ماهان شبکه ایرانیان

درآمدی بر منازل سیر و سلوک

انسان در حرکت به سوی پروردگار هستی است، حرکتی پر رنج و پر مشقت که منتهای آن، لقای خداوند تبارک و تعالی خواهد بود: «یا ایها الانسان! انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه»(۱) آدمی در این حرکت پر فراز و نشیب، باید هفت منزل را بپیماید که عبارتند از: یقظه، توبه، تقوا، تخلیه، تحلیه و لقا یا فنای الهی

درآمدی بر منازل سیر و سلوک
انسان در حرکت به سوی پروردگار هستی است، حرکتی پر رنج و پر مشقت که منتهای آن، لقای خداوند تبارک و تعالی خواهد بود: «یا ایها الانسان! انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه»(1)
آدمی در این حرکت پر فراز و نشیب، باید هفت منزل را بپیماید که عبارتند از: یقظه، توبه، تقوا، تخلیه، تحلیه و لقا یا فنای الهی.
گذشتن از هر یک از این منازل هفتگانه، گرچه سخت و دشوار است، اما امری لازم و ضروری است و برای رسیدن به مطلوب و مقصود نهایی، گزیری از آن نیست.
اگر کسی بتواند این راه را بپیماید و در سلوک معنوی موفق شود، علاوه بر اینکه در قیامت به مقام عنداللهی خواهد رسید که بهشت در برابر آن کوچک است، در همین دنیا هم زندگی او بهشتی می شود. سالک الی الله یک زندگی عاری از غم، غصه، اضطراب خاطر و پریشانی دارد و زندگی دنیوی او همراه با امنیت دل و نشاط و شادمانی حقیقی است که هیچ گونه زشتی و پلیدی و نگرانی در آن راه نمی یابد. حتی اگر کسی موفق به عبور از همه منازل هفتگانه هم نشود، عبور از هر منزلی برای او درجه و مقامی مطابق با شأن همان منزل به ارمغان خواهد آورد که به دنیا و آخرت می ارزد.
حضرت موسی، هنگام بازگشت از مَدیَن، در کوه طور آتشی دید و به سمت آن رفت. در واقع نور و روشنایی وصف ناپذیری برای آن نبی گرامی نمایان شده بود و در حقیقت آن حضرت به مقام حق الیقین رسیده و مفتخر به دریافت وحی شده بود.(2)
خانواده آن نبی گرامی نیز که در کوه طور ایشان را همراهی می کردند، از دور آن نور را مشاهده کردند و می توان گفت: آنان از درجه و مقام عرفانی حضرت موسی، برخوردار نبودند. و در رتبه نازلتری، به مقام عین الیقین رسیده بودند. ولی مهم این است که هم حضرت موسی و هم خانواده آن حضرت، در حد بضاعت خویش از آن نور دل انگیز، بهره بردند و در واقع به قدر وسع خود به درجات روحانی و عرفانی دست یافتند. از این رو خداوند «تبارک و تعالی» در قرآن کریم، حرکت همه آنها را خجسته می شمارد و می فرماید: مبارک باد بر آن کسی که مانند حضرت موسی، توانست راه را بپیماید و به انتها برسد و مبارک باد بر آن که موفق به گذراندن برخی از منازل سیر و سلوک شد.
«فلما جاء ها نودی ان بورک من فی النار و من حولها و سبحان الله رب العالمین» (3)
- چون به نزد آتش آمد، آوا رسید که: «خجسته و مبارک شد آنکه در آتش و آنکه پیرامون آن است، و خدا، پروردگار جهانیان، منزه است.»
طی کردن منازل هفتگانه، آدمی را به کمال می رساند و در قیامت جایگاهی وصف ناشدنی نزد خداوند تبارک و تعالی به وی می بخشد؛ اما اگر کسی به هر دلیل، صرفاً از برخی منازل سیر و سلوک عبور کند نیز به سعادت دنیا و آخرت خواهد رسید.
به عبارت روشنتر در وادی سیر و سلوک، هر کس به اندازه سعه وجودی و سعی و تلاش خویش، بهره می برد و این چنین نیست که اگر کسی به انتهای مسیر نرسد، به هیچ دستاوردی از سفره پر نعمت سیر و سلوک دست نیابد.
کسانی که راه را می پیمایند. و به مقصد می رسند، به مقام حق الیقین دست می یابند، کسانی که میانه راه بسر می برند، از مقام عین الیقین برخوردارند و سایر افراد که در ابتدای راهند، علم الیقین دارند. مرحوم علامه محمد تقی مجلسی، این سه مرتبه و مقام را از آیات پایانی سوره فصلت برداشت کرده است:
«سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق و لم یکف بربک انه علی کل شیء شهیدا الا انهم فی مریه من لقاء ربهم الا انه بکل شیء محیط».(4)
-بزودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا برای آنان آشکار شود که او حق است؛ آیا همین که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است، کافی نیست؟! آگاه باشید که آنها از لقای پروردگارشان در شک و تردیدند؛ و آگاه باشید که خداوند به همه چیز احاطه دارد.
از این رو به همگان - در هر موقعیت سنی و تحصیلی و از هر قشری که باشند- توصیه می شود که قدم در راه نهند و به حرکتی که به سوی پروردگار هستی دارند، اهمیت دهند و به هر اندازه که می توانند، این مسیر پر فراز و نشیب را بپیمایند و منازل سیر و سلوک را یکی پس از دیگری طی کنند، تا به اندازه ظرفیت خویش، به مقصود برسند و بدانند که هر منزلتی از منازل هفتگانه، آنان را به درجه ای از رستگاری خواهد رسانید.
سالک الی الله قبل از هر چیز باید بداند که خداوند «تبارک و تعالی» معلم اخلاق انسان است و اوست که باید توفیق پیمودن مسیر را به آدمی عطا فرماید:
«ولو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابدا».(5)
- و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود، هرگز احدی از شما پاک نمی شد.
پس توفیق الهی را ضمیمه همت خویش کند و با تلاش وافر و با صبر و استقامت، حرکت به سوی پروردگار خویش را ادامه دهد.
سالک نباید انتظار داشته باشد براحتی و بدون صبر و سعه صدر، به مقصود و مطلوب خویش برسد. گاهی انسان باید چهل سال ریاضت دینی داشته باشد، خون جگر بخورد تا یک منزل از منازل هفتگانه را طی کند، ولی ثمره و نتیجه آن، حکومت خداوند بر دل او خواهد بود.
عارف واصلی چون مرحوم آیت الله قاضی (6) که از نامداران عرصه عرفان و سیر و سلوک است و عرفای بزرگی چون مرحوم علامه طباطبایی از تربیت یافتگان مکتب ایشان هستند، چهل سال در این راه استقامت می ورزد و پایداری می کند، تا بالاخره روزنه ای به سوی او گشوده می شود. او به شاگردان خویش، چنین توصیه می کرده است: « اگر به جست و جوی آب زمین راکندی، نباید خسته و ناامید شوی، اگر وقتش باشد به آب می رسی، و گرنه ناامید نشو که بالاخره به آب می رسی و حتی آب برایت فوران می کند.»
البته گاهی هم جذبه ای از سوی پروردگار متعال برای بنده پدید می آید و در یک لحظه می تواند راه صد ساله را بپیماید، به شرط آنکه زمینه ای برای دریافت جذبه الهی فراهم کرده باشد و نیز در جهت بقای آن جذبه و توفیق الهی بکوشد.

می شود پرده جسمم پر کاهی گاهی
دیده ام هر دو جهان را به نگاهی گاهی

وادی عشق بسی دور و دراز است ولی
طی شود جاده صد ساله به آهی گاهی

در طب کوش و مده دامن امید زدست
دولتی هست که یابی سر راهی گاهی(7)

چه بسا افرادی که با یک توجه و یک توبه حقیقی، توانسته اند منازل هفتگانه را در کمتر از یک شبانه روز، یکی پس از دیگری طی کنند و به لقای الهی نایل آیند. البته این گونه وصال ها ریشه دار نیست و سالک باید با مراقبت و ریاضت های دینی، سلوک خود را ریشه دار کند.
آنچه مهم است و باید بدان توجه جدی شود، اینکه انسان لازم است قدم در راه نهد و به سوی پروردگار خویش حرکت کند. سالک باید به انجام وظیفه بپردازد و در پی مدت زمان رسیدن نباشد، بلکه افتادن در راه و طی کردن مسیر حرکت به سوی خداوند سبحان، خود هدفی متعالی است که باید قدر آن شناخته شود.
بنابراین برای پوینده ی راه حقیقت، تفاوتی نمی کند که طی یک شب به مقصود برسد یا یک عمر ریاضت بکشد تا دریچه ای از عالم معنا به سوی او گشوده شود. اهل معرفت می دانند که در هر دو صورت، مقام عنداللهی در انتظار آنان است، لذا به انجام وظیفه که همان تقید به ظواهر شرع مقدس است، می پردازند.
رکن اساسی سیر و سلوک، تقید به ظواهر شرع است. سالک باید واجبات را به صورت دقیق بجا آورد، محرمات را ترک کند و از انجام اعمال مکروه دوری گزیند. در بجا آوردن مستحبات نیز به قدر نشاط و به اندازه ای که برای سایر امور زندگی نظیر تحصیل و کار مضر نباشد، همت ورزد.
پایبندی به این دستورالعمل، از ابتدا تا آخرین مراحل و مراتب سیر و سلوک، لازم و ضروری است و تخطی از آن، تحت هیچ شرایطی جایز نیست. لذا از بزرگان سیر و سلوک و طلایه داران عرفان حقیقی نظیر آیت الله العظمی آخوند همدانی، بارها شنیده شده است که: « هیچ چیزی را نظیر تقید به ظواهر شرع نمی دانیم.» از این جهت همواره اساس کار عرفای راستین، تقید به ظواهر شرع بوده است.
 

منازل سیر و سلوک
 

سیر و سلوک متشکل از سه سیر کلی است که عبارتند از:
اول: «سیر من الخلق الی الحق»؛ بریدن از ما سوی الله برای پیوند به خداوند.
دوم: « سیر من الحق فی الحق»؛ ادامه و استمرار پیوند با خدای سبحان و سعی در تحکیم آن پیوند تا نیل به مقام آدمیت.
سوم: «سیر من الحق الی الخلق»؛ بازگشت به میان خلق و اجتماع به منظور هدایت مردم، پس از کامل شدن و رسیدن، به مقام عبودیت.
سیر اول حرکت عرفانی انسان، سیر به سوی خداوند متعال است و در آن حرکت باید مسیری باریکتر از مو و برنده تر از شمشیر را بپیماید تا به مطلوب برسد و خود این سیر، دارای هفت منزل است. در واقع می توان گفت سیر و سلوک دارای سه منزل کلی است که منزل اول آن دارای هفت منزل است و عمده اهداف سیر و سلوک برای سالک عادی در همین هفت منزل تحقق می یابد. منازل بعدی که مربوط به «سیر من الحق فی الحق» و «سیر من الحق الی الخلق» می باشد، پس از لقا که منزل هفتم از سر اول است، طی خواهد شد و موضوع بحث کنونی ما نیست.
آنچه در این مباحث بدان پرداخته خواهد شد، شرح منازل هفتگانه ای است که استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی، مکرراً در دروس اخلاقی خود می فرمودند: « چهل سال خون جگر می خواهد که انسان بتواند یکی از این منازل را بپیماید».

این منازل هفتگانه عبارتند از:
 

منزل اول: یقظه(بیداری)، این حرکت از یقظه که همان توجه و تفکر است شروع می شود. اگر انسان خواب باشد مثل کرم ابریشم دور خودش در این دنیا می تند و ارتباطش با دیگران قطع می شود. پس منزل اول بیداری است و این همان توجه است که استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی هنگام رحلت، مرتب همین مسئله را متذکر شدند و فرمودند توجه، توجه، توجه.
منزل دوم: توبه؛ در منزل دوم باید یک حالت پشیمانی در مقابل خداوند برای سالک پیدا شود و بفهمد که نیاز به یک شست و شوی باطنی دارد.
منزل سوم: تقوا؛ بعد از انجام توبه و پاک شدن سالک از گناه، در منزل سوم و روح خشیت از خداوند در عمق وجود او به حکومت خواهد رسید.
منزل چهارم: تخلیه؛ تخلیه یعنی کندن در ریشه کن کردن درخت رذالت از دل. سالک در این منزل رذایلی مانند حسادت، خودخواهی، دنیا طلبی، ریاست طلبی، هوا پرستی و... را از وجود خود پاک می کند.
منزل پنجم، تحلیه؛ پس از ریشه کن کردن رذیلت ها، مملکت دل سالک، به زیور شجره طیبه فضایل اخلاقی آراسته می شود و به مرور زمان درخت فضایل را در وجود خویش بارور می کند، به گونه ای که خودش و دیگران از میوه این درخت، بهره مند می شوند. حتی به مرحله ای می رسد که دیگران را بر خودش مقدم می دارد:
«ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا».(8)
منزل ششم: تجلیه؛ در منزل ششم نور خدا در وجود انسان جلوه گر می شود. قرآن کریم در این باره می فرماید:
«یوم تری المومنین و المومنات یسعی نورهم بین ایدیهم و بأیمانهم».(9)
«یوم یقول المنافقون و المنافقات للذین امنوا انظرو نا نقتبس من نور کم قیل ارجعوا وراء کم فالتمسوا نورا».(10)
در روز قیامت که خورشید و ماه و ستارگان همه خاموشند، مؤمن با این نور که در دنیا برای خود فراهم کرده راه را می پیماید و آن کسانی که نور ندارند می گویند اجازه دهید ما از نور شما استفاده کنیم و مؤمنان جواب می دهند ما اجازه این کار را نداریم. این نور باید در دنیا تهیه شود.
پیامبر اعظم (ص) در روایتی می فرمایند:
«اتقوا فراسه المومن فانه ینظر بنور الله عز و جل»(11)
این نور در دنیا ممکن است برای کسانی باشد که اصلا سواد معمولی هم ندارند. اما بین حق و باطل را خوب تشخیص می دهند. خداوند منان می فرماید:
«ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا».(12)
که فرقان همان قدرت تشخیص حق از باطل است.
منزل هفتم: لقا؛ در منزل هفتم سالک، فانی فی الله می شود و به لقای پروردگار نایل می آید. خداوند در حدیث قدسی می فرماید: «لم یسعنی سمائی و لا ارضی و وسعنی قلب عبدی المومن» (13)
یعنی من در جهان نمی گنجم، این جهان مخلوق من است، اما اگر می خواهی جایی برای من پیدا کنی آنجا دل مؤمن است. این دل مؤمن است که هیچ چیز و هیچ کس در آن غیر از خدا وجود ندارد. انسان در این مقام به جایی می رسد که در می یابد. عالم محضر خداست و در می یابد که وقتی به نماز می ایستد، در حال صحبت کردن با خداوند است. سپس مکالمه ی او با پروردگار متعادل تبدیل به معاشقه می شود.
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:
«الرکعتان فی جوف اللیل احب الی من الدنیا و ما فیها»(14)
- ارزش دو رکعت نماز در دل شب پیش من از دنیا و آنچه در دنیاست، بالاتر است. انسانی که این منزل را بپیماید، مصداق ولی خدا می شود. دیگر ترس و غم و غصه در او راه ندارد و سراسر وجودش سرور و شادی است.
«الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون».(15)
از نظر عرفا و اهل دل، منزل لقا، منزل آخر است. اما بنابر تعبیر استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی همه این منازل در حقیقت مقدمه است و سالک تازه به ابتدای راه رسیده است. چنین انسانی دیگر از حرکت نمی ایستد. توقف در وادی سلوک، آهسته آهسته سالک را به منزل اول برمی گرداند و سپس از مسیر خارج می سازد.

سرآغاز منزل توبه
 

منزل اول سیر و سلوک یعنی «یقظه»، موجب بیداری و تنبه سالک می شود. آن منزل اهل معرفت را به توجه وا می دارد و از طریق مداومت بر ذکر، تفکر و مراقبت، دائم التوجه می کند که مقام ارزشمندی در سیر و سلوک به شمار می رود.(16)
پس از توجه و بیداری و بعد از اینکه سالک، به مقام دوام توجه رسید، وارد منزل دوم یعنی «توبه» می شود. منزل توبه، آدمی را از زیر هر علم و پرچمی که نامی غیر از نام خداوند منان بر آن نوشته شده باشد، خارج می سازد و به زیر پرچم الله «تبارک و تعالی» می برد.

معنای توبه
 

توبه، یعنی بازگشت از هر چه غیر خداست به سوی خدای سبحان. توبه یعنی شرمندگی در مقابل خداوند، توبه یعنی اینکه انسان دریابد به موجودی غیر از خدای «تبارک و تعالی» توجه کرده یا با امر خداوند متعال مخالفت کرده است و از پروردگارخویش عذرخواهی کند. توبه یعنی بازگشت گناهکار و پشیمانی از قصور و تقصیر، بازگشت از نفس اماره و صفات رذیله به سوی رحمت خدای متعال، بازگشت از هوا و هوس و از هر وسوسه ای به سوی پروردگار مهربان و بالاخره توبه یعنی رهایی از زیر پرچم طاغوت مخصوصاً شیاطین جنی و انسی و رفتن به زیر پرچم الله «تبارک و تعالی» و سپردن خویش به او.

خداوند بندگان را به توبه تشویق می کند
 

خداوند متعال از سر رحمت، لطف و مهربانی، اشتیاق فراوانی به بازگشت و توبه بندگان دارد. از این رو در قرآن کریم برای توبه، بالاترین تشویق ها را به کار می گیرد و مکررا بندگان را به سمت خویش فرا می خواند و آنان را به پیوستن به رحمت بی منتهای الهی ترغیب می کند.
پروردگار عالم، علاوه بر اینکه عهد کرده است، گناهان توبه کننده را بیامرزد و او را به محض بازگشت، مورد عفو خویش قرار دهد، به کسی که توبه واقعی کند یا چنین تصمیمی داشته باشد، سلام و درود می فرستد:
«و اذا جاء ک الذین یومنون بایاتنا فقل سلام علیکم کتب ربکم علی نفسه الرحمه انه من عمل منکم سوءاً بجهاله ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحیم.» (17)
- و چون کسانی که به آیات ما ایمان می آورند نزد تو آیند، بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر داشته، که هر کس از شما از روی نادانی عمل بدی کند آنگاه توبه کند و به اصلاح (کار خود) پردازد، بی تردید خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
می بینیم که خدای مهربان و بزرگوار، علاوه بر بخشش بنده گناهکار، به او سلام هم می کند. خدای سبحان بنده ای را که در پیشگاهش حالت تضرع و سرافکندگی دارد، دوست دارد و در قرآن شریف، علاوه بر اظهار محبت به او، وی را مطهر می داند و بدین ترتیب، بهترین درجه را به او داده است:
«ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین ». (18)
- خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست می دارد.
به وسیله توبه، خداوند رحمان و رحیم، پرونده سیاه و پر از گناه انسان را به پرونده ی درخشان پر از حسنات مبدل می سازد:
«الا من تاب و امن و عمل عملا صالحا فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات».(19)
- مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند. پس خداوند بدی هایشان را به نیکی ها تبدیل می کند.
افزون بر این، گناه هر چه بزرگ و فراوان باشد، رحمت و عفو خداوند از آن بزرگتر است و وعده داده است که گناه را می بخشد:
«قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم! لاتقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم».(20)
- بگو: ای بندگان من که بر خویشتن زیاده روی روا داشته اید! از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همه ی گناهان را می آمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است.
نکته ی ظریف دیگری که در بحث توبه وجود دارد و حاکی از شدت شوق و رغبت حق تعالی نسبت به توبه بندگان است، اینکه در هر توبه بنده، دو توبه از خداوند تبارک و تعالی وجود دارد. استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی، جمله امیدوارکننده ای داشتند که بسیار بر آن تأکید داشتند و در تفسیر المیزان نیز کراراً آن را به کار برده اند: « توبه العبد محفوفه بتوبتین من الله سبحانه»؛ (توبه بنده گنهکار، میان دو توبه از خداوند سبحان پیچیده شده است)
قرآن کریم، در آیاتی به این نکته اشاره می فرماید که خداوند منان، برای بنده گنهکارش دو توبه دارد،(21) یعنی گنهکار یک مرتبه و خداوند دو مرتبه توبه می کند. اولین توبه خداوند سبحان وقتی است که توفیق توبه را به بنده خویش عطا می فرماید و توبه دوم هنگام پذیرش توبه او از سوی حق تعالی صورت می پذیرد.

تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

تا توفیق و هدایت از جانب خداوند مهربان نباشد، بنده گنهکار نمی تواند خدا، بگوید و باز گردد و توبه کند.
«ولو لا فضل الله علیکم و رحمته و ان الله تواب حکیم.» (22)
- واگر فضل و رحمت خدا شامل حالتان نبود و اینکه او توبه پذیر و حکیم است (بسیاری از شما گرفتار مجازات سخت الهی می شدید).
در غزوه ی تبوک، سه نفر از اصحاب پیامبر اکرم«ص» تخلف کردند و از روی سستی و تنبلی، به جبهه جنگ نرفتند. پس از بازگشت رسول خدا«ص» و اصحاب از جنگ، مردم به استقبال آنها آمدند؛ از جمله آن سه نفر هم که از کار خود پشیمان شده بودند، به عنوان اظهار ندامت، جزو استقبال کنندگان بودند. پیامبر «ص» فرمودند: « هیچ کس با این سه نفر حرف نزند! » بدین ترتیب آن سه نفر در یک محاصره ی عجیب اجتماعی قرار گرفتند و وضعیت آنها طوری شد که حتی زن و بچه خودشان هم با آنها حرف نزدند و از آنها دوری کردند. پس از گذشتن سه روز از این قضیه، مدینه بر آنها تنگ شد و احساس کردند که با این وضعیت، نمی توانند زندگی کنند. قرآن کریم در این باره می فرماید:
«و علی الثلاثه الذین خلفوا حتی اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت و ضاقت علیهم انفسهم و ظنوا ان لا ملجا من الله الا الیه.»
- و نیز بر آن سه نفری که ( از همراهی با سپاه تبوک) بر جای مانده بودند تا آن گاه که روی زمین با همه پهناوریش بر آنها تنگ شد و دل هایشان از خودشان به تنگ آمد و دانستند که هیچ پناگاهی از خدا جز به سوی او نیست.
آن سه نفر به خطای خویش پی بردند و دریافتند که به جز درگاه خداوند متعال، پناهی ندارند. وقتی چنین شد، خداوند نیز با رحمت خود به ایشان بازگشت و در واقع، توفیق توبه به آنان عطا فرمود:
«ثم تاب علیهم لیتوبوا ان الله هو التواب الرحیم(23)».
- پس به آنان توبه داد، تا توبه کنند. بی تردید خدا همان توبه پذیر مهربان است.
آن سه نفر که نجات خود را در توبه یافتند، به بیابان رفتند و مدتی گریه و ناله وزاری و ابراز پشیمانی کردند تا پروردگار متعال توبه آنان را پذیرفت.
بنابراین از آیات قرآن کریم بروشنی استفاده می شود که خداوند متعال، مشتاق بازگشت بندگان به سوی خویش است و برای این بازگشت، آنان را به اشکال و صور گوناگون تشویق می کند.
 

مراحل توبه
 

توبه مراحلی دارد که عبارتند از:
مرحله اول توبه زبانی است؛ یعنی همین که صیغه توبه بر زبان جاری شود.
مرحله دوم توبه ای است که در آن دل انسان، زبان او را همراهی می کند.
در مرحله سوم، دل در مقابل خداوند خاشع می شود.
و در مرحله چهارم، انسان خود را در محضر خداوند متعال می یابد و با چشم قلب او را می بیند و خود به خود حالی پیدا می کند و اشکی می ریزد.
والاترین مرحله توبه، مرحله چهارم است اگر چنین توبه ای برای سالک رخ دهد، می تواند راه صد ساله سیر و سلوک را بپیماید؛ چون حقیقت توبه بازگشت از شرک به توحید است. کسی که گناه می کند ظاهراً مسلمان است و در حقیقت شیطان و هوا و هوس و نفس اماره را می پرستد و باید با توبه از شرک، به خداپرستی بازگردد.
«أ فرایت من اتخذ اله هواه.» (24).
- پس آیا کسی که معبود خود را هوای نفسش قرار داده دیدی؟
یا در جای دیگر می فرماید:
«الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ».(25)
- ای فرزندان آدم! آیا به شما (به وسیله پیامبران و عقول خودتان) سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او مسلما برای شما دشمن آشکاری است؟
توبه زبانی لازم است ولی باید توجه شود که ذکر توبه به تنهای کافی نیست و این توبه، توبه حقیقی محسوب نمی شود، بلکه توبه آن است که حالت حجالت زدگی و شرمندگی در مقابل حضرت حق تعالی در توبه کننده به وجود آید؛ یعنی بنده خود را در محضر پروردگار ببیند و احساس خجالت کند.
حضرت امام خمینی بارها جمله ای را در درس های اخلاقی خویش تکرار می فرمودند که: «عالم محضر خداست؛ در محضر خدا معصیت نکنید». همه باید در محضر پروردگار احساس شرمندگی کنند و از مخالفت ها و سرپیچی ها از اوامر او، بازگرداند. اینکه انسان از نعمات و سفره گسترده پروردگار متنعم شده و مخالفت با فرامین او کند، حکایت از بی حیایی او دارد و از این بی حیایی که نسبت به محضر ربوبی حضرت حق روا داشته است، باید احساس خجالت و شرمندگی داشته باشد، به گناهان خویش اقرار کند و از محضرش پوزش بطلبد.
کسی که در محضر پروردگار عالم شرمنده و خجالت زده نیست، نمی داند چقدر گناهکار است. بعضی اوقات تکرار گناه موجب می شود قبح آن از دل انسان برود ولذا خود را مقصر نمی داند. در جایی که پیامبر اکرم- که تجلی عصمت و پاکدامنی و از هر خطا و اشتباهی نیز مصون هستند، روزی هفتاد مرتبه در محضر پروردگار توبه می کنند، (26).
ضرورت توبه برای افراد معمولی بیشتر روشن می شود.

نحوه تحقق توبه
 

مهمترین قدم در منزل توبه که واجب است برای انسان حاصل شود، به وجود آمدن حالت پشیمانی در وجود اوست. حالتی که انسان در مقابل خداوند پشیمان و خجالت زده باشد و همزمان با پشیمانی از ارتکاب گناه و عذرخواهی، به دنبال اصلاح اعمال خود برود و به سوی آینده ای روشن و امیدوارکننده قدم بردارد که اطاعت خداوند را در بر داشته باشد.
بنابراین توبه نباید صرفاً لقلقه ی زبان باشد و نمی شود انسان یک صیغه توبه آن هم به صورت ظاهری بخواند و بعد هم دوباره به سوی گناهان قبلی بازگردد، بلکه باید حقیقتا از خدای خود شرمنده باشد و در مقابل او سرافکنده شود. در این صورت است که حال انابه پدید می آید و شخص توبه کننده، ناخودآگاه گریه و زاری می کند. زیرا همه وجودش شرمسار از گناهانی است که مرتکب شده است. وقتی چنین شد، قلب انسان در برابر خدای سبحان خاشع می شود و همراه با توبه، خود به خود اصلاح گذشته شروع می شود. شرط به وجود آمدن این حالت در انسان این است که توبه واقعاً قلبی باشد. همین توبه است که گناهان را پاک می کند و به جای آن، حسنات را در وجود آدمی می نشاند. و گرنه توبه صرفاً زبانی، نتیجه ای در بر ندارد. امیر المؤمنین «ع» می فرمایند:
«التوبه ندم بالقلب و استغفار باللسان و ترک بالجوارح و اضمار ان لا یعود» (27)
توبه پشیمانی دل، طلب آمرزش به زبان، ترک گناه و تصمیم به عدم بازگشت به گناه. گفتن «استغفرالله»، از آن جهت که ذکر لفظی است، ثواب دارد ولی برای توبه کافی نیست و باید همراه با توجه باطنی و بازگشت و اصلاح اعمال باشد.

پی نوشت ها :
 

(1) انشقاق، 6.
(2). طه، 14-9.
(3). نمل، 8.
(4). فصلت، 54- 53.
(5). نور، 21.
(6). آیت الله سید علی قاضی طباطبایی (1366- 1282 هـ.ق.) از اساتید مبرّز اخلاق و از شخصیت های کم نظیر در زمینه عرفان و سیر و سلوک.
(7). اقبال لاهوری.
(8). الانسان، 8.
(9). الحدید، 12.
(10). همان، 13.
(11). الکافی، ج 1، ص 218.
(12). الانفال، 29.
(13). بحار الانوار، ج55، ص 39.
(14). وسائل الشیعه، ج8، ص 156.
(15). یونس، 62.
(16). برای آشنایی با منزل اول از منازل سیر و سلوک و شرح آن، به کتاب «سیر و سلوک؛ یقظه (بیداری)» از آثار معظم له مراجعه شود.
(17). انعام، 54.
(18). بقره. 222.
(19). فرقان، 70.
(20). زمر، 53.
(21).ر. ک: بقره، 160، نساء، 17؛ مائده، 71؛ مجادله، 13 و....
(22). نور، 10.
(23). توبه، 118.
(24). جاثیه، 23.
(25). یس، 60.
(26). مستدرک الوسائل، ج5، ص 320.
(27). غررالحکم، ص 194.
 

منبع: ماهنامه پاسدار اسلام شماره 347
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان