چند روز پیش خبری شوکهکننده دست به دست در کانالهای تلگرامی و سایتهای خبری منتشر شد. تیتر خبر از وجود 11میلیون کم سواد در کشور حکایت میکرد.
به گزارش ، روزنامه جهان صنعت در ادامه نوشت: بر همین مبنا رییس سازمان نهضت سوادآموزی فردی که این آمار را رسانه ای کرد با اشاره به اتخاذ سیاستهای سال 97 در چارچوب اهداف مندرج در سند ملی ریشه کنی بیسوادی اعلام کرد در این راستا سیاستهای اجرایی نهضت سوادآموزی در قالب محورهای سند راهبردی و رویکردهای مدنظر تهیه شده و تمرکززدایی و کاهش تصدیگری، توسعه مشارکتها و انعطافپذیری در روشهای سوادآموزی از رویکردهای اصلی فعالیتهای سازمان در سال جدید است. همچنین گسترش فرصتهای یادگیری، ارتقای کیفی آموزشها و تثبیت جایگاه سوادآموزی در برنامههای توسعه کشور از جمله اهداف استراتژیک در سال 97 هستند.
وجود هشت میلیون و 800 هزار بیسواد مطلق در کشور
علی باقرزاده با بیان اینکه در سال گذشته آموزش و توانمندسازی بیش از 70 هزار آموزشدهنده و تهیه و تولید بیش از 151 عنوان کتاب درسی، کمک درسی، راهنمای آموزشی و مهارتآموزی انجام شد، گفت: تشکیل پرونده فیزیکی برای آموزشدهندگان، برنامهریزی برای دوره جدید توانمندسازی برای آموزشدهندگان با رویکرد سواد چندگانه، جذب نیروی جدید در سازمان، پیگیری افتتاحیه و اختتامیه در طرحهای مشارکتی آموزش اتباع، تهیه کتاب ویژه آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان، تهیه کتاب فرآیند تولید کتب ساده و کاربردی، برگزاری کارگاههای نقد و بررسی کتب درسی، تدوین و ابلاغ آییننامه رسیدگی به تخلفات آموزشدهندگان و اجرای برنامه مدون و منسجم برای ترویج نماز و آموزش عملی آن تنها بخشی از اولویتهای پیش رو هستند که به جد آنها را دنبال میکنیم.
بر اساس اظهارات رییس سازمان نهضت سوادآموزی طی سالهای 91 تا 95 نرخ سوادآموزی رشد 85/2 درصدی پیدا کرد و یک میلیون و 480 هزار نفر از آمار بیسوادان کاهش پیدا کرد. این در حالی است که نرخ رشد باسوادی طی سالهای 86 تا 90 حدود 2/0 درصد بوده و متاسفانه نرخ بیسوادی در 13 استان افزایش پیدا کرده است.
سال 95 بیشترین میزان رشد بی سوادی در 10 سال اخیر
طبق نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1395هم در گروه سنی 10 تا 49 سال بالغ بر دو میلیون و 700 هزار نفر بیسواد شناسایی شده است که حدود 400 هزار نفرشان را اتباع خارجی تشکیل میدهند. اما در مجموع در همه گروههای سنی هشت میلیون و 800 هزار بی سواد مطلق و 11 میلیون کمسواد در کشور داریم.
تحصیلات در ایران اجباری نیست
این اطلاعات در حالی ارائه شد که آمار نشان میدهد میانگین تحصیل در ایران هشت سال بوده و این موضوع زمینه اجباری شدن تحصیلات تا پایان سال دوازدهم را فراهم میکند. البته بحث اجباری شدن آموزش دوره 12ساله نه موضوع امروز و نه دیروز است، سالهاست بحث گذراندن دوره 12ساله برای تمام ایرانیان و اتباع آن مطرح شده اما هیچ کارنامه مثبت و قابل دفاعی برای آن وجود ندارد.
اگر کمی به عقب برگردیم، علی اصغر فانی وزیر پیشین آموزشوپرورش از مجرم شناخته شدن خانوادههایی که به هر دلیلی مانع از تحصیل فرزندان خود میشوند سخن گفت و متذکر شد دختران فراوانی از پوشش تحصیلی محروم هستند که در دوره متوسطه دوم (دبیرستان)، این میزان بیشتر است و قرار است در برنامه ششم توسعه تحصیل اجباری، تا پایان متوسطه اول (سال نهم) لحاظ شود. اما چیزی که امروز دیده میشود این است که در بیشتر مناطق محروم تحصیلات برای کودکان به خصوص دختران در اولویت قرار ندارد و موضوعاتی از جمله ازدواج در سنین پایین یا حتی کار کردن در خانه جای تحصیلات هرچند اندک را گرفتهاند و هیچ ارگانی نیست تا تحصیل را برای کودکان مناطق محروم به ارمغان آورد.
پی بردن به این موضوع که تحصیلات اجباری در ایران رعایت نمیشود کار سختی نیست. کافی است کمی دقیقتر به دور و اطراف خودمان نگاه کنیم. در رابطه با کودکانی که امکان حضور در مدارس را پیدا نمیکنند انواع مختلف داریم. یک سری از کودکانی که از تحصیل بازماندهاند فاقد اوراق هویتی هستند و امکان ثبتنام در سالهای گذشته را نداشتند. در حال حاضر آمار دقیقی از این کودکان وجود ندارد، زیرا اکثر کودکانی که به دلیل شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نمیتوانند به مدرسه بیایند در مناطق محروم و حاشیه شهرها هستند یا ممکن است خانوادههایشان جابهجایی داشته باشند. بنابراین ثبت اطلاعاتشان هم با مشکلات زیادی مواجه است.
نهضت سوادآموزی، نهادی متروک
یکی از نهادهایی که نقش بسیار پررنگ و موثری در جهت افزایش سواد عمومی در جامعه ایفا کرد «سازمان نهضت سوادآموزی» بود. این سازمان که در سال 1358 با هدف با سواد کردن خیل عظیم بیسوادان کشور تشکیل شد در سالهای طولانی یکی از نقاط قوت برای با سواد کردن افرادی بود که سن حضور در مدرسه را گذرانده بودند، هرچند افرادی که در این نوع کلاسها شرکت میکردند در سطوح ابتدایی سواد باقی میماندند اما همین موضوع که نهادی تلاش میکند تا آمار بیسوادی در کشور را تقلیل دهد موضوع قابل ملاحظهای است. حالا چند سالی میشود که این سازمان سالهای طلایی خود را پشت سر گذاشته و این روزها بیشتر شبیه یک سازمان متروک و جزیی از زیرمجموعههای آموزشوپرورش شده است.
یکی از کارشناسان آموزشی در همین رابطه به «جهان صنعت» گفت: نهضت سواد آموزی ابتدا وظیفه مهمی بر دوش داشت و نقش تاثیرگذاری هم ایفا میکرد اما درست از زمانی که سازمان زیر نظر آموزشوپرورش قرار گرفت شرایط متفاوت شد. این سازمان آنقدر پر اهمیت است که نیاز به بودجه مجزا دارد و در سالهای اخیر با توجه به بودجه کمی که برایش در نظر گرفته شده هر روز کم فروغتر میشود. دوره درخشان نهضت سوادآموزی همان روزهای ابتدایی انقلاب بود که سالها از آن روزها میگذرد.
محمدرضا نیک نژاد با اشاره به این موضوع که وزارت آموزشوپرورش در سالهای گذشته همواره با کمبود بودجه مواجه بوده است و در بعضی مواقع برای تامین بودجه به سازمان نهضت سوادآموزی مراجعه میکرد باعث شد تا زمینه افول و حذف تدریجی این سازمان مهم ایجاد شود.
او در رابطه با وضعیت نامساعد افرادی که در این سازمان کار میکنند هم گفت: کمبود بودجه و شرایط نامساعد این افراد آنقدر جدی است که برخی از آنها حاضر به کار برای سازمان نیستند و در پی استخدام در آموزشوپرورش هستند و با این شرایط کسی در سازمان نمیماند که بخواهد به افراد سوادآموزی کند.
این کارشناس آموزشی در جایی دیگر با انتقاد از بیتوجهیهای دولت به اهمیت سواد آموزی در مناطق محروم ادامه داد: من برای مدتی در مناطق محروم کار کردم. وضعیت مدرسه رفتن به ویژه دختران بسیار ناراحتکننده بود چرا که خانوادهها اهمیتی به سواد و آینده بچهها نمیدهند. فرهنگ این خانوادهها میگوید دختر یا باید در خانه کنار مادر کار کند یا شوهر کند و سر زندگی خودش باشد. در این مناطق سواد نقشی ندارد و همین عامل باعث میشود تا ظلمی که به زنها و دخترها میشور مضاعف شود. در این مناطق زنان و دختران به واسطه کمبود سواد و نداشتن اطلاعات درست شبیه برده میشوند و هیچ اختیاری از خودشان ندارند. اگر دولت اقداماتی را در نظر بگیرد تا زنها بتوانند بیشتر از نعمت سواد برخوردار شوند شرایط برای همه زنان متفاوت میشود و سطح عمومی سواد بالا میآید، بعد از اینکه این اتفاق افتاد کمتر شاهد خشونت و ظلم به زنها هم میشویم. این موضوع در مورد مردان هم صدق میکنند. برای مثال کسی که از ابتدا میداند قرار است در زمین کار کند یا برای کارگری به شهر مراجعه کند از ابتدا سراغ درس نمیرود، خانواده هم نه این موضوع را پیگیری میکنند و نه حتی حاضر هستند برای فرزند خود هزینه کنند چون کارگری که سواد نمیخواهد. بعد از مدتی این فرد به شهرهای بزرگ میآید و همین بی سوادی یا کم سوادی باعث میشود از او سوءاستفادههای مالی و اقتصادی شود. هر روز به این گروه بیشتر ظلم میشود و آنها هم هیچ راهی برای اینکه از خود دفاع کنند ندارند.
در آخر باید اضافه کرد تنها نهادی که میتواند با این معضل مقابله کند دولت است. این تلاش میتواند تخصیص اعتبار برای آموزش بیشتر باشد یا نظارت بر کار سازمانهای آموزشی و سوادآموزی اما در حال حاضر تنها چیزی است که به چشم نمیآید.