چگونگی حیات برزخی
آیا حیات برزخی روحانی است؟ یا روحانی و جسمانی؟ در پاسخ این سؤال ابتدا به بررسی چند آیه می پردازیم: «وَ قَالُوا أَئِذَا ضَلَلْنَا فِی الْأَرْضِ أَئِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُم به لقاءِ رَبِّهِمْ کَافِرُونَ قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ؛ آن ها گفتند: «آیا هنگامى که ما (مردیم و) در زمین گم شدیم، آفرینش تازهاى خواهیم یافت؟!» ولى آنان لقاى پروردگارشان را انکار مىکنند (و مىخواهند با انکار معاد، آزادانه به هوسرانى خویش ادامه دهند). بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را مىگیرد؛ سپس شما را به سوى پروردگارتان بازمىگردانند.».» (38) و «...وَ لَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلآئِکَةُ بَاسِطُواْ أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَکُمُ...؛ ...و کسى که بگوید: «من نیز همانند آن چه خدا نازل کرده است، نازل مىکنم»؟! و اگر ببینى هنگامى که (این) ظالمان در شداید مرگ فرو رفتهاند، و فرشتگان دست ها را گشوده، به آنان مىگویند: «جان خود را خارج سازید!...» (39)
در آیات مذکور مشتقات واژه «توفّی» به کار رفته؛ از این رو می توان گفت حیات برزخی، روحانی است؛ چرا که روح، حقیقتی است که تمام انسانیت انسان را تشکیل می دهد و هنگام مرگ کاملاً اخذ شده از بدن خارج می شود. بدن هم جز وسیله ای مادی برای فعالیت های روح در دنیا نخواهد بود. در عین حال بعضی روایات بیان می کنند که هنگام سؤال نکیر و منکر از انسان، روح به بدن بر می گردد؛ مثلاً در قسمتی از روایت شریفه امام باقر علیه السلام می خوانیم: «پس هنگامی که داخل قبرش گذارده شد، روح به جسدش باز می گردد و دو فرشته قبر برای امتحان او خواهند آمد. [جابر گوید:] هنگامی که این حدیث نزد امام باقر علیه السلام ذکر می شد، حضرت گریه می کردند.» (40)
همچنین امام سجاد علیه السلام در روایتی ضمن سفارش اموری به مردم می فرمایند: «... و به منزلی تنها وارد شدی، روحت به تو بر گردانده می شود و ناگهان دو فرشته مخصوص تو که نکیر و منکر باشند، برای سؤال کردن از تو و امتحانی سخت بر تو وارد شوند.» (41) رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در روایتی دیگر تصریح می کنند که در قبر روح انسان بر گردانده می شود؛ آن گاه دو فرشته (منکر و نکیر) از او سؤالاتی به عمل می آورند. (42) ابوبصیر روایتی طولانی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت در قسمتی از آن در مورد حالات میّت در قبر می فرماید: «دو فرشته همدم و ملازم بر او وارد می شوند؛ آن گاه روح را در دو پهلوی او القاء می کنند؛ سپس او را می نشانند و از او سؤال می کنند.» (43)
تعبیرات روایات در مورد برگرداندن روح به بدن میّت در قبر، مختلف است؛ ولی همگی از این حقیقت حکایت می کنند که هنگام گذاشتن بدن در قبر، روح به آن باز می گردد. این جا ممکن است توهم شود که بین این آیات و روایات، و روایات و ادله عقلی سابق که بیانگر تجرد و استقلال روح بودند، تنافی و جود دارد؛ ولی چنین توهمی مردود است؛ زیرا این امکان وجود دارد که روح انسان برای مدتی کوتاه و فقط برای پاسخ دادن به سؤالات نکیر و منکر در قبر، ارتباط ضعیفی با بدن برقرار کند.
شیخ بهایی در این باره می گوید: «حق این است که روح در قبر به بدن علق می گیرد و إلا میت بدون روح نمی تواند به دو فرشته (نکیر و منکر) پاسخ گوید؛ البته تعلق آن به بدن ضعیف است.» سپس ایشان برای اثبات کلام خود به روایت امام صادق علیه السلام تمسک می کنند که فرمودند: «هنگامی که داخل می شوند بر او دو ملک قبر، همان منکر و نکیر، پس روح او به بدنش باز می گردد.» (44)
ملاقات برزخیان با یکدیگر
از روایات معصومین علیهم السلام استفاده می شود که برزخیان در عالم برزخ یکدیگر را می شناسند و به دیدار یکدیگر نیز می روند. در روایتی حماد بن عثمان از امام صادق علیه السلام نقل می کند: در جواب این سؤال که آیا ارواح مؤمنان با یکدیگر ملاقات می کنند؟ فرمودند: بله، و از یکدیگر سؤال می کنند و یکدیگر را می شناسند و هنگامی که او (یکی از آن ها) را دیدی، می گویی فلانی است. (45)
بعضی روایات با تعبیر «یتزاورون» زیارت و ملاقات های ارواح با یکدیگر را بیان می کنند. در بیان دیگر از امام صادق علیه السلام نقل شده است که ارواح مؤمنان در کوه های رضوی، آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم را می بینند و از خوراکی ها و نوشیدنی های آنان بهره مند می شوند و در مجالسشان با آنان به گفتگو می پردازند...؛ (46) حتی در بعضی از نقل ها از امام صادق علیه السلام آمده است که وقتی شخصی از دنیا برود، ارواح دیگران نزد او آمده و از آنان درباره کسانی که از دنیا رفته اند یا هنوز زنده اند، سؤال می کنند؛ پس اگر گفت: او هنوز زنده است، به او امیدوار می شوند؛ ولی اگر گفت: مرده است، گویند سقوط کرده است؛ (زیرا اگر سقوط نکرده بود و به عذاب الهی وارد نشده بود، هم اکنون نزد ما بود) سپس به یکدیگر می گویند: «او را ترک کنید و بگذارید تا از مرارت ها و سختی های مرگ آرامش یابد.» (47)
مدت برزخ در دید برزخیان
کم یا زیاد دیدن مدت برزخ بستگی به اعمال خود شخص دارد. در این باره آیاتی وارد شده که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
«وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَیْرَ سَاعَةٍ کَذَلِکَ کَانُوا یُؤْفَکُونَ وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَى یَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا یَوْمُ الْبَعْثِ وَلَکِنَّکُمْ کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛ و روزى که قیامت برپا شود، مجرمان سوگند یاد مىکنند که جز ساعتى (در عالم برزخ) درنگ نکردند! این چنین از درک حقیقت بازگردانده مىشوند. ولى کسانى که علم و ایمان به آنان داده شده مىگویند: «شما به فرمان خدا تا روز قیامت (در عالم برزخ) درنگ کردید، و اکنون روز رستاخیز است، امّا شما نمىدانستید!».» (48)
«فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُؤُوسَهُمْ وَ یَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن یَکُونَ قَرِیبًا یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً؛ آنان سر خود را (از روى تعجب و انکار،) به سوى تو خم مىکنند و مىگویند: «در چه زمانى خواهد بود؟!» بگو: «شاید نزدیک باشد! همان روز که شما را (از قبرهای تان) فرا مىخواند؛ شما هم اجابت مىکنید در حالى که حمد او را مىگویید؛ مىپندارید تنها مدت کوتاهى (در جهان برزخ) درنگ کردهاید!».» (49)
«قَالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَاسْأَلْ الْعَادِّینَ قَالَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا لَّوْ أَنَّکُمْ کُنتُمْ تَعْلَمُونَ؛ (خداوند) مىگوید: «چند سال در روى زمین توقّف کردید؟» (در پاسخ) مىگویند: «تنها به اندازه یک روز، یا قسمتى از یک روز! از آن ها که مىتوانند بشمارند بپرس!» مىگوید: «(آرى،) شما مقدار کمى توقّف نمودید اگر مىدانستید!».» (50)
« کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا؛ آن ها در آن روز که قیام قیامت را مىبینند چنین احساس مىکنند که گویى توقّفشان (در دنیا و برزخ) جز شامگاهى یا صبح آن بیشتر نبوده است!» (51)
«یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقًا یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا؛ همان روزى که در «صور» دمیده مىشود؛ و مجرمان را با بدن هاى کبود، در آن روز جمع مىکنیم! آن ها آهسته با هم گفتگو مىکنند؛ (بعضى مىگویند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقّف کردید! (و نمىدانند چقدر طولانى بوده است!).» (52)
واژه «لبث» در این آیات، بر درنگ و مکث کردن دلالت می کند؛ فرق لبث با مکث هم در این است که مکث نوعی تأخیر اختیاری است؛ ولی لبث، درنگ کردن قهری است. (53) اگر موارد استعمال لبث در قرآن را بررسی کنیم، می بینیم که در همه آن ها این واژه به معنای تأخر قهری استعمال شده.
نتیجه گیری
مباحثی که در این مقاله به آن ها پرداخته شد و نتایجی که از این مقاله عاید ما می گردد به شرح ذیل می باشد:
1. احترام مؤمن در پیشگاه خداوند، بیش از این است که روح او را در چینه دان مرغ ها و... قرار دهد؛ روح افراد پس از خارج شدن از بدن، داخل بدنی همانند بدن دنیاییِ او قرار می گیرد.
2. کسی که از دنیا می رود چه در درجه اعلای ایمان و یا در درجه ادنای کفر باشد روحش به هیکلی که مثل همین هیکل دنیایی است منتقل می شود و تا روز قیامت با اعمال خود همراه است.
3. ارواح اموات اعم از مؤمن و کافر، به حسب نقل روایات، در عالم برزخ یکدیگر را ملاقات می کنند و با هم گفت و شنود دارند. البته هر یک از مؤمنین و کفار، در مکانی مخصوص به خود.
4. روح مؤمن به زیارت فرزندان و خویشان خود می رود، خداوند در این ملاقات اعمال نیک فرزندان و خویشان را به او نشان می دهد و اعمال ناپسند آن ها را از وی پوشیده می دارد. کافر هم به زیارت فرزندان و خویشان خود می رود ولی خداوند در این ملاقات، آن چه را که موجب شادی و خوشحالی کافر می شود از او پوشیده می دارد و آن اعمالی که موجب نگرانی کافر است به او نشان می دهد.
5. هرگاه قبل از طلوع خورشید اموات را زیارت کنید آن ها زیارت شما را می شنوند و شما را پاسخ می گویند؛ اما اگر بعد از طلوع خورشید آن ها را زیارت نمایید، می شنوند؛ اما پاسخ گو نیستند.
6. هنگامی که مؤمن داخل قبر شد، نمازی که خوانده، در طرف راست او و زکاتی که داده، در طرف چپش قرار می گیرند، بر نیکی هایی که کرده اشراف خواهد داشت و صبرش نیز در ناحیه ای قرار دارد و هنگامی که دو فرشته (نکیر و منکر) جهت سؤال بر او وارد می شوند، صبر به نماز و زکات گوید: صاحب خود را که در برابر شماست، دریابید و حمایت کنید؛ پس اگر عاجز ماندید، من او را حمایت خواهم کرد.
7. تکامل افراد، منحصر به دنیا نیست؛ بلکه در برزخ هم، برای عده ای خاص امکان دارد؛ ولی این حقیقت هم شرایطی دارد؛ از جمله این که افراد، شایستگی نیل به چنین درجاتی را داشته باشند.
8. روح پس از قطع علاقه از بدن مادی، به بدن برزخی که به این بدن شباهت دارد، تعلق می گیرد.
9. حیات برزخی، روحانی است؛ چرا که روح، حقیقتی است که تمام انسانیت انسان را تشکیل می دهد و هنگام مرگ کاملاً اخذ شده از بدن خارج می شود. بدن هم جز وسیله ای مادی برای فعالیت های روح در دنیا نخواهد بود.
10. از روایات معصومین علیهم السلام استفاده می شود که برزخیان در عالم برزخ یکدیگر را می شناسند و به دیدار یکدیگر نیز می روند.
11. کم یا زیاد دیدن مدّت برزخ بستگی به اعمال خود شخص دارد.
پینوشتها:
1. اصول کافی، ج 3، ص 244، ح 1
2. همان، ص 245، ح 6
3. انسان و عالم برزخ، ص 91
4. بحارالأنوار، ج 6، ص 253، ح 87
5. انسان و عالم برزخ، ص 94
6. اصول کافی، ج 3، ص 244، ح 3
7. همان، ص 230، ح 1
8. همان، ح 2
9. بحارالأنوار، ج 6، ص 257، ح 93
10. همان، ص 254
11. الجمل و النصرۀ فی حرب البصرۀ، ج 1، ص 392
12. بحارالأنوار، ج 102، ص 297، ح 11
13. فروع کافی، ج 3، ص 240
14. همان،
15. معانی الأخبار، ص 233
16. بحارالأنوار، ج 6، ص 234
17. غافر، 45 و 46
18. مریم، 62
19. التفسیر الکبیر، ج 27، ص 73
20. همان، ص 73
21. تفسیر المیزان، ج 17، ص 335
22. اخلاص، 28
23. برزخ؛ پژوهشی قرآنی و روایی، ص 211
24. اوائل المقالات، ص 76
25. بحارالأنوار، ج 6، ص 268
26. بقره، 154
27. مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 433
28. البحر المحیط، ج 1، ص 448
29. التفسیر الکبیر، ج 4، ص 448
30. مجمع البیان، ص 236
31. آل عمران، 169- 171
32. التفسیر الکبیر، ج 9، ص 89
33. مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 535
34. اسباب النزول، ص 74
35. آل عمران، 171
36. تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 409؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 345
37. برزخ؛ پژوهشی قرآنی و روایی، ص 241
38. سجده، 10 و 11
39. انعام، 93
40. بحارالأنوار، ج 6، ص 259
41. همان، ص 223
42. همان، ص 227
43. همان، ص 264
44. همان، ص 213
45. همان، ص 234
46. همان، ص 243
47. اصول کافی، ج 3، ص 244
48. روم، 55 و 56
49. اسراء، 51 و 52
50. مؤمنون، 112- 114
51. نازعات، 46
52. طه، 102 و 103
53. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 10، ص 157
منابع پایانی
1. قرآن کریم.
2. اندلسی، محمد بن یوسف ابی حیان، البحر المحیط، انتشارات دار الفکر، چاپ سوم، بیروت، 1403ق.
3. حسینی البحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، انتشارات مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، بی چا، قم، 1375ش.
4. حویزی، عبدالعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، انتشارات مطبعه الحکمه، بی چا، بی جا، 1412ش.
5. صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی(شیخ صدوق)، معانی الاخبار، انتشارات مؤسسه النشر الإسلامی، بی چا، قم، 1361ش.
6. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، انتشارات مرکز نشر فرهنگی رجا، قم، 1363ش.
7. طبرسی، ابو علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، انتشارات ناصرخسرو، چاپ سوم، تهران، 1372ش.
8. فخر الرازی، التفسیر الکبیر، انتشارات دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، بیروت، بی تا.
9. قاسمی، علی محمد، برزخ؛ پژوهشی قرآنی و روایی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ چهارم، قم، 1388ش.
10. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، انتشارات مکتب صدوق، بی چا، تهران،1381ق.
11. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، محمدهادی بن محمدصالح المازندرانی، انتشارات دارالحدیث، بی چا، قم، 1387ش.
12. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، تهران، 1365ش.
13. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، انتشارات وزارۀ الثقافۀ و الإرشاد اسلامی، چاپ اول، بی جا، بی تا.
14. مظاهری، محمد، انسان و عالم برزخ، مؤسسه انتشارات نبوی، چاپ سوم، تهران، 1376ش.
15. مفید، ابو عبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری(شیخ مفید)، الجمل و النصرۀ فی حرب البصرۀ، انتشارات المؤتمر العالمی لألفیۀ الشیخ المفید(ره)، چاپ اول، بی جا، بی تا.
16. المفید، ابوعبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری(شیخ مفید)، اوائل المقالات، انتشارات العالمی لألفیه الشیخ المفید، بی چا، بی جا، بی-تا.
17. واحدی النیشابوری، ابو الحسن علی بن احمد، اسباب النزول، انتشارات دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، بیروت، 1402ق.