شود یا احیانا این مشکلات را شدت ببخشد، روال قانونی آن است که دیگر نهادها و مراجع پیش بینی شده برای دفاع از حقوق مردم وارد صحنه می شو ند و عملکرد وزارت یا بخشی از دو لت را به چالش می کشند و در صورتی که دولت با اقدامات لازم موفق نشد کاستی ها را سامان ببخشد و مرتفع نماید، براساس قانون، کار به استیضاح وزیر یا تعدادی از وزرا و حتی سوال از رئیس جمهور می کشد و در صورت لزوم عدم کفایت و برکناری رئیس جمهور نیز مورد بررسی قرار می گیرد. چرا که در نظام های مردم سالار آنچه اصالت و موضوعیت دارد تامین منافع و مصالح عموم مردم است نه منافع و مصالح گروه یا فردی خاص و فلسفه حفظ جایگاه تمامی دولتمردان و سیاستمداران تا آنجاست که توانایی خدمت به مردم و حل مشکلات کلیدی آنان را داشته باشند.
البته در برخی کشورها زمانی که دولت نتواند مشکلات کلیدی مردم را مرتفع سازد یا رویداد و مصیبتی حادث شود که افکار عمو می را به شدت جریحه دار نماید، برای احترام گذاشتن به افکار عمو می، وزیر مربوطه پیش از آنکه کارش به استیضاح بکشد خودش استعفا می دهد و در موارد شدیدتر حتی دولت کناره گیری می کند. هر چند در کشور ما هنوز احترام به افکار عمومی در میان برخی دولتمردان چنین جایگاهی را نیافته است و دفاع از پست و مقام در پوشش احساس تکلیف مانع چنین تصمیم گیری های التیام بخشی می باشد و در موارد انگشت شمار هم استعفاها بیشتر با رویکرد سیاسی و برای اثبات حقانیت خود و فشار آوردن به نظام اسلامی صورت گرفته است.
در عین حال زمانی که نظریه و راهکار رئیس جمهور و دولتی برای حل مشکلات کلیدی مردم با شکست مواجه شود، دور از انتظار نیست که دنبال شریک جرم بگردد یا پشت سر مشکلات قانونی پناه بگیرد یا محدودیت اختیارات را بهانه نماید یا اگر مشکل عمده مردم، اقتصادی و معیشتی و بیکاری است، با ورود به بحث های کلامی و اعتقادی و سیاسی نظیر آزادی و حجاب و امثال آن بخواهد افکار عمومی را از مسئله اصلی منحرف سازد.
هر چند اگر رئیس جمهور، دولتی صادقانه و برای خدمت به مردم پا به عرصه سیاست گذاشته باشد، با آغوش باز از انتقادها استقبال می کند و دست یاری به سوی همه حتی منتقدان دراز می نماید. مگر آنکه برنامه ریزی برای تکیه زدن بر مسند قدرت با اهداف دیگری غیر از خدمت به مردم صورت گرفته باشد و هدف تامین منافع درصد بسیار ناچیز یقه سفیدها و بازگشت به اشرافیگری و ارتجاع و نظایر آن باشد. در این حالت دور از ذهن نیست که اصحاب قدرت برای حفظ موقعیت خویش نه تنها منتقدان خود را تحقیر و به آنان توهین کنند بلکه در مراحل بعدی، شیفتگان قدرت اگر موقعیت خود را به شدت در تزلزل ببینند به چالش پنهان و آشکار با ارکان و مبانی نظام و حکومت روی می آورند که البته با چالش آشکار، پایگاه اجتماعی خود را سریع تر از دست می دهند اما در چالش پنهان، زمان بیشتری لازم است تا ماهیت آنها روشن شود.
******
اما در موقعیت کنونی کشور ما بیش از چهار سال است که آقای روحانی بر اساس وعده هایی که به مردم داده است زمام مدیریت اجرایی کشور را در اختیار دارد و سیاست کلی و کلید عملیاتی کلید نمادین ایشان را باید در سودای برجام جستجو کرد که مبنای آن گفتگو و مذاکره با غرب، تلاش برای جلب اعتماد غرب و دفاع از حقانیت و حقوق ملت ایران در این گفتگوهاست و در این سالها ملت و همه دلسوزان صاحب نظر اعم از موافقان و مخالفان سیاسی ایشان تلاش کردند تا شاید اعجاز راز سر به مهر برجام را ببینند و حتی تدفین دستاوردهای علمی کشور را نگریستند و مظلومانه سکوت کردند.
اما دشمن در عمل ثابت کرد که به هیچ عهد و پیمانی پایبند نیست و به دنبال زیر پا گذاشتن تعهدات خود اینک با حربه تهدید خروج آمریکا از برجام، اروپا و آمریکا بازی موش و گربه درآورده اند تا به خیال خام خود بخواهند ابتدا مانند قذافی یا صدام صنایع دفاعی و موشکی ایران را از میان بردارند و سپس نظام اسلامی را سرنگون سازند و طبیعی است که به تجربه برجام، تصمیم گیری در این شرایط که دفاع از کیان نظام اسلامی مطرح است دیگر در محدوده اختیارات دولت نیست بلکه نظام اسلامی با هوشیاری و اقتدار از موقعیت تاثیرگذار خویش در منطقه دفاع خواهد کرد و از رئیس جمهور محترم هم انتظار می رود همان گونه که در بعضی سخنرانی ها قاطعانه علیه آمریکا و اسرائیل موضع می گیرد، به اروپا هم چشم امیدی نداشته باشد و در عمل، سیاستی جدید و قاطع و انقلابی در برابر ملت واحده دشمنان به کار گیرد.در تدوین این سیاست انقلابی باید از مولفه هایی بهره جست که دشمن مغرور را وادار کرد تا پای میز مذاکره با ایران بنشیند، یعنی دستیابی به قدرت هسته ای یا به صنایع قدرتمند موشکی و دفاعی، و همچنان که از ابتدا رهبر معظم انقلاب اسلامی پیش بینی کرده بودند، دشمن ما بار دیگر ثابت کرد که تنها با زبان زور می توان با او مذاکره کرد نه با زبان دیپلماسی! بنابر این دولتمردان هم به جای آنکه بخواهند در پوشش تحریف واژه ها با گفتگوهای محرمانه - بخوانید مذاکرات محرمانه – در باره مسائل منطقه و بخصوص یمن و صنایع موشکی و مانند آن موجب جسارت بیشتر دشمن شوند، ضروری است با سیاست های کلی نظام هماهنگ شوند و با توجه به رویکرد همواره انقلابی و موفق نظام اسلامی در برابر آمریکا، به جای آنکه هر روز نگران تهدید آمریکا به خروج از برجام یا تحریم ها و اغتشاش آفرینی های جدید باشند، چه بسا ضرورت داشته باشد که ایران با استناد به عهدشکنی های مکرر آمریکا، تهدید به خروج از برجام نماید. در عین حال باید توجه داشت که در اسلام برخی حرمت های اولیه در شرایط ثانویه و از باب ضرورت برداشته می شود و لذا چه بسا رفع حرمت دستیابی به سلاح های هسته ای را نیز اگر موجب بازدارندگی و دفع شرّ کفار و حفظ دماء مسلمین شود، بتوان از مقام معظم رهبری استفتاء کرد.
یادداشت روزنامه رسالت