دکتر عبد الحسین زرین کوب
فال و استخاره، دریچه هایی است که دست پندار انسان رو به دنیای غیبت گشوده است، اما دروازه هایی که به آن دنیای تسخیر نشده راه می نماید طلسم و افسون و تعویذ و دعا و سحر و جادو و بنگ و حشیش و شعر و عرفان است.تا وقتی انسان « ظلوم جهول» دیوان طالع خود را رقم منشیان قضا و قدر می داند و از سر قدرت خویش خبر ندارد، تا وقتی که مرد آزاده سنج، سرنوشت خود را فرآورده «کارگاه غیب » و به هم بافته تار و پود تقدیرو گناه می شناسد و از تاثیر وجود خود غافل است، و در هر جا که دریچه ای به دنیای غیب سراغ می گیرد چاره ای جز این ندارد که گردن دراز کند و از آن جا با بیم و امید، نقش سرنوشت ناپیدای خویش را در آفاق دور دست آن دنیا جست و جو کند...همه جا فقر و جهل و عجز و اسارت است که آزاده مرد را - اگر هست - به پرستش اوهام محکوم می کنند. (7)
علامه طباطبائی(رحمت الله علیه)
ایشان در تفسیر آیه:«یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون» (8) می فرماید:... [در این آیه شریفه] «ازلام » همان چوب هایی است که به طرز مخصوصی با آن ها قمار می کرده اند، و چه بسا اطلاق به چوبه تیرهایی می شده که در ابتدای هر کار مثلا در موقع عزیمت به سفر و امثال آن به آن ها تفال می زده اند، لکن چون این کلمه در اول همین سوره به معنای اول آمده است، زیرا در بین چیزهایی ذکر شده که تصرف و خوردنش حرام بود، از این رو، بعید نیست که در این آیه هم به همان معنا باشد نه به معنای تفال.
خواهید گفت: کلمه «ازلام » در این آیه نمی شود به معنای قمارباشد، زیرا کلمه «میسر» خود تمامی انحاء قمار - حتی قمار با ازلام - را شامل است و با ذکر «میسر» حاجت به این نیست که «ازلام » به معنای قمار ذکر شود، درست است که اگر ذکر شد از قبیل ذکر خاص بعد از عام است، که خود تعبیری است شایع، لکن ذکر عام بعد از خاص برای افاده نکته ای است و در این جا هیچ فایده ای در ذکر «ازلام » بعد از «میسر» نیست.پس «ازلام » در این جا متعینا به معنای «تفال » است که خیلی در عرب شایع بوده است، بدین صورت که در ابتدای هر کار بزرگی با پاره چوب هایی به نام «ازلام » استخاره و فال می گرفته اند و به همین معناست این شعر شاعر که می گوید:
فلئن جذیمة قتلت ساداتها / فنساؤها یضربن بالازلام
یعنی: اگر بزرگان قبیله جذیمة، بسیار کشتند، باری زنان آن ها در عوض برای ما به «ازلام» فال می زنند.
و این فال زدن به ازلام به طوری که از روایات استفاده می شود این طور بوده که: سه عدد چوب نازک و شبیه به هم نظیر چوبه تیر، تهیه کرده و به یکی می نوشتند: افعل: (انجام بده) و به دیگری می نوشتند: لا تفعل (انجام مده)، آن گاه شخص فال گیر، این دو را با چوبه سومی، بدون این که چیزی در آن نوشته باشند، در «کیسه ای » که همراه داشته می ریخته، کسانی که فال می خواستند به او مراجعه کرده و او یکی از آن سه چوبه را از کیسه، بیرون می کشید، اگر به آن نوشته بود «انجام بده » آن شخص تصمیم قطعی می گرفت و در پی انجام آن کار می رفت و اگر نوشته بود: «انجام مده » از آن کار، صرف نظر می کرد، و اگر چیزی بر آن نوشته نبود، بار دیگر فال می گرفت و این عمل را آن قدر تکرار می کرد تا یکی از آن چوبه ها که نوشته داشت، بیرون آید.
آنان این عمل را «استقسام » می گفته اند و وجه تسمیه اش هم این بوده که با این عمل، به خیال خود، قسمت و سهم خود را از روزی و خیرات، طلب می کرده اند.
برخی گفته اند: آیه شریفه، خود دلیل بر حرمت این عمل است، چه در حقیقت در پی کسب علم غیب بودن است و هم چنین هر عملی که نظیر این باشد، مانند استخاره با تسبیح یا امثال آن.
جواب این دیدگاه، یکی همان است که گفتیم: «ازلام » در اول سوره، ظهور در استقسام با «قداح » دارد که خود نوعی قمار بوده است و در این جا هم به همان معناست و به فرض این که اول سوره، شاهد و قرینه برای این جا نباشد، تازه لفظی است مشترک در دو معنا، که چون در خود آیه، قرینه ای بر تعیین یکی از آن دو نیست، تعیین مراد از آن منوط به دلیل خارج و روایت است و خوش بختانه روایات زیادی از ناحیه ائمه اهل بیت علیهم السلام داریم که همه دلالت دارند بر این که مراد از «ازلام » همان قمار است نه تفال؛ و آن روایاتی است که در باب استخاره با تسبیح و غیر آن در مواقع حیرت و سرگردانی وارد شده است.و وقتی تفال، جایز شد، متعینا «ازلام » به همان معنای قمار خواهد بود.
حقیقت امر این است که انسان وقتی بخواهد به کاری دست بزندناچار است زیر و روی آن کار را بررسی نموده و تا آن جا که می تواند فکر خود را که غریزه و موهبتی است خدادادی به کار بیندازد و چنان چه از این راه نتوانست صلاح خود را در آن کار، تشخیص دهد ناگزیر باید از دیگران کمک فکری گرفته و تصمیم خود را با کسانی که صلاحیت مشورت و قوه تشخیص صلاح و فساد را دارند در میان بگذارد تا به کمک فکر آن ها خیر خود را در انجام دادن و ترک آن کار، تشخیص دهد و اگر از این راه هم چیزی دستگیرش نشد، چاره ای جز این که متوسل به خدای خود شده و خیر خود را از او مسالت نماید، ندارد و این همان استخاره است و نباید این عمل را که عبارت است از اختیار چیزی که با استخاره تعیین شده، دعوی علم غیب نامید و نیز نباید آن را تعریض به شئون الوهیت پروردگار نام نهاد کما این که مشورت را هم نباید به خیال این که تشریک غیر خدای تعالی در امور خود است، شرک نامید.
خلاصه این که: هیچ مانع و محذور دینی در استخاره و مشورت نیست، چون استخاره، کاری جز تعیین یکی از دو طرف تردید را انجام نمی دهد، نه غیر واجبی را واجب و حلالی را حرام و خلاصه، حکمی از احکام خدای را تغییر می دهد و نه آدمی را به آن چه در پس پرده غیب است، خبردار می کند، تنها و تنها می گوید: خیر صاحب استخاره در فعل است یا در ترک، و بدین وسیله او را از حیرت و تردید نجات می دهد، ولی این که اثر فعل و ترک در آینده چه خواهد بود و چه حوادثی را به بار خواهد آورد از عهده استخاره بیرون است و استخاره از تعیین این جهت، ساکت است و آینده صاحب استخاره از خیر و شر، عینا مانند آینده کسی است که استخاره نکرده و کار خود را با فکر و مشورت، انجام داده است.
همین اشکال را ممکن است کسی در استخاره با قرآن هم کرده و توهم کند که استخاره با قرآن، به دست آوردن عالم غیب است، چه نفس صاحب استخاره از استخاره با قرآن و تفال به آن و امثال آن، نحوست و میمنتی احساس می کند و اگر استخاره اش خوب بود انتظار خیر و نفعی را می کشد و اگر بد بود، مترصد شر و ضرری می شود.
این اشکال نیز، توهمی بیش نیست، زیرا به طریق صحیح - هم از شیعه و هم از اهل سنت - روایاتی داریم که پیغمبر صلی الله علیه و آله خودش تفال به خیر می زد و مردم را هم به این عمل، توصیه می فرمود و از فال بد زدن، نهی می نمود و می فرمود: «هر جا که فال بد زده شد، توکل به خدا کنید و در پی کار خود روید» .
بنابر این، هیچ مانعی از تفال زدن با قرآن کریم و امثال آن به نظر نمی رسد، چه استخاره خوب بود، صاحب استخاره، عمل را با طیب نفس و دل پاک، انجام می دهد و اگر بد بود، توکل به خدا کرده و در پی کار خود می رود. پس استخاره با قرآن، جز همان طیب نفس و رفع تردید و سرگردانی و امید به نفع و سعادت، اثر دیگری ندارد.
از آن چه گفته شد، به دست آمد که: بعضی از مفسران، «ازلام » را به معنای تفال، حمل نموده، آن گاه حرمت استخاره را از آن استنتاج کرده و آیه را دلیل بر بطلان آن قرار داده اند.این استنتاج صحیح نیست و نمی توان آن را به آیه، نسبت داد. (9)
آیت الله شهید دستغیب(رحمت الله علیه)
استخاره یعنی طلب خیر از خدا کردن.پروردگارا، من حیرانم و نمی دانم این کار، مورد رضای توست یا نه، تو خود رضای خویش را برایم پیش آور.البته این حالت، دعا لازم دارد، و استخاره در حقیقت، دعاست.
مردم استخاره را بد فهمیده اند: چقدر مسلمانان عادت زشتی پیدا کرده اند، می خواهد فلان معامله را بکند، استخاره می کند که اگر منفعت فراوانی می برد، خوب بیاید.این که استخاره نشد، در حالی که عرض شد استخاره دعاست که خدا خیرش را برایش پیش آورد.مانند امام حسین علیه السلام که بر سر قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله آمده و پس از گریه فراوان عرض کرد: پروردگارا، تو شاهدی که من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم، تو رضای خودت را برای من پیش آور.
این بود که در عالم واقع، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خیرش را برایش تعیین فرمود که باید به کربلا بروی.
و بهتر آن است که به مولای خود، زین العابدین و سید الساجدین(علیه السلام) اقتدا کنی، دعای استخاره آقا را در صحیفه بخوان، که عرض می کند:« پروردگارا، هر گاه دو خاطره در دلم خطور می کند و یا دو کار به نظرم می آید: کاری که رضای تو در آن است و کاری که سخط تو در آن می باشد (و رضای شیطان در آن است) خدایا اراده مرا بر طبق رضای خودت بگردان ». (10)
استخاره با تسبیح یا قرآن: اگر چنان چه به این وسیله، [استخاره مطلق و یا قلبی] رفع حیرت نگردید، این جا مانعی ندارد که برای رفع حیرت، مطابق آن چه در روایات رسیده با تسبیح یا قرآن، رفع حیرت کند، اما به دو شرط: یکی این که انسان حالت دعا داشته باشد یعنی حالش این باشد که خدایا، به برکت قرآن مجید، از من رفع حیرت شود.و دیگر آن که شرط اساسی، فهمیدن مطالب و آیات قرآن و مناسبتش با موضوع مورد استخاره است.
باید دانست که قرآن مجید برای استخاره، نازل نشده، بلکه کتاب معرفت است که راه و رسم بندگی را نشان می دهد نه این که ببینم در این معامله سود می کنم یا حوض خانه را عوض کنم، این فال به قرآن است.البته من منکر استخاره با قرآن نیستم ولی باید آن دو شرط را که گفتم: رعایت شود.
آتیه بینی از قرآن غلط است: بعضی از استخاره ها و فال گرفتن هابه قرآن، غلط است، چون آتیه بینی (آینده بینی) است؛ مثلا مادری می خواهد دخترش را شوهر دهد استخاره می کند که ببیند پیش آمدش چه می شود.یا کس دیگری در خانه فلان آقا می رود می گوید بد است دلش آرام نمی گیرد، جای دیگر می رود، می گوید خوب است، آن وقت می گوید این چه جور می شود، یکی می گوید خوب، دیگری می گوید بد.اصلا کدام روایت به تو دستور داده که این کار را بکنی، دستور شرع را بفهم که چه می فرماید. یا هنگام امتحان مدارس که می شود مکرر جوان هایی می آیند که آقا یک استخاره بگیرید تا ببینم قبول می شوم یا نه [این ها آتیه بینی و آینده خوانی است که غلط است] این راه غلط را ترک کنید و دین را با خرافات آلوده نکنید.
تاکیدات رسیده درباره استخاره: استخاره از موضوعاتی است که خاتم الانبیا حضرت محمد صلی الله علیه و آله بنا به روایات عامه و خاصه، راجع به آن تاکید زیادی به امت فرموده که در هر کاری - چه کوچک و چه بزرگ - استخاره را ترک نکنید.
امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: در سفر یمن که به امر پیغمبر صلی الله علیه و آله می رفتیم، از جمله سفارش های ایشان این بود که فرمود: یا علی، در این سفر در هیچ جا استخاره را ترک نکن. «ما حار من استخار و ما ندم من استشار: هر کس با استخاره کاری را انجام داد، حیران و سرگردان نشود و هر کس در کاری مشورت کرد پشیمان نگردد» .
بلکه هر امامی به امام دیگر به استخاره سفارش می فرمود، چنان چه به قرائت قرآن.پس معنای استخاره را باید فهمید، این استخاره که این قدر درباره آن سفارش شده نه معنایش این است که [فقط] با تسبیح، یک و دو کن یا [فقط] قرآن را باز کن، بلکه - چنان که گذشت - طلب خیر از خدا کردن است، یعنی هر کاری که می خواهی بکنی از خدا بخواه هر چه خیر و رضای توست برای من پیش آور. خلاصه خیلی سفارش شده که در سجده - که حالت قرب بنده به خداست - از خدا خیر خودت را بخواه.حالا اگر شخصی به همین رویه عمل کرد و تردیدی نداشت، کار را انجام دهد و اگر دو دل است بالاخره برای رفع حیرت، به راه هایی که در شرع معین شده مراجعه نماید.یکی از راه های رفع حیرت این است که مشورت کند و در قرآن مجید آمده است:
«و شاورهم فی الامر (11) ، ای پیامبر، در کارها مشورت کن » البته با هر کس نباید مشورت کرد بلکه با کسی که عاقل، زیرک، دین دار، امین، دلسوز و رازدار باشد.
در صورتی که مشورت، میسر نشد یا نظرهای افراد مختلفی که با آن ها مشورت کردی، معارض یکدیگر بود؛ یعنی از یکی پرسیدی گفت: آری و دیگری گفت: نه.بهترین راه برای رفع حیرت که در روایات رسیده استخاره است آن هم استخاره «ذات الرقاع » یعنی استخاره با کاغذ (12) ، که مشهور فقها هم به آن عمل کرده اند. (13)
دیدگاه دایرة المعارف تشیع (14)
استخاره در لغت به معنای خواستن بهترین امرین، بهترین خواستن، طلب خیر کردن و نیکویی جستن است.اصطلاحا عبارت است از: نوعی دعا و توکل به خداوند در انجام امری که خیر و شر آن بر انسان پوشیده است.شیخ مفید در الرسالة العزیة می گوید: استخاره کردن (خیر خواستن از خداوند) در امور منهی عنه (کارهایی که منهی یا محرم است) یا در ادای فرایض، درست یست بلکه استخاره در امور مباح یا برای ترک امر مستحبی به جهت تعارضش با امر مستحب دیگر، وارد است.طبق حدیثی که در منابع اهل سنت از طریق جابر بن عبد الله و در منابع شیعی از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و اله نقل شده است، حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله به اصحاب خود استخاره می آموخته، همان طور که قرآن مجید را تعلیم می داده است.استخاره ای که ایشان تعلیم می داده اند به صورت نماز و دعا بوده است.نماز استخاره، نمازی مستحب و دو رکعتی است شبیه به نماز صبح.پس از پایان نماز باید صد یا صد و یک بار این دعا را خواند: «استخیر الله برحمته » .سپس باید به آن چه به دل الهام شده، از فعل یا ترک فعل مورد نظر، عمل کرد.
ادعیه مخصوصی نیز در اغلب منابع برای نماز استخاره یاد شده است (از جمله نگاه کنید به: «باب الصلاة الاستخاره » در متن من لا یحضره الفقیه؛ وسائل الشیعة؛ مصباح المتهجد شیخ طوسی و مصباح کفعمی و نیز دعای سی و سوم از صحیفه سجادیه، دعای مخصوص استخاره است) غیر از نماز استخاره، سه نوع استخاره دیگر معمول است.... (15)
دیدگاه گلدزیهر
استخاره، دعای انسان بی تصمیمی است که می خواهد با الهام و توسل، تصمیمی متبرک در امری مهم نظیر مسافرت و غیره بگیرد.نماز استخاره سابقه اش به حدیثی مندرج در صحیح بخاری می رسد.در منابع و متون کهن، نمونه های بسیاری از این رسم هست که قبل از تصمیم گرفتن در امور مهم یا حتی غیر مهم، در کارهای خصوصی یا اجتماعی، فی المثل امیران پیش از آن که به جنگ و جهادی بروند، در صدد بر می آمده اند که با استخاره از تایید الهی مطمئن باشند.معروف است که معاویه قبل از تعیین یزید به جانشینی استخاره کرده است (اغانی، طبع قدیم، ج 18، ص 72) .
خلیفه سلیمان، چون حکم جانشینی فرزندش ایوب، با استخاره موافق نیامد، آن را پاره کرد. (طبقات ابن سعد، ج 5، ص 247) . مامون پیش از سپردن منصب به عبد الله بن طاهر، یک ماه استخاره ورزید....
هم چنین رسم بوده که اغلب مؤلفان در مقدمه کتاب های شان یاد کنند که انگیزه نگارش یا تاخیر نگارش شان، استخاره بوده است. ..طبرسی به استخاره ذات الرقاع اشاره دارد (مکارم الاخلاق، قاهره، 1303 ق، ص 100) سنی ها با این نوع استخاره به کلی مخالف اند. استخاره به قرآن (الضرب...فی المصحف) نیز معمول بوده است (ابن بشکوال، ص 243؛ الفرج بعد الشدة، ج 1، ص 44؛ بغیة الوعاة، سیوطی، ص 10، 17)
این نوع سر کتاب باز کردن sortes virg ilianae نزد ایرانیان با دیوان حافظ و مثنوی مولوی هم انجام می گیرد.این نوع تفال به قرآن از سوی اکثر علمای اهل سنت، نهی شده است (اتحاف السادة المتقین، زبیدی، قاهره، 1311 ق، ج 2، ص 28 و به بعد) ابو عبد الله زبیری در آغاز قرن چهارم هجری، کتابی به نام الاستخاره و الاستشاره (تهذیب نووی، ص 744) در زمینه استخاره نوشته است. (16)
پی نوشت ها :
7.دکتر عبد الحسین زرین کوب، یادداشتها و اندیشه ها، ص 272- 273.
8.مائده (5) آیه 90.
9.علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 6، ص 185- 188.
10.و اذا هممنا بهمین: احدهما یرضیک و الاخر یسخطک فمل بنا الی ما یرضیک.صحیفه سجادیه.
11.آل عمران (3) آیه 159.
12.روش این نوع استخاره را در فصل «انواع استخاره » در همین کتاب آورده ایم.
13.آیت الله شهید دستغیب، استعاذه، ص 96- 106.
14.دایرة المعارف تشیع، زیر نظر کامران فانی، بهاء الدین خرمشاهی و صدر حاج سید جوادی، ذیل مدخل استخاره.
15.ر.ک: همین کتاب، ص 121- 134.
16.بهاء الدین خرمشاهی، حافظ نامه، (چاپ اول: انتشارات سروش، تهران، 1366) ج 1، ص 376- 377.به نقل از دایرة المعارف کوتاه اسلام، مقاله استخاره.
منبع:hawzah.net
/ع