انتخاب خلیفه بر عهده کیست؟ آیاعده ای خاص حق انتخاب خلیفه را دارند؟ آیامردم حق دارند با اکثریت آرا خلیفه را تعیین نمایند؟ آیا حاکم جامعه وظیفه دارد حاکم بعدی را انتخاب نماید یا امری است که باید از جانب خداوند تحقق پذیرد؟
خلافت از منظر قرآن:
در بحث امامت خداوند در رابطه با حضرت آدم (علیه السلام) میفرماید:
إذ قال ربک للملائکة إنی جاعل فی الأرض خلیفة (سوره بقره/آیه30)
هنگامیکه پروردگارت گفت میخواهیم درزمین، خلیفه قرار دهم.
جالب این که امام قرطبی ـ از شخصیتهای برجسته و از مفسران بلند آوازه اهل سنت ـ در تفسیرش ـ که عصاره و چکیده تفاسیر اهل سنت است ـ میگوید:
این آیه، ـ خلیفه قرار دادن حضرت آدم (علیه السلام) بر روی زمین ـ اساس و
معیار نصب خلیفهای است که باید از او اطاعت کرد. ... و این در میان امت و پیشوایان اسلامی، یک امر اجماعی و اتفاقی است.(تفسیر القرطبی، ج1، ص264 )
درباره حضرت داود (علیه السلام) میفرماید:
یا داوود إنا جعلناک خلیفة فی الارض (سوره ص/آیه26)
ما تو را خلیفه و جانشین در زمین قرار دادیم.
پس، خداوند، امامت و خلافت و جانشینی در کره زمین را مجعول خودش قرار میدهد و نمیگوید که مردم در انتخاب خلیفه، حق رأی دارند.
حضرت موسی (علیه السلام) که میخواهد برای خودش خلیفه و جانشین معین کند، به مردم نمیگوید که من برادرم حضرت هارون (علیه السلام) را برای شما به عنوان خلیفه معین کردم، بلکه به خداوند میفرماید:
و اجعل لی وزیرا من أهلی * هارون أخی * اشدد به أزری * و أشرکه فی أمری (سوره طه/32-29)
خدایا! تو برادرم را به عنوان وزیر و جانشین بعد از من قرار بده.
یعنی این که بحث خلافت، دست پیامبر هم نیست، چه رسد به دست مردم. خداوند هم میفرماید:
قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَى (سوره طه/آیه36)
یا موسی! ما درخواست تو را اجابت کردیم و برادرت را به عنوان خلیفه تو انتخاب کردیم.
در قرآن، بهترین و صریحترین چیزی که بحث خلافت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مطرح کرده است، رابطه بین حضرت موسی (علیه السلام) و حضرت هارون (علیه السلام) است. لذا نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای این که راه هر گونه عذر را بر بهانهجویان ببندد، فرمود:
یا علی! أنت منی بمنزلة هارون من موسی.
یا علی! جایگاه تو نسبت به من، همانند جایگاه هارون نسبت به موسی است.
همینطور خداوند، نبوت حضرت ابراهیم (علیه السلام) را به جعل خودش نسبت میدهد:
وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلًّا جَعَلْنَا نَبِیًّا (سوره مریم/آیه49)
ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را نبی قرار دادیم.
جعل نبوت حضرت ابراهیم (علیه السلام) به دست خداست و در مورد امامت حضرت ابراهیم (علیه السلام) میفرماید:
إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قال وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ.
(سوره بقره/آیه124)
من تو را برای مردم، امام قرار میدهم. حضرت ابراهیم (علیه السلام) میفرماید که آیا از فرزندان من هم کسانی به این منصب ولایت معین خواهند شد؟ خداوند فرمود: امامت، جایگاهی است که افراد بی تقوا که مراحل کمال ایمانی و تقوایی را نپیمودهاند، نمیتوانند منصب امامت را تصدّی کنند.
پس قرار دادن یک فرد برای رهبری و امامت، به دست خداوند است و بس
آقای بیضاوی از مفسران بنام اهل سنت در ذیل این آیه شریفه، اشاره دارد:این پاسخی است از ناحیه خداوند به درخواست حضرت ابراهیم (علیه السلام) که در نسل ایشان، افراد ستمگری هستند که نمیتوانند امانتدار خلافت و امامت باشند. زیرا امامت، امانتی و عهدی است از ناحیه خداوند و افراد ستمگر، شایستگی قبول این امانت و عهد الهی را ندارند.(تفسیر البیضاوی، ج1، ص398)
وَ مَن یَتَعَدّ حُدُودَ الله فَقَد ظَلَمَ نَفسَهُ » (طلاق 1)
اشکال اهل سنت: شیعیان، امامت را بالاتر از نبوت میدانند
جواب: حضرت حضرت ابراهیم (علیه السلام) در دوران جوانی به نبوت رسیده است:قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ (سوره أنبیاء/آیه60)
ولی امامت در آخرین روزهای عمرش به او میرسد که دارای ذریه است و ذریه حضرت ابراهیم (علیه السلام)، بعد از پیری ایشان است که وقتی مَلکی بشارت میدهد همسر ایشان میگوید:
قَالَتْ یَا وَیْلَتَى أَأَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هَذَا بَعْلِی شَیْخًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ (هود/آیه72)
من پیرزن هستم و میخواهم بچهدار شوم و شوهر من پیرمرد است.این چیز عجیبی است.
پس برای رسیدن به مقام امامت شایستگی هایی باید کسب شود که برای رسیدن به مقام نبوت لازم نمی باشد.
اشکال اهل سنت: نامی از علی علیه السلام در قرآن نیامده است.
جواب: اگر بخواهید تعداد رکعات نماز صبح، رکوع، سجود ، حمد و سوره را جستجو کنید، در قرآن نیامده است. بالاترین چیزی که قرآن بیان کرده است، این است:
أقم الصلاة لدلوک الشمس إلى غسق اللیل و قرآن الفجر (سوره إسراء/آیه79-78)
که بیانگر نمازهای پنجگانه است. ولی قرآن، در کنار این آیه میگوید:
و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا(سوره حشر/آیه7)
و همچنین میگوید:تبیانا لکل شی( نحل/آیه89)
قرآن با آیه شریفه:و ما ینطق عن الهوى * إن هو إلا وحی یوحى (سوره نجم/آیه4-3)بیانگر همه چیز است و منهای آن، حتی در دو رکعت نماز صبح هم نمیتوانیم استفاده کنیم..پس قرآن کلیات رابیان می نماید و پیامبرصلی الله علیه وآله آن را برای مردم تشریع می نماید.
شما چگونه قسم به لفظ جلاله میخورید و میگویید که آیه غار در حق ابوبکر نازل شده است، حال آنکه در این آیه، نامی از ابوبکر نیامده است؟
ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در قرآن
در این آیه شریفه:
إنما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون (سوره مائده/آیه55)
ولی أمر شما، خداوند است و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردهاند، کسانی که نماز میخوانند و در حال رکوع، زکات میدهند.
کنایه ابلغ من تصریح با کنایه صحبت کردن رساتر از آشکارا صحبت کردن است.
خداوند برای حفظ قرآن از تحریف نام ایشان را نیاورده زیرا آیات مربوط به ایشان را تحریف می کردند یا اینکه میگفتند: علی در جامعه زیاد داریم ولی قرآن آمده یک نفر را تعیین به وصف کرده است. شما تاریخ را ببیند با این ویژگی، غیر از علی بن ابی طالب (علیه السلام)، یک نفر هم در تاریخ مصداقی ندارد. نه کسی ادعا کرده که من در حال رکوع، صدقه دادم و نه کسی همچنین چیزی را در تاریخ نقل کرده است.
در اینجا، شخصیتهای بزرگی مانند ابن عباس، عمار، سلمة بن کهیل، مجاهد، سُدّی، ابو جعفر، عتبة بن حکم و ابوذر و غیره نقل کردهاند که این آیه در حق علی بن ابی طالب (علیه السلام) نازل شده است. کتابهای بزرگ تفسیری اهل سنت مانند تفسیر طبری ـ که ابنتیمیه میگوید: تفسیر طبری، از تفاسیر معتمد ما اهل سنت است ـ و الدر المنثور سیوطی و تفسیر قرطبی و زاد المسیر ابن جوزی و شواهد التنزیل حسکانی و احکام القرآن جسّاس و تفسیر ابن کثیر، همه گفتهاند که مراد از این آیه، علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.
قاضی عضد الدین ایجی ـ از بنیانگذاران کلام اهل سنت ـ میگوید:پیشوایان علم تفسیر، اجماع دارند که مراد از این آیه، علی است.
(المواقف للإیجی، ص405 ـ شرح المقاصد للتفتازانی، ج5، ص170 ـ شرح تجرید الإعتقاد للقوشجی، ص368)
ایشان این مطلب را از علامه حلی (ره) نقل میکند و ردّ نمیکند. این، قانون محاوره است که اگر فردی، مطلبی را از کسی نقل کند و ردّ نکند، به منزله قبول اوست.
آقای آلوسی وهابی میگوید:
غالب مورخین بر این باور هستند که این آیه درباره علی نازل شده است.
(تفسیر الآلوسی، ج6، ص167)
جالب این که آقای فخر الدین رازی - امام المشککین - روایتی را در تفسیرش آورده است که خلاصهاش این است:
پیامبر (صلی الله علیه و سلم) بعد از نماز، دست بلند کرد: خدایا! برادرم موسی از تو طلب کرد که برادرش هارون را خلیفه او قرار دهی و سخن او را به اجابت رساندی. من هم پیامبر تو هستم و از تو تقاضا میکنم که کسی را به عنوان جانشینی من معین کن.
دعای پیامبر تمام نشده بود که این آیه شریفه نازل شد:إنما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون (سوره مائده/آیه55)
و دید که علی بن ابی طالب در گوشه مسجد، انگشترش را به سائل داد.
(تفسیر الرازی، ج12، ص26 ـ تفسیر الثعلبی، ج4، ص80 ـ تفسیر ابن مردویه، ص295 ـ شواهد التنزیل لحسکانی، ج1، ص230)
پس، هم قرآن و هم سنت، امر امامت را بر عهده خداوند گذاشته است. آیا ادعای شیعه ـ که معتقد است خداوند، امیر المؤمنین (علیه السلام) را به عنوان خلیفه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) معین کرده است و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم این مسئله را به مردم ابلاغ کرده است ـ با قرآن و سنت و عقل، تطبیق میکند یا خیر؟ در کنار آن هم ببینیم عزیزان اهل سنت که معتقدند جناب ابوبکر، خلیفه اول است، آیا با قرآن و سنت و عقل، تطبیق میکند یا خیر؟ داوری را به عهده شما مخاطبین واگذار میکنیم همانطور که پیامبران گفتند:و ما علینا إلا البلاغ المبین (سوره یس/آیه17)
از خداوند می خواهیم حق را بر ما آشکار نماید و نوری بر قلب ما بتاباند که در مقابل حق نایستیم ویاریگر حق باشیم.
آمین
والسلام
منبع:مطالب کلاس شبهات وهابیت
ارسال توسط کاربر محترم سایت :soghrasalehy