خبرگزاری مهر، گروه سیاست، هادی اسفندیاری: روز ششم فروردین ماه سال 68، رخدادی مهم به وقوع پیوست؛ حضرت امام خمینی(ره) در این روز، در نامه ای خطاب به حسینعلی منتظری، وی را از قائم مقامی رهبری عزل کردند. این نامه تا سال ها سر به مهر باقی ماند تا اینکه پس از حصر منتظری به دستور شورای عالی امنیت ملی به ریاست محمد خاتمی و دبیری حسن روحانی، جزئیات آن در آبان ماه سال 76 افشاء شد.
نامه عزل امام(ره) به منتظری در واقع خط پایانی بر سال ها رنج و محنت بنیانگذار جمهوری اسلامی و یاران صدیق ایشان برای جداکردن خط قائم مقام رهبری از باند منافقین و لیبرال ها بود. تلاشی که البته راه به جایی نبرد و در نهایت به رو در رویی منتظری با جریان انقلابی و حزب اللهی منتهی شد.
مروری بر اقدامات امام خمینی برای جلوگیری از انحراف منتظری
نظام جمهوری اسلامی ایران در دهه اول عمر خود بحرانهای تاریخی و حساسی را پشت سر گذاشت که هر کدام از آنها به تنهایی برای سقوط یک نظام کافی بود. اما درایت و مدیریت رهبری همچون امام خمینی(ره) توطئهها و فتنهها را یکی از پس از دیگری خنثی و آنها را به فرصتی برای رشد و بالندگی سیاسی مردم و مسئولین نظام تبدیل کرد.
یکی از آخرین مشکلات و دشواریها، موضوع قائممقامرهبری و عزل منتظری در 6 فروردین 1368 است که تعجب همگان را برانگیخت و این شوک خبری نه تنها فضای سیاسی اجتماعی داخلی که رسانههای خارجیها را هم تحت تأثیر خود گرفت. اما نامه امام و استعفای منتظری که طی چند روز خبری شد پشتوانه چندین سالهای به اندازه دهه شصت دارد که مراودات و رخدادهای گوناگون منجر به گرفتن چنین تصمیمی از سوی امام شد.
مروری بر سیر اقدامات و تصمیمات امام خمینی نشان خواهد داد که چگونه امام با نصایح و توصیههای دلسوزانه نسبت به منتظری به خصوص در ماجرای مهدی هاشمی به دنبال جلوگیری از انحراف قائممقام وقت رهبری است و مواضع طرف مقابل چگونه این راهکارها را به بنبست کشاند.
نخستین اقدام امام برای قطع ارتباط مهدی هاشمی با منتظری
اولین اقدام امام برای کنترل و مراقبت از جریان مهدی هاشمی در سال 1361 و در جلسه شورای فرماندهی سپاه با ایشان صورت گرفت و از همانجا امام با ماهیت افکار و اقدامات مهدی هاشمی مخالفت کرد و به واحد اطلاعات سپاه مأموریت اکید برای کنترل این جریان خطرناک را داد.
فرمانده وقت واحد اطلاعات سپاه با اشاره به جلسه فوق در این رابطه میگوید: «هر یک از مسئولان واحدها، گزارشی از موضوع، شیوه کار خود و... ارائه کردند. حضرت امام، گزارشها را شنیده، مطالبی میفرمودند. مهدی هاشمی [مسئول واحد نهضتها] ضمن گزارش خود، به شیوه صدور انقلاب و ... اشاره کرد. حضرت امام، پس از صحبتهای مهدی هاشمی، مطالبی را عنوان فرمودند که عمدتاً رد نظرات او بود. لحن حضرت امام در عدم تأیید و نارضایتی از او به حدی آشکار و صریح بود که سبب تعجب همگان و ناراحتی مهدی هاشمی شد. در بخش پایانی جلسه، چند تن از حاضران، به منظور ارائه گزارشی سری از اوضاع کشور، نزد حضرت امام ماندند. من نیز به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه جزء این جمع بودم. حضرت امام فرمودند: «مواظب مهدی هاشمی باشید.»
با پیگیریهای به عمل آمده و آزادی عملی که منتظری به واحد نهضتها با مسئولیت مهدی هاشمی داده بود و حمایتهایی که میکرد اوضاع در قسمتهایی از سپاه به خصوص اصفهان و قهدریجان که جریان مزبور نفوذ داشت بحرانی شد. واحد اطلاعات سپاه در دی ماه 62 از سوی امام مأموریت مییابد که همراه با آیتالله محلاتی مسئول رفع مشکلات سپاه در آن مناطق شود که با ممانعت و مخالفت منتظری روبرو میشود.
با تأکید مجدد حضرت امام این مأموریت انجام گرفته و گزارشهای بعدی حاکی از نقش عمده جریان مهدی هاشمی در این قضایا داشت. مسئول وقت واحد اطلاعات سپاه در اینباره میگوید: «گزارشی را از مسائل اصفهان و از جمله، فعالیتهای جریان مهدی هاشمی ارائه کردیم. حضرت امام پرسیدند: «آیا مهدی هاشمی با آقای منتظری و بیت ایشان هم رفت و آمد دارد؟» ایشان در ادامه جلسه، چنین دستور دادند: «در مورد فعالیت اینها [مهدی هاشمی و جریان او] کنترل داشته باشید و آنها را زیر نظر داشته باشید اینها باید قلع و قمع شوند.»
هشدار کنایهآمیز امام به منتظری
با مشخص شدن ارتباط جریان مهدی هاشمی با بیت منتظری و نفوذ آنها در نظرات قائممقام رهبری، امام خمینی بیش از پیش بر اهمیت این قضیه و خطر آن برای آینده انقلاب تأکید کرده و در پیامی به نمایندگان نخستین دوره مجلس خبرگان در سال 1362 چنین خطری را گوشزد کردند. امام در بخش مهمی از این پیام مینویسند: «باید بدانید که تبهکاران و جنایتپیشگان، بیش از هرکس چشم طمع به شما دوختهاند و اشخاص منحرف نفوذی در بیوت شما، با چهرههای صددرصد اسلامی و انقلابی، ممکن است خدای نخواسته فاجعه به بار آورند و با یک عمل انحرافی، نظام را به انحراف کشانند و با دست شما، به اسلام و جمهوری اسلامی، سیلی زنند. الله، الله در انتخاب اصحاب خود! ...»
هشدارهای خصوصی امام به منتظری
با کشف اولین سرنخها از پرونده مهدی هاشمی و افزایش خطر آنها درباره بیت منتظری، امام، مسئولین و اشخاص مختلفی را برای نجات منتظری به قم فرستادند. از جمله آنها آیتالله طاهری امام جمعه وقت اصفهان بود که در خاطرات خود در اینباره میگوید: «حدود چهار ماه قبل از دستگیری مهدی هاشمی، به خدمت حضرت امام رسیدم و با تأکید ایشان، بر روی نیمکتی که خودشان مینشستند، در کنار ایشان نشستم و مطالب خود را گفتم. خواستم دست ایشان را ببوسم و خداحافظی کنم که ایشان بدون مقدمه فرمودند: «آقای طاهری! دریابید آقای منتظری را؛ این وظیفه شماست.» احساس سنگینی از شنیدن این کلمه مرا به نشستن واداشت، عرض کردم: «وظیفه ما چیست؟» امام فرمودند: «بروید و با ایشان صحبت کنید و بگویید من روی شما، سرمایهگذاری کردهام. اگر میبینید که روحانیون در مقابل شما نمیایستند، به این دلیل است که من هستم و اگر روزی من نباشم، آنها در مقابل شما خواهند ایستاد. لذا شما نباید ضعفی داشته باشید و این مهدی هاشمی بهانهای دست آنها. اینکه شما بگویید من چهار ماه است او را ندیدهام و یا فرستادهام از قول من دعوایش کردهاند، کفایت نمیکند. شما باید اعلامیه بدهید که مهدی هاشمی با من هیچ ارتباطی ندارد و کارهایش مورد تأیید من نیست و رفتوآمد او را به بیت خودتان ممنوع کنید.»
به ملاقات آقای منتظری رفتم و و مطلب را مطرح کردم. آقای منتظری گفت: «خب، حالا تا ببینم.» گفتم : «آقا این امر ولیفقیه است. مگر شما خودتان ولایت فقیه را قبول ندارید و مگر آن را تدریس نکردهاید!؟ و...»
کشف خانه تیمی و آغاز آزمون سخت منتظری
با کشف خانه تیمی متعلق به تیم مهدی هاشمی توسط وزارت اطلاعات در سال 1365 رویارویی مستقیم منتظری با امام خمینی و نظام اسلامی آغاز شد. منتظری که هشدارهای امام و دلسوزان را قبل از آن نادیده گرفته بود وارد آزمون سختی شد. با گزارش مدیرکل ضد جاسوسی اطلاعات از یک خانه تیمی با میزان قابل توجهی سلاح و مواد انفجاری، پرونده مهدی هاشمی پیچیدهتر شد، به طوری که وزیر وقت اطلاعات آغاز عزل منتظری را از آنجا میداند. ریشهری در خاطرات خود میگوید: «طی یک تماس تلفنی با دفتر حضرت امام(ره) ایشان را از ماوقع، آگاه کردم و کسب تکلیف کردم. پس از لحظاتی، حاج احمد آقا، جواب داد که امام میفرماید: «بروید و کلیه موارد غیرقانونی را از آن خانه بیاورید.» این دستور، تا حدی خلاف انتظار بود و در واقع، برکناری آقای منتظری از این نقطه آغاز شد.»
اما منتظری همچنان بر حمایت خود از گروه انحرافی مهدی هاشمی تأکید میکرد. ریشهری در خاطرات خود از این دیدار با تلخی یاد میکند: «خدمت آقای منتظری رسیدیم. در این دیدار ماجرای خانه تیمی مهدی هاشمی و موارد غیرقانونی موجود آن را به تفصیل برای ایشان توضیح دادم. انتظار این بود که ایشان با شنیدن این خبر که گروهی با پول ایشان و با سوءاستفاده از نامشان، پودر سرطانزا، مواد منفجره، تریاک و ... تهیه میکنند تا انقلاب اسلامی را صادر نمایند اندکی تکان بخورد؛ از ما تشکر کند و لااقل به احترام امام که دستور برخورد با این جریان را صادر کرده، سد راه تحقیقات در این زمینه نشود؛ اما بر خلاف انتظار ایشان نه تنها تشکر نکرد، بلکه ما را به شدت توبیخ کرد...»
نصیحت خیرخواهانه امام و جواب گستاخانه منتظری
با افشای برگهایی از تخلفات واحد نهضتها و ممانعت منتظری از پیشروی پرونده و پیگیری اتهامات مهدی هاشمی و یارانش، امام خمینی در 12 مهر 1365 در نامهای خیرخواهانه با عنوان «حجتالاسلام و المسلمین منتظری – فقیه عالیقدر» با اشاره به سوابق مبارزاتی و آبروی علمی وی نوشتند: «با این مقدمه باید عرض کنم این حیثیت واجبالمراعاه به احتمال قوی، بلکه ظن نزدیک به قطع، در معرض خطر است؛ خصوصاً با داشتن مخالفین موثر در حوزه قم، که ممکن است دنبال بهانهای باشند. این خطر بسیار مهم از ناحیه انتساب آقای سید مهدی هاشمی است به شما. من نمیخواهم بگویم که ایشان حقیقتاً مرتکب چیزهایی شدند؛ بلکه میخواهم عرض کنم ایشان متهم به جنایات بسیار، از قبیل قتل، مباشرت یا تسبیباً، و امثال آن میباشند و چنین شخصی، و لو مبرا باشد، ارتباطش موجب شکستن قداست مقام جنابعالی است که بر همه حفظش واجب موکد است.»
امام در ادامه به اعتماد نابجای منتظری به منافقین اشاره کرده و مینویسند: «و آنچه مسلّم است و مایه تاسف، حسن ظن جنابعالی به اعمال و افعال و گفتهها و نوشتههاست که به مجرد وصول به شما ترتیب اثر میدهید و در مجمع عمومی صحبت میکنید و به قوه قضاییه و غیره سفارش میدهید و من از شما، که دوست صمیمی سابق و حال من هستید و مورد علاقه ملت، تقاضا میکنم که با اشخاص صالح آشنا به امور کشور مشورت نمایید، پس از آن ترتیب اثر بدهید، تا خدای نخواسته لطمه به حیثیت شما، که برگشت به حیثیت جمهوری است، نخورد. آزادی بیرویّه چند صد نفر منافق، به دستور هیاتی که با رقت قلب و حسن ظنشان واقع شد، آمار انفجارها و ترورها و دزدیها را بالا برده است. «ترحم بر پلنگ تیز دندان- ستمکاری بود بر گوسفندان.»
همانطور که از لحن نامه امام بر میآید تنها توصیه ایشان عدم ممانعت منتظری از پیگیری پرونده و اعلام برائت از مهدی هاشمی است: «من تاکید میکنم که شما دامن خود را از ارتباط با سید مهدی پاک کنید که این راه بهتر است؛ و الا هیچ عکسالعملی در رسیدگی به امر او از خود نشان ندهید که رسیدگی به امر جنایاتِ مورد اتهام حتمی است. سلامت و توفیق جنابعالی را خواهانم.»
به فاصله پنج روز پس از نامه مشفقانه امام، منتظری در پاسخ، نامه گستاخانهای نوشت که به تعبیر خود «خواب را از چشم امام بگیرد.» درواقع منتظری در این نامه 9 صفحهای جسارتآمیز مطالب انتقاداتی را نسبت به مدیریت کشور و مسئولان نظام مطرح کرد و با تأیید مجدد سید مهدی هاشمی تخلفات او در خصوص واحد نهضتها را به عهده گرفت.
محمدیریشهری در خاطرات خود درباره تعبیر امام از نامه منتظری میگوید: «مدتی پس از ارسال این نامه به امام، من خدمت ایشان رسیدم. امام، ضمن صحبت با اشاره به نامه آقای منتظری فرمودند: «نامه ایشان به من کپی نامه مهدی هاشمی به اوست!»
درخواست امام از منتظری برای شکستن اعتصاب
با دستگیری مهدی هاشمی در 20 مهر ماه 1365، منتظری این بار بطور عملی وارد صحنه شد و با اعتصاب و تعطیلی دیدارهای خود در رسانههای داخلی و خارجی خبرساز شد. بطوری که رادیو بیبیسی در 29 مهر 65 گزارش میدهد: «گزارشهای رسیده از قم حاکی است که به دنبال بازداشت سید مهدی هاشمی، دفتر آیتالله منتظری در قم، چند روز تعطیل بوده و آیتالله منتظری برای اعتراض به این بازداشت، هفته پیش با آیتالله خمینی ملاقات کرد...»
در این میان نه تنها تلاش دلسوزانه بسیاری از مسئولان و علما برای شکستن اعتصاب منتظری به جایی نرسید، بلکه وی به درخواست امام برای شکستن اعتصاب نیز پاسخی جز توهین نداد. حجتالاسلاموالمسلمین سید احمد خمینی در بخشی از نامه خود به منتظری ماجرای دیدار وی و سران قوا با امام را یادآور میشود و آن را چنین شرح میدهد: «امام با کمال بزرگواری شما را خواستند و شما در جلسهای در منزل اینجانب – که سران قوا و نخستوزیر بودند - شرکت کردید. از ابتدا معلوم بود که به شما گفته بودند، که زیر بار هیچ پیشنهادی نروید تا آقا مهدی را آزاد کنند؛ چرا که با همه با خشونت برخورد کردید.
امام در این جلسه با تواضع بسیار از شما خواستند که اعتصاب خود علیه نظام را بشکنید. به شما گفتند: «آیا شما ماها را دشمن خود میدانید؟ یقیناً این را نمیتوانید بگویید.» بعد با حالت بسیار صمیمی و گرم فرمودند: «من از شما خواهش میکنم که این کارها را کنار بگذارید و مشغول کار خود شوید.» قبول نکردید. فرمودند: «من به شما ارادت دارم. من مخلص شما هستم از این مرید و مخلص خود قبول بفرمایید و به کار خود مشغول بشوید.» با کمال خشونت گفتید: «لاَ یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا». در این هنگام من به دوستان نگاه کردم. دیدم همگان از شرم و حیا، سرهایشان را پایین انداختهاند و آقای خامنهای، اشک در چشمانشان بود. آقای رفسنجانی و من، در جلو امام به شما گفتیم که شما قائل به ولایت فقیه هستید و به قول خودتان هفتصد صفحه پیرامون آن مطلب نوشتهاید(البته تا آن موقع)، چرا گوش به حرف امام نمیدهید؟ باز همان جمله: «لاَ یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً...» را به زبان آوردید و امام با خونسری به شما نگاه میکردند.»
آخرین تلاشهای امام برای هدایت منتظری
پس از قضایای مربوط به پرونده مهدی هاشمی و اعدام وی، امام خمینی همچنان به هدایت منتظری امید داشته و برای حفظ وجهه حوزوی او تلاش میکرد تا شاید گشایشی در فعالیتها و تصمیمات منتظری صورت گیرد. یکی از مهمترین آنها دیدار امام با سید هادی هاشمی داماد منتظری بود. سید هادی که روزی با دستور خود امام به سمنان تبعید شد در 27 مهرماه 1367 به دیدار امام رفته و امام باز هم توصیههای کارگشایی درباره آینده منتظری میکند.
منتظری خود در کتاب خاطراتش درباره آن دیدار میگوید: «به دعوت آقای حاج سید احمد خمینی، در تاریخ 27 مهرماه 1367 آقای سید هادی هاشمی با مرحوم امام ملاقات میکند و معظمله پس از تعارفات متداوله و استفسار از حال من و ابلاغ سلام، مطالبی را میفرمایند که من آن را، عیناً، از بولتن کمیته انقلاب اسلامی که گزارش این دیدار را نقل کرده بود میخوانم. ایشان میفرمایند: «ایشان انشاالله از مراجع بزرگ و از آنجا که امروز قدرت تدریس هم دارند مفید فایده هستند. روی این جهت، آقای منتظری برای مرجعیت باید حفظ شوند و صدمهای به ایشان وارد نشود. من احساس میکنم دستهایی در غیرمعممین نظیر نهضت آزادی و بیشتر در معممین هست که میخواهند مرجعیت آقای منتظری صدمه بخورد و ایشان ملکوک شوند و باید نگذاشت اینها چنین کاری بکنند. در بین معممین، افرادی هستند که حسادت میورزند و روی آقای منتظری و مرجعیت ایشان حساسیت دارند. شما در بیت آقای منتظری هستید. باید نگذارید اینگونه افراد به مرجعیت ایشان صدمهای بزنند و موجب ناراحتی بشوند؛ چرا که شکی نیست که اینگونه افراد به آینده ایشان ضربه میزنند.»
تیر خلاص منتظری بر پیکره سیاسی خود
با گذشت از فراز و نشیبهای چند ساله پرونده مهدی هاشمی، حمایت منتظری از وی و قاطعیت امام در برخورد با او و تلاش امام برای حفظ وجهه دینی و حوزوی منتظری، قائممقام وقت رهبری با سخنرانی خود در 22 بهمن 67 تیر خلاص را بر پیکره سیاسی خود زد. منتظری در سخنرانی خود در ده سالگی پیروزی انقلاب اسلامی در نطقی تعجببرانگیز دستاوردهای انقلاب اسلامی را زیر سؤال برد و با متهم کردن مسئولان نظام و شخص امام و مطرح کردن مسائل خلاف واقعی پیرامون جنگ و ... خوراک تبلیغاتی دشمنان را فراهم کرد. از این رو سخنان نفرتآلود وی با واکنش صریح امام خمینی مواجه شد.
امام که همه راههای هدایت منتظری را بسته میدید در پیام خود در 3 اسفند 1367 مطالب مهمی را خطاب به روحانیون و طلاب مطرح کردند و بدون نام بردن از منتظری پاسخهای محکمی به شبهات مطرح شده دادند. ایشان در بخشی از این پیام آوردهاند: «من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت میخواهم و از خداوند میخواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم... نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهار نظرها و ابراز عقیدهها به گونهای غلط عمل کنیم که حزبالله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولیاش عدول میکند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمیشود!؟ تاخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مامور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مامور به نتیجه.»
امام در قسمت مهم دیگری اشاره میکنند: «من به طلاب عزیز هشدار میدهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانینماها و مقدسمآبها باشند، از تجربه تلخ روی کار آمدن انقلابینماها و به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکردهاند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهای بیمورد و سادهاندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهای کلیدی و سرنوشتساز نظام شود.»
امام خمینی آنچنان از تحلیلهای منتظری و سخنان او برآشفته شدند که در نوروز 68 نیز در پیامی خطاب به مهاجران جنگ تحمیلی به ادعاهای واهی منتظری پاسخ گفتند. در بخشی از این پیام آمده است: «امروز غرب و شرق به خوبی میدانند که تنها نیرویی که میتواند آنان را از صحنه خارج کند، اسلام است. آنها در این ده سال انقلاب اسلامی ایران ضربات سختی از اسلام خوردهاند و تصمیم گرفتهاند که به هر وسیله ممکن آن را در ایران که مرکز اسلام ناب محمدی است نابود کنند. اگر بتوانند با نیروی نظامی، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانه کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملی خویش و اگر هیچ کدام از اینها نشد، ایادی خودفروخته خود از منافقین و لیبرالها و بیدینها را که کشتن روحانیون و افراد بیگناه برایشان چون آب خوردن است و در منازل و مراکز ادارات نفوذ میدهند که شاید به مقاصد شوم خود برسند. و نفوذیها بارها اعلام کردهاند که حرف خود را از دهان سادهاندیشان موجّه میزنند.
من بارها اعلام کردهام که با هیچ کس در هر مرتبهای که باشد عقد اخوت نبستهام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزبالله اصل خدشهناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است. ما باید مدافع افرادی باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پروندههای همکاری آنان با امریکا از لانه جاسوسی بیرون آمد. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ. کسانی که از منافقین و لیبرالها دفاع میکنند، پیش ملت عزیز و شهید داده ما راهی ندارند. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوی دیگران شدهاند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچگونه گذشتی طرد خواهند کرد...»
عزل منتظری از قائممقامی رهبری
پیامهای عتابآمیز امام حاوی نکات مهمی درباره حوادثی بود که در آینده نزدیک رخ میداد. منتظری در خاطرات خود میگوید: «من وقتی این قبیل نامهها و لحتن تند امام را دیدم فهمیدم به زودی تصمیماتی درباره من گرفته خواهد شد و برای اینکه بعضی شبهات را از ذهن امام برطرف کرده باشم و چنانکه امام تصمیمی دارند، این کار را راحت انجام دهند، دو نامه برای امام نوشتم که نامه اول را آقای قاضیخرمآبادی مانع شد بفرستم و فقط نامه دوم را برای امام ارسال کردم.»
در واقع نامههای بعدی منتظری برخلاف آنچه که ادعا میکند بیشتر عذر بدتر از گناه بود و بدین ترتیب تصمیم امام برای عزل منتظری از قائممقامی رهبری قطعی میشود و نهایتا در 6 فروردین 1368 نامه حساس و تاریخی را مینویسند که آینده نظام اسلامی را از بحرانهای خطرناک نجات میدهد:
«بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم میدانم؛ خدا را در نظر میگیرم و مسائلی را گوشزد میکنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبت ها و موضعگیری هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکتهشده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آن ها نمیدیدم. مثلًا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید.
در مسئله مهدی هاشمیِ قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید. از قضایای مثلِ قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حالِ بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که پول برای شما میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد الله از این پس شما مسئله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود میدانید- که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند- با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم دیگر خود دانید:
1- سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال ها نریزد.
2- از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3- دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4- نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان- روحی له الفداء- و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. والله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. والله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سرِ درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشمپوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند. از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست.
والسلام. یکشنبه 6/ 1/ 68روحالله الموسویالخمینی»
گریه امام خمینی در ماجرای عزل منتظری
رویارویی منتظری با امام و انقلاب و ماجرای عزل او آنچنان فشارهای روحی بر امام وارد کرد که ایشان به فاصله کوتاهی از این جریان دار فانی را وداع گفتند. سید رحیم میریان از اعضای بیت امام خمینی در آن روزها در خاطرات خود از علل فوت امام اینچنین میگوید: «والله من فکر میکنم بعد از جریان همان قطعنامه که آقا فرمود این جام زهر را من خوردم شاید واقعاً همین بوده، این یک طرف قضیه بوده، یک طرف هم آن جریانات قم و جریان برکناری آقای منتظری بود. خوب واقعاً این ضربه بزرگی بود. چون امام چندین بار در آن روزی که میخواست این برنامه را پیاده کند گریه کرد. آقا ناراحت بودند از این کاری که میخواهد بشود اما خوب چون اسلام در میان بود و خطر برای اسلام بود و انقلاب اسلامی، دیگر امام چارهای نداشتند. کما اینکه شب قبل هم به یکی از نوهها، گفته بودند که اتفاقی میخواهد بیفتد که دوست و دشمن را ناراحت می کند و خیلی ناراحت کننده است اما نگفته بودند که چه اتفاقی؟ تا روزی که برنامه آقای منتظری شد.
دیگر از آن روز هم ایشان اصلاً صحبت نکردند. حتی در حسینیه که میآمدند صحبت نمیکردند یا دیگر همهاش پیام بود و واقعاً این شاید اثر اصلیاش این باشد یعنی که آقا را در مدت یک ماه بیاید این زخم پیدا بشود و آن زخمی هم که این رقم باشد که دکترها تشخیص بدهند که این عمل بشود. آقا سالهای سال زنده است و از فوت آقا جلوگیری میشود، نه اینکه شاید خدا نخواست و خودش از خدا بارها تقاضا کرده بود. یک شب یادم است که آقا فرمود ای خدا دیگر حالا مرگ مرا بده، این کنایه از آن است که خودش از خدا خواسته بود دیگر و خدا هم اجابت کرده بود، این مریضیاش به گفته آقایان دکترها شاید نادر بوده است و اینکه پس از مدت کوتاهی آن هم منجر به فوت آقا بشود.»