مقدمه:
نهجالبلاغه مجموعه منتخب از خطبهها، نامهها و کلمات قصار حضرت علی(ع)، از مصادر مهم در تکون و تکامل تمدن و فرهنگ اسلامی است. ترویج اخلاق حرفهای بر مبنای اسلام بدون تحلیل آموزههای اخلاقی نهجالبلاغه میسور نیست. امام علی(ع) هم از تجربه دقیق رهبریت پیامبر گرامی اسلام(ص) بهرهمند است و خود به عنوان مهمترین و مؤثرترین کارگزار پیامبر گرامی اسلام(ص) صاحب تجربه است و هم مدیریت سایر کارگزاران پیامبر(ص) و همچنین مدیریت خلفای سه گانه را با تأمل تجربه کرده است و هم خود به مدت پنج سال به رهبریت امت اسلامی با بساطت ید پرداخته است. به همین دلیل، آن حضرت در باب اخلاق مدیریت در مناصب مختلف، رهنمودهای اخلاقی فراوانی دارد. بدون تردید این رهنمودها به صورت موردی، پراکنده و وابسته به شرایط خاص نیست، بلکه اصولگرایی آن حضرت اقتضا میکند که رهنمودهای اخلاقی وی، ترغیبها و توصیهها و تحذیرها و بازداشتنها، یعنی کلیهی اوامر و نواهی اخلاقی آن حضرت تابع اصول و مبانی عامی باشد که به نحو جهانشمول بتوان اخلاق حرفهای را از آنها به دست آورد.
این تحقیق در جستجوی چنین اصول و مبانی است که با دستیابی به آنها میتوان نظام معرفتی اخلاق حرفهای را براساس نهجالبلاغه دریافت.
مفاهیم بنیادی و پیشفرضها
در اخلاق حرفهای مفاهیم بنیادین عمدهای وجود دارد که از ارائه تصویر روشن و متمایز از آنها ناگزیریم:
یک، تعریف اخلاق
گفتهاند اخلاق جمع خلق و خوی است و مراد از آن ملکهای است که صاحب ملکه به سهولت اقدام به امری میکند، مانند ملکه راستگویی یا دروغگویی. براساس این تعریف اخلاق شامل فضایل و رذایل میگردد؛ اما مفهوم رایج اخلاق صرفاً شامل خلق و خوی پسندیده میشود. در باب مبنای پسندیده بودن، گفتگو فراوان است. امروزه دانشمندان اخلاق حرفهای، به جای تعبیر خلق و خوی یا ملکه از تعبیر روانشناختی «الگوی رفتار ارتباطی» استفاده میکنند. در این کاربرد، الگوی رفتاری به معنای رفتارهای نهادینه شده و پایدار است و دقیقاً به معنای خلق و خوی نزد قدما به کار میرود. اخلاق به هرگونه رفتاری متعلق نیست، بلکه ناظر به رفتارهای ارادی و اختیاری است. تعبیر روان شناسان از آن رفتار ارتباطی است. رفتار ارتباطی شامل دو دسته است: رفتار ارتباطی درون شخصی و بین شخصی. مراد از رفتار ارتباطی درون شخصی رفتار فرد با خود است، مانند خودستایی، خودفراموشی، خودشناسی، خودباختگی، خودافشاگری و خودمحاسبهگری. اما رفتار برون شخصی شامل تعامل فرد با دیگران میشود،(1) مانند غیبت، امانتداری، حسدورزی و امثال آن.
دو، مبنای اخلاقی بودن رفتار
الگوهای رفتاری به دو قسم خوب و بد یا فضیلت و رذیلت تقسیم میشوند. مبنای این تقسیمبندی چیست؟ مسأله «مبنای تقسیمبندی» با مسأله «ملاک نهایی اخلاق» متفاوت است. مبنای تقسیمبندی فضایل و رذایل نزد غالب محققان اخلاق حرفهای، رعایت حقوق افراد و نزد برخی دیگر رعایت منافع طرف رفتار است. بر این اساس، خودشناسی و خودمحاسبهگری اخلاقی است؛ زیرا فرد در چنین رفتار ارتباطی درون شخصی حقوق خود را رعایت میکند ، اما خودباختگی و خودکشی غیراخلاقی است؛ به دلیل اینکه فرد حقوق خود را پایمال میسازد. و در رفتار ارتباطی برون شخصی، صداقت و رازداری، اخلاقیاند، اما خیانت و غیبت غیراخلاقیاند؛ زیرا حقوق طرف مقابل را تباه میکنند. براساس جهانشمول بودن حقوق طبیعی آدمیان، جهانشمولی اخلاق نیز تأمین میشود.
سه،اخلاق حرفهای
الگوی رفتار ارتباطی درون شخصی و برون شخصی مبتنی بر رعایت حقوق افراد، اگر ناظر به فرد باشد، در دو سطح مطرح میگردد: مسئولیتپذیری فرد در قبال خود و دیگران در زندگی شخصی، و مسئولیتپذیری فرد در زندگی شغلی. نخستین مفهوم سازی از اخلاق حرفهای، اخلاق صاحبان حرف و مشاغل در زندگی شغلی است، اما امروزه به دلیل تولد و گسترش سازمانها و ادغام غالب مشاغل در آنها، مفهوم اخلاق حرفهای به سطح ژرفتری، یعنی مسئولیتپذیری سازمانها در قبال حقوق محیط درونی و بیرونی سازمان ارتقا یافته است. 2
چهار، ملاک نهایی اخلاق حرفهای
ملاک نهایی اخلاق حرفهای امری است که در توجیه اثبات تمام توصیههای اخلاقی به منزلهی کمال برهان اخذ میشود و خود محتاج توجیه و اثبات نیست؛ همانگونه که به منزلهی آخرین غایت و آرمان رفتار اخلاق نیز اخذ میشود. فیلسوفان اخلاق در باب ملاک نهایی اخلاق نزاع فراوان دارند. برمبنای اخلاق اسلامی ملاک نهایی اخلاق، خداست و هر رفتاری که مقرب به او باشد، فضیلت است و هر رفتاری که مبعد از او باشد، رذیلت است. او میپرسد، اما پرسیده نمیشود. هدف نهایی تخلق، تقرب به اوست و چنین ملاکی هم حسن فعل را تأمین و هم حسن فاعلی را تضمین میکند.
پنج، اصول راهبردی و قواعد کاربردی
آنچه را که بسیاری از فیلسوفان به نحو حصرگرایانه به منزلهی ملاک نهایی اخلاق انگاشتهاند، در تحلیل دقیقتری، اصول راهبردی در اخلاق حرفهای است. اصول راهبردی، اصول کلیاند که اصول و قواعد کاربردی کلی از آنها برگرفته میشوند. عدالت، کرامت انسان، آزادی، بیشترین سود برای بیشترین کسان، از عمدهترین اصول راهبردی در اخلاق حرفهایاند. قواعد کاربردی نقش عملیاتی در مقام تعیین مصداق دارند.3
الگوهای رفتار ارتباطی
حیوانات در مواجهه با مشکلات از دو واکنش گریز یا ستیز برخوردارند. انسانها علاوه به راین دو واکنش هیجانی از واکنشهای هوشمندانهی حل مسأله و تعامل اخلاقی بهرهمندند. پرهیز از واکنشهای هیجانی به معنای مهار و کنترل هیجانات نشانهی بلوغ آدمی است. واکنشهای هیجانی و هوشمندانه سبکهای رفتاری افراد را سامان میدهد. رفتاری که فرد غالباً در موقعیتهای مختلف و در ارتباط با افراد و اشخاص نشان میدهد، سبک رفتار ارتباطی وی را معین میکند.
از دیدگاه روانشناسان نیاز به ارتباط در انسان، نیاز بنیادی است. هستهی این نیاز نیز میل به شناخته شدن، حمایت عاطفی و امکانات و کنترل نشدن است. بنابراین هر انسانی محتاج است که به نحو رضایتبخشی با دیگران رابطه برقرار کند. و این خود منوط به وجود ویژگیهایی در رابطه است که آن را رضایتبخش و متداوم میکند. اگر رابطه منجر به رفع نیازهای فوق نشود، رضایتبخش نخواهد بود. در غالب موارد روابط یا به شکست منتهی میشوند یا اینکه حداقل سازنده و رضایتبخش نیستند. برقراری چنین رابطهای محتاج آموزش و کسب مهارت است. براساس هستهی نیاز به ارتباط، رابطهای که مبتنی بر صمیمیت و اعتماد باشد، امکان ارضای میل را به شناخته شدن، درک کردن و درک شدن فراهم میآورد و حمایت عاطفی نیز محصول مراقبت و کمک به رشد فرد است. داشتن حق انتخاب و کنترل نشدن به واسطهی آزادی که در رابطه وجود دارد، به دست میآید. ارتباط اثر بخش ویژگیهای زیر را دارد:
الف – صداقت : انتقال پیام از طریق هماهنگی زبان گفتاری با زبان بدن یا (زبان دیداری) و زبان لحن.
ب – صراحت: انتقال پیام به نحو مستقیم و روشن بدون ایهام که به سادگی قابل پردازش و درک است.
ج – احترام متقابل: ارزشگذاری، پذیرفتن فردیت، حفظ حریم شخصی و انسانی خود و فرد متقابل.
د- خودمختاری (استقلال): دادن اختیار و آزادی به فرد مقابل تا آنگونه که دوست دارد، عمل کند و حق انتخاب داشته باشد. ملاک آن نیز امکان رشد و حفظ سلامتی دو طرف است.
براساس مؤلفههای فوق، چهار سبک و الگوی ارتباطی را متمایز و معرفی کردهاند:
قاطعیت. برقراری ارتباط صادقانه، صریح، توأم با احترام متقابل اصیل و خودمختاری. افراد قاطع هم حق و حقوق خود و هم حق و حقوق دیگران را محترم میشمارند. آنان با مشکلات، برخوردی مسألهمدار دارند. به جای متهم ساختن خود و دیگران درپی یافتن راه حلند. منصف، نقدپذیر و قادر به بیان دیدگاه خود با حفظ حرمت خود و دیگرانند. انتقادپذیر و احترام برانگیزند. با صراحت و محترمانه به بیان افکار، علایق و به طور کلی جایگاه خود و نحوهی رفتار مطلوب خود میپردازند.
سه الگوی دیگر، پرخاشگری، سلطهگری و سلطهپذیری فاقد برخی از مؤلفههای الگوی قاطعیت هستند. مقایسهی چهار الگوی ارتباطی یاد شده نشان میدهد که الگو و سبک رفتاری مبتنی برقاطعیت، رضایتبخش و سازنده است. علت موفقیت یا شکست در ایجاد رابطه و رسیدن یا نرسیدن به اهداف شخصی یا سازمانی، در حاکمیت پنهان یا آگاهانه الگوهای رفتاری فوق در ارتباطات است.
مبنای اخلاق حرفهای در نهجالبلاغه
مباحث فراوانی در اخلاق، به طور کلی، اخلاق رهبریت، مدیریت و مناصب ویژه ،به طور خاص، در نهجالبلاغه مطرح گردیده است. امام علی(ع) ملاک نهایی اخلاق را خدا میداند و به همین دلیل توصیه اساسی حضرت، تقوی است. لذا در مواضع مختلف و به طور مکرر به آن تذکر میدهند. اما مسأله تحقیق حاضر بررسی ملاک نهایی اخلاق نیست، بلکه بحث از مبنای اخلاق حرفهای است. حضرت امیر(ع) مبنای ارتباط و رفتار ارتباطی اخلاقی را حفظ و رعایت حقوق مردم دانسته و در مواضع مختلف بر آن تأکید میورزند، به گونهای که جایگاه اجتماعی افراد را به ویژه درمشاغل و مناصب مختلف بر آن استوار مینمایند. امام علی(ع) مسئولیتپذیری فرد را در رفتار ارتباطی نسبت به همه افراد اعم از دوست و دشمن، رفیق و بیگانه، مومن و کافر و حتی با محیط و سایر موجودات را مبتنی بر مسولیت در برابر پروردگار مینمایند: ای مردم تقوی پیشه کنید، زیرا در پیشگاه خداوند مسئول بندگان خدا، شهرها و خانهها و حیوانات هستید. این مسئولیتپذیری در واقع چیزی جز رعایت حقوق غیر نیست.
حضرت در مواضع مختلف به ویژه در نامههای اداری و دستورالعملهای حکومتی و مدیریتی به بیان دقیق وظایف کارگزاری خود پرداختهاند که مبین حقوق مردم و اهمیت رعایت آن است. حضرت با هدف ایجاد دستگاه مسئولانه و متعهدانه در کارگزاران خود نسبت به رعایت حقوق مردم و انجام وظیفه، رعایت حقوق مردم را رعایت حقوق الهی معرفی کرده، رضایت الهی را در گرو آن میداند و در مواضع متعدد بیان میکنند که این مسئولیت در قبال مردم در واقع، مسئولیت در قبال خداست؛ به این معنا که در قیامت نسبت به ادای حقوق مردم از سوی خداوند متعال مورد سئوال قرار خواهید گرفت. حضرت در نامه به فرماندار مصر (محمد بن ابیبکر) پس از توصیه به رفتار با مهربانی و نرمی و رعایت عدالت و تساوی نسبت مردم میفرمایند: خداوند از شما بندگان درباره اعمال کوچک و بزرگ، آشکار و پنهان خواهد پرسید. همچنین حضرت به اشعث بن قیس، فرماندار آذربایجان، در مورد استفاده ناروا از بیتالمال هشدار داده و بیتالمال را مال خدا میداند و میفرماید: همانا پست فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نبوده، بلکه امانتی در گردن توست، در دست تو اموالی از ثروتهای خدای بزرگ و عزیز است و تو خزانهدار آنی.
حضرت در عهدنامه مالکاشتر ضمن بیان اینکه خداوند فرمانداری مصر را وسیلهای برای آزمون وی قرار داده است، متذکر میشوند که تضییع حقوق مردم وستم بر بندگان خدا در واقع ستم به خداست و آن را عامل دگرگونی نعمتهای خدا و کیفر الهی معرفی مینمایند: نسبت به خداوند و نسبت به مردمان و ... انصاف به خرج ده که اگر به انصاف عمل نکنی، ستم نمودهای و کسی که بر بندگان خدا ستم کند، خدا به جای بندگانش دشمن او بود و ... چیزی چون ستمکاری نعمت خدا را دگرگون نمیکند و کیفر او را نزدیک نمیسازد. حضرت در حالی که ظلم و ستم فرد به خود را به جهت ارتکاب به معاصی، قابل بخشش توصیف مینمایند، ظلم و ستمگری برخی از بندگان بر برخی دیگر را بدون مجازات ندانسته و قصاص درتضییع حقوق مردم را سخت توصیف نمودهاند.
بنابراین حضرت رعایت حقوق مردم را رعایت حقوق الهی و بیحرمتی و ستم به آنها را بیحرمتی و ستم به خدا دانستهاند. ایشان در اولین خطبه خود در آغاز خلافتشان فرمودهاند: خدا حرمت مسلمان را بر دیگر حرمتها برتری داده و حقوق مسلمانان را با اخلاص و یگانه پرستی پیوند داده ،پس مسلمان کسی است که مسلمان از دست و زبان او آزاری نبینند.اخلاص و توحید، ضامن اجرایی حقوق مسلمانان است. اعتقاد به توحید و خداپرستی خالصانه ما را به رعایت حقوق مسلمین دعوت مینماید و مانع تضییع حقوق میگردد. از عهده حق خدا برآیید با گزاردن آنچه بر شما واجب دانسته و انجام وظیفههایی که بیان کرده و بر شما نگاشته است. و هنگامی که حضرت ،به تفصیل، به بیان حقوق متقابل مردم (از جمله حقوق متقابل رهبر و مردم) میپردازند، صراحتاً این حقوق را حق الهی دانسته و خداوند را واجب کننده این حقوق معرفی کردهاند. پس خدای سبحان برخی از حقوق خود را برای بعضی از مردم واجب کرد و آن حقوق را در برابر هم گذاشت. و در میان حقوق الهی، بزرگترین حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است، حق واجبی که خدای سبحان بر هر دو گروه لازم شمرده و ... یکی از واجبات الهی، یکدیگر را به اندازه توان نصیحت کردن و یاری دادن به یکدیگر است.
رعایت حقوق مردم به مفهوم راضی نمودن مردم نیست و نباید رعایت حقوق مردم را به مفهوم رضایت مردم تقلیل و تحویل کرد؛ زیرا آنچه مبنای اخلاق است، حقوق مردم است و نه صرف رضایت آنها. آنچه ملاک اخلاق است، رضایت الهی است. حضرت در مواضع مختلف به این ملاک نهایی تاکید میکنند که رضایت الهی با ادای حقوق مردم کسب میشود و نه با راضی کردن آنها. ایشان صراحتاً بر ادای حقوق تاکید مینماید و متذکر میشوند که رضایت یا عدم رضایت مردم مانع ادای حقوق نشود. نکته بسیار قابل توجه در نهجالبلاغه، خطبهها و نامههایی است که بیانگر اهتمام حضرت به آشنا کردن عموم مردم و همچنین افراد کارگزاران و نیروهای حکومتی خود در مناصب و مشاغل مختلف با حقوق، وظایف و حیطه مسئولیتهاست. ازآنجا که در دیدگاه حضرت رعایت حقوق مردمان و ادای آن پس از رضایت الهی بالاترین ارزشها را دارد، از ابتدای برعهده گرفتن خلافت به شناسایی و تبیین آن پرداختهاند. تبیین حقوق را از جمله حقوق و رعایت آنها مبسوق به شناسایی آن است.
ازاین رو، حضرت صرفاً به فرمان عام و مطلق ادای حقوق اکتفا نکردهاند، بلکه به تفصیل و به نحوی دقیق، به تبیین حقوق خود به عنوان زمامدار و رهبر و همچنین تبیین حقوق مردم به عنوان رعایا و مامومین، و وظایف و مسئولیتهای مشاغل و مناصب مختلف و کارگزاران و ماموران حکومتی اقدام کردهاند. مردم مرا بر شما حقی است و شما را بر من حقی، بر من است که خیرخواهی را از شما دریغ ندارم و حقی را که از بیتالمال دارید، بگزارم و شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید و آداب آموزم تا بدانید.
یعنی مردم حق دارند که نصیحت شوند و بدانند و یاد بگیرند. اما حق من بر شما این است که به بیعت وفا کنید و در نهان و آشکارا حق خیرخواهی را ادا کنید و چون شما را بخوانم، بیایید و چون فرمان دهم، بپذیرید و مردم حق دارند که نصیحت کنند و اعتراض و انتقاد نمایند و فرمانبرداری کنند. بنابراین حقوق سیاسی، مالی، تربیتی و آموزشی از حقوق مسلم مردم است که حضرت به تبیین آنها پرداخته، تحقق آنها را در حکومت خود خواستار شده است؛ یعنی حضرت در تلاشند که ضمن آشنایی مردم با حقوق خود، و کارگزاران و مسئولین با وظایف خود، حکومتی را اداره کنند که در آن حق برپا داشته شود. به دلیل تفصیل عبارات حضرت، از نقل آنها خودداری کرده، به ذکر چند نکته مهم اکتفا میشود:
1ـ بیان دقیق حقوق و مشخص نمودن وظایف و مسئولیتهای خود، حقی است بر عهده زمامدار و دستگاه حکومت.
2ـ حضرت دقیقاً به این مساله اهتمام میورزید و از هر فرصتی برای تبیین حقوق استفاده میکرد، اعم از خطبهها یا نامهها و مکتوبات حکومتی به والیان و ماموران حکومتی.
3ـ این حقوق را حقوق افراد، به تنهایی، معرفی نکردهاند، بلکه به تبیین حقوقی که برعهده هر شغل و حرفه و منصبی میآید، پرداختهاند.
4ـ کل دستگاه حکومت را مسئول در قبال مردم شناختهاند و در آنچه فرد به عنوان کارگزار انجام میدهد، سایر کارگزاران از جمله خود را نیز مسئول دانستهاند.
5ـ لذا خود دقیقاً، انجام وظایف ماموران خود را پیگیری کرده، بر ادای حقوق مردم مراقبت نموده و حتی نحوه انجام وظایف را تذکر داده و رعایت اصول اخلاقی در آن را خواستار شدهاند.
6ـ به کمترین بیتوجهی و تضییع حق از سوی کارگزاران خود حساس بوده، خود را مسئول دانستهاند و به دنبال احقاق حق بودهاند.
7ـ حقوق را منحصر به حقوق آدمیان نکرده، بلکه به حقوق محیط و حتی حیوانات نیز توجه داشته و به تبیین و معرفی آنها پرداخته و بر مراعات آن دقت کردهاند.
8ـ حقوق را منحصر به حقوق حکومت و پیروان آن حکومت نکرده، به بیان حقوق دیگر حکومتها و حتی دشمن نیز پرداختهاند. ایشان میفرمایند: دشمن را فریب نده... آن کس که پشت کرده، نکشید و آن را که قدرت دفاع ندارد، آسیب نرسانید ، مجروحان را به قتل نرسانید.
لگوی رفتار ارتباطی حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه
آنچه تاریخ و نیز نهجالبلاغه در مواجهه حضرت علی(ع) با دیگران، به ویژه مخالفان نشان میدهد، پرهیز ایشان از مواجهه هیجانی و الگوی رفتار ارتباطی قاطعانه است. نمونه مشهود این مساله که زبان عام و خاص است، مواجهه حضرت با عمر بن عبدود در جنگ میباشد. حضرت علی(ع) هنگام کشتن وی به دلیل اینکه به صورت مبارکشان آب دهان میاندازد، درنگ مینماید و در پاسخ به سؤال او از علت درنگ، میفرمایند: وقتی آب دهان به سوی من انداختی، خشمگین شدم و دیدم کشتن تو در این حالت برای آرامش دادن دل و تسکین خشمم خواهد بود و نه برای خدا، بنابراین صبر کردم تا خشمم فرو نشیند و تنها برای رضای خدا با تو بجنگم. چون تحقیق حاضر محدود به نهجالبلاغه است، در اینجا شواهدی از این کتاب ارائه میشود که دلالت بر ویژگیهای رفتار قاطعانه در مواجهههای ایشان دارد.
1) پرهیز از مواجهه هیجانی
بارزترین و مهمترین نکته در رفتار حضرت پرهیز از برخورد هیجانی است. نمونه بارز و چشمگیر آن، صبری است که ایشان در امر خلافت و مساله خلفای سهگانه داشتهاند. ایشان در خطبه معروف شقشقیه، به بیان احساسات خود از ماجرای سقیفه و غصب خلافت پرداختهاند و در ذیل آن فرمودهاند: من ردای خلافت رها کرده، دامن جمع نموده از آن کنارهگیری کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پا خیزم؟ یا در این محیط خفقانزا و تاریکی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانهتر دیدم. پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود. این خطبه علاوه بر اینکه بیانگر برخورد هوشمندانه حضرت و نه واکنش هیجانی با مساله خلافت میباشد، بلکه عبارات آن بیانگر احساسات صریح حضرت میباشد. بیان آرام احساس و بروز آن و عدم سرکوب آن از ویژگیهای فرد قاطع است و البته ادامه خطبه تا انتها نیز جالب توجه است، چرا که فردی با دادن نامهای به امام، کلام حضرت را میبرد و حضرت به پاسخ مسائل ایشان در نامه میپردازند و در انتها ابنعباس تقاضای ادامه سخن را از آنجا که قطع شده بود، میکند، ولی امام پاسخ میدهند هرگز ای پسر عباس، شعلهای از آتش دل بود زبانه کشید و فرو نشست و این برخورد امام نشانگر این مطلب است که در بیان احساسات افراط نمیکنند و مسلط بر خویش و احساسات خویشند و نه احساسات مسلط بر ایشان.
ایشان در موضع دیگر در شکوه از قریش میفرمایند: به اطرافم نگریستم، دیدم که نه یاوری دارم، نه کسی که از من دفاع و حمایت کند، جز خانوادهام که مایل نبودم جانشان به خطر افتد، پس خار در چشم فرو رفته، دیده برهم نهادم و با گلویی که استخوان در آن گیر کرده بود، جام تلخ را جرعه جرعه نوشیدم و در فرو خوردن خشم در امری که تلختر از گیاه حنظل و دردناکتر از فرو رفتن تیزی شمشیر در دل بود، شکیبایی کردم. ایشان در موارد متعددی به مساله جنگ با معاویه اشاره کردهاند و برخورد سنجیده و خردمندانه خود را در این مساله مطرح کردهاند: من بارها جنگ با معاویه را بررسی کردهام و پشت و روی آن را سنجیده دیدم، راهی جز پیکار یا کافر شدن نسبت به آنچه پیامبر آورده، باقی نمانده است.
مسأله جنگ با معاویه را ارزیابی کردم، همه جهات آن را سنجیدم تا آنکه مانع خواب من شد. دیدم چارهای جز یکی از این دو راه ندارم: یا با آن مبارزه کنم یا آنچه را محمد(ص) آورده، انکار نمایم. و جالب توجه است که مبنای این جنگ و رفتار ایشان اصلاً مبتنی بر کینه و نفرت از افراد و اثبات حقانیت خود نیست، بلکه از رفتار باطل افراد منزجرند و محبت و عشق به انسان و هدایت او هدف ایشان است، چنانچه در ادامه گفتار ایشان مشهود است که در پیرامون جنگ صفین میفرمایند: هر روزی که جنگ را به تاخیر میاندازم، برای آن است که آرزو دارم عدهای از آنها به ما ملحق شوند و هدایت گردند. نهایت تلاش ایشان در جهت اصلاح امور و هدایت افراد و عدم طرد افراد و ناامید شدن از هدایت و اصلاح، مگر به سختی، در مواجهه ایشان با عثمان مشهود است. ایشان میفرمایند: مردم بر عثمان عیب گرفتند و من تنها کسی از مهاجران بودم که او را به جلب رضایت مردم واداشته و کمتر به سرزنش او زبان گشودم. به خدا سوگند آنقدر از او (عثمان) دفاع کردم که ترسیدم گناهکار باشم.
2) الگوی رفتاری قاطعیت
مؤلفههای رفتار قاطعانه یعنی صراحت، صداقت، احترام و آزادی را در سیرهی عملی حضرت علی(ع) جستجو میکنیم:
یک، صراحت
ایشان در بیان حق چیزی جز حق و خدا را ملاحظه نکردهاند و هرگز به دلیل کمرویی یا منافع شخصی یا ملاحظه افراد از گفتن حقی خودداری نکرده و از گفتن صریح و روشن آن حق ناتوان نبودهاند. صراحت ویژگی خاص آن حضرت در نهجالبلاغه است. این مسأله به خصوص در مواجهه ایشان با افراد خاطی و مسئولین و ناموران خیانتکار قابل مشاهده است. همچنین مواجهه ایشان با عزل و نصب افراد به مناصب مخصوصاً نحوهی خطاب ایشان به فرد معزول قابل توجه است. به عنوان مثال ایشان در دلجویی از محمد بن ابی بکر، هنگام عزل از فرمانداری مصر و جایگزینی مالکاشتر به جای او چنین میفرمایند: پس از یاد خدا، به من خبر دادند که از فرستادن اشتر به سوی محل فرمانداری ناراحت شدهای. این کار را به دلیل کند شدن و سهلانگاری یا انتظار کوشش بیشتری از تو انجام ندادم. اگر تو را از فرمانداری مصر عزل کردم، فرماندار جایی قرار دادم که اداره آنجا بر تو آسانتر، و حکومت تو در آن سامان خوشتر است.
همانا مردی را فرماندار مصر قرار دادم که نسبت به ما خیرخواه و به دشمنان ما سختگیر و درهم کوبنده بود. و همچنین در نامهای به عمر بن ابی سلمهی مخزومی، فرماندار بحرین، پس از عزلش و نصب نعمان بن عجلان زورقی چنین فرموده است: پس از یاد خدا و درود، همانا من نعمان ابن عجلان زورقی را به فرمانداری بحرین نصب کردم، بیآنکه سرزنشی و نکوهشی برای تو وجود داشته باشد.
تو را از فرمانداری آن سامان گرفتم. به راستی تاکنون زمامداری را به نیکی انجام دادی و امانت را پرداختی، پس به سوی ما حرکت کن، بیآنکه مورد سوءظن قرار گرفته یا سرزنش شده یا متهم بوده یا گناهکار باشی که تصمیم دارم به سوی ستمگران شام حرکت کنم.
دوست دارم در این جنگ با من باشی؛ زیرا تو از دلاورانی هستی که در جنگ با دشمن و برپا داشتن ستون دین از آنان یاری میطلبم. موارد فوق علاوه بر اینکه بیانگر هشیاری امام به امور حکومت و اداره آن میباشد، بیانگر صراحت ایشان در ارتباط با افراد و بیان روشن حقایق ضمن حفظ حقوق و احترام آنها میباشد.
دو، صداقت
صرفنظر از شهادت تاریخ بر صداقت حضرت، در سراسر نهجالبلاغه دو سخن متناقض نمییابیم. در مواضع متعددی حضرت به صداقت خود و هماهنگی حرف و عمل در خود اشاره کردهاند: به خدا سوگند! کلمهای از حق را نپوشاندم، هیچگاه دروغی نگفتهام، جز به راستی سخن نگویم، هرگز دروغ نگفتم، در مقام حرف و شعار صدایم از همه آهستهتر بود ،اما در عمل بر همه پیشتاز بود. ای مردم، سوگند به خدا ! من شما را به هیچ طاعتی وادار نمیکنم، مگر آنکه پیش از آن خود عمل کردهام و از معصیتی شما را باز نمیدارم، مگر آنکه پیش از آن ترک گفتهام. همچنین ایشان با اشاره به گناه بودن نیرنگ و فریب خود را از هرگونه نیرنگ ظاهرفریبی مبری دانستهاند: سوگند به خدا! معاویه از من سیاستمدارتر نیست، اما معاویه حیلهگر و جنایتکار است. اگر نیرنگ ناپسند نبود، من زیرکترین افراد بودم و هر نیرنگی، گناه و هر گناهی نوعی کفر و انکار است. خدایا! به تو پناه میبرم که ظاهر من در برابر دیدهها نیکو و درونم در آنچه که از تو پنهان میدارم، زشت باشد و بخواهم با اعمال و رفتاری که تو از آن آگاهی، توجه مردم را به خود جلب نمایم و چهرهی ظاهرم را زیبا نشان داده، با اعمال نادرستی که درونم را زشت کرده، به سوی تو آیم تا به بندگانت نزدیک و از خشنودی تو دور گردم.
سه، احترام
سخنان حضرت، نحوهی خطابها و عتابها و برقراری ارتباط با افراد حاکی از این است که ایشان متوجه قدر و قیمت خویش، همچنین قدر و قیمت انسانها به عنوان مخلوق خداوند، اعم از مؤمن و کافر، دوست و دشمن بوده و حافظ احترام و حقوق خود و غیره بودهاند. اصل انسانیت انسانها مورد احترام بوده و رفتار افراد را مورد نقد و عتاب و خطاب قرار دادهاند و نیز خودشان را ،علیرغم برتری که به عنوان امام معصوم و رهبر و هدایتگر بر دیگران داشتهاند، به هیچ وجه برتر ندیده، با فخر و برتری با دیگران مواجه نشدهاند و به شدت از آن نهی کرده و مواضعی را که باعث تحقیر یا حتی بیانگر تفاوت سطح غیر با ایشان میشده است، صریحاً مورد اعتراض قرار دادهاند. ایشان پس از پیروزی در جنگ جمل میفرمایند: اما عایشه به هرحال احترام نخست او برقرار است و حسابرسی اعمال او با خداست. و در توصیف خود میفرمایند: همانا من از کسانی هستم که... نه تکبر و خودپسندی دارند و نه بر کسی برتری میجویند و نه خیانتکارند. همچنین در ذیل بیان روابط سالم و متقابل رهبر و مردم میفرمایند: پستترین حالات زمامدار در نزد صالحان این است که گمان برند آنها دوستدار ستایشند و کشورداری آنان بر کبر و خودپسندی استوار باشد و خوش ندارم در خاطر شما بگذرد که من ستایش را دوست دارم و خواهان شنیدن آن میباشم. من از شما میخواهم که مرا با سخنان زیبای خود مستایید تا از عهده وظایفی که نسبت به خدا و شما دارم، برآیم و حقوقی که مانده است، بپردازم. با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن میگویند، حرف نزنید و چنان که از آدمهای خشمگین کناره میگیرند، دوری نجویید و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید.
امام به کمترین بیاحترامی نسبت به افراد مخصوصاً مؤمنین حساس بودند. اما در عین حال متوجه ارزش و قدر خود به عنوان یک بندهی خدا بودند، ایشان در نکوهش کوفیان با اشاره به مدارا و صبر خود بیان میکنند: من میدانم که چگونه باید شما را اصلاح و کجیهای شما را راست کرد، اما اصلاح شما را با فاسد کردن روح خویش جایز نمیدانم.
چهار، استقلال و آزادی. سیرهی عملی حضرت امیر(ع) حاکی از این است که ایشان به مسأله استقلال افراد در روابط و آزادی و حریّت انسانها بها داده و به افراد اختیار و آزادی تنظیم رابطه و انتخاب راه خود را میدادند، خود و دیگران را به تکلف و اجبار نمیانداختند. ایشان در نکوهش از نافرمانی کوفیان میفرمایند: شما زنده ماندن را دوست دارید و من نمیتوانم شما را به راهی که دوست ندارید، اجبار کنم.
همچنین ایشان مردم را از تکلف و اجبار در ارتباط با خود منع مینمودند، ایشان خطاب به دهقانانی که در سر راه صفین امام را دیدند و پیشاپیش ایشان پیاده میدویدند، فرمود: چرا چنین میکنید و آنها گفتند عادتی است که پادشاهان خود را احترام میکردیم. فرمود: به خدا سوگند! امیران شما از این کار سودی نبردند و شما در دنیا با آن خود را به زحمت میافکنید و در آخرت دچار رنج و زحمت میگردید و چه زیانبار است رنجی که عذاب در پی آن باشد و چه سودمند است آسایشی که با آن امان از آتش جهنم باشد.
اصول اخلاقی در رفتار ارتباطی
1) اصل فروتنی و مهربانی
طرفین رابطه در هر مقام و موقعیتی که باشند، اساس ارتباطشان باید مبتنی بر تساوی و نگاهی بدون کبر و غرور و پرهیز از تفاخر و برتریجویی باشد. حضرت در مواضع متعددی از فخر و برتریجویی پرهیز داده، آن را مانع رشد و فزونی و عامل سرکشی و فرصتی برای وسوسه و هجوم شیطان و جایگاه بغض و کینه و تنهایی انسان معرفی کردهاند. و قابل ملاحظه است که حضرت راه شکرگزاری بر نعمت برتری فرد بر افراد دیگر (برتری که واقعیت دارد و در عالم واقع، هست) را توجه به افراد زیردست (به دور انتقام و تحقیر) داشتهاند.
و در روابط نه تنها باید برتریها را به رخ نکشید، بلکه باید فروتن و مهربان بود. حضرت ضمن توصیف مومنین و پـرهیـزگـاران بـه فـروتـنی و مهربانی، به پرهیز از تندخویی وبی اعـتنـایی نسبت به مردم زیردست، فروتنی و نرمی به آنها امر مینمایند: با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشادهرو و خندان باش، در نگاههایت و در نیمنگاه و خیره شدن به مردم به تساوی رفتار کن تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند و ناتوانها از عدالت تو مأیوس نشوند. مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی.
2) اصل بخشش، خوشرویی و دقت در ادای حقوق غیر
هر اندازه که حضرت به دقت و توجه در رعایت حقوق دیگران امر نمودهاند، به همان اندازه به عفو و بخشش هنگام مواجهه با تضییع حقوق خود امر کردهاند و از بروز خشم که واکنشی هیجانی است و هنگام مواجهه با تهدیدها و خطرات به طور طبیعی و فطری برانگیخته میشود، نهی نمودهاند. خشم فرد را به نزاع، دشنام، پرخاش... سوق میدهد که همه به تخریب رابطه منجر میشوند. حضرت به نشان دادن واکنش غیرهیجانی و هوشمندانه دعوت مینمایند (چنانچه بحث شد) و حتی بخشش، به تنهایی سلاحی بسیار مؤثر و کارا معرفی مینمایند. ایشان ضمن نهی از بروز خشم، راههایی غیر از بروز خشم را برای نشان دادن عکس العمل معرفی کردهاند: بدکار را با پاداش دادن به نیکوکار آزار ده.
بدی را از سینهی دیگران با کندن آن از سینهی خود ریشهکن نما. هرچند که در مورد دوست و دشمن امر به بخشش و عفو کردهاند و فرمودهاند اگر بر دشمنت دست یافتی، بخشیدن او را شکرانهی پیروزی قرار ده، ملاحظاتی در باب دشمنان دارند. اگر برادرت از تو جدا گردد، تو پیوند دوستی را برقرار کن. اگر روی برگرداند، تو مهربانی کن و چون بخل ورزد، تو بخشنده باش. هنگامی که دوری میگزیند، تو نزدیک شو و چون سخت میگیرد، تو آسان گیر. به هنگام گناهش عذر او را بپذیر.
مبادا که دستورات یادشده را با غیر دوستانت انجام دهی یا با انسانهایی که سزاوار آن نیستند. درشت خویی را با اندکی نرمی بیامیز. در آنجا که مدارا کردن بهتر است، مدارا کن. در جایی که جز با درشتی کار انجام نگیرد، درشتی کن. در هرحال اصالت با بردباری و بخشش است. بر بخشش دیگران پشیمان نباش و از کیفرکردن شادی مکن. از خشمی که توانی از آن کردی شتاب نداشته باش. گره هر کینهای را در مردم بگشای و ریشهی هر نوع دشمنی را قطع کن. با مردم هنگام دیدار و در مجالس رسمی و در مقام داوری گشادهرو باش و از خشم بپرهیز. بر شما باد، به پیوستن با یکدیگر و بخشش همدیگر مبادا از هم دوری کنید و پیوند دوستی را از بین ببرید. ایشان حتی از بروز خشم به صورت دشنام نهی نمودهاند: دشنام را با دشنام باید پاسخ داد یا بخشش از گناه و به یاران خود در جنگ میفرمایند: من خوش ندارم که شما دشنامدهنده باشید، اما اگر کردارشان را توصیف و حالات آنان را بازگو میکردید، به سخن راست نزدیکتر و عذرپذیرتر بود. خوب بود به جای دشنام آنان میگفتید: خدایا خون ما و آنها را حفظ کن! بین ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن تا آنان که جاهلند حق را بشناسند و آنان که با حق میستیزند، پشیمان شده، به حق بازگردند.
دستور حضرت، مبتنی بر اصالت حق و هدایت هرچه بیشتر انسانهاست و نه بروز خشم و خشنودی و رضایت سریع الزوال حاصل از ابراز آن. لذا امر به خوشرویی و گشادهرویی مینمایند؛ چرا که خوشرویی وسیلهی دوستیابی است و مایهی تألیف دلهای گریزان مردم و بخشش موجب محبت و جهت ترغیب به بخشش، نیازمندی انسان به بخشش خداوند را به یاد میآورند. ایشان در واپسین روزهای حیات در وصیت خود دربارهی ابن ملجم میفرمایند: اگر ماندم، اختیار خون خویش را دارم. اگر عفو کنم، برای من نزدیک شدن به خدا و برای شما نیکی و حسنه است، پس عفو کنید.
آیا دوست ندارید خدا شما را بیامرزد؟ همچنین میفرمایند: اگر گناهی از مردم سر میزند ، خواسته یا ناخواسته، اشتباهی مرتکب میگردند، آنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر، آن گونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد.
3) اصل نیکوکاری و خوش رفتاری
حضرت نه تنها از بدی و پیوستن با بدکاران به طور کلی نهی مینماید و امر به نیکوکاری و پیوستن به نیکان مینمایند، بلکه به بیان برخی از موارد تضییع حق، مانند بدگمانی، غیبت، بدگویی و... پرداختهاند که مفاسد زیادی داشته و در تخریب رابطه بسیار مؤثرند.
4) اصل استقلال و آزادی
حضرت علی(ع) ضمن توصیه به حفظ استقلال و آزادی خود در روابط، به عدم ایجاد تکلف و اجبار و محدود ساختن دیگران، امر نمودهاند و میفرمایند: بنده دیگری مباش که خدا تو را آزاد آفریده است. و در جای دیگر ضمن برشمردن عواملی برای جلب اعتماد مردم به والی، یکی از عوامل را عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند، معرفی نموده و بدترین دوست را دوستی معرفی میکنند که انسان برای او به رنج و زحمت افکند. حضرت از سیرهی نظری همچون سیرهی عملی خود بر حفظ استقلال و آزادی در روابط تأکید دارند؛ یعنی روابط را نباید چنان تنگ و تکلفآمیز کرد که اختیار و آزادی افراد گرفته شود. در اینجا توجه به این نکته ضروری و مفید است که در این، همان گونه که از بیانات حضرت علی(ع) به عنوان برترین نماینده آن پس از پیامبر گرامی(ص) روشن میگردد، حفظ استقلال و آزادی در روابط یک اصل است، بلکه اساساً دین و نمایندگان آن، پایهگذار آزادیاند و بلکه اساساً هدف دین آزادی انسان از قید و بند هرکس و هر چیز است، مگر خدا. حریت و آزادی انسانها مرهون اجابت دعوت انبیاء الهی است، آنجا که انسان را تنها به بندگی و عبودیت خدا میخوانند و در نتیجه ریسمان هرچه تقید و تکلف به غیرحق است، پاره میکنند و مانع هرگونه بتپرستی و شخصیتپرستی به هر شکل آن میگردند.
نتیجه
مروری بر نهجالبلاغه نشان میدهد الگوی رفتار ارتباطی حاکم بر سیره حضرت علی(ع) و نیز الگوی رفتاری که ایشان به کارگزاران خود در مدیریت، نظارت و اجرا توصیه میگردند، قاطعیت در مفهوم جدید روانشناختی است: رفتار توأم با صداقت، صراحت، احترام اصیل متقابل و استقلال فردی، پرخاشگری، سلطهگری و سلطهپذیری هرگز در سیره نظری و عملی آن حضرت ظهور نمیکند و بلکه حضرت افراد را از چنین الگوهای رفتاری برحذر میکند.
پی نوشت ها :
پی نوشت ها:
1. قربانی، نیما، سبکها و مهارتهای ارتباطی، تهران، تبلور، 1384.
2. فرامرز قراملکی، احد، سازمانهای اخلاقی در کسب و کار، تهران، مرکز ملی مطالعات جهانیشدن، 1385.
3. فرامرزقراملکی، احد، اخلاق حرفهای، بخش سوم.
منبع: برگرفته از کتاب اخلاق حرفهای در تمدن ایران و اسلام، احد، فرامرز قراملکی و همکاران
/ع