حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ در روز اوّل شعبانی به جماعتی گذشت که در مسجدی نشسته بودند و در امر قدر و امثال آن گفتگو می کردند و بلند شده بود صداهای ایشان و سخت شده بود لجاجت و جدال ایشان پس حضرت ایستاد و بر ایشان سلام کرد، آنها جواب سلام دادند و برای آن جناب برخاستند و خواهش کردند که نزد ایشان بنشیند،آن حضرت به ایشان اعتنایی نکرد و فرمود: ای گروهی که سخن می گوئید در چیزی که به شما نفع نمی رساند، آیا ندانستید که خدای تعالی را بندگانی است که ساکت کرده ایشان را خوف، بدون آنکه عاجز باشند از گفتن یا لال باشند بلکه ایشان هرگاه به خاطر آرند عظمت خداوند را شکسته می شود زبان هایشان و کنده می شود دل هایشان و می رود عقل هایشان و مبهوت می شوند.
تجلیل از ماه شعبان
به جهت اعزاز و اجلال و اعظام خداوند، پس هرگاه بخود آمدند از این حالت رو می آورند به سوی خدا به کردارهای پاکیزه، می شمرند نفس های خود را با ستمکاران و خطاکاران و حال آنکه ایشان منزّه اند از تقصیر و تفریط، ایشان راضی نمی شوند برای خدا به کردار اندک و بسیار نمی شمرند برای او عمل زیاد را و پیوسته مشغولند به اعمال، پس ایشان چنانند که هر وقت نظرکنی به ایشان ایستادگانند به عبادت ترسان و هراسان در بیم و اضطرابند، پس کجائید شما از ایشان ای گروه تازه کارها، آیا ندانستید که داناترین مردم، به قدر ساکت ترین ایشانند از آن، و این که جاهلترین مردم، به قدر سخن گوترین ایشانند در او.
ماه کریم شعبان
ای گروه تازه کارها، امروز روز اوّل ماه شعبان کریم است، نامیده است او را پروردگار شعبان به جهت پراکنده شدن خیرات، به تحقیق که باز کرده پروردگار شما در او، درهای حسنات خود را و جلوه داده به شما قصرها و خیرات او را به قیمت ارزانی و کارهای آسانی، پس بخرید آن را، و جلوه داده برای شما ابلیس لعین شعبه های شرور و بلاهای خود را پیوسته می کوشید در گمراهی و طغیان و متمسّک می شوید به شعبه های ابلیس و رو می گردانید از شعبه های خیرات که باز شده برای شما درهای او و این روز اوّل ماه شعبان است و شعبه های خیرات او نماز است و روزه و زکات و امر به معروف و نهی از منکر و نیکی به والدین و خویشان و همسایگان و اصلاح ذات البین و صدقه به فقرا و مساکین، برخود سختی می دهید چیزی را که برداشته شده از شما یعنی امر قضا و قدر و چیزی که نهی شده اید از فرو رفتن در آن از کشف سرّهای خدا که هر که تفتیش کند از آنها، از تباه شدگان است.
فرصت اطاعت و بندگی با نشاط
آگاه باشید به درستی که اگر شما واقف شوید بر آنچه مهیا فرموده پروردگار عزّوجلّ برای مطیعین از بندگانش در امروز هر آینه باز خواهید داشت خود را از آنچه در او هستید و شروع خواهید کرد در آنچه امر کردند شما را به آن. گفتند: یا امیرالمؤمنین! چیست آن چه خداوند مهیا فرموده در این روز برای مطیعین خود، پس حضرت نقل فرمود قصّه آن لشگری را که رسول خدا ـ صلّی اللّه علیه و اله ـ به جهاد کفّاره فرستاده بود و دشمنان شب بر ایشان شبیخون زدند و آن شبی تاریک و سخت ظلمانی بود و مسلمانان در خواب بودند و کسی از ایشان بیدار نبود جز زیدبن حارثه و عبداللّه بن رواحه و قتاده بن نعمان و قیس بن عاصم منقری که هر کدام در یک جانب ایشان بیدار و مشغول نماز و قرآن خواندن بودند و دشمنان مسلمانان را تیرباران کردند و مسلمانان دشمنان را به واسطه تاریکی نمی دیدند تا از آنها دوری کنند، به همین جهت نزدیک بود که هلاک شوند که ناگاه از دهان این چند نفر نورهایی ساطع شد که لشگرگاه مسلمانان را روشن کرده و سبب قوّت و دلیری ایشان شد، پس شمشیر کشیده و دشمنان را کشته و زخمی و اسیر نمودند. چون مراجعت نمودند و برای حضرت رسول ـ صلّی اللّه علیه و اله ـ نقل کردند پیامبر ـ صلّی اللّه علیه و اله ـ فرمود: این نورها به جهت اعمال این برادران شما در روز اوّل ماه شعبان است. پس یک یک آن اعمال را حضرت نقل کردند.
ماه شعبان فتح ابواب بهشت
تا آنکه فرمودند:... به درستی که خداوند عزّوجّل چون روز اوّل ماه شعبان می شود امر می کند به درهای بهشت پس باز می شود و امر می کند درخت طوبی را پس نزدیک می کند شاخه های خود را براین دنیا آنگاه ندا می کند منادی پروردگار عزّوجلّ ای بندگان خدا این شاخه های درخت طوبی است پس در آویزید به او که بلند کند شما را بسوی بهشت و این شاخه های درخت زقوم است پس بترسید از او که شما به سوی دوزخ هدایت نکند. رسول خدا ـ صلّی اللّه علیه و اله ـ فرمود: قسم به آنکه مرا به راستی به رسالت مبعوث نموده که هر که فرا گیرد درسی از خیر و نیکی در این روز پس به تحقیق که در آویخته به شاخه ای از شاخه های درخت طوبی پس آن کشاننده است او را بسوی بهشت و هر که فراگیرد دری از شرّ را در امروز پس به تحقیق که در آویخته به شاخه ای از شاخه های درخت زقوم پس آن کشاننده است او را به سوی آتش...آنگاه رسول خدا ـ صلّی اللّه علیه و اله ـ لحظاتی نظر خود را به جانب آسمان انداخت و خوشحال و مسرور بود، آنگاه نظر مبارک را به زیر انداخت به سوی زمین، پس پیشانی مبارک را درهم کشید و روی مبارکش ترش شد. آنگاه رو کرد به اصحاب خود و فرمود: قسم به آن که محمد ـ صلی اللّه علیه و آله ـ را به راستی به پیغمبری فرستاده، دیدم به تحقیق درخت طوبی را که بلند می شد و بلند می کرد آنان را که به او آویخته بودند بسوی بهشت و دیدم بعضی از ایشان را که در آویخته بود به یک شاخه از آن و بعضی درآویخته بودند به دو شاخه از آن یا به چند شاخه برحسب فراگرفتن ایشان طاعت را، و بدرستی که هر آینه می بینم زیدبن حارثه را که در آویخته به بیشتر شاخه های آن پس آن شاخه ها بلند می کنند او را به اعلا علیین بهشت پس از این جهت خندیدم و خوشحال شدم. پس نگاه کردم بسوی زمین پس قسم به آنکه مرا به راستی به پیغمبری فرستاد، دیدم درخت زقوم را که پائین می رفت شاخه های او و پائین می برد درآویختگان به خود را به سوی دوزخ و دیدم پاره ای از ایشان را درآویخته به شاخه ای و دیدم بعضی از ایشان را که در آویخته اند به دو شاخه یا به چند شاخه برحسب انجام دادن گناهان و بدرستی که هر آینه می بینم بعضی از منافقین را که در آویخته اند به بیشتر شاخه های او و شاخه های زقوم آنها را فرو می برد به پایین ترین درکات پس از این جهت روی خود را ترش کردم و پیشانی درهم کشیدم.