ماهان شبکه ایرانیان

کالبدشناسی غیبت

اقسام گناهان ازلحاظ حیطه تأثیرگذاری گناهان زبان بر دوگونه‌اند:   نخست گناهانی که بیشتر تباهی و پریشانی اخلاقی برای خود گناه‌کار دارند؛اگرچه به لحاظ اجتماعی نیز تباهی آورند،اما تباهی و پریشانی اخلاقی آنها بیشتر است؛ مانند سخنانِ گزاف‌آلود و اغراق‌ آمیز و سخنانی که برای خودنمایی و ریاکاری بر زبان جاری می‌شود

کالبدشناسی غیبت

اقسام گناهان ازلحاظ حیطه تأثیرگذاری
گناهان زبان بر دوگونه‌اند:
 

نخست گناهانی که بیشتر تباهی و پریشانی اخلاقی برای خود گناه‌کار دارند؛اگرچه به لحاظ اجتماعی نیز تباهی آورند،اما تباهی و پریشانی اخلاقی آنها بیشتر است؛ مانند سخنانِ گزاف‌آلود و اغراق‌ آمیز و سخنانی که برای خودنمایی و ریاکاری بر زبان جاری می‌شود.
دوم گناهانی که افزون بر تباهی اخلاقی، که برای شخص گناه‌کار دارند،مفاسد مهم و پریشانی‌های مهیب اجتماعی نیز دارند و رواج و رونق بازار آنها جامعه را به زیان‌هایی جبران‌ناپذیرگرفتار می‌کند؛ مانند دروغ، سخن‌چینی، تملّق و چرب‌زبانی و فتنه‌انگیزی. بدگویی پشت سر دیگران نیز از این نوع است که در زبان دین و ادبیات شریعت، «غیبت» نامیده شده است.

غیبت چیست؟
 

از تأمّل و دقت در واژه «غیبت» و کاوش درواژه‌نامه‌ها،درمی‌یابیم که مفهوم «غیبت» در عرف واژگانی و زبان شریعت، چنان به هم آمیخته که گویی واژه‌نویسان معنای «غیبت» را از اصطلاح و زبان شریعت گرفته‌اند.جوهری می‌گوید:
«اغتابه اغتیاباً،اذا وقع فیه،والإسم: الغیبهًُْ، و هو ان یتکلَّم خلف انسانٍ مستورٍ بما یغمُّه لو سمعه. فإن کان صدقاً سمِّی غیبهًًْ؛ و ان کان کذباً سمِّی بهتاناً»(1)؛
اغتابه اغتیاباً،چون درغیبت افتد و در پشت سرکسی بد وی را گوید که آن را «غیبت» نامند. و غیبت آن است که در پشت سر کسی سخنی گوید که اگر بشنود رنجیده خاطر گردد؛اگرآن سخن راست باشد، «غیبت» است،اگر دروغ،«بهتان» نامیده می‌شود.
امام‌خمینی(ره) از به هم‌آمیختگی مفهوم واژگانی «غیبت»با مفهوم شرعی آن چنین می‌گویند:
ظاهر چنین نماید که صاحب صحاح معنی اصطلاحی را بیان کرده، نه معنی لغوی را؛ زیراکه معنی لغوی «غابَ» و «اغتابَ» و سایر تصاریف آن،این نیست، بلکه معنای اعمی از آن است. و لغویّین گاهی معنای اصطلاحی یا شرعی را در کتب خود می‌نگارند(2).
آن‌گاه پس از نقل سخن صاحب قاموس و نیز نویسنده مصباح المنیرمی‌نویسند:
به گمان نویسنده، هیچ‌یک از مذکورات متن، معنای لغوی نباشد،بلکه در هریک قیودی است که با معنای اصطلاحی اختلاط پیدا کرده. در هرصورت، بحث در اطراف معنای لغوی فایده ندارد،عمده بدست آوردن موضوع شرعی است که متعلّق تکلیف شده، و علی‌الظاهر، در این مورد، این موضوع قیود شرعیه دارد که خارج از فهم عرفی و معنای لغوی است(3).
در نوشتارهای اخلاقی به‌جای مانده از عالمانِ بزرگِ اخلاق، در معرفی اصطلاحی و بر وفق عرفِ شریعت،تعریف‌هایی ارائه شده است که با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند، و هرکدام را در ارائه معنای «غیبت» تعبیری ویژه است، ولی با اندک تأمّل، درمی‌یابیم که همگیِ آن بزرگان از مفهوم «غیبت» یک حقیقت را در ذهن داشته‌اند که به هنگام تبیین و تعریف آن، تفاوت‌هایی لفظی پدید آمده است. از این‌رو، در این رساله، از همه تعریف‌های ارائه شده، به جامع‌ترین و مشهورترین آنها، که از آنِ عالم بزرگ اخلاقی، مرحوم محقّق مولی مهدی نراقی است، بسنده می‌کنیم که می‌گوید:
«الغیبهًُْ وهی ان یذکر الغیربما یکرهه لو بلغه،سواءُ کان ذلک بنقصٍ فیْ بدنه او اخلاقه او فی اقواله، او فی افعاله المتعلّقهًْ بدینه او دنیاه، بل واِن کان بنقصٍ فی ثوبه او داره او دابَّته»(4)؛
غیبت آن است که چیزی درباره کسی گفته شود که اگربه گوش وی برسد، خوشش نیاید، خواه آن گفته راجع به نقص و کاستی در بدن یا دراخلاق (خلق خوی) یا در گفتارها و یا در رفتارهای مربوط به دین یا دنیای او باشد،بلکه حتی اگر مربوط به کاستی‌هایی درلباس یا خانه یا مرکب وی باشد.

تحلیل ماهیت غیبت در نگاه فیض
 

مرحوم فیض می‌گوید:
غیبت آن است که درباره برادرت سخنی بگویی که اگر بشنود، ناخرسند گردد، خواه عیبی را که درباره‌اش می‌گویی در بدن او باشد؛ مانند آنکه بگویی فلان شخص لوچ و کژبین یا کچل است، یا کوتاه‌قد است یا چاق و فربه یا سیاه و زرد است، و هر وصفی که شنیدن آن را خوش نمی‌دارد، و یا آنکه عیب مربوط به اصل و تبار و دودمان او است؛ مانند آنکه بگویی مادرش چنین و پدرش چنان بود، و از این‌قبیل سخنان که او به گفتنش ناخرسند خواهد شد؛ و یا آنکه عیب یاد شده مربوط به ویژگی‌ها و خلق و خوی او باشد؛ مانند آنکه گفته شود: فلان شخص بسیار پول‌دوست یا خسیس و متکّبر است یا ترسو و بزدل و از این‌گونه وصف‌های زشت که شنیدنش را دوست نمی‌دارد؛ یا اینکه آن عیب در لباس او است؛ مانند آنکه بگویی: کلاهش بزرگ یا دامنش تنگ است و...؛ یا آنکه عیب یاد شده مربوط به تعهدات مذهبی و تکالیف دینی او است؛مانند آنکه گفته شود: در نمازش سستی می‌ورزد و در بجا آوردن رکوع یا سجده‌ها و... سکونت و آرامش را رعایت نمی‌کند، یا به هنگام روزه زبان را پاک نگه نمی‌دارد یا نگاه‌هایش خائنانه و یا اینکه دستش کج است و یا آلودگی‌های دیگر؛ یا اینکه آن عیب مربوط به کارهای روزانه او است؛ مانند آنکه بگویی پرخوری می‌کند، یا پرخواب و تن‌پروراست و پرگو، و هرچه از این‌گونه سخنان که شنیدنش او را می‌آزارد(5).
ازپیامبرگرامی(ص) در توضیح معنای «غیبت» آمده است که فرمودند:
«هل تدرون ما الغیبهًُْ؟ قالوا:الله و رسوله اعلم. قال:ذکرک اخاک بما یکره. قیل له: ارأیت ان کان فی اخی ما اقول؟ قال: ان کان فیه ما تقولُ فقد اغتبتهُ،و ان لم یکن فیه فقد بهتَّه»(6)؛
آیا می‌دانید «غیبت» چیست؟ گفتند: خدا و پیامبر او داناترند.فرمود:آن است که درباره برادرت چیزی بگویی که او را خوش نیاید. شخصی عرض کرد: اگر آنچه بگویم در او باشد،چه؟ فرمود: اگر آنچه می‌گویی در او هست،غیبت کرده‌ای و اگر نیست، بهتان زده‌ای.
همچنین آمده است که:
نزد آن حضرت نام مردی برده شد، درباره‌اش گفتند: چه عاجز و ناتوان است! فرمود: «برادر خود را غیبت کردید.» گفتند: ای پیامبر خدا، آنچه گفتیم، در او هست. فرمودند: «اگر آنچه را در او نیست، می‌گفتید، بهتان زده بودید»(7).
امام کاظم(ع) نیز در تعریف «غیبت» فرمودند:
«من ذکر رجلاً من خلفه بما هو فیه ممّا عرفه النّاس لم یغتبه، و من ذکره من خلفه بما هو فیه ممّا لا یعرفه النّاس اغتابه، و من ذکره بما لیس فیه فقد بهتَّه»(8)؛
هرکه در پشت سرِ کسی چیزی را بگوید که در او هست و مردم از آن آگاهند، او را غیبت نکرده؛و هرکه در پشت سرِ کسی چیزی بگوید که مردم از آن بی‌خبرند، او را غیبت کرده؛ و هرکه در پشت سر کسی چیزی بگوید که در او نیست، به او بهتان زده است.
حاصل سخن آنکه براساس روایات رسیده از پیشوایان دین، حقیقتِ «غیبت» آن است که کسی درباره دیگری چیزی را بگوید که اگر بشنود،خوش نمی‌دارد، خواه درباره نقص و عیبی باشد که در خود او یا در بدن او و یا در دین یا دنیای او و یا در چیزی است که وابسته به او می‌باشد.

نکته‌ها
 

1. تعمیم و گستردگی غیبت به لحاظ ابزار است؛بدین‌معناکه غیبت تنها به وسیله زبان تحقق نمی‌یابد،بلکه ابزارهای غیبت در وجود آدمی گونه‌گون و متنوّعند؛ چراکه گاهی غیبت‌کننده با زبانش غیبت می‌کند
(غیبت گفتاری)، گاهی با نوشتن در روزنامه‌ها و کتاب‌ها و مقالات (غیبت نوشتاری) و گاهی نیز با اشاره دست و سر و چشم و ابرو درباره کسی آنچه را می‌خواهد با زبانش بگوید، می‌فهماند؛ همچنان‌که با تقلید از شیوه راه رفتن و نشستن و برخاستن و سخن گفتن کسی به غیبت او می‌پردازد که گاهی، افزون بر غیبت،لودگی و تمسخر است که خود گناهی دیگر به شمار می‌رود و به سختی در قرآن‌کریم مورد نکوهش قرار گرفته است:
«ویلُ لکلِّ همزةٍ لمزةٍ»(9)؛
وای برهربدگوی طعنه‌زننده (در پشت سر و پیش روی)!
نیزفرمود:
«یـَْا ایّها الَّذین آمنوا لایسخر قومُ من قومٍ عسیَْ ان یکونوا خیراً منهم و لانساءُ من نساءٍ عسیَْ ان یکنَّ خیراً منهنَّ ولا تلمزوا انفسکم»(10)؛
ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، گروهی (از مردان) گروه دیگررا مسخره نکنند، شاید آنان- که مسخره شده‌اند- از اینان- که مسخره کرده‌اند- بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانِ دیگر را، شاید آنان از اینان بهتر باشند. و از خودتان عیب‌جویی مکنید.
ماحصل آن‌که غیبت کردن و بدِ کسی را پشت سر او گفتن تنها به زبان نیست، بلکه به هر وسیله‌ای که عیب و کاستی‌اش را برساند و آنچه را وی ناخوش می‌دارد، بفهماند «غیبت» است، خواه به گفتار یا نوشتار یا کردار یا به تصریح یا کنایه و اشاره همگی غیبت‌اند؛چراکه بی‌تردید، غیبت به وسیله زبان از آن‌رو حرام است که عیب و نقص افراد و هرچه را که از آشکار شدنش ناخرسند می‌شوند به دیگران می‌فهماند، نه از این‌رو که زبان آن را می‌فهماند و می‌شناساند،بلکه هر وسیله‌ای که در فهماندن به دیگران نقش زبان را ایفاء کند، کارش زبانی است.
بنابراین،غیبت با اظهار نقص و یا تقلید و شبیه‌سازی (محاکات) نیز تحقق می‌یابد؛ مانند لنگ‌لنگان راه رفتن و تقلید او را درآوردن،بلکه این‌گونه غیبت از غیبت با زبان بسی زشت‌ترو ناپسندتر است؛ زیرا با این روش‌ها، عیب‌ها و کاستی‌ها را روشن‌تر می‌نمایاند.همچنین است اشاره با دست و سر و چشم و ابرو و با نوشتن؛ زیراکه قلم یکی از دو زبان است و اثر آن ماندنی‌تر؛و نیزبا کنایه؛مانند آنکه بگوید: الحمدلله که خدا ما را به همنشینی با ستمگران یا به ریاست‌طلبی و افزون‌خواهی نیالوده است، یا اینکه بگوید:ازبی‌شرمی به خدا پناه می‌بریم، یا خداوند ما را از آن نگاه دارد،درحالی‌که غرض از همه این‌ها شماتت و سرزنش کسی است که این کارها از او سر زده.و چه بسا که آدمی بر اثر شیطنت،به هنگام غیبت، در آغاز، غیبت شونده را بستاید، سپس به اظهار عیب او بپردازد؛مانند آنکه بگوید: چه حال خوبی داشت، ولی چون ما به بدحالی دچار گشته است. روشن است که این‌گونه کارها نه تنها غیبت، بلکه ریاکاری نیز هست. افزون بر این دو، درهمین‌حال، با همانندی به نیکان و صالحان،که خود را سرزنش می‌کنند، خودستایی می‌کند(11).
امام‌خمینی(ره) با تکیه بر روایات غیبت درباره عمومیت ابزارها و روش‌های غیبت می‌نویسند:
عرف ازنفس اخبار غیبت خصوصیت تلفّظ را نمی‌فهمد،بلکه آن را از جهتِ اِفهام نوعی [زیرا که غیبتِ به زبان از گونه‌های دیگر بیشتراست]مورد حرمت می‌داند؛ یعنی اختصاص تلفّظ به «ذکر» [ذکرک اخاک] از باب این است که غالباً غیبت با تلفّظ واقع می‌شود؛نه از جهت خصوصیت آن است(12).
2. غیبت همواره به دوکس یا بیشتر تحقق می‌یابد، به گوینده و شنونده (یا شنونده‌ها)؛ بدین‌معنا که شنونده غیبت نیز در ردیف غیبت‌کننده است؛چنان‌که در روایات بدان اشاره شده است؛زیرا که او مجال غیبت و فرصتِ بدگویی پشت سر دیگران را برای غیبت‌کننده فراهم می‌کند. غیبت‌کننده با عضوی غیبت می‌کند و شنونده آن با عضوی می‌شنود، او با زبانش می‌گوید و این با گوشش می‌شنود، او با اشاره‌ها و کنایه‌ها و تقلیدهایش هتک حرمت می‌کند و نهانِ حریم شخصیت مردم را آشکار می‌سازد و با نگاه‌ها و سکوت‌های رضامندانه‌اش، بر همه آن پلشتی‌ها مُهر تأیید می‌نهد، و درنهایت،غیبت‌کننده خود را به آلودگی‌های غیبت و بهتان می‌آلاید و چون درنده، شرف و آبروی مردم را می‌درد، و این در همه پلیدی‌ها و درنده خویی‌ها او را مدد می‌دهد. از این‌رو، پیامبرگرامی(ص) فرمودند:
«السامعُ للغیبةِ احد المغتابین»(13)؛
شنونده غیبت یکی از غیبت کنندگان است.
بنابراین ،شنونده ی غیبت هیچ‌گاه از گناه غیبت برکنار نیست،مگرآنکه با زبانش آن را زشت و ناپسند شمارد،یا سخنِ گوینده را با سخن دیگر قطع کند،یا اینکه از محفل غیبت برخیزد. و اگر هیچ‌یک از اینها را نتواند، در دل از آنها ناخشنود باشد.
امام‌صادق(ع) فرمودند:
«الغیبهًُْ کفرُ والمستمع لها والراضی بها مشرک»(14)؛
غیبت و بدگویی کسی در پشت سر او کفر و شنونده ی آن و کسی‌که بدان خوشنود است مشرکند.
از پیامبرگرامی(ص) نیز رسیده است که فرمودند:
«من اذلَّ عنده مؤمنُ و هو یقدر علی ان ینصره فلم ینصره، اذلَّه الله یوم القیامهًْ علی رؤوس الخلائق»(15)؛
هرکه مؤمنی را در نزدش خوار و رسوا کنند و او بتواند یاری‌اش کند و نکند،خداوند او را در قیامت در حضور همه آفریدگانش، خوار و رسوا خواهد ساخت.

پی‌نوشت‌ها:
 

1-الصحاح، ص196.
2-شرح چهل‌حدیث، ص300.
3-همان.
4-جامع‌السعادات، ج2، ص303.
5-محجهًْ البیضاء، ج5، ص255.
6-سنن ابی‌داود، ج4، ص269.
7-همان.
8-الکافی، ج1، ص358.
9-همزه: 1.
10-حجرات: 11.
11-درباره تعمیم و گسترش ابزارها و روش‌های گوناگون غیبت در احیاء‌العلوم و جامع‌السعادات به تفصیل بحث شده است. همچنین ر.ک: بحارالأنوار، ج75، ص225.
12-شرح چهل‌حدیث، ص302.
13-بحارالأنوار، ج75، ص226.
14-مستدرک الوسائل، ج9، ص133.
15-بحارالأنوار، ج75، ص226.
 

منبع: خلجی، محمد تقی؛ (1381) امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی: غیبت، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، موسسه چاپ و نشر عروج.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان