دکتر نعمت الله فاضلی*؛ «تعطیلات» در تاریخ ایران، پدیدهای معاصر است؛ به این معنا که تعطیل شدن روزهایی از سال با عنوان تعطیلات رسمی بخشی از ساز و کارهای دولت مدرن یا دولت- ملتها و دولتهای ملی شناخته میشود. تا پیش از شکل گیری «دولت» به معنای معاصر و مدرن آن، چیزی با نام «تعطیلات رسمی» در ایران وجود نداشت.
مردم در برخی روزهای سال مانند نوروز یا عاشورا یا در بیست و یکم ماه رمضان از انجام فعالیتهای شغلی دست میکشیدند. این نوع تعطیل کردن کار، به معنای تعطیل رسمی، یعنی تعطیلاتی که نوعی سازمان یا نهاد سیاسی یا حکومتی آن را اعلام کند، محسوب نمیشود.
تعطیلات در ایران پیشامعاصر بخشی از فرهنگ و اعتقادات دینی و قومی مردم بود. با شکل گیری دولتهای ملی در تمام جوامع، «مدیریت زمان» یکی از ساز و کارها یا به تعبیر میشل فوکو یکی از «فناوری مدیریت زمان» تلاش میکردند تا نوعی نظم نمادین را در جامعه اعمال کنند.
در دورههای پیش از جلوه دولتهای ملی، «زمان» عمدتا براساس دین و طبیعت سازمان مییافت چرخش فصول سال، شیوه تولید و عوامل طبیعی، تعیین کننده نحوه مواجهه مردم با زمان و مدیریت آن بود. از طرف دیگر، دین به عنوان اصلیترین منبع معنابخش و معناساز فرهنگ به تمام لحظههای زندگی فردی و اجتماعی معنای میدارد. روزهایی از سال به عنوان ایام مذهبی در چارچوب دینهای مختلف معنا میشد.
اما با شروع دنیای جدید هم «طبیعت» و هم «دین» بتدریج نقش تاریخی خود را در تعریف و تعیین معنای زمان از دست دادند یا نقش آنها کمرنگتر شد. با ورود انقلاب صنعتی در قرن هفدهم و شکل گیری اقتصاد صنعتی و کارخانهای و همچنین با شکل گیری نظام بوروکراسی یا دیوان سالاری جدید، «زمان» را زندگی یا کار تعیین میکرد نه طبیعت. مردم براساس نظم اداری و مقتضیات سازمانی، روزهایی از سال را مطابق برنامه کاری سازمان خود در ادارات یا کارخانجات حاضر میشوند و ساعات مشخصی از رفتن به سر کار و حضور در سازمانها و کارخانهها معاف هستند. دیگر «طبیعت» نیست که براساس گردش فصل یا کیفیت خود اقتدارش را به کشاورزان و دهقانان تحمیل کند.
بلکه این «بوروکراسی مقتدر» است که به تعبیر مارکس وبر همچون قفس آهنی همه شهروندان را ملزم میسازد که چه ساعتی از خواب برخیزند تا چه ساعتی در محیط کار بمانند و چگونه زمان زندگی را مدیریت کنند. فرم زندگی مدرن نیز عامل دیگری است که در دنیای جدید مدیریت زندگی ما و معنای آن را تحت تاثیر قرار داده است. در دنیای پیشامعاصر، ما با زمان روستایی و زمان عشایری زندگی میکردیم، اما اکنون، زمان شهری و زمان کلانشهری را تجربه میکنیم. زمان روستایی و عشایری متناسب با مقتضیات اقتصادی و جغرافیایی و همچنین کلیت شیوه زندگی روستایی و عشایری معنا دارد.
در زمان روستایی و عشایری ما با ساعت و شمارش ثانیهها و دقیقهها و ساعتها سر و کار نداریم بلکه آداب و رسوم، دامپروری و کشاورزی است که نوعی زمان کیفی را برای روستاییان و عشایر شکل میدهد. اما در زندگی شهری و کلان شهری که در دنیای مدرن به صورت شیوه مسلط زندگی برآمده اند ما با «زمان کمّی» سر و کار داریم. ساعتهای مچی و موبایلها که به صورت پارهای از اندام ما هستند نوعی زمان مکانیکی و کمی شده را بر بدنها و زندگیهای ما تحمیل میکنند. ما اکنون ناگزیر هستیم تمام ساعتهای زندگی را بشماریم و نه تنها روز تولد و تعداد سالهای زندگی یا عمر، بلکه باید تقویم تاریخ را هم براساس هجری شمسی، هجری قمری و حتی میلادی بدانیم.
زندگی در دنیای کلان شهری مستلزم نوعی آگاهی تقویمی و شمارش مکانیکی زمان شده است. تعطیلات در دورههای پیشامعاصر و معاصر معنای کاملا متفاوت دارند. در دوره پیشامعاصر ما چیزی به نام «تعطیلی» یا «تعطیلات» نداریم.
همان طور که اشاره کردیم روزهای کمی از سال مردم به شیوهای فرهنگی یا مبتنی بر اعتقاد و باور دینی یا قومی از فعالیتهای شغلی دست میکشند، اما در عین حال به مجموعه گستردهای از فعالیتها میپردازند که هدف آنها تولید سرمایه فرهنگی و نمادین است. از این رو، در دوره پیشامعاصر هیچ روزی تعطیل نیست بلکه کیفیت فعالیتها و تولیدات متفاوت هستند؛ برای مثال، نوروز که مهمترین روزهای فرهنگی تاریخ ما است در چارچوب شیوه زندگی پیشامعاصر هیچگاه روز تعطیل نبوده است.
در دوران پیش از اسلام، نوروز، جزو روزهای مقدس دینی بود و مردم در این روزها به انجام نیایشهای گوناگون و انجام فرایض دینی اقدام میکردند. اما با ورود اسلام به ایران، نوروز معنای دیگری به خود گرفت. در دوره بعد از اسلام، نوروز همچنان نوعی «زمان آیینی» است که در آن مردم مجموعه گستردهای از فعالیتها را برای تولید سرمایه اجتماعی و فرهنگی انجام میدهند.
روزهای نوروز هرگز تعطیل نیستند بلکه مردم به برگزاری آیینهای گوناگون مانند آیین خانه تکانی، آیین خرید، آیین دید و بازدید و آیینهای دیگر مشغول میشوند. تعطیل بودن این ایام نیز از درون تجربه تاریخی و جمعی زندگی مردم ایران سرچشمه میگیرد نه از اراده حکومت ها. چه بسا حکومتها در طول تاریخ گرایش تقریبی به این آیینها نداشتند، اما به دلیل جایگاه نوروز در ناخودآگاه ذهن جمعی مردم و فرهنگ آنان، ناگزیر به پذیرش آن شدند.
با شکل گیری دولتهای ملی و معاصر لاجرم دولتها باید به «مدیریت زمان» میپرداختند تا بتوانند نقد سیاسی و نمادین خود را شکل دهند. انقلاب صنعتی، توسعه شهرنشینی و شکل گیری نظام اداری و بوروکراسی جدید بتدریج نوعی سازمان سادهای برای معنای زمان در زندگی انسان معاصر ایجاد کرد.
طی 150 سال گذشته ما درگیر «مقوله زمان» هستیم. از سویی به دلیل تاریخ چند هزارساله ایران بقایای زمان فرهنگی به مثابه نوعی میراث فرهنگی در جامعه ما به شیوه قدرتمند به جای مانده است عاشورا، روزهای مذهبی، نوروز و روزهای قومی و ملی و... میراث فرهنگی چندین هزارساله ما است، اما از طرف دیگر، زمان معاصر از طریق نظام اداری، شهرنشینی، صنعتی شدن و عوامل مدرن دیگر، خود را بر زندگی ما سوار کرده اند.
ما ناگزیر همسو با دیگر ملتهای جهان، روزهایی از سال را به عنوان «تعطیلات رسمی» اعلام میکنیم. نظم جدید ایجاب میکند که زمان زندگی ما نه براساس گردش فصول بلکه براساس چرخش هفتهها تنظیم شود. ما اکنون نیازمند تعطیلات پایان هفته هستیم.
گویی هر هفته مانند فصل یا سال دورهای است که باید در لحظهای شروع و در لحظه دیگر پایانی ابد تا بتواند مجددا آغاز هفتهای شکل گیرد. تعبیر «هفته» به عنوان دوره کوتاه مدت زندگی از نوآوریهای دوره مدرن است که در جامعه، ما نیز با آن سر و کار داریم. البته در فرهنگ ایران باستان همه روزهای سال، نوعی نام آیینی داشت که در آن جشن یا سوگواری خاصی انجام میشد. ولی هیچ روز از سال به عنوان روز تعطیل یا تعطیلات پایان هفته نبود.
در دورههای پیشامعاصر، روزها از منظر معنایی و دینی، از نوعی غنا یا فربهی برخوردار بودند. هیچ لحظهای از زندگی آدمی بیرون از سپهر معنای دینی قرار نداشت. اما در دوره معاصر، گویی زمان از سپهر یا افق دین آزاد میشود حتی در جوامع دینی مانند ایران نیز تنها روزهای خاصی با نامهای روزهای مذهبی نامگذاری میشوند.
سایر روزها که اکثریت روزهای سال را شامل میشوند، از عنوان دینی بیرون اند. در انگلستان در قرن نوزدهم، ابتدا این روزها را bank holiday یا «تعطیلات بانکی» مینامیدند. از آن جا که بانکها نقش کلیدی در اقتصاد جامعه و زندی مردم داشتند تعطیل شدن بانک حادثه مهم و تعیین کنندهای در زندگی روزمره مردم بود، روزهای تعطیل رسمی را تعطیلات بانکی مینامیدند.
درواقع باید گفت: در جامعه صنعتی مدرن و جامعه سرمایه داری مدرن، نامگذاری تعطیلات رسمی با نام تعطیلات بانکی بیان کننده جایگاه و نقشی است که سرمایه داری و اقتصاد در دنیای معاصر در تعیین «معنای زمان» پیدا کرده اند.
در ایران نیز، دولت یا حکومت از همان دوره قاجار، مرجع اصلی اعلام «روزهای تعطیل رسمی» شد. به همین دلیل، واژه «رسمی» به معنای حکومتی است. روزهایی که حکومت آنها را رسما؛ یعنی، مطابق با قانون یا به حکم قانون تعطیل اعلام میکند. به نوعی، روزهای تعطیل، نماید یا بازنمایی از قدرت و اقتدار حکومتهای مدرن است که در آیینه زمان انعکاس پیدا میکند.
روزهای تعطیل به طور خودآگاه و ناخودآگاه یکی از چیزهایی است که تداعی میکنیم «حکومت» است. انباشته شدن تعطیلات آیینی و فرهنگی پیشامعاصر بر تعطیلات رسمی در دوره کنونی باعث شکل گیری نوعی جامعه تعطیل یا تعطیلاتی در ایران امروز شده است.
ما در دوره معاصر شاید یکی از چیزهای یکه در نتیجه فرآیند مدرن و امروزی شدن از دست ندادیم، میراث فرهنگی زمان است. مردم ما امروزه دیگر با الگوهای پوشش پیشامعاصر زندگی نمیکنند، در نتیجه تحولات معاصر، پوشش ایرانی کاملا دگرگون شد. همچنین بسیاری از باورهای عامیانه پیشین یا فرهنگ مردم از میان رفته و کمرنگ شده است. اما «مفهوم زمان» همچنان در ذهن و ضمیر ما باقی است.
مفهوم زمان آیین و فرهنگی در ذهن ما و ضمیر ما وجود دارد. به عنوان مثال اینکه روزها یا ساعاتی را خوش یمن یا بد یمن میدانیم، مثلا نحسی روز سیزده یا باور ما به فصلهای بهار، تابستان، پاییز یا زمستان که در داستان ها، اشعار یا فیلمهای خود بازنمایی میکنیم، همه میراث فرهنگی ما از مقوله «زمان» است که اکنون در زندگی واقعی روزمره ما جاری است. اما از طرف دیگر، مایل هستیم تا مانند دیگر جوامع «تعطیلات رسمی» هم داشته باشیم. حکومتها ناگزیرند نه تنها نوروز و تعطیلات پایان سال را به مناسبت سال نو بپذیرند یا حتی تعطیلات پایان هفته را دو روز کنند
بلکه حکومتها مجبورند کم و بیش میراث فرهنگی زمان را نیز به عنوان نوعی تعطیلات رسمی اعلام کنند. ما با مقوله پیچیدهای زا «زمان» در جامعه ایران رو به رو هستیم. سهیم پیچیدگی نهفته در زمان شاید یکی از دریچههایی باشد که بتوان از طریق آن واقعیت وجودی زندگی و ژانر ایرانی را فهمید.
همانطور که اشاره کردم ما اکنون با دو برداشت از «حقیقت زمان» در ایران امروز رو به رو هستیم؛ از سویی، «زمان کیفی» که میراث فرهنگی گذشتگان است و از سوی دیگر «زمان کمّی که برآمده از تجربه دنیای معاصر و مدرن است.
همچنین ما با وضعیت پارادوکسیکالی رو به رو هستیم که در آن انسان ایرانی ناگزیر شده است تا ضمیر ناخودآگاه خود که با زمان کیفی تنظیم شده است را با نوعی سازمان بیرونی زندگی که با زمان کمی تعریف میشود، سازگار کند.
تنشها و مسالههای کیفی در این سازگاری یا ناسازگاری رخ داده است. در حالی که حکومت روزهایی از سال را تعطیلات رسمی دینی اعلام میکند تا مردم به اجرای آیینهای دینی بپردازند یا روزهایی را به عنوان تعطیلات رسمی سیاسی نامگذاری کرده است تا مردم در این روزها با اجرای آیینهای سیاسی نوعی جامعه پذیری سیاسی را تمرین کنند، اما درواقعیت، این روزهای تعطیل برای عده پرشماری، دیگر آن معنای آیینی تاریخی یا سیاسی را ندارند.
مردم در دنیای امروز چیزی به نام «زمان فراغت» را ابداع کردند. «زمان فراغت» پدیدهای کاملا معاصر یا مدرن است. زمان فراغت، زمانی نیست که طبیعت، دین یا حکومت آن را معنا کند؛ بلکه ابداع یا برآمده از ساختار زندگی معاصر است. فراغت به معنای انجام دادن فعالیتهایی است که هدف نهایی آن کسب پول یا درآمد نیست؛ اگرچه ممکن است به خلق نوعی ثروت نیز بینجامد.
فراغت به معنای فارغ بودن از الزامها یا اجبارهای طبیعی، سیاسی، اجتماعی و حتی مذهبی است. فراغت به معنای زمان انتخاب و لحظههای آسودگی است. زمان فراغت آن دسته از لحظات و روزهایی است که فرد در زندگی به فردیت خود میپردازد.
تحقق فردیت میتواند از طریق فعالیت هنری و زیبایی شناسانه یا از طریق تفریح و حتی از طریق پرسه زنی در خیابان یا گردش و سفر تحقق یابد. زمان فراغت لزوما زمان تعطیل یا تعطیلات نیست. افراد در روزهای آیینی و تعطیلات رسمی نیز نوعی فراغت را تجربه میکنند.
اگرچه لزوما روزهای تعطیل به معنای فراغت نیستند چرا که از لحاظ معنایی، «تعطیلات رسمی» و «تعطیلات آیینی» ریشه در فردیت ما ندارند بلکه در قدرت، حاکمیت و ساختارهای جمعی ریشه دارند که بیرون از اراده فردی ما هستند. پیچیدگی مقوله زمان در ایران امروز ناشی از ابهام و آشفتگیهایی است که از بهم ریختن «زمان فراغت»، «زمان آیینی» و «زمان رسمی» ایجاد شده است.
به مقداری که مفاهیم رسمی در روزهای زندگی پررنگتر شوند، گویی زمان در تجربه علمی اش معنایی وارونه از آنچه که علنا اعلام یا نامگذاری شده، پیدا میکند با بسط و گسترش ارزشهای فردی یا فردگرایی در جامعه، مردم زمان زندگی را بیش از آنکه براساس فرمهای رسمی اعلام شده، تجربه کنند مطابق نیازها و خواستهای فردی شان شکل میدهند.
هر فرد زمان فردی شده خود را اکنون جست و جو میکند. ما اکنون بیش از آنکه خود را در چارچوبهای رسمی زمان سامان دهیم، در چارچوب فردیتهای خود، به زمان معنا میبخشیم. نوروز یا حتی عاشورا و تعطیلات مذهبی نوعی چالش شالوده شکنانه میان «فردیت ما» و «فرهنگ ما» است. پیش از آنکه زمانهای آیینی توانایی تحقق یا توسعه آیینها را داشته باشند، به نوعی در خدمت تحقق فردیت مردم هستند.
زمانهای آیینی مانند نوروز اگرچه به لحاظ فرم یا شکل، نام «نوروز» را بر خود دارند، اما به لحاظ محتوا بشدت در حال متکثر شدن هستند. نوروز در دهههای اخیر بسیار متفاوتتر از گذشته شده است. تجربه نوروزی دیگر با آیینهایی مانند دید و بازدید یا خانه تکانی یا تداعی اسطورههای تاریخی پیشااسلام در میان مردم معنا پیدا نمیکند. هر ایرانی، امروز برای نوروز خود برنامهای دارد.
سفرها، فیلم ها، موسیقی ها، مدها، بازیهای نوروزی، خریدها و دیگر تجربههای نوروزی که هر ایرانی متناسب با ذائقه، سلیقه، توانایی و تجربه اش بتواند آنها را تعریف کند. از این رو، باید گفت: زمان و تعطیلات هرچه میگذرند فربهتر میشوند در عین حال، ساز و کار معنادهی به زمانها و تعطیلات نیز روز به روز در حال فردیتر شدن هستند.
*دانشیار انسان شناسی و فرهنگ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
منبع: سالنامه روزنامه ایران