سید عباس عراقچی معاون سیاسی دستگاه دیپلماسی کشورمان متولد سال 1341 است. وی مدرک لیسانس خود را در رشته روابط بینالملل از دانشگاه تهران اخذ کرده و از همین دانشگاه در رشته علوم سیاسی و در مقطع فوق لیسانس ادامه تحصیل داد. عراقچی سپس به انگلستان رفت و از دانشگاه کنت دکترای خود را در رشته اندیشههای سیاسی دریافت کرد. عراقچی که به زبان انگلیسی و عربی تسلط دارد سفیر ایران در توکیو بوده است. وی از نیمه دوم سال 2011 و پس از بازگشت از توکیو به سمت معاون وزارت امور خارجه در امور آسیا و اقیانوسیه منصوب شد. عراقچی همچنین سخنگو وزارت امور خارجه هم بوده است. معاون سیاسی وزرات خارجه میگوید: در حوزه دیپلماسی سعی میکنیم دیپلمات انقلابی باشیم، یعنی دیپلماتی که در عین رعایت مقتضیات مربوط به روابط دیپلماتیک و در عین حال که ماموریت خودمان را در پیگیری منافع ملی و امنیت ملی و حیثیت ملی دنبال میکنیم، خصوصیات یک انقلابی را هم فراموش نکنیم. مشروح گفتوگوی عراقچی با سالنامه مثلث را میخوانید.
**آقای عراقچی! رهبری فرمودند که من دیپلمات نیستم، اما انقلابی هستم. شما دیپلمات هستید و طبیعتا چون در جمهوری اسلامی مشغول خدمت هستید، حتما باید انقلابی هم باشید. چگونه میشود یک دیپلمات انقلابی بود؟
در حوزه دیپلماتیک سعی میکنیم دیپلمات انقلابی باشیم
آن تعبیری که حضرت آقا یک بار فرمودند، خیلی زیبا بود؛ اینکه من یک انقلابی هستم و دیپلمات نیستم. البته در آن زمینهای که ایشان صحبت میفرمودند، چون میخواستند یک پیامی را خیلی سریع و قاطع بفرمایند و اینکه کسی سوء برداشت نکند که آقا مثلا در چارچوب خاصی صحبت میکنند و یا به قول دوستان دیپلماتیک صحبت میکنند؛ یعنی یک چیزی میگویند و منظورشان چیز دیگری است، این شبهه را چون ایشان میخواستند پیش نیاید، خیلی صریح فرمودند که وقتی من صحبت میکنم، من دیپلمات نیستم که فکر کنید دیپلماتیک صحبت میکنم. من یک انقلابی هستم، بنابراین حرفم صریح و قاطع و روشن است، حرفم دو پهلو نیست.
در حوزه دیپلماسی هم ما سعی میکنیم دیپلمات انقلابی باشیم، یعنی دیپلماتی که در عین رعایت مقتضیات مربوط به روابط دیپلماتیک و در عین حال که ماموریت خودمان را در پیگیری منافع ملی و امنیت ملی و حیثیت ملی دنبال میکنیم، خصوصیات یک انقلابی را هم فراموش نکنیم. جایی که باید از منافع، آرمانها و ارزشهای کشور دفاع شود، دیگر ملاحظات دیپلماتیک نباید باشد، ولی در خیلی از تاکتیکهای کاری، شیوههای رفتاری، طبیعتا اقتضائات دیپلماتیک باید رعایت شود. جمع بین این دو مقداری در ظاهر شاید مشکل باشد، ولی در باطن فکر میکنم ما توانستیم به خوبی عمل کنیم. تلاش ما در وزارت امور خارجه این است که یک دیپلمات انقلابی باشیم، به این معنا که در دفاع و پیشبرد آرمانهای جمهوری اسلامی ایران، ارزشها و اصول اسلامی، اصول حاکم بر جمهوری اسلامی یک انقلابی هستیم، هیچ تعارفی با کسی نداریم، هیچ ملاحظهای هم با کسی نداریم ولی در پیشبرد اهداف ممکن است از روشها و ابتکارات دیپلماتیک در جار خود استفاده کنیم.
**یک نکته مهم که در چتد سال از زمان تغییر دولت به وجود آمده، اعتمادی است که حضرت آقا به دیپلماتها و وزارتخارجه دارند، یعنی یک پرونده بسیار مهم مثل هستهای را از جایی که قبلا بود و به وزارتخارجه منتقل میکنند. از همان ابتدایی که این کار با نظر حضرت آقا اتفاق افتاد، تا همین امروز هم دست حمایتیشان را از روی دیپلماتها برنداشتند. در طول مذاکرات حتی زمانی که انتقادها شدید میشد ایشان کنار دیپلماتها میایستاد و از آنها دفاع میکرد. این اعتماد به دیپلماتها از کجا پدید آمده است؟
* مذاکرات هستهای را با وفاداری کامل نیست به دستورالعملهایی که به ما داده شده بود، دنبال کردیم
کاملا حق با شماست. شاید تعابیر که حضرت آقا در مورد آقای دکتر ظریف و همکارانشان و به طور مشخص در مورد تیم مذاکره کنندههستهای به کار بردند، بیسابقه است، بیسابقه از نظر تعداد دفعاتش، ممکن است تعابیر بهتر و محکمتری در مورد دیگرانی به کار برده باشند که بردهاند، ولی شاید هیچ موردی حداقل در ذهن من نیست که این قدر به دفعات متعدد و در زمانهای مختلف این ابزار اعتماد را کرده و تکرار کرده باشند. امین بودن، مورد اعتماد بودن، گاهی هم دیگر خیلی ما را خجالتزده کردند و صفاتی مثل شجاعبودن و غیور بودن را در زمانهای مختلف تکرار کردند. این اعتماد حتما براساس شیوه رفتاری وزارت امور خارجه و رفتار خود افراد؛ از خود وزیر تا تیم مذاکره کننده و بقیه همکارانمان شکل گرفته است، من به جرات ادعا میکنم که ما در طول مذاکرات هستهای، مذاکرات را با وفاداری کامل نسبت به دستورالعملهایی که به ما داده شده بود، دنبال کردیم. با صداقت و صراحت کامل، تمامی جزئیات مذاکرات را هم منعکس کردیم.
حتما شما قبول میکنید که اعتماد روی هوا ایجاد نمیشود، براساس یکسری شواهد، مدارک و یکسری رفتارها به مرور زمان ایجاد میشود. از جزئیات مذاکرات هیچ چیزی نبوده که گزارش نکرده باشیم. حتی چیزهایی که به ضرر تیم مذاکره کننده بود؛ جایی مثلا حرفی زدیم که نباید میزدیم، آن را هم منعکس کردیم. مدیران عالی کشور باید در جریان جزئیات مذاکرات قرار میگرفتند و ما هیچ کوتاهیای نکردیم و هیچ چیزی کم نگذاشتیم، با صداقت و صراحت کامل. همه چیز را راحت گزارش کردیم و عیناً طبق دستورالعملهایی که به ما داده شده بود، رفتار کردیم. حتی جاهایی که دستورالعملهایمان را نمیتوانستیم اجرا کنیم، نیامدیم مثلا صحنهسازی کنیم یا توجیه کنیم؛ صراحتا گفتیم این دستورالعمل مثلا اجرایی نیست، یا ما نتوانستیم محقق کنیم. نتیجه آن بود که گاهی دستورالعملها عوض میشد، گاهی هم به ما گفتند همین که هست پایداری کنید تا به نتیجه برسید.
از سوی دیگر تمامی جزئیات حرکت تیم مذاکره کننده هستهای تحت نظارت و موشکافی نهادهای مسئول حفاظتی در کشور قرار داشته است؛ کاملا هم به حق و منطقی بوده و ما هم میدانستم و پذیرفته بودیم که در این مسئولیت مهمی کمه به عهده ما گذاشته شده است، به طور طبیعی نظام باید مراقب باشد که هیچ گزندی از ناحیه دیگران به ما نرسد، هیچ طمعی از طرف هیچ کسی صورت نگیرد و خلاصه نظام باید مراقبت کند این ماموری که در صحنه فرستاده، آیا وظیفهاش را خوب انجام میدهد یا نمیدهد. بنابراین این طور نیست که فقط گزارشات خود ما بوده باشد. گزارش کسانی که بر ما نظارت داشتند هم بوده است، البته ما نمیدانیم که آنها چه گزارشاتی در خصوص ما دادهاند، ولی حتما گزارشاتی که دادهاند، کمک کرده به اعتمادی که در حضرت آقا ایجاد شده است. به هر حال به نظر من اعتماد اگر شکل گرفته، بر اساس نوع رفتار خودمان و به دلیل مراقبتهایی که از ما صورت گرفته بود، ایشان را به جمع بندی رسانده است.
**فرمایشات حضرت آقا در مورد تیم مذاکره کننده جدای از آن کارکرد داخلی که داشته، فشار را تحت تاثیر قرار داده و میدان را برای شما بازتر کرد که بتوانید کارهایتان را راحتتر انجام دهید، اما این طبیعتا بازخورد خارجی هم داشته و روی کار شما هم موثر بوده است. آن موقع که مذاکره میکردید، وقتی که ایشان این فرمایشات را داشتند، چقدر رفرنسش را در طرف مقابل میدیدید؟
بازتابش در این بود که طرف مقابل اعتماد کند با ما مذاکره کند. شما با کسی مذاکره میکنید که در قدم اول مطمئن شوید از طرف کشور خودش ماموریت و اختیار دارد که مذاکره میکند. این نکتهای بود که به نظرم حضرت آقا خیلی روی آن دقت داشتند که با حمایتی که از تیم میکنند، این پیام را بدهند که اینها ماموریت مستقیم از طرف کل کشور دارند. حرفشان حرف نظام است و بنابراین با قدرت بتوانند مذاکره کنند. این را ما در عمل شاهد بودیم و بنابراین هیچ وقت ما از این منظر نسبت به اختیارات تیم تردید ایجاد شود دچار مشکل نشدیم.
**به طور کلی نگاه آقا به برجام از ابتدا تا انتها چگونه بود؟
به نظرم ایشان خودشان همان اوایل نگاهشان را خیلی روشن فرموده بودند که مذاکرات هستهای یک نرمش قهرمانانه است. این عبارت خیلی کلیدی بود. روی آن هم باید به اندازه کافی دقت شود که نرمش قهرمانانه اصلا یعنی چه؟ خود ایشان در مثالهایی که زدند منظورشان را از نرمش قهرمانانه روشن کردند. یک مثالی که ایشان استفاده کردند این بود که نرمش قهرمانانه یعنی مانند کشتیگیری که در یک فنی مثلا گیر میافتد، خب این اگر در همان حالتی که گیر افتاده، بماند و ابتکاری نداشته باشد، ممکن است در یک نقطهای منجر به ضربه فنی شود و کشتی را ببازد. بنابراین در این شرایط حاد و خاص باید یک نرمش به بدن خودش بدهد، یک انعطافی بدهد که بتواند از این شرایط سخت خارج و سرپا شود. سرپا شود که دوباره کشتی بگیرد و کشتی را ادامه دهد، نه اینکه از اَن شرایط خارج شود و بعد برود خانهاش و کشتی را ببازد! نه، تعبیر ایشان این بود که ما میخواهیم این کشتیگیر دوباره سرپا شود تا بتواند کشتی را ادامه داده و نهایتا پیروز شود.
جمهوری اسلامی بر اثر تحریمها و فشارهایی که آمده بود، در شرایط سختی قرار داشت و این را نمیشود انکار کرد. در شورای امنیت هم تحت فصل 7 گرفتار شده بودیم، تحت تحریمهای بیسابقه و گسترده یک جانبه آمریکا و اروپا هم بودیم؛ خیلی از کشورهای دیگر هم به این تحریمهای یکجانبه ملحق شده بودند. یعنی یک نظام تحریم بسیار سنگینی را علیه ما برقرار کرده بودند و خلاصه در یک گردنه سخت تاریخی قرار داشتیم که باید این گردنه را به سلامت طی میکردیم. خواستههای ما هم روشن بود. باید حق مسلم هستهای کشور تثبیت میشد و ترحیمها هم برداشته میشد.
در اینجا ایشان اجازه آن نرمش قهرمانانه را داد که ما بتوانیم کشور را از این وضعیت سخت خارج کنیم. پرونده سنگین اتهامی PMD را ببندیم. دوباره سرپا شویم و بتوانیم به آن مبارزه بیامان علیه نظام سلطه ادامه دهیم و اعتقاد من برجام این کار را کرد. یعنی برجام جمهوری اسلامی دوباره برای مبارزه فرصت و نیرو داد، کسی نمیتواند این را منکر شود. به اعتقاد من برجام کشور را دوباره در عرصه نبرد سرپا کرد، حقوق هستهای ما را تثبیت کرد، قطعنامههای شورای امنیت را کنار زد و تحریمهای هستهای که تحریمهای اصلی علیه ما بودند مثل تحریم نفت، حمل و نقل و خیل از چیزهای دیگر را مرتفع کرد. البته دشمنی آمریکا و بدعهدیهایش هم سر جایش است. مسلما قرار نبوده که برجام در نگاه آقا و ما که مذاکره میکردیم، به پیمان استراتژیک دوستی و مودت بین ما و آمریکا منجر شود! اصلا هدف ما از برجام این نبوده است، شاید کسانی نگاهشان به مذاکرات هستهای و برجام یک ناگه راهبردی بوده باش ولی به اعتقاد من نگاه حضرت آقا یک نگاه عملیاتی و تاکتیکی بوده است.
قرار نبود که مذاکرات هستهای منجر به تغییرات راهبردی در روابط ما با آمریکا یا غرب شود، بلکه هدف خارج کردن کشور از بعضی مشکلات و فشارها و نیز تحمیل خواستههای هستهای ما به طرف مقابل بود. من جدا فکر میکنم هدایت حضرت آقا در امر مذاکرات بسیار هوشمندانه بود. ما به اهداف عملیاتی خود رسیدیم و در عین حال تمامی اهداف انقلاب، از جمله مقابله با نظام سلطه و زورگوییهای آمریکا سرجای خود هستند. جالب اینکه تلقی خود آمریکاییها هم این است که جمهوری اسلامی ایران بعد از برجام قویتر و مقتدرتر شده است. من این را یک جا گفتم، دوستان فکر کردند که من میگویم جمهوری اسلامی به خاطر برجام قویتر شده و بنابراین انتقاد کردند. نه، عرض بنده این است که جمهوری اسلامی در دو سال گذشته و بعد از اجرای برجام قویتر و مقتدرتر شده است. چقدر برجام در این اقتدار و قدرت جمهوری اسلامی نقش داشته، ممکن است محل بحث باشد.
*نمیگویم وضعیت اقتصادی بعد از برجام خیلی خوب شده
یعنی بنده بگویم مثلا فلان درصد نقش داشته، دوستان دیگری بگویند نه، کمتر داشته یا بیشتر داشته و در این جهت ممکن است باهم مناقشه کنیم. ولی در اینکه بعد از برجام و در این دو سالی که برجام اجرا میشود، جمهوری اسلامی ایران در منطقه و در سطح بینالمللی در موقعیت بسیار بالاتری قرار دارد تردیدی وجود ندارد. علتش چیست را کاری نداریم و جداگانه باید بحث کنیم. اما یک نکته مهم وجود دارد که این جمهوری اسلامی قوی و مقتدر را آمریکا میخواهد در منطقه مهار کند، میخواهد وزنههای سنگین تحریم مثل تحریم نفت را دوباره به دست و پای جمهوری اسلامی آویزان کند، اما برجام نمیگذارد. مخالفتهایی که آقای ترامپ میکند و میگوید برجام بدترین توافق است، بدین علت است که میگویند بعد از برجام ایران قویتر شده، ما میخواهیم مهارش کنیم، برجام نمیگذارد. میخواهیم دوباره تحریمها در برقرار کنیم، میخواهیم کشتیهایش را دوباره قفل کنیم، برجام نمیگذارد. میخواهیم نفتکشهایش را قفل کنیم، برجام نمیگذارد.
نمیگویم وضعیت اقتصادی بعد از برجام خیلی خوب شده، نه، ولی به هرحال بعضی از محدودیتهای جدی علیه جمهوری اسلامی مرتفع شده و شرایط با پیش از برجام قابل مقایسه نیست؛ آنجایی که گیر افتاده بود آن کشتیگیر، الان درآمده و دوباره سرپا شده و مبارزه میکند. این طور نیست که مبارزهاش هم آسان باشد، مبارزه سختی است. این مسیری است که ما بعد از مذاکرات هستهای و برجام طی کردهایم و به اعتقاد بنده در طول این مسیر، مدیریت عالی و هوشمندانه حضرت آقا مشخص و بارز است. من یک نکتهای را هم اینجا مشخص کنم، چون فکر میکنم خیلی ضروری است. در اینکه نقش حضرت آقا در مدیریت مذاکرات هستهای چطور بوده است، ما نه باید به افراط برویم و نه به تفریط. ایشان حکم یک فرمانده عالی را داشتند که اصول و خطوط نبرد را مشخص میکند، ولی در صحنه در جزئیات کار سربازها و نیروهای مسلحی که هستند، دخالت نمیکند. ایشان حتی یک بار این عبارات را در سخنان خود فرمودند با این مضمون که من در جزئیات دخالت نمیکنم، ولی بر اصول کلی، خطوط قرمز و چارچوبهای کلی نظارت دارم.
طبیعی است که نباید به افراط برویم و هر جزئیات و هر کلمهای را در برجام یا هر جای دیگری در سیاست خارجی بگوییم این مسئولیتش با آقا است. قطعا اینگونه نیست. از سوی دیگر نباید به تفریط هم برویم و بگوییم ایشان هیچ نقشی نداشتهاند. این به معنای تضعیف نقش رهبری حضرت آقا و نادیده گرفتن نقش رهبری است. رهبری که ما میشناسیم و در عمل هم از حضرت آقا دیدهایم، یک رهبر بسیار هوشمند، بیدار و در صحنه است. ایشان در مذاکرات هستهای گاهی اوقات مسائل فنی را هم گوشزد میکردند، مثلا سخن از "سو" گفتند و اینکه میزان "سو" تولیدی سانتریفیوژها چقدر باید باشد، یا جایی در مورد الیاف کربن سخن گفتند. یعنی تا این حد مسلط هستند. به نظرم باید واقعبینانه نگاه کنیم. حضرت آقا مدیریت کلان و رهبری کلان خودشان را داشتند. خطوط اصلی و چارچوبها را روشن کردند و در صورت لزوم وارد برخی مسائل فنی هم شدند. ایشان از ابتدا عدم خوشبینی خودشان را به طرف مقابل ابراز داشتند.
*مذاکرات هستهای به هیچوجه برمبنای خوشبینی صورت نگرفت
الان هم ثابت شده که ما در هیچ شرایطی نباید خوشبین باشیم. در اثر همین رهنمود ایشان که کل مذاکرات براساس بدبینی صورت گرفت. این را آقای ظریف یکی، دو جا گفته من هم میخواهم تاکید کنم که اصلا مذاکرات هستهای به هیچوجه برمبنای خوشبینی صورت نگرفت. ایشان نگرانیها و بدبینی خودشان را اظهار میکردند، سیاستهای آمریکا و طرف مقابل را تبیین و باز میکردند و در عین حال تیم مذاکره کننده را هم حمایت میکردند. باب انتقاد را هم در مورد مذاکرات باز گذاشتند اما تاکید بر منصفانه بودن انتقادات هم داشتند. حتی یک بار خطاب به منتقدان گفتند آن کسانی که انتقاد میکنند، خیلی خوب است، باید بکنید ولی منصفانه این کار را بکنید، بروید بالای آن دایو 5 یا 10 متری و از آنجا به آب نگاه کنید بعد ایراد بگیرید این کسی که میخواهد بپرد، زانویش کج بود یا راست بود. بنابراین هم حمایت میکردند ما را، هم ما را هل میدادند به جلو و روحیه میدادند. هم نظارت میکردند، هم کسانی را برای نظارت گمارده بودند. هم روز محتوا اشراف داشتند و خطوط قرمز را تعیین میکردند، هم در عین حال در جزئیات دخالت نمیکردند. این را هم بگویم که برجام یک متن صددرصد مورد پسند ما نیست و نمیتواند هم باشد. روشن است که اقلا 50 درصد برجام مورد خواست ما نیست، چرا؟ چون بده و بستان است.
کسانی که میآیند به برجام ایراد میگیرند؛ از صفحه فلان، پاورقی شماره فلان یک کلمه در میآورند و میگویند آقای عراقچی جواب این را بده، میگویم آقا بیایید پیش من، خودم بیشتر به شما بگویم چه ایراداتی دارد. طرف مقابل هم دستاوردهایی داشته و همه دستاوردهای او در برجام از نظر ما ایرادات برجام است. طبیعی هم هست مگر میشود که در یک بده و بستان، بده ما صفر و بستان ما صد باشد؟ در چنین صورتی اصلا هیچ توافقی در هیچ کجا انجام نمیشود. حتما برجام قسمتهایی دارد که مورد علاقه ما نیست حتما نقاط ضعفی دارد که مطلوب ما نیست، ولی به هرحال در یک بده و بستان اجتنابناپذیر است. میخواهم بگویم اگر بدون افراط و تفریط و خیلی منصفانه نگاه کنیم، به اعتقاد من مقام معظم رهبری با مدیریت کاملا داهیانه و هوشمندانهای که در سطح عالی انجام دادند، کشور را از آن گردنه سخت به سلامت عبور دادند. در این عبور، برنامه هستهای کشور و حقوق هستهای ملت ایران تثبیت شد و صراحتا به تائید شورای امنیت رسید که ایران، غنیسازی اورانیوم انجام دهد. این مذاکرات اخیری که بین آمریکا و عربستان میگذرد را دنبال کنید.
الان عربستان میگوید هرچه که به دشمنان خودتان دادید، به من که دوستتان هستم هم باید بدهید. در برجام حقوق ایران تثبیت شد، کشور از فصل هفت شورای امنیت خارج شد، تحریمهای سنگین نفتی و بانکی و غیره برداشته شد، کشور دوباره سرپا شده و در عین حال هیچیک از اصول سیاسی و انقلابی نظام هم قربانی نشده و جمهوری اسلامی با قوت در مسیر تحقق همه آرمانهای خودش دارد ادامه میدهد: مقابلهاش با نظام سلطه ادامه دارد، اقتدار منطقهایاش بیشتر شده و گسترش پیدا کرده است. اگر دوستان ما از این پیچ و خمهای داخل برجا خودشان را خلاص کنند و پهپاد فکری خود را دربیاورند یک مقداری بالاتر و از آنجا به صحنه نگاه کنند، میبینند که اتفاقا جمهوری اسلامی در اوج اقتدار خودش قرار دارد و اصلا این طور نیست که دچار نقصان یا ضعف شده باشد. نمیدانم بعضیها چه علاقهای دارند جمهوری اسلامی را تحقیر کنند. اگر تصور کنند وزیر خارجه جمهوری اسلامی تحقیر شده است، اینها ذوق میکنند و در بوق و کرنا میدمند. چرا سعی میکنند وانمود کنند جمهوری اسلامی تحقیر میشود و از این کار خود لذت میبرند؟
**احتمالا منظورتان همین ماجرای استقبال از آقای ظریف در کرواسی است که فیلم ناقصی از آن منتشر شد.
*ماجرای شیطنت شرکت سوخت رسانی در فرودگاه مونیخ نسبت به هواپیمای حامل ظریف
بله! دو مقام ارشد به استقبال آمدهاند اما فیلم را تقطیع میکنند که بگویند کسی نیامده بود. یا بحث سوخت هواپیمای آقای ظریف در سفر به مونیخ. آقای ظریف صبح رسیده مونیخ، عصر هم پرواز کرده رفته مسکو. در این فاصله شرکت سوخت رسان در فرودگاه مونیخ نسبت به هواپیما تردید کرده که آیا این هواپیما در لیست تحریم هست یا نیست؟ چون تحریمهای غیر هستهای همان طور که میدانید، هنوز سرجایش است. ما در آنجا اگر میخواستیم با آن شرکت وارد بحث شویم که آقا اشتباه میکنی، یا برویم یک شرکت جایگزین پیدا کنیم؛ طول میکشید. دولت آلمان بلافاصله وارد شده، از ارتش خودش سوخت گرفته، داده به هواپیما، هواپیما بدون اینکه حتی پنج دقیقه تاخیر داشته باشد، بلند شده و رفته است. این اولا باعث عزت است یا تحقیر؟ اگر برجام نبود، این طوری میشد؟ در شرایط تحریم اگر یادتان باشد یک جا رفتند، هواپیمای وزیر خارجه را به دلیل تحریم سوخت ندادند و وزیر خارجه ما مجبور شد با هواپیمای مسافربری برگردد.
حالا به خاطر برجام، یک شرکت خصوصی هم که دچار تردید میشود، دولت آلمان بلافاصله وارد عمل میشود و از ارتش خودش سوخت میگیرد و به هواپیما میدهد. آیا این باعث تحقیر است ما مدام کاریکاتور بکشیم که وزیر خارجه با چهار لیتری دنبال بنزین میگردد؟ آیا این نقطه ضعفی برای برجام است؟ الان روزانه هواپیماهای جمهوری اسلامی به پایتختها و شهرهای اروپایی پرواز میکنند و برمیگردند و در همان جا هم همه آنها سوخت میگیرند. چرا این را نمیگویند؟ چرا نمیگویند بعد از برجام چند مقصد جدید در اروپا اضافه شده که خطوط هوایی ایران به آنها پرواز میکنند؟ همین ماهان که هنوز در لیست تحریم آمریکا است، چند مقصد جدید بعد از برجام در اروپا ایجاد کرد؟
هواپیماهای وزیر خارجه، هواپیماهای رئیس جمهور هر کجا رفتهاند، با احترام رفتهاند و برگشتهاند. حالا یک جا مثلا یک مشکلی پیش آمده، ما باید بیاییم تیتر اول روزنامههایمان بکنیم که وزیر خارجه جمهوری اسلامی تحقیر شد؛ این ذوق کردن دارد؟ این خوشحال شدن دارد؟ چند وقت پیش یکی از مقامات درجه اول یکی از کشورهای اروپایی بنا داشت به یک کشور دیگر برود و از روی فضای جمهوری اسلامی باید رد میشد. معمول است که از قبل مجوزهای پروازی میگیرند. در این مجوز پروازی نمیدانم چه اشتباهی شده بود که وقتی هواپیما وارد شد، برج مراقبت ما به او اجازه نداد و گفت مجوزت ایراد دارد و نمیتوانی بیایی. هرچه اصرار کردند و فایده نداشت و نهایتا آن هواپیما مجبور شد برگردد و برود از یک مسیر دیگر دور بزند و برود. این موضوع باعث ناراحنی بین آنها و ما شد ولی هیچ روزنامهای در آن کشور نیامد بگوید رئیس جمهور من را تحقیر کردند، اصلا پخش نکردند اینطور اشتباهات طبیعی است و در کار پیش میآید اصلا لزومی ندارد که به خاطر اهداف جناحی و اهداف خاص گروهی بیایند جمهوری اسلامی را تخریب کنند. آنهایی که بیشترین شعار ضد آمریکایی را میدهند کافی است یک مقام آمریکایی ادعای سراسر کذبی بکند که مثلا حاکی از برتری آنها بر جمهوری اسلامی باشد، بلافاصله آن را تیتر اول میکنند اصرار دارند ثابت کنند آمریکا سر ایران کلاه گذاشته است.
**حضرت آقا در سیاست خارجی طبعا یکی از رهبران قدرتمند منطقه هستند و این چیزی نیست که ما بگوییم، از آن طرف هم میگویند و در مذاکرات، بالاخره شما خیلی با طرف مقابل حرف میزدید نگاه و تصویرشان از رهبر انقلاب چه بود، مثلا راجع به ایشان چه فکری میکردند؟
*تصمیمگیری در کشور ما محصول فرآیندی است که پله پله براساس نظرات کارشناسی ایجاد میشود
تصویر یک رهبر هوشمندی که دقیقا میداند چه کار میکند و این کار را از مسیر اجماع داخلی انجام میدهد یکی از خاطرات زیبای من در مذاکرات این است که شاید بیش از یک سال از ما زمان برد تا طرفهای مقابل ما به این فهم برسند که ما نماینده یک نظام مردم سالار و چند صدایی هستیم و روند تصمیمگیری در کشور ما متفاوت از نظامهای اقتدارگرا بوده و مبتنی بر اجماعسازی مردم سالارانه است، درست است که حرف آخر را رهبری میزنند ولی تصمیمگیری در کشور ما محصول فرآیندی است که پله پله براساس نظرات کارشناسی ایجاد میشود.
فکر میکردند مخالفتهایی که با مذاکرات در مجلس و یا رسانهها صورت میگیرد، صحنهسازی و نمایش است، شاید واقعا یک سال طول کشید تا طرف مقابل به این نتیجه رسید که با کسانی صحبت میکنند که نماینده یک نظام چند صدایی و مردم سالارانه هستند و باید مجموعه نظام، مجموعه کشور و سیستم راضی شود تا اینها بتوانند حرکتی را انجام دهند و توافق کنند. اوایل میگفتند بروید رهبری را راضی کنید و نظر مساعد بگیرید گفتم اصلا اینطوری نیست ایشان حتما بر اساس منافع ملی و با در نظر گرفتن صداهایی که در کشور است و نظرات کارشناسی در همه سطوح تصمیم میگیرند. ضمن اینکه خیلی از تصمیمات با مجلس و با شورای امنیت ملی است ما باید با بتوانیم وجدان عمومی جامعه را راضی کنیم تا یک امری مورد توافق واقع شود اینطور نیست که تصمیمی گرفته شود و ما بتوانیم به جامعه دیکته کنیم آن جلسه هنوز یادم است که خانم شرمن صراحتا به من گفت که ما قانع شدیم مخالفتهایی که با شما مذاکرهکنندگان در داخل کشور دارد صورت میگیرد نمایشی نیست و واقعی است بعد از آن بود که مذاکره شکل واقعی به خودش گرفت.
**ببینید رهبری چند بال قدرتمند دارد یکی شما دیپلمات هستید در سیاست خارجی و دیگری نیروهای نظامی ما. شما در مورد آن بال دیگر چه نظری دارید؟
*اگر آمریکا میتوانست توانایی هستهای ما را با ضربه نظامی از بین ببرد به هیچ عنوان با ما مذاکره نمیکرد
به اعتقاد من رهبری بازوهای مختلف دارند مهمترین بازو نیروهای مسلح است این اعتقاد عمیق و قلبی خودم است که اگر آمریکا و دشمنان ما میتوانستند توانایی هستهای ما را با ضربه نظامی از بین ببرند به هیچ عنوان با ما مذاکره نمیکردند اینکه آمدند پشت میز مذاکره نشستند و امتیاز دادند، به این دلیل بود که از امکان حمله نظامی به جمهوری اسلامی ناامید شدند؛ چرا منصرف شدند؟ به خاطر نیروهای مسلح ما و به خاطر موشکهای ما بنابراین قبل از هر چیز ما مدیون آن کسانی هستیم که این موشکها را درست کردند و توانمندیهای دفاعی ما را ایجاد کردند تا دشمن را از هرگونه حملهای به ما مصرف کنند. بازوی دیگر، بازوی علمی است.
اگر دانشمندان هستهای ما نبودند که این صنعت را به منصه ظهور برسانند غنیسازی را صورت بدهند و درصدش را ببرند بالا، سانتریفیوژها را درست کنند، سانتریفیوژها را پیشرفت دهند، نسلهای جدید را درست کنند، اگر اینها نبود، کسی با ما مذاکره نمیکرد، میگفتند اینها در برنامه خودشان واماندهاند برای چه برویم مذاکره کنیم و امتیاز دهیم یک بازوی مهم دیگر بازوی نفوذ و تاثیرگذاری منطقهای ما است و اینکه ما توانمندی داریم که دفاع از مرزهای کشور را در نقاط دورتر انجام دهیم اینکه ما توانمندی داریم با دشمنان خود مقابل داعش و گروههای تروریستی در همان حایی که هستند مبارزه کنیم؛ صبر نکنیم تا آنها به خاک ما وارد شوند این حرف درستی است که اگر ما با داعش در سوریه و عراق نمیجنگیدیم باید در خیابانهای تهران میجنگیدیم این را مدیون نیروهای قدس سپاه هستیم مدیون سردار بسیار عزیز حاج قاسم سلیمانی هستیم که قهرمان ملی و انقلابی همه ما است واقعا دستبوس ایشان هستیم کما اینکه دست بوس همه نیروهای مسلحی که امنیت را برقرار کردند هستیم کما اینکه دست بوس همه دانمشندان هستهایمان هستیم به خصوص شهدای هستهای و دانشمندان شهیدمان ما مدیون خون آنها هستیم به نظر من بازوی دیگر ما بازوی ثبات و اقتدار داخلی بود یکی نظام چنان مشروعیت و مقبولیت داخلی برخوردار است که وقتی انتخابات برگزار میکند بیش از هفتاد و چند درصد مردم شرکت میکنند و از یک ثبات سیاسی بسیار مطوبی برخوردار است 73 درصد مشارکت سیاسی در انتخابات برای بسیاری از کشورهای غربی یک آرزو است کشورهایی که 300 سال سال سابقه دموکراسی دارند، وقتی که مثلا 60-70 درصد مردم در انتخابات شرکت میکنند میگویند میزان مشارکت خیلی خوب بوده است به اینها، بازوی دیپلماسی اراده هم اضافه کنید دیپلماسی جایی است که شما مولفههای قدرت خود را به منافع ملی ترجمه میکنید شما ممکن است خیلی قدرت داشته باشید.
ولی اگر نتوانید این قدرت را به منافع ملی ترجمه میکنید شما ممکن است خیلی قدرت داشته باشید ولی اگر نتوانید این قدرت را به منافع برای کشور تبدیل کنید از این قدرت استفاده نکردهاید و کسی که این وظیفه را به عهده دارد دیپلمات است دیپلمات مولفههای قدرت ملی را به منافع ملی، به حیثیت ملی و به حتی امنیت ملی تبدیل میکند ما این بازوی قدرتمند را هم در این دوره جدید داشتیم البته باز تاکید میکنم که دیپلماسی بدون قدرت ناتوان است کاملا هم روشن است یک دیپلمات اگر پشتش به هیچ قدرت و توان داخلی محکم نباشد؛ حالا این قدرت به شکل نظامی، اقتصادی، رسانهای، فرهنگی گفتمانی یا هر چه که هست؛ اگر به قدرت داخلی متکی نباشد هر چه بگید حرف است و اثری ندارد اما از سوی دیگر قدرت هم بدون دیپلماسی کامل نیست مسیر را گم میکند نمیداند کجا باید برود نمیداند قدرت موجود را چگونه به منافع ملی تبدیل کند.
**حالا که زمان مشخصی از اجرای برجام و رسیدن به توافق هستهای گذشته است شما نگاهتان به گذشته و راهی که طی شد چگونه است؟ آیا راضی هستید از اینکه در این ماجرا و روند بودهاید؟
*من صددرصد از کاری که کردیم راضی هستم
من صددرصد از کاری که کردیم راضی هستم چون خودمان میدانیم که چکار کردیم و با چه انگیزهای کردیم. من هنوز صحنه آن جلسهای که آقای روانچی هم یکبار اشاره کردند، جلوی چشمم هست. در اتاق آقای ظریف ایشان پشت میزش نشسته بود و ما هم طرف مقابلش. این بحث مطرح شد که به هر حال کشور به دلیل تحریمها در وضعیت سختی است، مذاکره کار بسیار سختی است و معلوم نیست همراه با نتیجه باشد احتمال قربانی شدنش هم خیلی زیاد است آنجا جمعبندی ما چند نفر این بود که این عرصه خطرناکی است، احتمال شکست، احتمال بی آبرویی، حتی احتمال قربانی شدن وجود دارد با این جمعبندی تصمیم گرفتیم که بمانیم. تصمیم گرفتیم برویم داخل مذاکره، چون احساس میکردیم این کار برای کشور یک ضرورت است یک کسی باید این کار را انجام میداد، کشور را باید از این گردنه سخت عبور داد، فرماندهی با رهبری است ولی یک کسی باید برود روی مین تا این معبر باز شود. یک کسی باید آبرویش را دستش میگرفت و به میدان میآمد تا این راه باز شود ما در آن جلسه به این جمعبندی نرسیدیم که آبروی ما ممکن است در خطر باشد بلکه به این نتیجه رسیدیم که آبروی ما حتما خواهد رفت و نهایتا قربانی منافع کشور خواهیم شد. با این جمعبندی تصمیم گرفتیم وارد شویم. ولی خدا کمک کرد و الحمدالله نتیجه خوب بود. هم انرژی هستهای تصویب شد، هم تحریمهای هستهای برداشته شد، هم اصول حفظ شد هم کشور به قدرت و اقتدار منطقی و بینالمللی خود با قوت بیشتری ادامه داد.