فلسفه و آثار غیبت در روایات

یکی از مسلّمات دین مقدس اسلام این است که باید شخصی واجد الشرایط، عالم تر، زاهدتر، قوی تر و شجاع تر از همه ی مردم و آگاه تر به احکام دین مبین اسلام و مصون و معصوم از خطا و اشتباه و تأیید شده از عالم غیب به عنوان حجت خدا بر روی زمین وجود داشته باشد و مردم را به راه حق و سعادت و نیک بختی راهنمایی کند.

فلسفه و آثار غیبت در روایات

مقدمه

یکی از مسلّمات دین مقدس اسلام این است که باید شخصی واجد الشرایط، عالم تر، زاهدتر، قوی تر و شجاع تر از همه ی مردم و آگاه تر به احکام دین مبین اسلام و مصون و معصوم از خطا و اشتباه و تأیید شده از عالم غیب به عنوان حجت خدا بر روی زمین وجود داشته باشد و مردم را به راه حق و سعادت و نیک بختی راهنمایی کند.

به اعتقاد شیعیان- که دارای مذهب حقه شیعه ی اثنی عشری هستند- در هیچ زمانی زمین خالی از حجّت نیست، خواه حاکم و مبسوط الید باشد یا این که در خفا، و غیبت به سر برد و موظّف به غیبت بوده و خود را از مردم پنهان نموده باشد. البتّه در صورت غیبت فیضش زیاد و همانند خورشید پس ابر می باشد و نورش شامل دین داران است، بر همه ی امور نظارت و در همه ی امور مردم تصرف می کند. «وجوده لطف و تصرفه فی الأمور لطف آخر و غیبته منّا؛ وجود امام لطف خدایی است و تصرف نمودنش در امور مردم لطف دیگری است ولی غایب بودنش از ناحیه ی اعمال ماست».

چنان که حضرت مولای متقیان امیر المؤمنین علیه السّلام در ضمن حدیثی طولانی فرمود: «بحجّة امّا ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج اللّه و بیناته».[1]

برای این که دلایل و براهین خدای سبحان بی اثر نشود، زمین از حجت خالی نمی ماند یا ظاهر و آشکارا یا ترسناک و مستور و پنهان در حال تقیه است. حضرت به همین مضمون دعا می کند: «اللّهم انک لا تخلی الأرض من حجّة لک علی خلقک ظاهر أو خائف مغمور لئلا تبطل حجّتک و بیناتک».[2]

وجود چنین مردی برای حفظ نظام ملت ضروری است و اگر وجود نداشته باشد مردم به هرج ومرج کشیده می شوند.

امامت

این پدیده (لزوم امامت و غیبت امام) پایه و اساس امامت است که همه ی مسلمین به آن قائل هستند، بلکه عقلای جهان آن را درک می کنند، اما در مذهب امامیه از اصول دین به شمار می رود و در دین مقدس اسلام از طرف پروردگار عزّ و جل تأسیس و بارها از طرف خدای متعال راجع به خلافت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام و امامت آن بزرگوار به پیغمبر خدا سفارش شده است، ولی پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله از ترس ترور آن حضرت و سیر قهقرایی مسلمانان، تصریح به خلافت و امامت او را به تأخیر انداخت. موقعی که به غدیر خم رسیدند جبرییل نازل شد، و آیه ای با لحن عتاب آمیز به منظور عملی شدن منویات خدای سبحان نازل کرد: یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ [3]؛ ای پیامبر آن چه را از طرف پروردگار به سوی تو نازل شد به مردم تبلیغ کن و برسان [یعنی تو رسولی و قاصدی باید انجام وظیفه کنی ] اگر این وظیفه را انجام ندهی [تمام تلاش های بیست و سه ساله ات هدر می رود] گویا رسالت خود را انجام نداده ای.

پیغمبر خدا صلّی اللّه علیه و اله در آن هوای گرم قافله را در آن بیابان متوقف کرد، از سنگ یا از جهاز شترها منبری درست کرده و حضرت علی علیه السّلام را در آن جا به خلافت منصوب کرد و خطبه ی مفصّلی ایراد فرمود و در ضمن آن از خلافت و امامت همه ی امامان پرده برداشت. در برخی از روایت های دیگر هم دوازده امام علیهم السّلام را به نام مشخص کرده و به امامتشان تصریح نمود.

حدیث لوح حضرت فاطمه علیها السّلام

حدیث لوح حضرت صدّیقه علیها السّلام از جمله ی حدیث هایی می باشد که به طور صریح نام دوازده امام و خصوصیاتشان تا حضرت مهدی علیه السّلام را بیان کرده است.[4]

حدیث معراج

«مفضّل عن الصّادق عن آبائه علیهم السّلام عن النّبی صلّی اللّه علیه و اله قال: لما اسری بی اوحی الی ربّی جلّ جلاله. .. فرفعت رأسی فاذا انا بانوار علی و فاطمة و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمّد و الحسن بن علی و الحجة بن الحسن القائم فی وسطهم کانّه کوکب درّی علیهم السّلام.

قلت: یا ربّ من هؤلآء؟ قال: هؤلاء الأئمة و هذا القائم الّذی یحلّ حلالی و یحرّم حرامی و به انتقم من اعدائی و هو راحة لأولیائی و هو الّذی یشفی قلوب شیعتک من الظالمین و الجاحدین و الکافرین فیخرج اللّات و العزّی طریین فیحرقهما فلفتنة النّاس بهما یومئذ اشدّ من فتنة العجل و السّامری؛ مفضّل از امام صادق علیه السّلام از پدرانش علیهم السّلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود: وقتی که مرا به آسمان ها بردند و سیر دادند پروردگارم به سوی من وحی فرستاد. .. پس سر بلند کردم ناگهان نور دوازده امام علیهم السّلام و نور حضرت فاطمه علیها السّلام را مشاهده کردم و حضرت حجّة بن الحسن در میان ایشان همانند ستاره ی درخشان ایستاده بود. گفتم پروردگارا این نورهای مقدّس که من می بینم چه کسانی هستند؟ فرمود: این ها امامان و پیشوایان دین اسلامند و آن که برپا خواسته است کسی است که حلال مرا حلال و حرام مرا حرام خواهد کرد. به وسیله ی او از دشمنانم انتقام می گیرم و وجودش برای دوستانم موجب آسایش خواهد بود [یعنی بعد از ظهور و برقراری حکومتش دوستان خدا از جمیع ناراحتی ها آزاد می شوند.] اوست که دل های شیعیان و پیروان تو را در برابر ستم کاران و کسانی که دانسته حق را انکار می کنند و کفّار شفا می بخشد. سپس بت های بزرگ از قبیل لات و عزّی را از دل خاک تر و تازه بیرون می آورد و به آتش می کشد. در آن روز فتنه ی آن بت ها که در اسلام بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله پدید آمد از فتنه ی گوساله ی سامری سخت تر است».

نظام مقدس اسلام برای اجرای صحیح احکام خود به مردی که حکیم، عالم، سخی، زاهد، عادل و شجاع تر از همه ی مردم روی زمین باشد، نیاز دارد تا مردم را به هدایت و انجام وظیفه ی دینی وادار کند.

انتخاب امام

انتخاب مردمی غالبا اشتباه و ناصواب است، زیرا آنان از حقیقت و باطن اشخاص مطلع نیستند. پس کسی که چنین شخصی را انتخاب می کند و بر مردم حاکم و امیر می گرداند باید از باطن و حقیقت اشخاص مطلع باشد. فقط آفریننده ی انسان می تواند چنین ویژگی داشته باشد. در نتیجه این امر باید از جانب خدای عالم انجام بگیرد، زیرا که او می داند از بین مخلوقات چه کسی عظمت و لیاقت این کار را دارد.

خدای متعال امام و پیشوای مسلمانان را تعیین کرد و به وسیله ی انبیا این انتصاب را ابلاغ نمود. در اسلام این کار به دو طریق انجام گرفت:

نخست پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و اله دوازده نفر را تعیین کرد نام و نشان و ویژگی های هر کدام را بیان نمود. سپس هر امامی امام بعد از خود را تعیین کرد و بالأخص به حضرت مهدی بیشتر اهمیت داده اند.

اوّل، خدای متعال در قرآن با خطاب «یا ایها الرسول» و در حدیث لوح حضرت فاطمه علیها السّلام و در حدیث معراج که بیان شدند این مهم را انجام داد.

دوم، حضرت خاتم النبیین صلّی اللّه علیه و اله در غدیر خم و مناسبت های بسیار امامت و جانشینی حضرت علی علیه السّلام را گوشزد کرد.

سوم، حضرت ائمه ی طاهرین علیهم السّلام هرکدام امام بعد از خود را تعیین کردند و بالاتفاق حضرت مهدی ارواحنا له الفداء را تعیین کرده اند که با عناوین مختلف ذکر شده است.

این مطلب در اخبار متواتر بلکه فوق تواتر از شیعه و سنّی نقل شده است. اگر کسی انصاف داشته باشد جای هیچ شبهه ای باقی نمی ماند. هم چنین آن حضرت را به عنوان قائم آل محمّد و مهدی این امت و امام غایب و سرّ مستور معرّفی کرده، و بیان کرده اند که وی پس از غیبت طولانی مسلما ظهور می کند و تمام زمین را پر از عدل و داد می کند پس از آن که پر از ظلم و جور شده است.

«موثّقة ابی بصیر عن الصادق عن ابائه: قال قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله: المهدی من ولدی اسمه اسمی و کنیته کنیتی اشبه الناس بی خلقا و خلقا و تکون له غیبة و حیرة حتّی یضلّ الخلق عن ادیانهم فعند ذلک یقبل کالشهاب الثاقب فیملأها عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا[5]؛ رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود، حضرت مهدی از فرزندان من است، نام او نام من است و کنیه ی او کنیه ی من [یعنی کنیه اش ابو القاسم است ] از نظر خلقت و اخلاق

شبیه ترین مردم به من است. وی دوران غیبت و حیرتی دارد تا این که تمام خلق جهان از دین خود برمی گردند در این موقع وی مانند تیر شهاب می آید و زمین را پر از عدل و داد می کند همان طوری که پر از ظلم و جور شده است».

الف) فلسفه ی غیبت امام علیه السّلام

چنان که از اخبار معتبر به دست آمده است، حضرت مهدی علیه السّلام دو غیبت داشته است:

غیبت صغری: تقریبا هفتاد و اندی سال طول کشید و آن بزرگوار در آن مدّت به وسیله ی سفیران با مردم در ارتباط بودند و در آن زمان معجزه های آشکاری از آن حضرت ظاهر گردید و بسیاری از مردم در آن زمان بدین وسیله به مذهب تشیع گرویدند.

غیبت کبری: هنوز هم ادامه دارد.

امام علیه السّلام چرا غایب است و علّت و جهتش چیست؟ پاسخ این مسأله بسیار مشکل است زیرا که این مسأله مسأله ای عقلی نیست تا با براهین عقلی پاسخ داده شود و نیز عرفی هم نیست تا عرف و عقلا آن را درک کنند، بلکه این موضوع تعبّدی است باید پاسخ آن از منابع وحی و رسول خدا و اهل بیت طاهرینش علیهم السّلام اخذ شود. وقتی که به اخبار آل محمد علیهم السّلام مراجعه می کنیم می بینیم که اختلاف نظر بسیار در این باره وجود دارد. حال شماری از روایت ها را بررسی می کنیم تا ببینیم کدام دیدگاه مناسب است تا بدان روی آورد.

روایت ها دلیل غیبت را شش دسته دانسته اند:

دلیل اول- خوف و ترس

شماری از اخبار دلالت دارد که خوف و ترس باعث غیبت حضرت مهدی علیه السّلام

است که صحیحه ی أبان بن تغلب از این جمله است. «عن ابی عبد اللّه علیه السّلام قال قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله لا بدّ للغلام من غیبة فقیل له و لم یا رسول اللّه. قال یخاف القتل؛ حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا فرمود، آن شخص باید غایب شود. شخصی سؤال کرد برای چه یا رسول اللّه؟ فرمود: خوف قتل وی در میان است».

روایت های زیادی بدین معنا وارد شده است.

چرا امامان دیگر نمی ترسیدند؟

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در این خصوص می فرماید: «حضرت مهدی از ذرّیه ی من خواهد آمد تمامی جبّاران و ستم گران و شاهان عالم را خواهد کشت و فقط یک قدرت حکم فرما خواهد بود». خلفا و سلاطین هم می خواستند او را از بین ببرند، لذا بیشتر از ترس این که این امامان مبادا مهدی باشند آنان را اذیت یا شهید می کردند.

منصور دوانیقی خلیفه ی عباسی حضرت صادق علیه السّلام را چندین مرتبه آزار داد، ولی روزی آن حضرت را احضار کرد و بعد از آن که صحبت هایشان تمام شد گفت: یا ابا عبد اللّه، یک سؤال از تو می پرسم، راستش را بمن بگو. امام صادق علیه السّلام فرمود: من به هیچ کس دروغ نگفته و نمی گویم چه رسد به تو. پرسید آیا مهدی موعود تو هستی؟

فرمود: نه. سؤال کرد: پس کیست؟ جواب داد: ششمین از فرزندان من خواهد بود. باز پرسید: آیا در زمان من می آید؟ گفت: نه. دوباره سؤال کرد: آیا در زمان فرزند من خواهد آمد؟ فرمود: نه. سپس حضرت را آزاد کرد.

از این حدیث ظاهر می شود که حاکمان می ترسیدند مبادا امام معاصرشان حضرت مهدی باشد، و براساس ترس دشمنان را قلع و قمع می کردند. البته چنان در خبرها به طور پیوسته نهمین فرزند امام حسین علیه السّلام را امام موعود معرفی شد و نشانه های آن حضرت مشخص شد که امام معهود در وجود یک نفر تجلی پیدا کرد.

لذا هر خلیفه و پادشاه در کمین بود تا او را بکشد. بنابراین بر او لازم و واجب بود که به خاطر وجوب حفظ نفس آن هم نفس شریفی که جهان به وجودش بستگی دارد، غایت باشد. در اخبار بسیار رسیده که «لو لا الحجّة لساخت الارض باهلها؛ اگر حجّت خدا بر روی زمین نباشد زمین اهلش را فرو می برد». پس ترس حضرت مهدی علیه السّلام به خاطر جان خودش نیست، بلکه تقیه ی امام علیه السّلام برای حفظ مصلحت کلّ عالم است. به همین دلیل ذکر نام آن حضرت از جانب شرع مطهّر ممنوع شده است.

پس غایب بودن و تصرفش در باطن جهان آفرینش ضروری ترین واجب می باشد.

دلیل دوم- فرار از بیعت

از اهل بیت علیهم السّلام نقل شده است که آن حضرت برای این که مشغول الذمه کسی نباشد و کسی با او بیعت نکند تا در نتیجه وامدار کسی نباشد، از نظرها پنهان شده است.

«عن ابی بصیر عن ابی عبد اللّه علیه السّلام قال: صاحب هذا الأمر تغیب ولادته عن هذا الخلق لئلّا یکون لاحد فی عنقه بیعة اذا خرج و یصلح اللّه عزّ و جلّ امره فی لیلة[6]؛ ابی بصیر از حضرت امام صادق علیه السّلام: صاحب این امر (حضرت مهدی) ولادتش از این خلق روی زمین پنهان است تا این که وقتی که ظهور می کند هیچ کس بیعت و پیمانی در گردن وی نداشته باشد. خدای تعالی در یک شب فرج حضرت مهدی علیه السّلام را عملی می کند».

11 روایت دیگر از ابی بصیر و 12 روایت از جمیل و 13 روایت از هشام بن سالم و 14 روایت از حسن بن فضال و 7 روایت از اسحاق بن یعقوب به این معنا نقل شده است که حضرت مهدی علیه السّلام خود می فرماید: پدران من هرکدام به گونه ای بیعت اصحاب و حتی افراد سرکش زمان خود را برگردن داشتند ولی من خروج و ظهور می کنم درحالی که بیعت هیچ کس از سرکشان و طاغوت ها برگردنم نیست.

دلیل سوم- تطابق با سایر پیامبران

«سدیر عن ابی عبد اللّه علیه السّلام قال انّ للقائم منّا غیبة یطول امدها، فقلت له و لم ذاک یابن رسول اللّه؟ قال: انّ اللّه عزّ و جلّ أبی الّا ان یجری فیه سنن الانبیاء علیهم السّلام فی غیباتهم و انّه لا بدّ له یا سدیر عن استیفاء مدد غیباتهم. قال اللّه عزّ و جلّ: لَتَرْکبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ [7] ای سننا علی سنن من کان قبلکم [8]؛ سدیر گوید: حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود:

حضرت قائم ما غیبتی دارد که مدتش طولانی است. گفتم: یابن رسول اللّه این غیبت طولانی برای چیست؟ فرمود: همانا خدای عزّ و جلّ ابا دارد از این که سنّت های پیغمبران علیهم السّلام در غیبت هایشان را در مورد امام قائم جاری نکند و برای امام علیه السّلام چاره ای نیست جز این که دوره ی غیبت هایشان را سپری کند خدای عزّ و جلّ می فرماید: البته شما قطعا سنت های پیشینیان را خواهید گذراند».

دلیل چهارم- اتمام نقمت بر کافران

امام علیه السّلام برای کافران نقمت است و وقتی که ظهور می کند تمامی کافران را می کشد و نابود می کند مگر کسانی که ایمان بیاورند. موقعی که ظهور می کند باید در اصلاب کفار، مؤمنی نباشد چنان که شیوه ی ائمّه ی اطهار علیهم السّلام چنین بود، زیرا ایشان گویا می دیدند که مؤمنی در اصلاب کافران وجود دارد.

روایت مرسل ابن ابی عمیر و مسند ابن محبوب از ابراهیم کرخی از حضرت امام صادق علیه السّلام: «قال قلت له ما بال امیر المؤمنین علیه السّلام لم یقاتل مخالفیه فی الأوّل قال لأیة فی کتاب اللّه عزّ و جلّ لَوْ تَزَیلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً[9] قال قلت و ما یعنی بتزایلهم؟ قال: ودایع مؤمنون فی اصلاب قوم کافرین، فکذلک القائم علیه السّلام لن یظهر ابدا حتی تخرج ودایع اللّه عزّ و جلّ فاذا خرجت ظهر علی من ظهر من اعداء اللّه عزّ و جلّ جلاله فقتلهم [10]؛ ابراهیم کرخی گوید: خدمت حضرت امام صادق علیه السّلام عرض کردم: چرا امیر المؤمنین علیه السّلام در مرحله ی اول با مخالفان خود نجنگید و خانه نشین شد. فرمود: به دلیل آیه ی شریفه که می فرماید: اگر زایل و برطرف شوند البتّه عذاب می کنیم کافران را به عذاب دردناک. عرض کردم: مراد از تزایل و زایل شدن چیست؟ فرمود: ودیعه ها مؤمنین هستند در صلب کافران (یعنی در صلب این کافران نطفه هایی وجود دارد که آن ها مؤمن خواهند بود و برای این که این مؤمنین و پیش از تولد کشته و نابود نشوند علی علیه السّلام دست به ذو الفقار نبرد و کفار را نکشت). فرمود: همین طور حضرت قائم آل محمّد هرگز ظاهر نمی شود تا این که امانت های خدای عز و جل از صلب کفّار خارج شوند. وقتی که آنان خارج شدند، حضرت مهدی علیه السّلام ظهور می کند. از دشمنان خدا بر هرکس که ظاهر شود و در برابرش بایستد، قد علم کند، همه را می کشد و زمین را از لوث وجود کفّار پاک می کند و عدل و داد را در روی زمین گسترش می دهد».

خانه نشینی امام علی علیه السّلام برای مؤمنین در صلب کفار

روایتی که مرحوم حاج شیخ عباس صفایی نقل کرده است این مطلب را تأیید می کند. روزی ابن عباس خدمت حضرت مولا امیر المؤمنین علیه السّلام عرض می کند: یا امیر المؤمنین مگر ذو الفقارت کند شده یا این که بازویت خسته شده است، چرا در کنج خانه نشسته ای، حقّت را گرفته اند و دست به هیچ اقدامی نمی زنی؟ فرمود: یابن عباس صبر کن خواهی دید که نه ذو الفقار کند شده و نه بازویم خسته شده است، باید صبر کرد. ابن عباس گوید همین طور در انتظار بودم و روزشماری می کردم بقدری که سرانجام مایوس شدم. با خود فکر کردم دیگر امیر المؤمنین علیه السّلام به میدان جنگ نخواهد رفت، زیراکه او حاضر نیست در لشگر مخالفان شرکت کند، قدرت را هم که از او گرفته اند. تقریبا نزدیک بیست و پنج سال گذشت و من بکلّی قضیه را فراموش کرده بودم تا این که حضرت به خلافت ظاهری رسید و جنگ صفّین پیش آمد و به طرف صفّین می رفتیم. در بین راه امیر المؤمنین بالای یک تپّه ای سوار اسب شد و به من فرمود: ابن عباس همراه من بیا. خدمتش رفتم آن حضرت خطاب به مردم دست بلند کرد و فرمود: هل من ناصر ینصرنی؟ آیا کسی هست مرا یاری کند؟ ناگهان چهار هزار جوان خود را از اسب ها پایین افکندند و شمشیرها را از نیام کشیدند و عرض کردند: یا امیر المؤمنین تا رگ های گردنمان حرکت کند و خون در رگ های ما جریان داشته باشد دست از یاریت برنمی داریم و در رکابت جان فشانی می کنیم.

امیر المؤمنین علیه السّلام به ابن عباس فرمود: این افراد را در چه سنّی می بینی؟ ابن عباس به آن جوانان نظری انداخت و پاسخ داد: این ها را در سنین بیست تا بیست و پنج سالگی می بینیم. حضرت فرمود: یابن عباس اگر آن روز ذو الفقار کند نشده بود این جوان مردان مؤمن با حقیقت فداکار در صلب پدرها یا در رحم مادرها از بین می رفتند؛ آیا حیف نبود چنین مردان باایمان و بافضیلتی بکلّی نابود می شدند؟

از این روایت معلوم می شود که آن بزرگوار در موقع برپایی غوغا در خانه اش گویا با چشم بصیرت مؤمنین را در اصلاب پدرانشان می دید. وی دست بر روی دست گذاشت تا این که ریسمان بر گردنش بستند و برای بیعت به طرف مسجد بردند.

این چهار هزار نفر نمونه ای بودند از میلیون ها مؤمنی که آن بزرگوار در اصلاب پدران می دید.

امام حسین علیه السّلام در کربلا کسی را که مؤمنی در صلبش بود نمی کشت

روایتی مرسله که در کتاب معالی السبطین از کبریت احمر از ابن ابی جمهور نقل می کند تأیید می نماید که حضرت سید الشهدا علیه السّلام کسانی را که در صلبشان از اهل ایمان قرار گرفته بود نمی کشت.

«ان الحسین علیه السّلام کان لا یقتل بعض اهل الکوفة فی حملاته مع تمکنه من قتله و یقتل بعضهم، فسئل عن ذلک، فقال: ان الّذی لا اقتله اری فی صلبه من اهل الإیمان [11]؛ همانا حضرت حسین علیه السّلام بعضی از اهل کوفه را در حمله هایی که در کربلا به آن ها داشت نمی کشت با این که می توانست آنان را بکشد و بعضی دیگر را می کشت.

درباره ی این قضیه از آن حضرت سؤال شد. پاسخ داد: در صلب آن کسانی که نمی کشم از اهل ایمان می بینم».

«و عن محبوب القلوب للأشکوری و غیره عن زین العابدین علیه السّلام قال: رایت یوم عاشوراء من طعن ابی و لم یقتله ابی فلمّا انتقلت الإمامة الی علمت ان احدا من محبّینا فی صلبه [12]؛ حضرت امام زین العابدین فرمود دیدم در روز عاشورا کسی نیزه ای به پدر بزرگوارم زد، ولی پدرم عکس العملی نشان نداد و او را نکشت. وقتی که امامت به من منتقل شد دانستم که یکی از دوستان ما در صلب او بوده است»!

باید نطفه ی مؤمنی در صلب کافران نباشد تا ظهور کند

ائمّه ی طاهرین علیهم السّلام برای حفظ مؤمنان و ذریه ی آنان خانه نشین شدند و در میدان جنگ کسی را که مؤمنی در صلبش بود نمی کشتند که همین خود یکی از حکمت ها و فلسفه های غیبت حضرت مهدی می باشد که اگر ظهور کند برای کافران نقمت است، باید تمامی آنان را بکشد و زمین را از لوث وجودشان پاک گرداند. لذا امام در غیبت باقی است تا مؤمنین از اصلاب کفار خارج شده و دیگر مؤمنی در صلب هیچ کافری نباشد.

آیه ی شریفه ی وَ لا یلِدُوا إِلَّا فاجِراً کفَّاراً[13]؛ و نزایند جز گنهکار ناسپاس، در خصوص زمان حضرت نوح علیه السّلام هم می باشد. آن حضرت می دید که دیگر نطفه ی مؤمنین در صلب آن کافران نیست آن وقت نفرین کرد و حضرت پروردگار جل جلاله هم مستجاب نمود و آن طوفان عجیب واقع شد و تمام کافران را نابود کرد.

حدیث ابی بصیر عن ابی عبد اللّه علیه السّلام در تفسیر آیه ی وَ کذلِک نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ [14]؛ و بدین گونه بنمایانیم به ابراهیم ملکوت آسمان ها و زمین را، مطلب فوق را تأیید می کند.[15] زمانی که حضرت ابراهیم علیه السّلام اعماق آسمان ها و زمین را دید متوجه شد و دید یک نفر زنا می کند. نفرین کرد و آن شخص مرد و تا سه نفر زانی را نفرین کرد و هر سه مردند. «فاوحی اللّه عزّ و جلّ الیه یا ابراهیم دعوتک مجابة فلا تدعوا علی عبادی فانی لو شئت لم اخلقهم انی خلقت خلقی علی ثلثة اصناف عبدا یعبدنی لا یشرک بی شیئا فاثیبه و عبدا یعبد غیری فلن یفوتنی و عبدا یعبد غیری فاخرج من صلبه من یعبدنی؛ خدای عزّ و جل به سوی ابراهیم وحی فرستاد: ای ابراهیم دعای تو مستجاب است، پس نفرین نکن به بندگان من، همانا من بندگانم را سه طایفه آفریدم: 1- بنده ای که فقط مرا می پرستد و هیچ شریک برای من نمی گیرد، او را ثواب و پاداش خوب می دهم. 2- بنده ای که غیر مرا می پرستد آن هم از من فوت نمی شود. 3- بنده ای که غیر مرا می پرستد اما من از صلب او یک خداپرست بیرون می آورم».

دلیل پنجم- امتحان و آزمایش مردم

از فلسفه ی غیبت آن حضرت امتحان مردم است تا مردم آزمایش شوند و مؤمنان بر دین مقدس اسلام و عقاید حقّه اش باقی بمانند و منافقان و مخالفان واضح و آشکار گردند.

«روی زرارة بن اعین قال سمعت الصّادق علیه السّلام یقول انّ للغلام غیبة قبل ان یقوم. قلت و لم ذلک؟ قال یخاف و اشار بیده الی بطنه و عنقه ثمّ قال: و هو المنتظر الّذی یشک فی ولادته فمنهم من یقول اذا مات ابوه مات و لا عقب له و منهم من یقول قد ولد قبل وفات ابیه بسنتین لانّ اللّه عز و جل یحب ان یمتحن خلقه فعند ذلک یرتاب المبطلون [16]؛ زراره گوید شنیدم حضرت صادق علیه السّلام می فرمود: حضرت مهدی پیش از قیام و ظهورش غیبتی دارد. عرض کردم: برای چه؟ فرمود، می ترسد و به شکم و گردن خود اشاره کرد. (یعنی دشمنان او را می کشند یا شکمش را می شکافند یا گردنش را می زنند) سپس فرمود: وی همان کسی است که مورد انتظار مردم است که عده ای در ولادتش شک دارند. برخی می گویند: وقتی که پدرش از دنیا رفت او هم مرد و پدرش ابتر بود (یعنی فرزندی نداشت). بعضی دیگر می گویند دو سال پیش از وفات پدرش متولّد شد. غیبت وی به خاطر این است که خدای عزّ و جلّ دوست دارد که خلق عالم را امتحان و آزمایش کند و در این هنگام اهل باطل که می خواهند مردم را گمراه کنند در دل های مردم شک و تردید می کنند».

«ابن ابی یعفور عن الصادق علیه السّلام انّه سمعه یقول ویل لطغاة العرب من شرّ قد اقترب. قلت جعلت فداک کم مع القائم من العرب. قال: شی ء یسیر. فقلت: و اللّه من یصف هذا الأمر منهم لکثیر. فقال: لا بدّ للناس ان یمحّصوا و یمیزوا و یغربلوا و یخرج فی الغربال خلق کثیر؛ ابن ابی یعفور گوید: شنیدم حضرت امام صادق علیه السّلام می فرمود: وای به حال سرکشان عرب از حادثه ای که نزدیک است. (ابن ابی یعفور می دانست که مراد از حادثه ی نزدیک، امر ظهور حضرت مهدی علیه السّلام است) پرسیدم: جانم به فدایت، چقدر از عرب با حضرت قائم علیه السّلام هستند؟ فرمود: افراد اندکی. عرض کردم: کسانی که خود را متصف به امر تشیع می کنند بسیارند. فرمود: مردم باید پاک و خالص شوند و از هم تمیز داده شده و غربال شوند و مردم بسیاری از غربال خارج شوند».

در روایت ابن مسلم درباره ی علایم ظهور آمده است: «و ذلک بعد غیبة طویلة لیعلم اللّه من یطیعه بالغیب و یؤمن به؛ این پیش آمدها بعد از غیبت طولانی واقع می شود تا این که خدای مردم را آزمایش کند و معلوم کند چه کسانی در پنهانی ها مطیع خدا هستند و به خدا ایمان دارند».

کسانی که در آزمایش گاه الهی خوب از امتحان درآیند مقام بسیار والا و ارجمند دارند.

این خود یکی از آموزش گاه هایی است که مردم را کارآزموده می کند و مقام علمی آنان را بالا می برد و مسلمانان خود دارای شخصیت های بزرگی خواهند شد.

وحشتی در دل کافران می افکنند تا این که بسیاری از کفّار مسلمان می شوند و اسلام با غیبت حضرت امام علیه السّلام هم رونق می گیرد.

دلیل ششم- رشد عقل ها

از حکمت های غیبت آن حضرت این است که مسلمانان در باورها، اندیشه ها و فقه اسلام خودکفا می شوند و قدرت علمی اسلام را پیشرفت می دهند و با بهره گیری از روش ها و فرمایش های بزرگان اهل بیت علیهم السّلام قدرت و نیروی علمی اسلام را بالا می برند تا این که اسلام برای همیشه آماده ی پذیرش انسان های کامل خواهد شد.

اهل بیت علیهم السّلام افراد ثابت قدم در زمان غیبت را ستوده و عبادات و اعمال ایشان

را از جمله بهترین اعمال قرار داده اند. طبق برخی روایت ها کسانی که در زمان غیبت حضرت مهدی بر امر تشیع باقی و استوار بمانند بمنزله ی کسانی هستند که در رکاب آن حضرت در راه خدا بجنگند، بلکه مانند کسانی هستند که در خدمت آن حضرت به شهادت رسیده باشند.

در روایت ابو خالد کابلی از حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام آمده است: «قال یا ابا خالد انّ اهل. .. القائلون بامامته، المنتظرون لظهوره، افضل کل زمان، لأنّ اللّه تعالی ذکره اعطاهم من العقول و الأفهام و المعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة و جعلهم فی ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول اللّه بالسیف اولئک المخلصون حقّا و شیعتنا صدقا و الدّعاة الی دین اللّه سرّا و جهرا[17]؛ حضرت امام سجّاد علیه السّلام فرمود:

ای ابا خالد مردم زمان غیبت حضرت مهدی علیه السّلام که قایل به امامت آن بزرگوار هستند و انتظار ظهورش را می کشند بر مردم همه ی زمان ها برتری دارند، زیراکه خدای تعالی به ایشان به اندازه ای عقل و فهم و شناخت داده است که غیبت آن حضرت نزد ایشان بمنزله ی مشاهده و عیان است و خدا ایشان را همانند کسانی قرار داده است که در رکاب پیغمبر خدا صلّی اللّه علیه و اله با شمشیر جهاد می کردند (و اینان مقامشان مانند مجاهدان بدر و احد است) ایشانند که حقیقتا خالص از هر شک و شبهه می باشند و این ها شیعیان راستین ما و مبلّغان دین و دعوت کنندگان دین خدا هستند. هم در پنهانی و هم آشکارا».

حدیث مالک بن اعین نیز به همین معنا اشاره دارد: «قال ابو عبد اللّه علیه السّلام: انّ المیت منکم علی هذا الأمر بمنزلة الضّارب بسیفه فی سبیل اللّه [18]؛ حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود: مسلّم است آن کسی که در زمان غیبت با اعتقاد به امر تشیع بمیرد بمنزله ی کسی است که در راه خدا شمشیر می زند».

حدیث فیض بن مختار: «قال: سمعت ابا عبد اللّه علیه السّلام یقول: من مات منکم و هو منتظر لهذا الأمر کمن هو مع القائم فی فسطاطه. قال ثمّ مکث هنیئة ثم قال: لا بل کمن قارع معه بسیفه. ثم قال: لا و اللّه الّا کمن استشهد مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله [19]؛ فیض بن مختار گوید شنیدم حضرت امام صادق علیه السّلام می فرمود: هرکس از شما شیعیان بمیرد درحالی که منتظر ظهور حضرت مهدی علیه السّلام باشد مانند کسی است که با آن حضرت در خیمه ی قائم آل محمد باشد. (فیض) گوید آن حضرت مقداری مکث کرد و سپس فرمود: نه، بلکه مانند کسی است که در خدمت آن حضرت با شمشیرش بر دشمنان بتازد. سپس فرمود: نه، به خدا قسم، نیست مگر مانند کسی که در حضور رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله به شهادت رسیده باشد».

شیعیان در زمان غیبت با علم، فکر و اندیشه، دین اسلام را تبلیغ می کنند و با وجودی که دستشان از دامن پربرکت و پرفیض امامشان کوتاه است، باز هم مشغول فعّالیت در راه دین مقدّس اسلام می باشند، و از فیض تبلیغ دین و حفظ ارکان اسلام برخوردار می شوند و یکی دیگر از فضیلت های زمان غیبت را که انتظار فرج و گشایش کار ائمّه ی دین حق می باشد درک می کنند. رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله ایشان را برادران خود خوانده است که اگر امام علیه السّلام غایب نمی بود این فضیلت ها و برتری ها بدست نمی آمد.

در حدیث ابی بصیر از حضرت باقر علیه السّلام آمده است: «قال: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله ذات یوم و عنده جماعة من اصحابه: اللّهمّ لقّنی اخوانی مرتین، فقال من حوله من اصحابه: اما نحن اخوانک یا رسول اللّه؟ فقال: لا انّکم اصحابی و اخوانی قوم فی آخر الزّمان آمنوا بی و لم یرونی. ..[20]؛ روزی رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله در جمع اصحابش فرمود:

پروردگارا دوباره برادرانم را به من بنمایان. یارانی که در اطرافش بودند، گفتند: مگر ما برادران شما نیستیم یا رسول اللّه؟! فرمود: نه، همانا شما اصحاب من هستید و برادران من کسانی هستند که در آخر الزّمان خواهند آمد و به من ایمان می آورند درحالی که مرا ندیده اند. ولی خدای تعالی ایشان را به من شناساند به نام خودشان و نام پدرانشان پیش از آن که از صلب پدران و رحم مادران خارج شوند. ایشان با سختی بسیار شدید بر دین خود باقی می مانند مانند کسی که خار قتاد را با دست خود در تاریکی شب بتراشد یا مانند کسی که آتش در کف دست خود نگه دارد. آنان چراغ های نوردهنده و روشن کننده ی تاریکی های گمراهی می باشند. خدا هم از هر فتنه ی تاریک طوفانی آنان را نجات می دهد. چنین اشخاصی برادران پیغمبر خدایند که با عقل، فکر، اندیشه ی کامل در راه حق کوشش می کنند و خود را پیرو امام غایب می دانند و با کمال سرسختی در دین خود استوار بلکه اسلام را در دنیا ترویج و در راه اسلام جان بازی می کنند».

نمونه ی این برادران، شیعیان ایران اسلامی هستند. آنان در جنگ تحمیلی، اسلامی را که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بر ایشان تبیین کرده بود محکم گرفتند و با پافشاری سرسختانه اسلام را محافظت کردند و نشان دادند که گویا امام غایب خود را می بینند.

آنان برادری خود را با رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله ثابت نمودند و به دنیا نشان دادند که هیچ چیز نزد آنان مانند دین، خدا، پیامبر، امامان و حضرت مهدی علیهم الصّلاة و السلام، عزیز و محبوب نیست. اینان را از جان خود عزیزتر دانستند بلکه جان را نثار آنان کردند. در جنگ تحمیلی کوشش ها کردند تا اسلام را به دنیا معرفی کنند و فهماندند که مردان مسلمان برای حفظ اسلام بسیج می شوند و اسلام عزیز و میهن اسلامی عزیز خود را از شرّ کفّار حفظ نمودند و دشمن را از میهن اسلامی خود بیرون راندند و صدای قدرت اسلام را در دنیا طنین انداز کردند.

دلیل هفتم- افشای اسرار توسط شیعیان

افشاگری شیعیان از جمله چیزهایی است که باعث غیبت شمرده شده است، زیرا این ها نمی توانستند از نقل اسراری که ائمّه ی طاهرین برایشان بیان می کردند و یا معجزات محرمانه ای که انجام می دادند، خودداری کنند. بلکه افشا می کردند و باعث زحمت و گرفتاری امامان علیهم السّلام می شدند و گاهی به قتل و شهادت آن بزرگواران منجر می شد.

بزنطی از حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیهما السّلام نقل می کند: «و لو انّ العلماء وجدوا من یحدّثونهم و یکتم سرّهم لحدّثوا و لبثّوا الحکمة و لکن قد ابتلاکم اللّه عزّ و جلّ بالأذاعة و انتم قوم تحبّونا بقلوبکم و یخالف ذلک فعلکم [21]؛ اگر عالمان (امامان و پیشوایان بر حقّ) کسانی را می یافتند که با آن ها سخن گویند و آنان نیز اسرار و مطالب محرمانه ی ایشان را کتمان کنند، البته حدیث ها می گفتند و حکمت و علم های تازه را برای شما پخش می کردند و لیکن شما مبتلا و گرفتار افشاگری شدید هستند و هرچه دیدید یا شنیدید پخش می کنید و شما مردمی هستید که ما را در قلب خود دوست دارید و محبّت قلبی شما ثابت است ولی کار شما با دل هایتان مخالفت دارد».

ابی بصیر از حضرت صادق علیه السّلام نقل می کند: «قال: قلت: ما لهذا الأمر امد ینتهی الیه نریح ابداننا. قال: بلی و لکنّکم اذعتم، فاخّره اللّه [22]؛ ابو بصیر گوید خدمت حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم: آیا برای امر فرج یعنی ظهور دولت حقّه ی حضرت مهدی علیه السّلام زمان معینی نیست تا به آن وقت منتهی شود، تا بدن های ما آرامش یابد؟ آن بزرگوار فرمود: زمان معینی داشت و لکن شما افشاگری کردید و مطالب محرمانه را پخش کردید. خدا نیز آن مدّت را به تأخیر انداخت».

از این حدیث ها به دست می آید افشاگری شیعه یکی از دلیل های غیبت ئمی باشد. چه بسا دلیل هفتم غیبت از مصداق های دلیل اوّل (خوف قتل و تقیه) باشد.

غیبت حضرت مهدی از اسرار است

تمامی این دلیل ها، علت، سبب و فلسفه ای غیبت آن حضرت می باشند و علاوه بر این ها حکمت های زیادی دارد که از تیررس فکر ما دور است و نمی توانیم آن ها را درک کنیم و ائمّه ی اطهار علیهم السّلام هم برای ما بیان نکرده اند، زیرا ما ظرفیت آن را نداشته ایم که آن ها را بفهمیم. همین بی ظرفیتی باعث انحراف یا ارتداد می شود. لذا مصلحت نبود که امامان آن ها را بیان کنند.

«عن عبد اللّه بن الفضل الهاشمی قال: سمعت الصّادق جعفر بن محمد علیهما السّلام یقول:

انّ لصاحب هذا الامر غیبة لا بدّ منها یرتاب فیها کلّ مبطل. فقلت له: و لم جعلت فداک؟

قال: لأمر لم یؤذن لنا فی کشفه لکم. قلت: فما وجه الحکمة فی غیبته؟ فقال: وجه الحکمة فی غیبته وجه الحکمة فی غیبات من تقدمه من حجج اللّه تعالی ذکره انّ وجه الحکمة فی ذلک لا ینکشف الّا بعد ظهوره، کما لا ینکشف وجه الحکمة لمّا أتاه الخضر علیه السّلام من خرق السّفینة و قتل الغلام و اقامة الجدار لموسی علیه السّلام الّا وقت افتراقهما. یابن الفضل انّ هذا الأمر امر من امر اللّه و سرّ من سرّ اللّه و غیب من غیب اللّه و متی علمنا انه عزّ و جلّ حکیم صدّقنا بانّ افعاله کلّها حکمة، و إن کان وجهها غیر منکشف لنا[23]؛ عبد اللّه بن فضل هاشمی گوید: شنیدم حضرت امام صادق علیه السّلام می فرمود: صاحب امر غیبتی دارد که ناچار باید واقع شود. در آن غیبت هرکسی که بر باطل است به شک می افتد (یعنی این اختلاف هایی که درباره ی آن حضرت وجود دارد، بعضی از اصل آن را انکار نموده و بعضی گفتند امام متولد شده ولی از دنیا رفته است. بعضی ادّعای دروغین مهدویت کردند و. ..) عرض کردم: فدای شما گردم، برای چه باید آن حضرت غایب شود؟

فرمود: ما از طرف خدا مأذون نیستیم آن را برای شما بیان کنیم. عرض کردم: وجه حکمت غیبت آن حضرت چیست؟ فرمود: وجه حکمتش همان وجه حکمت غیبت حجّت های خدای تعالی می باشد (چنان که خضر، یوسف، یونس و دیگران و حضرت امام زین العابدین علیه السّلام مدّتی از زمان خود را در غیبت بسر بردند) حکمت غیبت حضرت مهدی علیه السّلام بیان نمی شود مگر بعد از آن که آن بزرگوار ظهور کند، هم چنان که حکمت کارهایی که حضرت خضر پیغمبر انجام داد مانند شکستن کشتی روی آب دریا و کشتن یک پسر بچّه ی بی گناه و ساختن دیوار برای حضرت موسی علیه السّلام آشکار نشد مگر پس از آن که بنا شد از هم جدا شوند».

حکمت های غیبت زیاد هستند و فلسفه ی آن بسیار است و مصلحت نیست که آشکار شود به طوری که امامان اجازه ی بیان آن ها را ندارند، زیراکه مطلب از اسرار خدا است و محرم اسرار نباید افشا کند.

سپس امام صادق علیه السّلام در ادامه ی حدیث می فرماید: «ای پسر فضل هاشمی همانا این امر امری است از امرهای خدا و سرّی است از اسرار خدا و غیبت از غیبت های خدا است (یعنی محرمانه است) وقتی که ما خدای عزّ و جلّ را حکیم بدانیم تصدیق می کنیم که کارهای او همه از روی حکمت است، گرچه وجهش برای ما روشن نشود».

از این حدیث معتبر به همراه حدیث های پیش از این، می فهمیم که در کارهای الهی حکمت های زیادی است که بعضی از آن ها که در اظهارش مصلحت هست، اظهار فرموده اند و نکته های دیگری نیز وجود دارد که اظهارش مصلحت نیست و حتی امامان اجازه ندارند آن ها را برای مردم بیان کنند، مگر بعد از ظهور آن حضرت

ب) آثار غیبت

اول- تقویت ایمان و تقوی

متقی شدن مسلمانان و مراقبت پیشاپیش از اعمال خود از جمله ی آثار غیبت امام زمان است، زیرا آدمی وقتی بداند و اعتقاد داشته باشد که شخصیت بزرگواری مراقب اوست و به اعمال و رفتار و کردار او نظارت دارد و بداند هم که آن بزرگوار دوست و نسبت به او بسیار مهربان است کاملا خود را کنترل می کند و مراقب اوضاع و احوال خود می باشد. وقتی شخص بداند که امام از نظر او مخفی است و در خفا بر او نظارت دارد باعث می شود که مردم زمان غیبت در ایمان و اعمال نیک بسیار محکم تر باشند.

در بعضی از اخبار اهل بیت عصمت علیهم السّلام آیه ی شریفه ی اوّل سوره ی بقره را به ایمان به غیب امام قائم تفسیر کرده اند.

«عن یحیی بن ابی القاسم قال: سألت الصادق علیه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* الم* ذلِک الْکتابُ لا رَیبَ فِیهِ هُدی لِلْمُتَّقِینَ* الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ [24] فقال: المتقون شیعة علی بن ابی طالب علیه السّلام و الغیب فهو الحجّة الغائب و شاهد ذلک قول اللّه عزّ و جلّ وَ یقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیهِ آیةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ؛ [25] یحیی بن ابی القاسم (ابو بصیر) گوید از حضرت صادق علیه السّلام درباره قول خدای عزّ و جلّ: بنام خدای بخشاینده ی مهربان* الم* این نامه که تردیدی در آن نیست راهنمای پرهیزکاران است* که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پای دارند و از آن چه به آنان دادیم ببخشند* سؤال کردم، فرمود:

متّقین شیعیان علی بن ابی طالب علیه السّلام هستند، امّا غیب، همان حجتی است که از نظرها غایب خواهد بود (حضرت مهدی علیه السّلام) شاهد بر این مدعی آیه ی شریفه ی دیگر است

که می فرماید: کافران می گویند چرا آیه ای از طرف پروردگارش بر او نازل نمی شود، بگو: غیب مال خدا است، (اشاره به این که امامی که از نظرها غایب است حجت خدا است) پس منتظر باشید همانا ما هم با شما در انتظاریم».[26]

داود رقّی روایت می کند: «عن ابی عبد اللّه علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ [27] قال: من أقرّ بقیام القآئم علیه السّلام انّه حق [28]؛ داود رقّی از حضرت صادق علیه السّلام درباره گفتار خدای عزّ و جلّ: «آنان که به غیب ایمان آورند» نقل می کند، فرمود: هر کس اقرار و اعتراف دارد به این که به پا خاستن حضرت مهدی موعود قائم آل محمد حق است همان ایمان به غیب دارد».

با احتمال حضور امام، باحیا و منزه از گناه می شویم

اعتقاد به این که امام و حجّت خدا مراقب اعمال ماست و اعمال شیعیان خدمت ایشان ارائه می شود کاملا در خوب شدن و نیکوکار شدن اشخاص تأثیر دارد. به عنوان نمونه در زمان حضرات ائمّه ی اطهار مخالفان هم فهمیده بودند که امامان ما مراقب رفتار و کردار شیعیان هستند و آنان نیز به احترام امامان علیهم السّلام از گناه خودداری می کردند و اهل تسنن هم اگر می خواستند به کسی امانت بسپارند به سراغ شیعیان می رفتند و اگر می خواستند معلّم برای کودکان و زنان خود در خانه ببرند از شیعیان می بردند، زیرا می دانستند شیعه به اموال و ناموسشان خیانت نمی کند.

متوکل عباسی ابن سکیت را برای درس گفتن به پسرانش به خانه ی خود برد.

بدترین دشمنان اهل بیت هم شیعه را امین خانه ی خود می دانستند. دربان متوکل یک نفر شیعه را به عنوان معلم خصوصی به خانه برده بود. وی به حاجب خبر داد که سه

روز دیگر متوکل را می کشند، زیرا که امام علیه السّلام این آیه را خوانده بود: تَمَتَّعُوا فِی دارِکمْ ثَلاثَةَ أَیامٍ ذلِک وَعْدٌ غَیرُ مَکذُوبٍ [29]؛ در این دنیا سه روز بهره مند شوید، این وعده ای است که تکذیب شدنی نیست.

پس از سه روز به فرمان پسر متوکل، متوکل را همراه وزیرش به دست ترک های محافظ او قطعه قطعه کردند.

از خبرها به دست می آید که آن حضرت مردم را می بیند و مردم او را نمی بینند، در این صورت کسانی که معتقدند آن حضرت چنین است از ارتکاب گناه و معصیت حیا می کنند، مبادا این عملشان در حضور امام زمانشان انجام شده باشد.

دوم- تمییز بین حق و باطل

تمیز بین حق و باطل از جمله آثار غیبت می باشد. زیرا بسیاری از اشخاص که فکر باطل می کردند در زمان حضور امامان معصوم از آنان حیا داشتند و به ایشان احترام می گذاشتند و آنان را به عنوان یک شخصیت بزرگوار از ذریه ی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله یا یک عالمان بزرگ که بر تمام علما برتری دارد می شناختند. لذا گرچه به امامت ایشان اعتقاد نداشتند اما به آنان احترام می گذاشتند و در حضورشان از انجام عمل خلاف شرع خجالت می کشیدند.

حکایت سید حمیری

معروف است «سید اسماعیل بن محمد حمیری کیسانی» روزی با کوزه ای شراب به طرف خانه انش می رفت. ناگهان حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام از سر کوچه نمایان شد. وی نتوانست برگردد، از این که شراب همراه داشت بسیار متأثر و خجل شد. فکر می کرد چه کند که آن حضرت فرمود: «یا حمیری ما فی ابریقک»؟ حمیری چه در کوزه داری؟ عرض کرد: شیر. حضرت دستش را گرفت و فرمود: مقداری در دست من بریز. ناچار قدری سر کوزه را به طرف دست آن حضرت خم کرد. دید شیر از کوزه بر دست آن بزرگوار ریخت. حضرت فرمود: «من امام زمانک»؛ امام زمانت کیست؟ عرض کرد: «امامی من حوّل الخمر لبنا»؛ امام من کسی است که شراب را به شیر تبدیل می کند. وی همان جا به امامت آن حضرت ایمان آورد و اشعاری در این بابت سرود و گفت: تجعفرت باسم اللّه و اللّه اکبر، به نام خدا جعفری مذهب شدم و خدا از هرچه تصوّر شود بزرگ تر و بزرگوارتر است.[30]

پس در آن زمان هم مردم ائمّه ی طاهرین را احترام می کردند و در حضورشان شرم و حیا داشتند، ولی در زمان غیبت که هیچ مانعی در کار نیست، اگر کسی امامان معصوم علیهم السّلام را مطّلع به اسرار بداند و از آنان حیا کند و از احتمال حضورشان متنبه شود و همیشه با این احتمال از گناه پرهیز کند و یک مؤمن پاک به تمام معنی گردد، بسیار مهم است. پس فرق بین شیعه ی مؤمن و شیعه ی منافق آشکار می شود.

سوم- تشنگی عدالت

می توان گفت از جمله ی آثار غیبت امام مهدی این است که مردم جهان از تبهکاری و ظلم و جنایت و بی عدالتی و خیانت خسته شده و به تنگ می آیند به طوری که تمام مردم جهان تشنه ی عدالت می شوند. حتی کافران و جنایت کاران و ستم کاران یک دست مشتاق عدالت می شوند. آن قدر ظلم و بی عدالتی مردم جهان را تحت فشار می گذارد تا این که مردم خواهان عدالت می شوند و همگی برای قدوم مبارک منجی عالم بشریت بشدت انتظار می کشند تا از فسادهای زیادی که در عالم واقع شده رهایی یابند.

از زبان حضرت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و امامان معصوم علیهم السّلام- در خبرهای زیاد که از حدّ تواتر هم گذشته است- نقل شده است: «یملأ اللّه به الأرض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا؛ خدای تبارک و تعالی به وسیله ی حضرت مهدی موعود علیه السّلام جهان و کره ی زمین را پر از عدل و داد می کند، بعد از آن که از ظلم و ستم و جور پر شده باشد».

پس وقتی که جهان پر از ظلم و جنایت شود و هیچ کس به داد مظلوم نرسد همگی تشنه ی عدالت می شوند و از ظلم و ستم و جنایت به تنگ می آیند.

در آن زمان است که دست عدالت از ید بیضای حضرت مهدی بیرون می آید و به سرعت سرتاسر جهان را به نور عدالت روشن می کند.

چهارم- مضاعف شدن اجر و ثواب مؤمنان

چنان که از تعدادی از حدیث ها مانند حدیث صحیح عبد اللّه بن سنان استفاده می شود از جمله آثار غیبت حضرت مهدی علیه السّلام این است که ثواب و اجر مؤمنین و کسانی که به ولایت آن حضرت باقی هستند، بسیار زیادتر از ثواب کسانی است که در زمان حضور می زیستند.

«عن ابی عبد اللّه علیه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله: سیأتی قوم من بعدکم الرّجل الواحد منهم له اجر خمسین منکم. قالوا: یا رسول اللّه نحن کنّا معک ببدر واحد و حنین و نزل فینا القرآن. فقال: انّکم لو تحمّلوا لما حمّلوا لم تصبروا صبرهم [31]؛ حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود: بزودی گروهی بعد از شما می آیند که یک نفر از ایشان اجر و ثواب پنجاه نفر از شما را دارد. اصحاب عرض کردند: یا رسول اللّه ما در رکاب شما در جنگ بدر و احد و حنین بودیم و با دشمنان خدا و رسولش جنگیدیم و قرآن در میان ما نازل گردید، اما آن افراد پس از ما این همه از ما اجرشان بیشتر است که به پنجاه برابر ما می رسد. پس رسول خدا فرمود: اگر آن گرفتاری ها که آنان تحمل می کنند، بر شما تحمیل شود بردباری و استقامت آنان را نخواهید داشت».

مراد مردانی هستند که در زمان غیبت حضرت مهدی علیه السّلام ثابت قدم بر ولایت آن حضرت باشند.

بلکه روایت دیگر عمرو بن ثابت گوید: «قال سید العابدین علیه السّلام: من ثبت علی ولایتنا فی غیبة قائمنا اعطاه اللّه اجر الف شهید مثل شهداء بدر و احد؛ حضرت امام سجاد علیه السّلام فرمود: هرکس بر ولایت ما در غیبت قائم ما بر ولایت ما ثابت بماند، خدا اجر و ثواب هزار شهید مثل شهیدان بدر و احد به او عطا می کند».[32]

پی نوشت ها

[1] الحر العاملى،[ الشیخ‏] محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج 3، ص 462.

[2] همان، ج 3، ص 463.

[3]  المائدة: 5/ 67.

[4] المجلسى،[ العلامة] محمد باقر، بحار الانوار، ج 36، ص ص 195، 200 و 201.

[5] المجلسى،[ العلامة] محمد باقر، بحار الانوار، ج 51، ص 72.

[6]  المجلسى،[ العلامة] محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 96، ح 15.

[7]  الانشقاق: 84/ 19.

[8]  المجلسى،[ العلامة] محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 90، ح 3.

[9] الفتح: 48/ 25.

[10]  المجلسى،[ العلامة] محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 97، ح 19.

[11] العسکرى،[ العلامة]، معالى السبطین، ج 2، ص 17.

[12] همان.

[13]  نوح: 71/ 27.

[14]  الانعام: 6/ 75.

[15] المجلسى،[ العلامة] محمد باقر، بحار، ج 12، ص 61، ح 6.

[16] المجلسى‏[ العلامة] محمد باقر، بحار، ج 52، ص 95، ح 10.

[17]  المجلسى،[ العلامة] محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 122، ح 4.

[18] همان، ص 126، ح 17.

[19] پیشین، ح 18.

[20] پیشین، ص 123، ح 8.

[21] پیشین، ص 110.

[22] پیشین، ص 117، ح 40.

[23] پیشین، ص 91، ح 4.

[24]  البقرة: 2/ 1- 3.

[25] یونس: 10/ 20.

[26]  المجلسى،[ العلامة] محمد باقر، بحار الانوار، ج 51، ص 52.

[27]  البقرة: 2/ 3.

[28] المجلسى،[ العلامة] محمد باقر، بحار الانوار، ج 51، ص 52.

[29] هود: 11/ 65.

[30]  رجال مامقانى، ج 1، ص 142.

[31] المجلسى،[ العلامة] محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 130، ح 26.

[32] جمعى از نویسندگان، مجموعه مقالات (2): برگزیده مقالات سومین اجلاس دوسالانه بررسى ابعاد وجودى حضرت مهدى، 2جلد، سازمان تبلیغات اسلامى، معاونت پژوهش، دبیرخانه دائمى اجلاس دوسالانه بررسى ابعاد وجودى حضرت مهدى (عج) - قم (ایران)، چاپ: 1، 1381 ه.ش.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر