خداوند روز عاشورا را روز عزا نامید
حضرت موسی (ع) در کوه طور در حال مناجات، از خدا پرسید: «خدایا! چرا امت پیامبر خاتم را بر سایر امت ها فضیلت دادی؟» ندا رسید به خاطر ده ویژگی که در آنهاست.
حضرت موسی (ع) گفت : خدایا ده ویژگی کدامند تا آنها را به بنی اسرائیل تذکر دهم. ندا رسید ده ویژگی عبارتند از : 1.نماز، 2.زکات، 3. حج، 4. جهاد، 5. نماز جمعه،6. نماز جماعت، 7. قرآن، 8. دانش، 9. روزه، 10. عاشورا.
حضرت موسی (ع) پرسید : «عاشورا چیست؟» خداوند متعال فرمود : «عاشورا همان روز گریه کردن بر نوه محمد (ص) است.... ای موسی! کسی نیست که در این روز اشک بریزد و یا در شمار عزاداران باشد، مگر آنکه بهشت را برای او
منظور دارم و کسی در این روز مالی را در این راه خرج نمی کند، جز آنکه برکتی در مال او مقرر می دارم و در برابر هر درهمی، هفتاد درهم به او خواهم داد و بهشت را جای او گردانم که هیچ زنی یا مردی نیست که در روز عاشورا اشکی خالصانه بریزد جز آنکه پاداش صد شهید را به او عطا خواهم کرد.»(1)
جبرئیل برای امام حسین (ع) گریه کرد
دریک روز عید، حسن و حسین (ع) به اتاق جدشان رسول خدا (ص) وارد شدند و عرض کردند : یا جدا امروز روز عید است و فرزندان عرب لباس های رنگارنگ دارند و لباس نو پوشیده اند، اما ما لباس هایمان کهنه است. پیامبر (ص) در این حال گریست. جبرئیل دو لباس سبز و سرخ از بهشت آورد و لباس سبز را حسن و سرخ را حسین پوشید و خوشحال شدند. جبرئیل وقتی این حال را دید، گریست.
پیامبر (ص) فرمود : برادرم جبرئیل ! در روزی که فرزندانم خوشحال هستند، چرا گریه می کنی و محزون می شوی؟ به خدا تو را سوگند می دهم به من بگو!
جبرئیل عرض کرد : بدان ای رسول الله اینکه دو فرزندت دو رنگ مختلف اختیار کردند[به این سبب است که] حسن ناچار است زهر بنوشد و از شدت زهر، رنگش سبز شود و حسین را می کشند و او را ذبح و بدنش را با خون خضاب می کنند.(2)
سوگواری پیامبران برای امام حسین (ع)
اشک حضرت آدم (ع) بر امام حسین(ع)
هنگامی که آدم (ع) به ساق عرش نگاه کرد، نام های پیامبر (ص) و ائمه (علیهم السلام) را دید. جبرئیل به او تلقین کرد که بگو: «یا حمید بحق محمد، یا عالی به حق علی، یا فاطر به حق فاطمه، یا محسن بحق الحسن والحسین و منک الاحسان.» وقتی آدم اسم حسین را گفت، اشکش جاری گشت و قلبش به درد آمد. به جبرئیل گفت : چرا در ذکر پنجمین اسم قلبم می شکند و اشکم جاری می شود؟ جبرئیل گفت : این فرزندت مصیبتی می بیند که مصیبت ها نزد آن ناچیز است. آدم گفت : برادرم! آن مصیبت چیست؟ گفت: «او تشنه، غریب، بی کس و تنها کشته می شود؛ در حالی که یار و یاوری ندارد. ای آدم اگر او را در آن حال که می گوید : «واعطشاه و اقله ناصراه» ببینی، به طوری که تشنگی میان او و آسمان، مانند دود حائل می شود، هیچ کس جوابش را نمی دهد مگر با شمشیر. او را مانند گوسفندی از پشت سر ذبح می کنند و دشمنان کاروان او را غارت می کنند و سر خود و یارانش را در شهرها می چرخانند.» آن گاه جبرئیل و آدم مانند مادر جوان مرده گریستند و اشک شان جاری گشت.(3)
همچنین حضرت نوح (ع) هنگامی که در کشتی سوار شد. همه ی دنیا را سیر کرد، وقتی به زمین کربلا رسید، ترسی بر اندامش افتاد. از خدا سؤال کرد: این زمین چرا اینگونه است؟ جبرئیل گفت : در این مکان حسین سبط خاتم پیامبران و فرزند خاتم اوصیاء کشته می شود. آن گاه نوح غمناک گشت.
گریه حضرت ابراهیم (ع) بر امام حسین (ع)
خداوند به حضرت ابراهیم (ع) وحی کرد : ای ابراهیم محبوب ترین خلق نزد تو کیست؟ عرض کرد : پروردگارا خلقی نیافریده ای که در نظر من محبوب تر از حبیب تو محمد(ص) باشد. خداوند باز به او وحی کرد: آیا او را بیشتر دوست داری یا خودت را ؟ فرمود : او را بیشتر دوست دارم. فرمود : آیا فرزند تو محبوب تر است نزد تو بیا فرزند او ؟ عرض کرد : فرزند او محبوب تر است. فرمود آیا ذبح فرزند او با ستم به دست دشمنانش دردآورتر است به قلب تو یا ذبح فرزندت با دست خود برای اطاعت از من ؟ عرض کرد: پروردگارا ذبح او به دست دشمنانش برای دل من دردآورتر است.
فرمود : ای ابراهیم و گروهی که گمان دارند امت محمد هستند، فرزند او حسین را بعد از او با ظلم و عدوان می کشند و به خاطر این عمل سزاوار غضب من می گردند.
ابراهیم با شنیدن این کلمات ناله زد و دلش به درد آمد و گریست.(4)
حضرت موسی (ع) بر امام حسین (ع) گریست
روزی شخصی از حضرت موسی (ع) خواست تا از خدا بخواهد گناه او را ببخشد. حضرت موسی (ع) وقتی به کوه طور رسید، به خدا فرمود: ای خدا میدانی که بنده ات از من چه خواست؟ خطاب آمد، یا موسی از گناه این بنده گذشتم و هرکس از ما طلب مغفرت نماید، او را می پذیرم مگر کشنده ی حسین بن علی (ع). حضرت موسی (ع) عرض کرد: حسین بن
علی (ع) و قاتل او کیست؟ خطاب آمد: قاتل او را از امت جد اوست و از گمراهان و طاغوتیان. او را در کربلا می کشند و جسد حسین را بی کفن و عریان روی زمین می اندازند و اموال او را به غارت می برند و زن و فرزندانش را اسیر می کنند و در شهرها می گردانند. سرهای آنان را روی نیزه ها نصب می کنند و بر سر بازارها طواف می دهند.
حضرت موسی (ع) چون این سخنان را شنید گریه کرد.(5)
گریه حضرت محمد (ص) برای امام حسین (ع)
رسول بزرگوار اسلام (ص) فرمودند: «ان القتل الحسین حراره فی قلوب المؤمنین لا تبرد ابداً» : به راستی که شهادت حسین (ع) آن چنان شور و حرارتی در دل مؤمنین ایجاد کرد که هیچ گاه به سردی نخواهد گرایید.(6)
هنوز امام حسین (ع) به دنیا نیامده بود که جبرئیل نزد پیامبر(ص) آمد و گفت : ای محمد! خداوند تو را به نوزادی از فاطمه (سلام الله علیها) مژده می دهد که به دنیا می آید و امتت بعد از تو او را می کشند. پیامبر (ص) از این خبر بسیار ناراحت شد.(7)
ابوالمؤید موفق خوارزمی (متوفی 568هـ.ق) آورده است : «بعد از آنکه دو سال تمام از میلاد امام حسین (ع) گذشت، رسول خدا (ص) برای سفر بیرون رفت. وقتی مقداری از راه را پیمود، ناگهان ایستاد و با چشم گریان گفت : «انا لله و انا الیه راجعون». سبب را پرسیدند، فرمود : این
جبرئیل است. مرا از سرزمینی در کنار فرات خبر می دهد که اسمش کربلاست، فرزندم حسین بن فاطمه در آن جا کشته می شود. پرسیدند: چه کسی او را می کشد ؟ فرمود : مردی به نام یزید که خداوند وجودش را بی برکت گرداند و گویا هم اکنون اقامتگاه و محل دفن او را در آن سرزمین می بینم؛ در حالی که سرش را به ارمغان می برند.»(8)
حضرت علی (ع) نقل می کند: روزی در محضر رسول خدا بودم. چشم های آن حضرت پر از اشک بود؛ گفتم : ای پیامبر خدا چه چیز شما را به گریه درآورده است ؟ حضرت فرمودند : لحظه ای پیش جبرئیل در نزد من بود و به من گفت: حسین در کنار شط فرات کشته می شود و به من گفت : آیا تربت او را استشمام می کنی؟ آن گاه جبرئیل دست خود را دراز کرد و مشتی از خاک را به من داد [پس از آن] من هیچ اختیاری بر چشمم ندارم، جز این که اشک می بارد!(9)
لذا پیامبر بزرگوار اسلام فرمودند: «عاشورا از ایام الله است.»(10)
سوگواری اهل بیت (علیهم السلام) بر امام حسین (ع)
پس از شهادت امام حسین (ع)، یاران و فرزندان خاندان رسالت، مراسم سوگواری را آغازکردند. اولین سوگواری زمانی بود که اهل بیت امام حسین (ع) با شنیدن صدای اسب آن حضرت از خیمه ها بیرون آمدند و چون
اسب بدون صاحب را دیدند، شروع به گریه و زاری کردند.(11)
از آن به بعد سوگواری برآن امام بزرگوار شروع شد.
هنگامی که اهل بیت امام حسین (ع) را در حالت اسارت به کوفه بردند، حضرت زینب (سلام الله علیها) با سخنان بیدارگر خود که از عمق جانش بر می خاست، مردم کوفه را سرزنش کرد و وقتی آنان متوجه شدند که چه کار ناشایستی انجام داده اند، از کرده ی خود پشیمان شدند و به شیون پرداختند.(12)
همچنین وقتی ام کلثوم در میان مردم کوفه سخنرانی کرد، صدای گریه و ناله از مردم برخاست و زنان گیسو پریشان کردند و خاک بر سر پاشیدند؛ چهره ها را می خراشیدند و سیلی به صورت خود می زدند و زار زار می گریستند.
هنگامی که اهل بیت امام حسین (ع) را به دمشق بردند، بازماندگان شهدای کربلا با سخنرانی هایشان مردم شهر را آگاه کردند که یزیدیان چه جنایت بزرگی انجام داده اند و بر مصیبت این جنایت به سوگواری پرداختند، مردم نیز بازارها را تعطیل کردند و می گفتند : به خدا قسم ما نمی دانستیم که آن سر که روی نیزه بود، سر حسین (ع) است؛ چون به ما گفته شده بود که آن سر یک خارجی است که در خاک عراق خروج کرده است.(13)
هنگامی که در بازگشت، اهل بیت امام حسین (ع) نزدیک مدینه رسیدند، علی بن الحسین (ع) پیاده شد و خیمه ها را برپا کرد و زنان را پیاده نمود؛ سپس
به بشیر فرمود : ای بشیر! خدا پدرت را بیامرزد که مردی شاعر بود، آیا تو می توانی شعر بگویی ؟ بشیر گفت: آری ای پسر رسول خدا. فرمود : برو به مدینه و خبر شهادت اباعبدالله (ع) را به مردم اطلاع بده. بشیر گفت : من بر اسبم سوار شدم و با شتاب آمدم تا به مدینه رسیدم و چون به مسجد رسول خدا (ص) رسیدم، صدا به گریه بلند کردم و اشعاری خواندم؛ پس از سخنانم، تمام زنان مدینه که در حجاب مستور بودند، از چادرها بیرون آمدند و فریاد و اویلا را بلند نمودند.(14)
گریه ی ائمه ی معصومین (علیهم السلام) بر شهادت امام حسین (ع)
آگاهی و هوشیاری ائمه ی اطهار (ع)، مانع آن شد که دشمنان اهل بیت بعد از شهادت امام حسین (ع) به اهداف پلیدشان برسند. آنها برای خنثی کردن تبلیغات مسموم دشمنان در زمینه ی تحریف نهضت امام حسین (ع) و نادرست جلوه دادن قیام عاشورا، ساکت ننشستند و با بیان اهداف نهضت امام حسین (ع) سعی کردند افکار عمومی را به حقانیت نهضت آگاه سازند؛ برای مثال در زیارت اربعین ازامام صادق (ع) نقل شده است : «و بذل مهجه فیک لینقذ عبادک من الجهاله و حیره الظلاله.»
دراین عبارت کاملاً مشهود است که این قیام، هم برای جلوگیری از انحراف و ضلالت و هم در جهت نجات جامعه از جهل و نادانی بوده است.
افزون برآن، آنچه در سیره ی خاندان عصمت و طهارت درباره ی قیام امام حسین(ع) وجود دارد، مسئله ی گریه و سوگواری است که هم خود آن
بزرگواران سوگوار بودند و اشک می ریختند و هم دیگران را به گریه و ندبه تشویق می کردند تا با این سوگواری های زمینه ای فراهم کنند که هرگز چراغ پرفروغ قیام امام حسین (ع) خاموش نشود.
پینوشتها:
1. طریحی؛ مجمع البحرین؛ ماده عشر.
2. مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج44، ص 245.
3. همان؛ ص 254.
4. همان؛ ص 225.
5. شیخ عباس قمی؛ المهموم؛ ص 22.
6. مستدرک الوسائل؛ ج10، ص 318.
7. اصول کافی؛ ج1، ص 464.
8. ابوالمؤید موفق خوارزمی حنفی؛ مقتل الامام لسط الشهید.
9. احمد بن حنبل؛ مسند؛ ج1، ص 85.
10.اعیان الشیعه؛ ج1، ص 586.
11. شیخ عباس قمی؛ منتهی الامال؛ ج1، ص 478.
12. سید محمد صحفی؛ زندگانی اباعبدالله الحسین؛ ص 99.
13. محمد باقر انصاری؛ اولین تاریخ کربلا ؛ ص 198.
14. بلاذری؛ انساب الاشراف؛ ج3، ص 217.
منبع:نشریه کنگره امام حسین(ع) و مقاومت، جلد 1.