ماهان شبکه ایرانیان

طعم زندگی در شام یکشنبه شب

چاد هوستر سرآشپزی است که موفقیت را در باز کردن رستوران های مختلف و شهرت بین مردم می دید. اما وقتی برای آموزش آشپزی به بچه‌های کانون اصلاح و تربیت شهر دالاس انتخاب شد، نگاهش به موفقیت کاملاً تغییر کرد. حالا او موفقیت را در شادی این بچه ها و خوب زندگی کردن آنها می بیند.

روزنامه ایران - ترجمه رقیه بهشتی: چاد هوستر سرآشپزی است که موفقیت را در باز کردن رستوران های مختلف و شهرت بین مردم می دید. اما وقتی برای آموزش آشپزی به بچه‌های کانون اصلاح و تربیت شهر دالاس انتخاب شد، نگاهش به موفقیت کاملاً تغییر کرد. حالا او موفقیت را در شادی این بچه ها و خوب زندگی کردن آنها می بیند. سال 2007، چاد هوستر رستوران کوچکی در دالاس خریداری کرد و به آرزویش رسید. او همیشه می‌خواست سرآشپز شود و رستورانی برای خودش داشته باشد.

او با یادآوری آن روز به خبرنگار سی‌ان‌ان می‌گوید: «از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدم. من موفق شده بودم به هدفم دست پیدا کنم.» در نخستین سال کار در رستورانش، هوستر موفق به‌گسترش کسب و کارش شد و توسط مجله آشپزی محلی به‌عنوان سرآشپز آینده دار دالاس انتخاب شد. انتخابی که باعث شد تا او برای رسیدن به‌ موفقیت بیشتر تلاشش را دو برابر کند. اما مدتی بعد اتفاقی برای او رخ داد که باعث شد تا نگاهش به موفقیت به طورکل تغییر کند. او درباره این تغییر نگاه می‌گوید: «به من پیشنهاد شد تا به 8 پسر نوجوان در بازداشتگاه نوجوانان بزهکار آموزش بستنی درست کردن بدهم تا خود را برای رقابت آماده کنند.»

طعم زندگی در شام یکشنبه شب

وقتی هوستر با آنها کار می‌کرد متوجه استعداد ذاتی بعضی از آنها شد که به‌دلیل مشکلات خانوادگی‌شان و نداشتن موقعیت فرصت شکوفایی پیدا نکرده بودند. بچه‌هایی که از کار با او هیجان زده شده بودند و انگیزه زیادی برای یاد گرفتن نشان می‌دادند. وقتی یکی از آنها برنده رقابت شد و توانست بعضی از دانشجویان مدارس آشپزی را شکست دهد، با هیجان زیاد به هوستر گفت من می‌دانم می‌خواهم برای آینده چه کار کنم: من می‌خواهم آشپز شوم. هوستر می‌گوید من این هدف را در چشم‌هایش دیدم.

مطابق آمار بیش از 40 درصد نوجوانان بزهکار پس از آزادی و در دوره‌ای حدود 3 سال دوباره به زندان بر می‌گردند. این آمارها نشان می‌دهد با وجودی که خیلی از این بچه‌ها بااستعداد هستند، اما فرصت پیدا نمی‌کنند از این استعداد در مسیر درست استفاده کنند، مگر اینکه کسی به یاری آنها بیاید و راهنمایی‌شان کند. هوستر در ادامه می‌گوید: «یادم می‌آید به این موضوع فکر می‌کردم که سیستم به همه اجازه نمی‌دهد تا بر اساس آن چیزی که خداوند به آنها داده در جامعه زندگی و رشد کنند. برای مثال، رنگ پوست را در نظر بگیرید. همین پسر جوانی که برنده رقابت آشپزی شده بود، به‌خاطر رنگ پوستش در مدرسه و شهر و بین مردم مورد قضاوت قرار گرفته بود.

جامعه ناخواسته او را به سمت بزهکاری سوق داده بود. این نگاه باید تغییر می‌کرد و من می‌دانستم باید کاری برای او و پسرهایی مثل او می‌کردم. نیرویی قوی از درون مرا به سمت این کار هل می‌داد.» هوستر شروع به همکاری داوطلبانه با بازداشتگاه نوجوانان بزهکارشهر دالاس کرد و در سال 2011، برنامه آشپزی مخصوصی برای آموزش این نوجوانان ترتیب داد: برنامه شام یکشنبه شب. در این برنامه او به آنها یاد داد چگونه برای آخر هفته شام بپزند، چگونه رستوران را مدیریت کنند و چگونه برای میهمان هایشان شام سرو کنند. هرچه برنامه‌اش بین مردم محبوب‌تر می‌شد، نگاه هوستر هم به این موضوع بیشتر بسط پیدا می‌کرد.

در ژانویه سال 2015، او رستوران مجللش را در مرکز شهر دالاس راه انداخت. رستورانی که قرار بود دوره کارآموزی 12 ماهه همراه با پرداخت حقوق را برای بچه‌های بازداشتگاه نوجوانان بزهکار به ارمغان بیاورد. در این دوره یک ساله، بچه‌ها مشاغل مختلفی را انجام می‌دادند: از غذا پختن و میز چیدن گرفته تا ظرف شستن و گردگیری. علاوه بر این، آنها آموزش می‌دیدند و مشاوره شغلی دریافت می‌کردند. تا امروز نزدیک به 500 نفر در برنامه‌های او شرکت کرده‌اند. هدف هوستر و گروهش از همکاری با بازداشتگاه نوجوانان بزهکار این بود تا زنجیره جرم و جنایت را در این بچه‌ها شکسته و از بین ببرد. هوستر دائماً با این بچه‌ها در دادگاه هایشان حاضر می‌شود و سعی می‌کند با فرصت دادن و کمک به این بچه‌ها، زندگی زیبایی را برایشان رقم بزند.

طعم زندگی در شام یکشنبه شب

هوستر در رابطه با نگاه مردم به برنامه‌اش می‌گوید: «نخستین بار که ایده شام یکشنبه شب به ذهنم رسید، فکر نمی‌کردم کسی در رستوران حاضر شود. ایده این بود که برای یکشنبه شب رستورانی را انتخاب کنیم و کارکنانش را از بین بچه‌های علاقه‌مند به آشپزی در بازداشتگاه نوجوانان بزهکار که آموزش دیده بودند انتخاب کنیم. راستش فکر نمی‌کردم کسی بیاید و می‌خواستم از دوست و آشنا و فامیل بخواهم بیایند که بچه‌ها ناراحت نشوند. بلیت‌ها را گرفتم و سعی کردم بفروشم. باورم نشد که توانستم 68 نفر را بیاورم.

وقتی شام تمام شد، همه آنها از برنامه‌ام تعریف کردند و مرا در آغوش گرفتند. انتظار چنین برخوردی را نداشتم. اما همین باعث شد تا کارم را با جدیت بیشتری پی بگیرم. در دسامبر سال 2011، من قیمت بلیت‌ها را دو برابر کردم و در 15دقیقه کل بلیت‌ها فروش رفت. در بهار سال 2012، بلیت‌ها در 15 ثانیه فروش رفتند.» خبرنگار سی‌ان‌ان از چاد هوستر پرسید که چگونه با این بچه‌ها ارتباط برقرار می‌کند و سرآشپز ما این طور جواب داد:

«هر روز و قبل از سرو شام برای مشتریان، من و بچه‌ها مثل اعضای یک خانواده کنار هم می‌نشینیم و با هم غذا می‌خوریم و حرف می‌زنیم. بچه‌هایی که برای بار اول دور میز می‌نشینند بهت زده به بقیه نگاه می‌کنند. بودن با آدم‌هایی که قرار است خانواده آنها باشند به آنها کمک می‌کند با اشتیاق بیشتری دوره کارآموزی را بگذرانند و وارد حرفه آشپزی شوند. من برای موفقیت این بچه‌ها هر کاری بتوانم می‌کنم و به آنها می‌گویم که عاشقانه دوست شان دارم و همچنان از آنها حمایت می‌کنم تا راه شان را در زندگی پیدا کنند.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان