فواید آب و هوا و سبب کثرت آن

از تدبیر حکیم جلّ و علا در آفرینش زمین آن است که غالبا قسمت شمالی از قسمت جنوبی بلندتر آفریده شده است

از تدبیر حکیم جلّ و علا در آفرینش زمین آن است که غالبا قسمت شمالی از قسمت جنوبی بلندتر آفریده شده است. آیا این امر جز برای آن است که آبها بر روی زمین جریان یابند، زمین را سیراب گردانند و در پایان به دریا بریزند؟ چنان که یک سوی بام را پست تر می سازند تا آب از آن بریزد و بر آن ناپسند، همین گونه، بخش شمالی بلندتر از بخش جنوبی است. اگر چنین نبود آب بر زمین به صورت راکد و سرگردان می ماند و مردم قادر به بهره گیری از آن نبودند. نیز راه ها و جاده ها را قطع می کرد. همچنین اگر آب، فراوان نبود و اگر در چشمه ساران نمی جوشید و دره ها، جویها و رودها از آن پر نبود، برای نیاز مردم؛ از قبیل: نوشیدن، نوشاندن به حیوانات و چهارپایان، آبیاری کشتزارها و باغها و غلات و برای نوشیدن حیوانات وحشی، پرندگان و درندگان و نیز برای جایگاه زندگی ماهیان و آبزیان و دیگر منافعی که می دانی ولی ای بسا از اهمیت و عظمت آن غافلی کافی و به اندازه نبود.

همچنین گذشته از آنکه آب، مایه حیات جانداران و جانوران روی زمین است و در زندگی روندگان و رویندگان نقش اساسی دارد، با دیگر نوشیدنیها آمیخته می شود تا برای نوشنده لذیذ و خوش طعم گردد. با آب، بدنها و کالاها و چیزهای دیگر را از آلودگی و چرک می شویند و پاکیزه می کنند، خاک را برای کشت و کار و. .. تر می نمایند، شعله های افروخته آتش که جان و مال مردم را در معرض زیان قرار می دهد فرو می نشانند، شخص خسته و افتاده با آن استحمام می کند و از ملال و خستگی در آمده سر حال و راحت می گردد و دیگر منافعی که در وقت نیاز به آنها، شناخته می شوند.

اگر در فایده این آب بسیار که در دریاها گرد آمده در تردیدی و می گویی: به آن چه نیاز است؟ بدان که جایگاه و مأوای جانوران بی شمار آبزی؛ چون: انواع ماهیها و حیوانات دریایی آب است. معدن و مخزن گوهر، یاقوت، عنبر و انواع اشیایی که از آب استخراج می گردد آب است. در ساحل های آن، انواع عودهای خوشبو و عطرها [ای مست کننده ] و داروهای سودمند یافت می شود.

آب برای مردم همانند مرکبی است که بازرگانان بر آن سوار می شوند و کالاهای خود را از سرزمینهای دور دست براحتی منتقل می کنند. به وسیله آبها از چین به عراق و از عراق به چین کالا حمل می کنند. بی تردید اگر آب وسیله حمل این کالاها نبود و همه چیز با پشت حمل می شد، همه کالا در همان سرزمینها و در دست صاحبانشان می ماند؛ زیرا هزینه حمل آنها از ارزش خود کالاها بیشتر می گشت و هیچ کس به حمل آنها اقدام نمی کرد؛ در نتیجه، دو پیامد داشت:

1- بسیاری از چیزهای مفید که به آن نیاز بود به دست نیازمندان نمی رسید.

2- بسیاری از مردم نمی توانستند در راه حمل و بازرگانی، این گونه روزی درآورند و زندگی بگذرانند.

فواید هوا و سبب افزونی آن

هوا نیز چنین است. اگر فراوان و گسترده نبود، این خلق از دود و بخار بسیار خفه می شدند و بخار هم نمی توانست که به ابر و مه تبدیل شود. پیش از این توضیحات کافی در باره هوا گذشت.

فواید آتش و اینکه در اجسام ذخیره شده است

اگر آتش نیز مانند نسیم و آب پراکنده بود جهان و جهانیان را می سوزانید. امّا از آنجا که گاه گاهی سخت بدان نیاز می افتد و منافع بسیار در آن نهفته مانند ذخیره در اجسام نهاده شده است که در وقت نیاز به دست می آید و به قدری که نیاز است با فتیله و روغن و هیزم پدید می آورند. اگر قرار بود که آتش را برای همیشه با فتیله روغنی و هیزم نگاه دارند برای مردم دشوار و گران تمام می شد. نیز مانند آب و هوا پراکنده نیست که همه چیز را بسوزاند بلکه به اندازه و مقدار مشخصی است تا هم سود رساند و به کار آید و هم از رساندن زیان به انسان باز ماند. در آتش، ویژگی و خاصیت دیگری نیز نهفته است و آن این که تنها در دسترس و اختیار انسان است؛ زیرا سود آن تنها به انسان می رسد. اگر آتش در اختیار او نبود در زندگی و معاش، زیان بسیار می دید. اما چهارپایان از آتش بهره نمی گیرند و از آن استفاده نمی نمایند. از آنجا که تقدیر الهی بر این تعلق گرفت، [که انسان از آتش سود برد و حیوان نبرد] به او دستهایی و انگشتانی مناسب برای افروختن آتش و استعمال آن عطا فرمود ولی اگر چه به حیوان داده نشده اما در عوض به حیوان در برابر سختی و سرما شکیبایی و صبر بیشتر داده شده است تا دشواریهایی که در وقت نبودن آتش به انسان می رسد در وقت نبودن آتش به حیوان نرسد. اینک تو را از سود آتش در [برافروختن ] چیزی که به ظاهر کوچک ولی در واقع پر ارزش و بزرگ است، آگاه می کنم. این جرم صغیر همان چراغی است که مردم آن را در دست می گیرند و نیازهای شبانه خود را با آن رفع می کنند. اگر این شی ء نبود مردم گویی که عمر خود را در قبر تاریک می گذراندند. در این زمان چه کسی توان خواندن، نوشتن و حفظ کردن دارد؟ یا چه کسی در تاریکی شب چیزی می بافد؟ اگر در دل تاریک شب بر کسی دردی سخت عارض می گشت و به دارو و درمان نیازمند می شد [بدون روشنایی ] چه می کرد؟ نیز در رسیدن و پختن خوردنیها و گرم کردن بدنها و خشک نمودن اشیا و تجزیه و تحلیل کردن مواد به کار می آید. بی تردید فواید آتش در شماره نمی آید و واضحتر از آن است که نیاز به ذکر داشته باشد.

نزول باران و صافی هوا و فایده ناهمگونی حالت هوا

ای مفضّل! در اینکه به خاطر مصلحت عالم، آسمان گاه صاف و گاه بارانی است نیک اندیشه کن. اگر یکی از این دو در هوا ماندگار می شد بی شک زیانبار بود. نمی بینی وقتی که یکسره باران می آید، گیاهان و سبزیها می گندند؟ جسم حیوانات سست و بی حاصل می شود؟ هوا در سردی می افتد؟ بیماریها پیدا و پراکنده می شوند؟ و راهها و گذرگاهها نارسا و نابود می گردند؟ همچنین اگر هوا یکسره صاف و آفتابی باشد، زمین، خشک و تفتیده می گردد. گیاهان خشک می شوند و می سوزند. آب چشمه ساران و جویبارها فرو می رود و این پیامدها سخت به زیان مردم است. نیز اگر خشکی بر هوا چیره شود انواع دیگری از بیماریها پدید می آیند. امّا اگر در عالم، یکی پس از دیگری پدیدار گردد [و آسمان گاه بتابد و گاه ببارد]، هوا در اعتدال می افتد، هر کدام زیان دیگری را دفع می کنند و همه چیز نیکو و درست و استوار می گردد. اگر کسی گوید: چرا چنان نکردند که در هیچ کدام زیان نباشد؟ گفته می شود: برای آنکه [در دنیا] انسان قدری در رنج و درد افتد و از گناه به دور گردد. چنان که انسان بیمار برای باز یافتن سلامت و شفای کامل به داروهای تلخ و ناگوار نیازمند است. هنگامی نیز که طغیان می کند و می شورد به درد و سختی نیازمند است تا در ورطه پلیدی در نیفتد و در راه راست بیفتد. اگر پادشاهی در میان مردمان سرزمین خود مقدار زیادی طلا و نقره پخش کند آیا نزد آنان بلند مرتبه و بنام نمی گردد؟ حال این کجا و باران فراگیر که غلات را می افزاید و ارزش آن از تمام طلا و نقره های زمین افزونتر است کجا! نمی بینی که یک دانه باران چه قیمتی دارد و چه نعمت بزرگی است ولی مردم از آن در غفلت اند؟ چه بسا حاجتی بی قدر از یکی از ایشان دیر برآورده شود و او بدون توجه به نعمتی بزرگتر به خشم آید و ناسزا گوید، در حالی که خیر او در همین است. چه سود که او از شناخت نعمتهای بزرگ محروم شده است.

منافع نزول باران بر زمین و حکمت های در آن

در حکمت نزول باران تأمل کن. تدبیر چنان دیده شد که باران از بلندی بر زمین بریزد تا نقاط بلند و برافراشته را نیز سیراب نماید. اگر از پایین می جوشید به برخی از زمینهای بلند نمی رسید، در نتیجه کشتزارهای زمین کاهش می یافت. نمی بینی که زمینهای آبی بیش از دیمی است؟ با نزول باران، زمین زنده می شود، دشتهای گسترده و دامنه کوهها کشتزار می گردد و غلّه فراوان به بار می نشیند. نیز بدین وسیله، دشواری انتقال آب از جایی به جای دیگر از دوش مردم برداشته می شود و دیگر بر سر آب، میان آنان درگیری و مشاجره و ستم رخ نمی نماید و چنین نمی شود که عزیز و نیرومند، آن را در تحت ید خود گیرد و ناتوان از آن محروم گردد. همچنین وقتی که تقدیر بر آن قرار گرفت که باران از بالا بر زمین سرازیر شود، اندک اندک و دانه دانه فرو می ریزد تا در زمین نیز فرود و آن را سیراب سازد. اگر ناگهان یکباره بر زمین می ریخت در زمین نفوذ نمی کرد و کشتزارهای روینده و ایستاده را نابود می کرد. پس بتدریج و دانه دانه می ریزد تا دانه های داخل زمین را برویاند و زمین و کشتزار تشنه را زندگی بخشد. نزول باران منافع دیگری نیز دارد. باران، بدنها را نرم می کند، هوا را صاف و پاکیزه می گرداند و وبا را از میان می برد، آفات درختان و گیاهان را که «یرقان» می نامند، نابود می کند و دیگر فواید [ی که ذکر آنها به درازا می کشد.] اگر کسی بگوید: آیا در برخی از سالها از شدت و کثرت باران زیانهای فراوان به هم نمی رسد؟ یا نزول تگرگ غلات را نابود نمی سازد؟ و بخار حاصل از آن، در هوا باعث بیماریهای فراوان و آفات بسیار نمی گردد؟ [در پاسخ ] گفته می شود: گاه در نزول باران زیاده روی می شود؛ زیرا به سود انسان است و با این کار از فرو رفتن در گناه و استمرار و اصرار بر آن پرهیز می کند. در این صورت مصلحت دینی و اخروی مهمتر و راجحتر از زیان احتمالی در مال اوست.

فواید کوه ها

ای مفضّل! در این کوهها که از سنگ و خاک پدید آمده بنگر. غافلان پنداشته اند که آنها زاید و بی مصرفند، حال آنکه سود فراوان دارند. برف بالای کوهها می نشیند تا آنها که به آن محتاجند از آن بهره برند. از آنچه که ذوب می شود چشمه ساران پر آب می جوشد چشمه ها، رودها و جویبارها پدید می آیند. در نتیجه در کوهها انواع رویندگان و گیاهان دارویی که در دشت نمی روید می روید. نیز غارها و دره هایی در آنهاست که حیوانات وحشی و درندگان موذی را پناه داده. مردم از کوه در برابر دشمنانشان دژها و قلعه های سخت و محکم می سازند.

از سنگهای آن برای به کارگیری در ساختمانها و ساخت سنگ آسیاب استفاده می کنند. همچنین در کوهها انواع معادن و جواهر نهفته است. در کوهها مصالح و منافع دیگری نیز وجود دارد که مدبّر و حکیم آن بهتر می داند.

معادن و استفاده انسان از آنها

ای مفضّل! در معادن که از آنها جواهری چون: گچ، آهک، زرنیخ، مردار سنگ، سنگ سرمه، جیوه، مس، سرب، نقره، طلا، زبرجد، یاقوت، زمرّد و انواع سنگها استخراج می شود نظاره کن. همچنین قیر، مومیا، گوگرد، نفت و دیگر چیزهایی که مردم با آنها رفع نیاز می کنند و از آنها استفاده می نمایند. آیا بر هیچ عاقل و خردمندی پوشیده است که تمام این ذخایر برای آدمی در زمین ذخیره شده تا در وقت نیاز از آنها استخراج کند و استفاده نماید؟ آنگاه مردم نتوانستند مطابق حرص و طمع خود به پیش از آنکه باید، دست یابند و چاره اندیشی و تلاششان برای ساختن جواهرات ثمر نداد [و به دانش کیمیا دست نیافتند]؛ زیرا اگر با حرص، طمع و تلاش خود موفق گردند، بی تردید به طور گسترده ساخته و استخراج خواهند کرد و همه جا از آنها پر می شود. طلا و نقره آنقدر افزایش می یابد که ارزش آنها نزد مردم، سخت کاسته می شود و از چشم مردم می افتند. بدین ترتیب نقش اساسی و فایده آنها در خرید و فروش و دیگر معاملات از میان می رفت. خراج پادشاهان به عمل نمی آمد و کسی قادر به ذخیره آنها برای بازماندگان نبود. با این همه، دانش ساخت برنج (مس زرد) و ساخت شیشه از رمل و نقره از سرب و طلا از نقره که آن زیانها را ندارند به او داده شده است. بنگر چگونه در آنچه زیان ندارد اراده آنان عملی می شود امّا در آنچه بسیار به زیان آنان است به مقصد نمی رسند. کسی که معادن را بسیار عمیق نماید و سخت فرو برد به دره ای عظیم می رسد که آبی فراوان در آن جاری است و او به ژرفای آب نتواند رسید و از آن عبور نتواند کرد. در پشت آن، کوههایی از نقره نهفته است. اینک در حکمت و تدبیر این امر بنگر. خدای جلّ و علا می خواهد که بندگانش قدری از قدرتش و گستردگی خزائنش را دریابند و بدانند که اگر خدای بخواهد، کوههایی از نقره بدیشان می دهد و لیکن صلاح و مصلحت آنان در این نیست؛ زیرا چنان که اشاره شد- اگر چنین چیزی واقعیت یابد ارزش جواهر نابود می شود و سودمند نخواهد بود. این حقیقت را این گونه دریاب که گاه مردم شی ء ظریف و ارزشمندی می سازند. این شی ء ظریف، تنها هنگامی از این ارج و نفاست برخوردار است که اندک و کمیاب باشد، ولی آنگاه که به طور گسترده در دسترس مردم قرار گیرد نزد آنان از ارزش می افتد و قیمت آن کاسته می شود. خلاصه، ارزش و نفیس بودن هر چیزی در کمیابی و نبود آن است.

فواید رویندگان

ای مفضّل! در این گیاه و اینکه این همه نیاز انسان را بر می آورد و سود می دهد بنگر. میوه ها برای تغذیه، کاه برای خوراک حیوانات، هیزم برای سوختن، چوب برای بسیاری از صنایع و حرفه ها، پوست برگ، ریشه، ساقه، شاخه و صمغ درختان برای منافع و کارهای مختلف پدید آمده است. هیچ می دانی که اگر میوه ها را به صورت آماده و گرد آمده بر روی زمین می یافتیم چه زیانها به ما می رسید؟ در این حالت اگر چه غذا وجود داشت، امّا از فواید بسیار چوب، هیزم، کاه و دیگر چیزهایی پر قیمت و مهمی که برخی را شمردیم محروم بودیم. وانگهی درختان و گیاهان، بسیار زیبا و خوش منظرند و در عالم هیچ منظره ای زیباتر، با طراوت تر و خوشتر از آنها نیست.

راز کثرت حبوبات

ای مفضّل! در رشد فراوان کشتزارها و حبوبات اندیشه کن. یک دانه کما بیش صد دانه می دهد. می شد که یک دانه تنها یک دانه بدهد؛ ولی چرا این افزونی در آن نهاده شد؟ آیا جز برای آن است که غلات و حبوبات فزونی یابند، قوت و روزی کشاورزان تأمین گردد و بذر سال آینده نیز به دست آید؟ نمی بینی که اگر پادشاهی بخواهد سرزمینی را آباد کند، باید بذر کاشت و روزی حیات به مردم بدهد تا کشت را به عمل آورند؟ بنگر که چگونه این امر حکیمانه و مدبّرانه پدید آمده و کشتزار این گونه بذر و دانه فراوان می دهد تا هم روزیشان حاصل آید و هم بذر کشت پدید آید؟ درخت، گیاه و نخل نیز ثمر فراوان می دهند. از این رو از یک ریشه و تنه، شاخ و برگ و ثمر فراوان می بینی. چرا چنین است؟ آیا جز برای آن است که مردم از آن ببرند و رفع نیاز کنند و با این بریدنها هیچ نابود نگردد و اصل آن در زمین بماند؟ اگر هر اصله افزایش نمی یافت و تنها می ماند مردم نمی توانستند که از آن ببرند و رفع نیاز کنند و با اصله ای را در زمین بکارند. نیز اگر آفتی بدان می رسید بی آنکه جای نشینی داشته باشد محو و نابود می گشت.

راز پوشش دانه های حبوبات

در شکل بوته حبوباتی؛ چون: عدس، ماش، باقلا و جز آنها اندیشه کن. دانه های آنها در کیسه ها و ظروفی نهاده شده تا نگاهداری شوند، رشد و استحکام یابند و از آفات در امان بمانند چنان که جفت و بچه دان جنین نیز دقیقا به همین خاطر است. گندم و همانند آن نیز به صورت خوشه، در پوستهایی سخت نهاده شده اند. نیز بر سر هر دانه چیزی چون نیزه قرار گرفته که پرندگان را از خوردن آنها باز می دارد تا به کارندگان و کشاورزان زیان نرسد. اگر کسی بگوید: آیا پرندگان از گندم و حبوبات نمی خورند؟ گفته می شود:

بله تقدیر چنین است. پرنده نیز از آنجا که آفریده ای از آفریدگان است از زمین خدای جلّ و علا نصیب و سهمی دارد، ولی این حبوبات نیز این گونه محافظت می شوند تا پرندگان، یکسره ویرانش نکنند و زیان بسیار به بار نیاورند. اگر پرندگان دانه ها را عیان و ناپوشیده بنگرند هیچ منعی ندارند که به آن حمله کنند و بوته را نابود سازند وای بسا این عمل باعث عدم تعادل تغذیه پرندگان، سوء هاضمه و مرگ آنها گردد و کشتزار را هم به نابودی کشاند در نتیجه، این موانع پیشگیرنده برای آن است که دانه ها نگاهداری شوند و پرندگان به قدر روزی و نیاز از آنها برگیرند و بیشتر آن برای آدمی بماند؛ زیرا او از پرندگان مهمتر و نیازمندتر است و هم او زحمت و مشقت باروری آن را بر دوش کشیده است.

حکمت آفرینش درخت و گیاه

در آفرینش درختان و گیاهان نظاره کن، از آنجا که درخت نیز بسان حیوان همواره به غذا محتاج است، از طرفی مانند حیوان دهان و حرکت ندارد که غذا را بگیرد، ریشه های آن در دل زمین فرو رفته تا غذا را [گاه از اعماق زمین ] بگیرد و به شاخ و برگ و میوه رساند. پس «زمین» مانند مادر پرورش دهنده آن است و «ریشه ها» چون دهان آن است که با آنها غذا را از زمین می گیرد چنان که حیوانات، کودکان خود را شیر می دهند. نمی نگری که چگونه پایه ها و ستونهای خیمه از هر سو با طناب بسته شده تا بر پای ایستد، نقش زمین نگردد و یا کج نباشد. گیاه نیز چنین است، تمام آنها ریشه های خود را در دل زمین به هر جانبی دوانیده اند تا آن را پایدار و استوار و ایستاده نگاه دارند. اگر ریشه نبود چگونه یک نخل تنومند و بلند و صنوبر و چنار بزرگ و تناور در توفانهای سهمگین بر پای می ایستادند؟ به حکمت آفرینشگر جلّ و علا بنگر که چگونه بر حکمت کار مردم پیشی گرفته و اینان در پایداری خیمه ها از آن بهره گرفتند، در حالی که این حکمت و چاره پیش از آنان در آفرینش درخت جاری شده است؛ زیرا آفرینش درخت پیش از بپاداشتن خیمه است. نمی بینی که پایه و ستون خیمه ها از چوب درختان است، پس صناعت مردم از کار آفرینش گرفته شده است.

آفرینش و وصف برگ درختان

اینک ای مفضّل! در آفرینش برگ بنگر و تأمل کن. چنان که می بینی سطح تمام برگ را چیزهایی چون رگ پوشانیده است، برخی بزرگ ترند که به صورت طولی و عرضی کشیده شده اند و برخی نازک و ظریف اند و گویی که در میان رگ های اصلی ماهرانه بافته شده اند. اگر بشر با دست خود چنین کاری می کرد یک ساله قادر به ساخت یکی از آنها نیز نبود. و در کار خود به ابزار، حرکت، کار و تلاش و سخن گفتن نیاز داشت، در حالی که تنها در چند روز از فصل بهار، دشت و دریا و کوه و صحرا سرشار و آکنده از این برگ ها می شود. در این کار جز نفوذ اراده ردّ نپذیر الهی هیچ سخن، تلاش و حرکتی وجود ندارد. با این حال خوب است که راز این رگ های ظریف، دقیق و نازک را بدانی. این رگ ها که یکسره برگ را پوشانید برای آن است که به آن، آب و املاح برساند چنان که رگها در بدن پراکنده شدند تا غذا را به تمام اجزای بدن برسانند. اما در برگ، رگ های بزرگتر و اصلی [گذشته از هدف مذکور] کار دیگری نیز دارند. این رگ های بزرگتر برای آن است که با سختی و استحکام خود، برگ را نگاه دارند و برگ، سست، پژمرده و پاره پاره نگردد. از این رو گاه که انسانها می خواهند صفحه و برگی از پارچه یا. .. بسازند در طول و عرض آن از چوب های محکمی بهره می گیرند تا سست و لرزان نگردد. پس بدان، اگر چه آدمی هیچ گاه به کنه و حقیقت تدابیر و حکمت های نهفته در طبیعت نمی رسد، امّا کار و صنعت او بنوعی حکایت گر طبیعت است.

هسته و دانه درخت و گیاه

در «هسته» و «دانه» و راز آنها اندیشه کن. هسته در دل میوه قرار گرفته تا اگر مانعی برای کاشتن خود درخت پیش آید، این هسته جایش را پر کند. چنان که گاه که به چیز نفیس و گرانقدری نیاز فراوان است، [قدری از آن ] در جای دیگر نگاهداری می شود تا اگر آفتی در آنها افتاد و حادثه ای رخ نمود، از آن در جای دیگر داشته باشیم. همچنین هسته سخت و محکم، میوه نرم و لطیف را نگاه می دارد. اگر چنین نبود، میوه می شکست، آلوده می گشت، و بزودی فاسد می شد. برخی از هسته ها را می شکنند و می خورند و از برخی دیگر روغن می گیرند و در جاهای گوناگون استفاده می کنند. حال که از [برخی از] فواید هسته و دانه میوه آنها آگاه گشتی، بیندیش که چرا از هسته، خرما و از دانه، انگور پدید آمد؟ می شد که به جای خرما و انگور لذیذ و خوشمزه، چیزهای ناخوردنی دیگر؛ چون: سرو و چنار پدید آید. آیا این جز برای آن است که انسان را سود و لذت رسانند؟

حکمت های نهفته در مرگ درختان و تجدید حیات آنها

در انواع تدابیر و حکمتهای نهفته در آفرینش درخت بنگر. می بینی که هر سال می میرد ولی حرارت غریزی آن در چوب آن می ماند و مواد میوه ها از آن زاده می شود و آنگاه در همه جا پراکنده می گردد و چنان که غذاهای متنوع و لذیذ را به تو می دهند، میوه های گونه گون و گوارا و خوش طعم به تو تقدیم می کنند. شاخه ها همانند دست به سوی تو دراز می شوند و میوه های نیکو را در اختیارت می نهند، ریحان ها چنان در برابر تو ایستاده اند که گویی خود را به تو هدیه می کنند. این حساب و کتاب دقیق و حکمت عظیم جز تقدیرگر حکیم از آن کیست و چرا این گونه است؟ آیا جز برای آن است که آدمی را از لذّت و سود این میوه ها بهره رسانند؟ شگفتا! که مردم به جای سپاس بر نعمت، انکار منعم می کنند!

شگفتی انار و نشانه های هدفمندی خلقت

از آفرینش حکمت آمیز و مدبّرانه انار درس عبرت بگیر. [اگر با دقت در آن بنگری ] در بخشهایی از آن، بلندیهایی از پیه می بینی که دانه ها چنان در آن در صف و چیده شده است که گویی با دست چیده اند. دانه ها را چندین قسم می بینی که هر قسم نیز از لایه های ظریف و نازک ماهرانه بافته شده و جملگی در میان پوست محکمی جای گرفته است. اگر میان انار، یکسره دانه بود راه غذا به سوی دانه ها بسته بود، پس مطابق تدبیر و حکمت این بلندیها از پیه در میان دانه ها قرار گرفته و ته دانه ها به آن متصل است تا از این طریق به دانه ها غذا برسد. مگر نمی بینی که دانه های انار در درون این پیه کاشته شده آنگاه با آن لایه ها پیچیده شده تا سست و لرزان نباشد و روی آنها هم با پوستی استوار و محکم پوشانیده شده تا دانه ها از آفتها نگاه داشته شوند. اینها تنها اندکی از شگفتیهای انار است و اگر کسی در پی درک و یافتن معارف و دانستیهای افزونتر باشد اسرار و حکمتها بیشتر است امّا تا این حدّ برای درس عبرت و راهیابی بس است.

بوته های ضعیف و میوه های بزرگ

ای مفضّل! در اینکه گیاه و بوته ای ضعیف و ناتوان به بار می نشیند و میوه های سنگینی؛ چون: کدو، خربزه، خیار و هندوانه می دهد بیندیش و در حکمت و تدبیر این کار فکر کن، آنگاه که تقدیر بر آن شد که این بوته ضعیف میوه های سنگین چون این میوه ها بار دهد، چنان مقرر گردید که بر روی زمین بگسترد. اگر مانند کشت و درخت می ایستاد قادر به حمل این میوه های سنگین نبود و پیش از آنکه میوه ها برسند و کامل شوند همه چیز درهم می شکست. بنگر که چگونه شاخ و برگش بر روی زمین گسترده می شود و زمین به جای بوته، میوه های سنگین را بر دوش حمل می کند. تو به یک بوته کدو و یا خربزه بنگر که چگونه یکی است ولی پیرامونش را چند میوه فرا گرفته گویی گربه ای است بر روی زمین که بچه هایش روی زمین پهن شده اند و از آن شیر می خورند.

زمان رسیدن میوه ها با زمان احتیاج، هماهنگ است

ببین که انواع درختان و میوه ها در زمانی قابل استفاده اند که به آنها نیاز است. مثلا برخی در لهیب حرارت تابستان می رسند تا انسان با میل و شوق ویژه ای از آنها بهره ببرد. اگر این میوه های تابستانی در زمستان می رسید گذشته از زیانی که در بدن به جای می گذارند باعث می گشت که مردم، آن خواست و شوق را در مصرف آنها نداشته باشند و در نتیجه با کراهت و بی میلی به جانب میوه ها بروند. نمی بینی گاه که خیاری در زمستان برسد [و یا آن را در این فصل عرضه کنند] جز افراد بی مبالات و بی توجه به زیانبار و سودمند، کسی از آن مصرف نمی کند؟

حکمت های درخت نخل و فایده شاخه ها و چوب آن

ای مفضّل! در نخل فکر کن. از آنجا که در میان نخلها شماری ماده و به تلقیح نیازمندند، برخی از نخلها نیز نر آفریده شدند تا بدون غرس، عمل لقاح انجام گیرد. نخل نر مانند حیوان نری است که با حیوان ماده لقاح می کند تا او حامله گردد و خود حملی نداشته باشد.

در چگونگی شاخه نخل اندیشه کن و بنگر که چگونه مانند چیزی که با دست بافته شده دارای تار و پود است تا سختی و استحکام گیرد و در زمان بر دوش گیری خوشه های سنگین نشکند و آسیب نبیند و از بادهای تند و توفانی صدمه نگیرد و چنان محکم و سخت باشد که در کار ساختن ساختمان و سقفها و پلها و دیگر جاها استفاده شود؟ چوب آن نیز گویی که بافته شده و در هم فرو رفته و تار و پود دارد. این سختی و استحکام برای آن است که در کار ساختن ابزار محکم استفاده شود. دقت کن که اگر سختی و استحکام آن چون سنگ بود نمی شد که در سقفها، در و پنجره ها، کرسیها، جعبه ها و دیگر اشیا به کار آید. از ویژگی های بزرگ و ممتاز چوب آن است که بر روی آب می ماند و فرو نمی رود. مردم همه به این خاصیت چوب آگاهند ولی از اهمیت و بزرگی حکمت کار بی خبرند. اگر این خاصیت در چوب نبود چگونه کشتی های غول پیکر و دیگر مرکب های آبی، می توانستند بارهای چون کوه را حمل کنند؟ و مردم چگونه از حمل دشوار بار از سرزمینی به جای دیگر راحت می شدند؟ اگر این امر نبود مردم در سختی می افتادند و برخی چیزها در سرزمینی نایاب و یا کمیاب می شد.

ویژگی های گیاهان دارویی

در گیاهان دارویی و اینکه هر کدام در تهیه دارویی خاص به کار می روند بیندیش: یکی مانند «شاه تره» در عروق، اعماق و مفاصل بدن فرو می رود و مواد زاید و سنگین را دفع می کند، یکی دیگر چون: «أفتیمون» مواد سودایی را از بدن می کشد، دیگری چون «سکبینه» ورمها و همانند آنها را بر می دارد و. .. چه کسی این مصالح را در این آفریده ها آفریده است؟ و چه کسی مردم را نسبت به آنها آگاه کرد جز آنکه آنها را پدید آورد؟ و چنان که برخی پنداشته اند، کجا می توان تصادفی و اتفاقی به این ویژگیها پی برد؟ در واقع با ذهن و اندیشه و ذکاوت و تجربه آموزی ای که به انسان عنایت شده او می تواند به آنها پی ببرد. حیوانات چگونه از برخی از ویژگی های درمانی گیاهان آگاهند و برخی از درندگان، زخم خود را با گیاهی دارویی درمان می کنند و پرنده ای با حقنه کردن، یبوست خود را درمان می نماید و دیگر موارد [ی که حیوانات از گیاهان دارویی استفاده می کنند]؟ چه بسا [در آغاز] در گیاهانی که در دشت و صحرا می روید تردید کنی و بگویی در این مناطق که انسانی زندگی نمی کند این داروها زایدند و به کار نمی آیند در حالی که چنین نیست، شاخ و برگشان غذای حیوانات، دانه ها برای پرندگان، چوبهای خشک برای استفاده انسان است و آدمی از بسیاری از آنها در درمان و معالجه استفاده می کند. همچنین از بعضی برای دباغی پوستها، از بعضی برای رنگ آمیزی اشیاء و. .. استفاده می شود. می دانی که گیاه «پیزر» از ریزترین و کوچکترین گیاهان به شمار می رود. در این گیاه و همانند آن، سود و مصلحت فراوان نهفته است. از این پیزر کاغذها ساخته می شود که پادشاهان و رعایا را به کار آید، حصیری به دست می آید که همه مردم به کار می برند، غلافها به دست می آید که برای نگاهداری ظروف آبگینه و غیر آن استفاده می شود و در میان ظرفهای شکستنی می نهند تا نشکند و. ..

از اینکه در صغیر و کبیر و ریز و درشت و با ارزش و بی ارزش آفرینش مصالح فراوان نهفته شده درس عبرت بگیر. پست ترین آنها عذره انسان و سرگین حیوان است که کثافت و نجاست در آن گرد آمده ولی برای کشتزارها و سبزیها از چنان ارزشی برخوردار است که چیزی جای آن را نمی گیرد. تا جایی که هیچ گیاهی از آنچنان رشد و نموی برخوردار نمی شود مگر با چیزی که از مردم دفع می شود و هیچ گاه به آن نزدیک نمی شوند. بدان که منزلت و مکانت هر چیزی به حسب قیمت آن نیست. بلکه این دو، دو قیمت متفاوتند که در دو بازار به کار می آیند، چه بسا چیزی در بازار کاسب بی ارزش و کم فایده باشد ولی در میدان دانش، ارزشمند و بلکه نفیس باشد. پس به خاطر کم قیمتی، چیزی را بی اعتبار مشمار. اگر شیفتگان و طالبان دانش کیمیا به خواص عذره و مدفوع پی می بردند آن را با قیمتی گران و با بیشترین قیمتها می خریدند. مفضّل می گوید: در این وقت ظهر شد و مولایم- علیه السّلام- برای اقامه نماز برخاستند و فرمودند: به خواست خدای جلّ و علا بامدادان به نزد من آی. من نیز در حالی که از آنچه به من آموخته بود شادمان و فرحناک بودم و خدای را در برابر نعماتش سپاس می گفتم برخاستم و شبانگاه را با سرور و راحتی تمام آرمیدم.

مفضّل گوید: بامداد روز چهارم، به خدمت مولایم- علیه السّلام- شتافتم. به من اجازه ورود داده شد. به فرمان امام- علیه السّلام- بر زمین نشستم. آنگاه امام- علیه السّلام- فرمود: از ماست تحمید و تسبیح و تعظیم و تقدیس اسمی که از همه قدیمتر و نوری که از همه بزرگتر است، آن کسی که بلند مرتبه و بسیار آگاه، صاحب جلالت و اکرام، آفریننده همه هستی، فانی کننده تمام عالمها و روزگاران، صاحب سرّ مستور و غیب محظور و نام مخزون و علم مکنون است. صلوات و برکات او بر رساننده وحی و رسالت باد، کسی که او را بشیر و نذیر و به اذنش دعوت کننده به سوی خدای و چراغ روشنایی بخش برگزید تا آن که هلاک می شود با دلیل و بینه باشد و آن که حیات می یابد با دلیل و بینه باشد. (سوره انفال، آیه 42) از جانب آفرینشگر جلّ و علا بر او و خاندانش صلوات پاکیزه و تحیات زاکیه و زاینده باد. همیشه روزگاران در گذشته و حال بر او و ایشان سلام و رحمت و برکات الهی باد؛ زیرا آنان شایسته و مستحق آن هستند. ای مفضّل! دلایل آفرینش، نمونه های حکمت و تدبیر و هدفمندی در آفرینش انسان، حیوان، گیاه، درخت و جز آنها را چنان برایت شرح دادم که اهل عبرت از آن عبرت گیرند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان