به گزارش الف، روزنامه البناء در تحلیلی پیرامون توافق هسته ای ایران و احتمال آغاز مذاکرات آمریکا و کره شمالی نوشت: در ماه مه مهلت چهار ماهه ترامپ به هم پیمانان اروپایی اش برای ایجاد راه حلی در راستای نجات توافق هسته ای با ایران به پایان می رسد. رئیس جمهور امریکا به زعم خود با این کار قصد دارد برنامه های موشکی ایران و نفوذ آن در منطقه را کنترل کند. پس از تعیین سرنوشت برجام، در پایان ماه مه، ترامپ مذاکره با رهبر کره شمالی، کیم جونگ اون را اغاز خواهد کرد؛ مذاکراتی تحت عنوان راه حل صلح آمیز پرونده اتمی کره که طی آن مشاور امنیت ملی جدید آمریکا، جان بولتون ماموریت خود را آغاز کرده و تلاش می کند با خوش بینی به هر دو مساله خروج آمریکا از توافق هسته ای با ایران و حل صلح آمیز پرونده اتمی کره شمالی نگاه کند. در این میان، حاکمان کشورهای عربی خلیج از خوش بینی بولتون شادی و هلهله می کنند! اما آیا این دو موضوع در تفکر یک انسان عاقل می توانند در کنار هم قرار بگیرند؟!
سوال واضحی که مطرح می شود آن است که اگر گزینه خروج از توافق هسته ای با ایران تنها نیاز به جوهر قلم ترامپ و امضای او دارد، پس چرا دولت آمریکا بدعتی اختراع کرده و مساله توافق هسته ای را به کنگره واگذار کرد تا جایگزینی برای آن بیابد و در ادامه بدعت دومی آشکار شد و پرونده توافق به اروپا واگذار شد تا راه حلی برای آن ایجاد کنند؟
اگر نگوییم ترامپ و دولتش می دانند که هیچ مصلحتی در سوق دادن ایران برای تبدیل شدن به کره شمالی جدیدی نیست، تنها تفسیر برای اینگونه اقداماتِ رئیس جمهور ایالات متحده، احساس او در مورد پیچیدگی هایی است که در صورت کناره گیری از توافق با ایران، بر اوضاع ایالات متحده بویژه در سطح روابط خارجی، مترتب می شود. از این رو تلاش برای وارد آوردن فشارهایی برای مذاکره با ایران در مورد توافق، به این امید انجام می شود که راه حل هایی برای مشکلات پیچیده آمریکا در این باره ظاهر شود. این اقدام از نظر مسئولان دولت آمریکا بهتر از خیزش به سمتی نامعلوم است که هیچ کس عواقب ان را نمی داند، بویژه آنکه تمام رفتارهای آمریکا از زمان مخالفتش با جدایی کردستان از عراق، نشان می دهد ایالات متحده برای جلوگیری از وقوع مقابله ای مستقیم با ایران تلاش می کند.
از سوی دیگر، دست یابی به راه حلی صلح آمیز با کره شمالی، مستلزم آن است که دولت ترامپ از طریق انجام مذاکراتی دشوار و طولانی، سه سقفی را بپذیرد که مجالی برای مخالفت با آنها ندارد:1-چشم پوشی از سلاح اتمی و موشکهای تاد در کره جنوبی، تحت عنوان «شبه جزیره کره، خالی از سلاح اتمی و استراتژیک». 2-انتقال سلاح اتمی کره شمالی به روسیه و چین، و انبار شدن آنها در این دو کشور در مقابل پذیرش ضمانتهایی توسط پکن و مسکو و متعهد شدن آنها در مورد مقابله با هر خطری که امنیت کره شمالی را هدف قرار دهد.3-گشودن جهان دیپلماسی، سیاسی و اقتصادی در برابر کره شمالی، بعنوان شریک رسمی آمریکا در حیات بین المللی، و تحت عنوان برنامه های سرمایه گذاری عظیم برای رشد اقتصاد.
دولت ترامپ می داند که راه حل صلح آمیز با کره شمالی همکاری استواری با روسیه و چین را می طلبد و همچنین از اندازه اهمیت نقش روسی و چینی برای دست یابی به این هدف آگاه است.
این دولت می داند که هر بازی با توافق هسته ای با ایران و نادیده گرفتن آن، در وهله اول به معنای انتخاب افزایش تنشها در رابطه با ایران است، علاوه بر اینکه می تواند این کشور را به سمت در آغاز برنامه هسته ای دوباره سوق دهد، هر چند که فعالیتهایش در این زمینه محرمانه باشد. همانطور که خروج از توافق به معنای افزایش تنش های ایالات متحده با روسیه و چین است و کره شمالی را بر آن می دارد برای حفظ سلاح اتمی اش سر سخت تر شود.
دولت ترامپ می داند که تفسیرهای بولتون در مورد تفاوتهای موجود بین دو پرونده ایران و کره شمالی، بچگانه است؛ برای مثال بولتون بر این عقیده است که کره شمالی برخلاف ایران از نفوذ منطقه ای برخوردار نیست.
در واقع، تصمیم ترامپ در مورد توافق هسته ای با ایران در ماه مه، نقشه راه مذاکره با کره شمالی در پایان این ماه را نیز مشخص می کند. به همین دلیل، پمپئو قطعا به ترامپ توصیه می کند بدعت سومی را در پیش بگیرد که عنوان آن، واگذاری پرونده هسته ای ایران و درگیریها با این کشور، به عهده روسیه و چین است تا بدین ترتیب ارتباط پرونده ها و رهایی آمریکا از فشار و تعیین مهلت، تضمین شود.