نکتهها، داستانکها و کلمات قصار امام سجاد (علیه السلام)
بدون تردید جامعه اسلامی نیازمند الگوهای کاملی است که نقشه راه زندگی و بندگی را به ایشان بنمایانند و پیشوایان معصوم (علیهمالسلام) بهترین الگوها در این زمینه به شمار میآیند. همچنین میتوان از نقش سترگ صدا و سیمای جمهوری اسلامی درباره این موضوع مهم گذشت. یکی از حیاتیترین وظایف این سازمان، ارائه این الگوهای کامل به شیوههای هنرمندانه و زیبا به مخاطبان خود و به ویژه نسل جوان و فعال انقلاب اسلامی است.
بر این اساس، رهنمون گرفتن از سیره عملی معصومان و نیز سیره گفتاری آن بزرگواران به شیوههای گوناگون، راهکار مناسبی برای برنامهسازان محترم صدا و سیما شمرده میشود. از این رو، در این بخش پایانی مقاله، ابتدا به نکتههای ارزشمند از زندگی معصوم ششم و امام چهارم میپردازیم، سپس داستانکهایی از زندگی ایشان میآوریم و پس از آن، کلمات قصار و حکیمانه آن بزرگوار را برمیشمریم. بدیهی است برنامهسازان و مجریان عزیز، به شکلهای مختلف میتوانند از این مطالب بهره برند.
نکتهها
•حضرت امام زینالعابدین (علیهالسلام) روزانه هزار رکعت نماز میگزارد. (1)
•در کرم و بخشندگی امام زینالعابدین (علیهالسلام) همین بس که هر روز ظهر در خانه ایشان ناهار عمومی برپا بود. (2)
•امام سجاد (علیهالسلام) در مدینه به طور پنهانی مخارج یک صد خانواده نیازمند را تأمین میکرد. (3)
•آن حضرت دو بار در راه خدا همه اموالش را به دو نیم تقسیم کرد و یک نیمه را به نیازمندان بخشید (4)
•محبوبترین کار خیر نزد امام سجاد (علیهالسلام) صدقه پنهانی بود. (5)
•زینالعابدین (علیهالسلام) پیک محبت بود. (6)
•خانه زینالعابدین (علیهالسلام) خانه مسکینان و یتیمان و بیچارگان بود. (7)
•ایشان بادام و شکر صدقه میداد و این آیه را تلاوت میفرمود: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون؛ تا از آنچه دوستتر میدارید، انفاق نکنید، به مقام برتر نمیرسید». (آل عمران: 92) (8)
•آن حضرت بیست و دو بار بر پشت شتری حج گزارد و حتی تازیانهای همه به آن حیوان نزد. (9)
•زمانی که از خدمتکار امام زینالعابدین (علیه السلام) خواستند تا ایشان را توصیف کند، گفت: «من هیچ گاه در روز برای او طعامی نیاوردم و در شب بستری برای آن حضرت نگستردم». (10)
داستانکها
شبی امام مشغول نیایش و عبادت بود. یکی از بچههای امام از جایی افتاد و استخوانش شکست که احتیاج به شکستهبندی پیدا شد. اهل خانه رفتند و شکستهبند آوردند و دست بچه را بستند؛ در حالی که او از درد فریاد میکشید. بچه راحت شد و قضیه گذشت. هنگام صبح امام دید دست بچه را بستهاند. فرمود: چرا چنین است؟ داستان را گفتند و معلوم شد امام آنچنان در حال جذبه به سر میبرده است و آنچنان این روح به سوی خدا پرواز کرده بود که هیچ یک از آن صداها، اصلاً به گوش امام نرسیده بود. (11)
فرزند پیغمبر است. به حج میرود. امتناع دارد با قافلهای حرکت کند که او را میشناسند. مترصد است قافلهای از شهرهای دور دست که او را نمیشناسد، پیدا شود و غریبوار داخل آن شود.
وارد یکی از قافلهها شد. از آنها اجازه خواست: به من اجازه دهید که خدمت کنم. آنها هم پذیرفتند و امام در تمام این مدت به صورت یک خدمتگزار قافله درآمد.
در بین راه مردی به قافله وارد شد که امام را میشناخت. نزد آنها رفت و گفت: «میدانید این مرد کیست؟» گفتند: «جوانی از مدینه است.» گفت: «این علی بن حسین بن علی بن ابیطالب است.» دویدند خودشان را به روی دست و پای امام انداختند: «آقا چه کاری بود شما کردید؟! ممکن بود به شما جسارتی بکنیم».
اما حضرت فرمود: «هدف من این است که با قافلهای بروم که مرا نمی شناسند تا توفیق و سعادت خدمت به مسلمانان برای من پیدا شود». (12)
فرزندی از امام سجاد (علیهالسلام) مُرد و مردمان جَزَعی از او ندیدند. پرسیدند: «چگونه است که در مرگ پسرت ناله سر نمیکنی؟!» فرمود: «مرگ چیزی است که منتظر آن بودیم و چون در رسید، آن را ناخوش نداشتیم». (13)
امام زینالعابدین (علیهالسلام) از انگور خوشش میآمد. روزی هنگام افطار، کنیزک حضرت خوشهای انگور نزد ایشان آورد. در همین حال، نیازمندی به در خانه آمد و حضرت آن خوشه انگور را به وی داد. کنیز کسی را فرستاد تا آن خوشه انگور را از آن فرد نیازمند بخرد و آن را نزد امام آورد. این بار هم نیازمند دیگری آمد و باز حضرت انگور را به او داد. باز کنیزک کسی را فرستاد و انگور را نزد ایشان آورد، اما برای بار سوم نیز نیازمند دیگری آمد و حضرت انگور را به وی بخشید و آن روز انگور میل نفرمود. (14)
روزی مردی به ایشان دشنام داد. حضرت خاموش ماند و بدو ننگریست. مرد گستاخانه گفت: «با توأم.» امام پاسخ داد: «و من سخن تو را نشنیده میگیرم». (15)
روزی یکی از بندگان خود را برای کاری خواست و او پاسخ نداد و بار دوم و سوم نیز چنین شد. سرانجام از او پرسید: «پسرم! آیا آواز مرا نشنیدی؟» گفت: «چرا؟» فرمود: «پس چرا پاسخ ندادی؟» گفت: «چون از تو نمیترسم.» فرمود: «سپاس خدای را که بنده من از من نمیترسد». (16)
روزی امام زینالعابدین (علیهالسلام) در مجلس عمر بن عبدالعزیز، حاکم آن زمان مدینه نشسته بود، چون برخاست و بیرون رفت، عمر از حاضران پرسید: «شریفترین مردمان کیست؟» گفتند: «شما؟» گفت: «نه، چنین نیست. شریفترین مردم کسی است که هماکنون از نزد ما بیرون رفت. همه مردم دوست دارند بدو پیوسته باشند و او دوست ندارد به کسی پیوسته باشد». (17)
از حضرت پرسیدند: «چرا ناشناس با مردم سفر میکنی؟» فرمود: «خوش ندارم به دلیل پیوند با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی بگیرم که نتوانم مانند آن را بدهم». (18)
روزی خلیفه وقت در مکه بود و مردمان هر کدام نزد او میرفتند و چیزی طلب میکردند. کسی به امام زینالعابدین (علیهالسلام) عرض کرد: «خوب است شما نیز چیزی از او بخواهید.» حضرت فرمود: «ای بیچاره! در حرم الهی از غیر خداوند چیزی درخواست کنم؟! به راستی من خوش ندارم که از آفریننده جهان نیز دنیا را طلب کنم، حال چگونه آن را از آفریدهای همچون خود بخواهم». (19)
روزی به دیدن یکی از یارانش رفت که در بستر مرگ بود و میگریست. پرسید: «چرا گریه میکنی؟» گفت: «پانزده هزار دینار قرض به گردن دارم و چیزی برای پرداخت آن ندارم.» فرمود: «گریه مکن. وامت را برعهده میگیرم و از حالا تو چیزی بر گردن نداری. (20)
مردی در محضر امام زینالعابدین (علیهالسلام) گفت: «بار خدایا! مرا از همه خلق بینیاز گردان.» حضرت رو به او فرمود: «این گونه دعا کردن، صحیح نیست. مردمان همواره به یکدیگر نیازمندند؛ بلکه باید چنین دعا کرد: بار خدایا! مرا از بدان خلقت بینیاز گردان». (21)
روزی چند تن مهمان او بودند. خادم وی سیخ کبابی را بر دست داشت و با آن با شتاب میآمد. ناگاه پایش لغزید و سیخ بر سر فرزندی از امام افتاد که زیر پلکان ایستاده بود و طفل کشته شد. غلام سرآسیمه ماند، ولی امام بدو فرمود: «تو در این کار قصدی نداشتی. تو را در راه خدا آزاد کردم.» سپس به دفن طفل پرداخت. (22)
امام زینالعابدین (علیهالسلام) پسرعمویی داشت که شبانه و ناشناس به او کمک میکرد، ولی خود را معرفی نمیفرمود. آن مرد همواره میگفت: «خدا به تو جزای خیر دهد! امام علی بن حسین (علیهالسلام) که فامیل من است، هیچ گاه به من کمکی نمیکند.» حضرت این سخنان را میشنید و چیزی نمیفرمود. تا اینکه امام به شهادت رسید و کمکها قطع شد و آن مرد فهمید کسی که کمکش میکرده، امام زینالعابدین (علیهالسلام) بوده است. پس همواره سر قبر ایشان میرفت و عذر تقصیر میخواست. (23)
روزی از کنار مردمی گذشت که از او بد میگفتند. فرمود: «اگر راست میگویید، خدا از من بگذرد و اگر دروغ میگویید، خدا از شما بگذرد». (24)
مردی که پیشه مسخرگی داشت و با خنداندن مردم از ایشان چیزی میستاند، به گروهی گفت: «علی بن حسین مرا عاجز کرده است. هر کار میکنم نمیتوانم او را بخندانم».
روزی حضرت با دو بنده خود به راهی میرفت. ناگاه آن مرد پیش آمد و ردای امام را از دوش ایشان برداشت. حضرت بر جای خود ایستاد و دیده از زمین برنمیداشت. بندگان ایشان از پی آن مرد دویدند و ردا را پس گرفتند. حضرت پرسید: «این مرد که بود؟» گفتند: «مرد مسخرهای است که مردمان را میخنداند و از آنان چیزی میگیرد.» فرمود: «بدو بگویید خدای تعالی را روزی است که در آن روز مسخرهپیشگان زیانکارانند.» و جز این چیزی نفرمود. (25)
کلمات قصار
• هر که خود را ارجمند دارد، دنیا را پست انگارد. (26)
• مبادا به گناهی که انجام دادهای، خوشحال باشی؛ زیرا اظهار شادی به خاطر گناه، از انجام آن گناه بزرگتر است. (27)
• از دروغ، بزرگ و کوچک یا جدی و شوخی آن بپرهیزید، زیرا آنکه دروغ کوچک بگوید، بر بزرگ آن دلیر میشود. (28)
• همانا آمادگی برای مرگ، در دوری از حرام، و بذل و بخشش در کار نیک است. (29)
• هشدار که از همنشینی گنهکاران، یاری ستمگران و همسایگی بدکاران بپرهیزید. (30)
• کاری که با تقوا همراه باشد، ناچیز نیست. چگونه عمل پذیرفته شده در درگاه حقتعالی میتواند ناچیز شمرده شود؟ (31)
• هر که به سهم خود که خداوند برایش قرار داده راضی باشد، از بینیازترین مردمان است (32)
• فرزندم! از ستم بر کسی که جز خداوند عالمیان یاوری ندارد، بپرهیز. (33)
• چه بسا کسی که به ستایش دیگران فریفته شد و چه بسیار آدمی که به پردهپوشی خداوندگار غره گردید. (34)
• دعای مؤمن یکی از این سه چیز را دربردارد: یا برایش در آخرت ذخیره میشود یا در دنیا برآورده میگردد یا بلایی را از او دور میسازد. (35)
• به راستی که صدقه پنهانی، خشم الهی را فرو مینشاند. (36)
• نهایت شناخت و کمال دیانت مسلمان در ترک بیهودهگویی، جدل نکردن، بردباری و نیکرفتاری است. (37)
• در شگفتم از کسی که از برخی غذاها پرهیز میکند تا گرفتار زیان آن نشود؛ ولی از گناه کناره نمیگیرد تا گرفتار ننگ و عار آن نگردد. (38)
• نگاه مؤمن از روی دوستی به برادر مؤمن خود، عبادت است. (39)
• سه چیز مؤمن را نجات میدهد: پرهیز زبان از غیبت مردمان؛ مشغول شدن به کارهایی که در این جهانی و آن جهان سودرسان است؛ بسیار گریستن بر گناهان (40)
• به درستی که قبر آدمی یا باغی از باغهای بهشت یا گودالی از گودالهای دوزخ است. (41)
• ایشان به فرزند خود، امام باقر (علیهالسلام) چنین وصیت کرد: «با پنج کس دوستی مکن و سخن مگو و همسفر مباش:
نخست، فاسق؛ زیرا او تو را به لقمهای یا کمتر از آن میفروشد. امام باقر (علیهالسلام) پرسید: «کمتر از لقمه چیست؟» فرمود: «تو را به امید لقمهای میفروشد».
دوم، بخیل؛ زیرا آنچه از مال او را که بدان نیازمندی، از تو دریغ میکند.
سوم، دروغگو که دور را به تو نزدیک، و نزدیک را دور جلوه میدهد.
چهارم، احمق؛ چه او میخواهد به تو سود رساند، ولی زیانت میدهد.
پنجم، کسی که با بستگان خود قطع ارتباط میکند؛ زیرا چنین کسی در سه جای قرآن لعن شده است. (42)
پینوشتها:
1. الارشد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 143؛ آثار الصادقین، ج 8، ص 112، ح 11078.
2. زینالعابدین حضرت امام سجاد (علیهالسلام)، ص 32.
3. سیره پیشوایان: نگرشی بر زندگانی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی امام معصوم (علیهالسلام)، ص 298.
4. زینالعابدین حضرت امام سجاد (علیهالسلام)، ص 37.
5. همان.
6. مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار (علیهمالسلام)، ص 112.
7. همان.
8. زینالعابدین حضرت امام سجاد (علیهالسلام)، ص 36.
9. زندگانی علی بن الحسین (علیهالسلام)، ص 153.
10. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهمالسلام)، ص 263.
11. سیری در سیره ائمه اطهار (علیهمالسلام)، صص 111 و 112.
12. همان، صص 112 و 113.
13. زندگانی علی بن الحسین (علیهالسلام)، ص 110.
14. زینالعابدین حضرت امام سجاد (علیهالسلام)، ص 36.
15. زندگانی علی بن الحسین (علیهالسلام)، 136.
16. الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 147.
17. زندگانی علی بن الحسین (علیهالسلام)، ص 110.
18. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهمالسلام)، ص 264.
19. چهل حدیث: گوهرهای سجادی (علیهالسلام)، صص 16 و 17.
20. الارشاد فی معرفه حججالله علی العباد، ج 2، ص 249؛ آثار الصادقین، ج 8، صص 110 و 111، ح 11075؛ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهمالسلام)، ص 264.
21. زینالعابدین حضرت امام سجاد (علیهالسلام)، ص 244.
22. زندگانی علی بن الحسین (علیهالسلام)، صص 151 و 152.
23. زینالعابدین حضرت امام سجاد (علیهالسلام)، ص 37.
24. زندگانی علی بن الحسین (علیهالسلام)، ص 135.
25. همان، صص 137 و 138.
26. ابن شعبه حرانی، تحفالعقول عن آل الرسول، ص 278.
27. چهل حدیث: گوهرهای سجادی (علیهالسلام)، ص 14.
28. تحفالعقول عن آل الرسول، ص 278.
29. چهل حدیث: گوهرهای سجادی (علیهالسلام)، ص 18.
30. همان، ص 21.
31. تحفالعقول عن آل الرسول، ص 278.
32. همان.
33. چهل حدیث: گوهرهای سجادی (علیهالسلام)، ص 26.
34. تحفالعقول عن آل الرسول، ص 281؛ زینالعابدین حضرت امام سجاد (علیهالسلام)، ص 247.
35. همان، ص 280.
36. چهل حدیث: گوهرهای سجادی (علیهالسلام)، ص 29.
37. تحفالعقول عن آل الرسول، ص 279؛ زینالعابدین حضرت امام سجاد (علیهالسلام)، ص 246.
38. چهل حدیث: گوهرهای سجادی (علیهالسلام)، ص 35.
39. تحفالعقول عن آل الرسول، ص 279؛ زینالعابدین حضرت امام سجاد (علیهالسلام)، ص 248.
40. همان.
41. چهل حدیث: گوهرهای سجادی (علیهالسلام)، ص 63.
42. زندگانی علی بن الحسین (علیهالسلام)، صص 160 و 161؛ زینالعابدین حضرت امام سجاد (علیهالسلام)، صص 245 و 246.
منابع
قرآن کریم.
1.ابنشعبه حرانی، ابومحمد حسن بن علی. 1425 ه.ق. تحفالعقول عن آل الرسول. تصحیح: علی اکبر غفاری. قم: مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ هفتم، 1425 هـ.ق.
2.احسانبخش رشتی، صادق. 1369. آثارالصادقین. رشت: روابط عمومی ستاد برگزاری نماز جمعه گیلان، چاپ اول، تابستان 1369.
3.پارسا، خواجه محمد. 1381. فصل الخطاب. تصحیح: جلیل مسگرنژاد. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
4.پیشوایی، مهدی. 1375. سیره پیشوایان: نگرشی بر زندگانی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی امام معصوم (علیهالسلام) قم: مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق (علیهالسلام).
5.جعفریان، رسول 1381. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهالسلام) قم: انصاریان.
6.جلالی کندری، سهیلا و عذرا میثاقی. «جایگاه قرآن در روایات امام سجاد (علیهالسلام)، مجله بینات. 68 (17)، سال هفدهم، ش 68.
7.چهل حدیث: گوهرهای سجادی (علیهالسلام) تهیه و تنظیم: محمود مهدیپور. قم: نشر معروف، چاپ اول، زمستان 1382
8.حکیم، سید منذر. 1385. زینالعابدین حضرت امام سجاد (علیهالسلام) ترجمه: کاظم حاتمی طبری. قم: مجمع جهانی اهل بیت، چاپ اول، 1385.
9.حکیمی، محمدرضا. 1374. امام در عینیت جامعه. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
10.دیلمی، حسین. 1389. هزار و یک نکته درباره نماز. قم: انتشارات حرم.
11.شهیدی، سید جعفر. 1374. زندگانی علی بن الحسین (علیهالسلام). تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
12.شیخ مفید، محمد بن محمد. بیتا. الارشاد فی معرفه حججالله علی العباد. ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی. تهران: کتابفروشی علمیه اسلامیه.
13.قمی، شیخ عباس. 1331. منتهیالآمال. تهران: کتابفروشی علمیه اسلامیه.
14.گروهی از تاریخپژوهان. 1389. تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (علیهالسلام) قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله علیه).
15.گروهی از نویسندگان 1384.تاریخ تشیع: دوره حضور امامان معصوم (علیهالسلام) قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
16.مجلسی، محمدباقر. 1412 ه. ق. بحارالانوار. بیروت: دار احیاء التراث العربی و مؤسسه التاریخ العربی.
17.محمدی ری شهری، محمد. 1387. میزانالحکمه. ترجمه: حمیدرضا شیخی. قم: دارالحدیث.
18.مطهری، مرتضی. 1368. سیری در سیره ائمه اطهار (علیهالسلام) قم: صدرا.
19.ـــــــ . 1378. مجموعه آثار. چاپ دوم، انتشارات صدرا، تیر 1378.
20. هجویری، علی بن عثمان. 1384. کشفالمحجوب. تصحیح: محمود عابدی. تهران: سروش، چاپ دوم، 1384.
حسینی ایمنی، سید علی؛ اشارات، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، تابستان 1391.