انبیا، اولیا، اوصیا و معصومان(ع) تا پیش از امام حسن عسکری(ع) تنها وظیفهای که بر عهده داشتند، تبیین مهدویّت و برافراشته نگاه داشتن پرچم انتظار و امید به آمدن منجی آخرالزّمان بود تا این چراغ در دل مؤمنان روشن باقی بماند؛ امّا در این میان امام عسکری(ع) علاوه بر نقش ادامه رسالت پیشینیان خود، چند وظیفه ویژه را برعهده داشت که خود به خود نقش ایشان را از اجداد طاهرینش ممتازتر میساخت؛ این نقشهای جدید و متفاوت عبارت بودند از اینکه امام(ع) پس از تولّد منجی موعود و فراهم آوردن شرایط ولادت امام عصر(ع) ناچار بود، از سویی تا پایان عمر در نهایت دقّت و استتار از جان او حفاظت کند، مباد که گزندی از ناحیه ظالمان و جائران به ایشان برسد و از سوی دیگر لازم بود به وسیله ایشان، شیعیان و مؤمنان علاوه بر دریافت مفاهیم کلّی مهدویّت و منجیگرایی از نزدیک مصداق حیّ، حاضر و امام آتی خود را بشناسند و از ولادت او باخبر شوند و در حدّ امکان، توفیق دیدار جمال نورانیاش را بیابند.
شرایط عصر حیات امام عسکری(ع) و ولادت امام عصر(عج)
امام عسکری(ع) در ربیعالاوّل سال 230 یا231 ه .ق. ولادت یافت و به تاریخ هشتم ربیع الاوّل سال 260ه .ق. دیده از جهان بست و امام زمان(ع) نیز بنابر مشهور، در نیمه شعبان سال 255 ه .ق. در شهر «سامرّاء» دیده به جهان گشود. این دوران مصادف است با دوره دوم حاکمیّت عبّاسیان.
مهمترین ویژگیهای خلافت عبّاسی در این دوره، عبارتند از:
1. از دست رفتن تمرکز حکومت؛
2. ایجاد حکومتهای مستقل که برخی از آنها به قدرت معنوی سلطان اعتراف داشتند؛
3. کاهش نقش سیاسی خلفا؛
4. ورود مردمی جدید به جامعه اسلامی.
در این دوره به علّت بیکفایتی خلفا و غرق بودن آنها در عیّاشی، زن بارگی، شب نشینیهای آنچنانی، ولخرجیهای بیحدّ و حصر، رفاه زدگی و دنیاپرستی، جامعه، در عمل به دو قشر و دو قطب بزرگ تقسیم شده بود: فقیر فقیر و غنی غنی؛ اکثریّت محروم و اقلیّت برخوردار. شکاف و فاصله طبقاتی بین خلفا در اعیاد و جشنها و بخششهای بیحساب و بیرویّه آنان، چه به خویشان و همسران چه در بزمهای ننگین شبانه به آوازهخوانان، رقّاصهها و دلقکها، لباسهای فاخر و زربافت و سفرههای رنگین آنان، وضع زندگی، درآمد و اختلاسهای برخی از وزرا و دیگر کارگزاران حکومت، شرایط اجتماعی زندگی آن دوره را تحت تأثیر خود قرار داده بود...
بدیهی است، نتیجه چنان رفتار و منش و سیاستهایی فقر و سیهروزی توده مردم، یعنی کشاورزان، کارگران، فرهنگیان، خدمتکاران و صاحبان حِرف و صنایع کوچک خواهد بود، همآنانی که در حقیقت آنچه طبقه مرفّه داشت، از زحمت و رنج آنها بود و آنچه مرفّهین بیدرد به یغما میبردند، در واقع چیزی نبود جز دسترنج اینان؛ گرچه در خلال آنچه آورده شد، به وضوح وضعیّت توده مردم روشن گشت و دیدیم که بسیاری از قیامها و شورشهای این دوره، به خصوص صاحب زنج و بعدها قرامطه، فریاد و واکنشی در برابر این همه ظلم و ستم و چپاول طبقه حاکم و فقر و فلاکت تودههای پا برهنه بود. (1)
شرایط و وضعیّت امامان شیعه(ع) در عهد عبّاسی
نگاهی گذرا و اجمالی به تاریخ حیات امامان(ع) نشان میدهد که این جریان منسجم و خطّ پیوسته بسان رودی خروشان در گذر ایّام، بسته به شرایط، از خود انعطاف کافی نشان میدادهاند تا این سیر کلّی دچار اخلال نشود. عبّاسیان که با فریب عمومی و سوء استفاده از عنوان خاندان اهل بیت(ع) بر سر کار آمده بودند، به خوبی از پتانسیل حضور و رهبری ایشان برای قیامهای علویان خبر داشتند، از همان بدو امر، مشکلاتی بیسابقه برای ائمه(ع) به وجود آوردند؛ از جمله مشکلات یاد شده، به این موارد میتوان اشاره کرد:
ـ محدودیّتهای آموزشی امام ششم(ع) در اوان دوره عبّاسی به رغم آزادی نسبی پیش آمده در پایان دوره اموی؛
ـ اسارتها و زندانهای طولانی مدّت امام هفتم(ع) که عملاً عمده ارتباطات ایشان را محدود به خانواده و نزدیکان کرد و آنان مربّیان نسل آتی شیعیان شدند؛
ـ امام هشتم(ع) با اسارتی نوین مواجه شدند و در قالب ولایتعهدی اجباری هم، فعّالیتهای حضرت محدود شد و به طور کامل تحت کنترل قرار گرفتند و کار به جایی رسید که همسرِ تنها فرزند ایشان که قرار بود عهدهدار امامت شود، از عمّال و خانواده عبّاسیان شد و در نهایت امام نهم(ع) را مسموم ساخت؛
در همین ایّام است که سامرّاء یا به تعبیر دقیقتر سرّمن رآه ساخته میشود تا بینندگان از دیدن آن خرسند شوند، به جهت آنکه تا حدّی از شرّ آزار و اذیّت ترکان خلاص شدهاند. ساختار پادگانی و شهرک نظامینشین این شهر باعث میشود که عبّاسیان کفایت از کف داده و اسیر دست ترکان شده، برای نظارت بیشتر بر امامان آخرین شیعه(ع) و سهولت هر چه بیشتر کنترل ایشان، آنان را به این شهر تبعید نموده و به نحوی دچار حصر خانگی کنند. بدیهی است از جمله اصلیترین مشکلات امامان(ع) در این ایّام، حضور جاسوسان در منزل و اطراف محلّ سکونت ایشان است که به طور طبیعی، محدودیّتهای جدّیتری را در مقایسه با قبل برای ایشان رقم میزند تا جایی که امام عسکری(ع) تنها امامی است که ظاهراً موفّق به تشرّف به بیت الله و انجام حج نشده است.
عمده محدودیّتهای به وجود آمده، به دست عبّاسیان برای امامان، به خصوص امام عسکری(ع) را همان طور که پیش از این یادآور شدیم، میتوان در دو علّت خلاصه کرد:
ـ قابلیّت جدّی رقابت علویان و خاندان رسول خدا(ص) برای تصاحب حکومت و خلافت؛
ـ بشارتهای بیان شده انبیاء، اولیاء و اوصیاء(ع) درباره ظهور منجی آخرالزّمان(ع) و تحقّق همه پیشبینیهای بیان شده درباره آنچه قبل از او رخ خواهد داد. آنچه درباره این شخصِ نیامده نگران کننده بود، نقش تعریف شده برای او در تمام طول قرون گذشته بود که با آمدن او بساط هر آنچه ظلم و ظالم است، از زمین برچیده خواهد شد. تصریح به این مطلب از مسلّمات روایات و منابع اسلامی است و شیعه و سنّی در تحقّق آن شک ندارند که مردی از نسل رسول خدا(ص) خواهد آمد و جهان را از عدالت آکنده میسازد؛ همچنان که از ظلم و ستم مملو گشته باشد. امام ششم(ع) در این باره فرمودهاند:
«ولادت موسی(ع) بدین گونه بود که چون فرعون دانست، زوال ملکش به دست او انجام میپذیرد، کاهنان را احضار کرد و آنها به وی گفتند: این مرد از تیره بنیاسرائیل خواهد بود، او هم به مأموران خود دستور داد که شکم زنان آبستن را شکافته و اطفال آنها را سر ببرند. برای نیل به این منظور، بیش از بیست هزار طفل را به قتل رساندند و با این اوصاف، خداوند موسی را حفظ کرد و آنها به وی دسترسی نیافتند.
بنی امیّه و بنی عبّاس هم، چون دانستند که دولت و امراء و ستمگرانشان به دست قائم ما نابود میشود، دشمنی ما را به دل گرفتند و با شمشیر کشیده به کشتن و قطع نسل خاندان پیغمبر(ص) پرداختند، با این امید که «قائم آل محمّد» را به قتل رسانند؛ ولی خداوند نگذاشت که یک نفر از ستمگران به وی دست یابد و بدین گونه نور خود را کامل کرد؛ هر چند مشرکان ناخوش بدارند.»(2)
اقدامات بازدارنده عبّاسیان برای مقابله با اراده الهی درباره ولادت امام موعود(ع) را چنین میتوان چنین فهرست نمود:
1. جاسوسی در قالب پزشک، همسر، پیرو و ...؛
2. اسارت در قالب حصر خانگی و دیگر حالات آن؛
3. آزار و اذیّت یاران و دوستان و شکنجه برای شناسایی امام موعود(ع)؛
4. تهدید و تلاش مکرّر برای ترور و قتل امام عسکری(ع) برای جلوگیری از تولّد امام موعود(ع)؛
5. کنترل موالید احتمالی و نکاح امام عسکری(ع)؛
6. ... .(3)
با تمام این اقدامات، باز اراده الهی محقّق شد و همان طور که نسلکشی نمرود و فرعون مانع ولادت حضرت ابراهیم (ع) و موسی(ع) نشد، تلاشهای عبّاسیان نتوانست مانع ولادت امام موعود و منجی واپسین(ع) گردد. امام(ع) به دنیا آمد و اوّلین وظیفه امام عسکری(ع) به نحو احسن انجام شد.
در ماجرای ولادت امام عصر(عج) آنچه جلب توجّه میکند، جنبههای اعجازی ولادت، مانند نبود علائم حمل در مادر، حتّی تا ساعاتی پیش از ولادت و تولّد مخفیانه تنها با حضور یک شاهد مشخّص با ویژگیهای معنوی فوق العادّه ای، مانند حکیمه خاتون(س) در کنار مادر امام عصر(عج) است. البتّه پیش از آن، اصل انتخاب اعجازگونه مادر امام عصر(عج) هم در این راستا قابل تأمّل است.
حفظ جان امام موعود(ع) در سیره امام عسکری(ع)
پس از ولادت امام عصر(ع) بخش دوم وظایف امام عسکری(ع) درباره ایشان آغاز میگردد. امام یازدهم(ع) هم باید شیعیان را از ولادت امام واپسین خود باخبر سازند، هم ایشان را از گزند عمّال حکومت در امان دارند.
1. خبر دادن از ولادت موعود(ع)
به خاطر شرایط حکومتی وقت و مسائل امنیّتی، بنای امام عسکری(ع) و خاندان ایشان انتشار نیافتن خبر ولادت در بین نااهلان بود. به همین دلیل این مسئله را فقط برای شیعیان خود و آن هم شیعیان خاص، مطرح میکردند؛ از همین رو، هم این روایات در منابع اهل سنّت وجود ندارد و خاصّ منابع شیعه و آن هم شیعه دوازده امامی است.
حضرت حکیمه خاتون، دختر امام جواد(ع) و عمّه امام حسن عسکری(ع) یکی از شاهدان و ناظران آثار و وضع حمل همسر امام عسکری(ع) بود؛ بنابراین در یک روایت طولانی نقل است که مفضّل یکی از یاران امام عسکری(ع) به نام محمّد بن عبدالله طهوی به نزد وی میرود تا از خلیفه و حجّت بعد از امام سؤال کند. حضرت حکیمه خاتون پاسخ مفصّلی میدهد و جریان ولادت را برای او تعریف میکند. او به اصول مهمّی در پاسخ خود اشاره کرده که عبارتند از جمع نشدن امامت در دو برادر بعد از حسنین (ع) و خالی نماندن زمین از حجّت ناطق یا صامت.(4) ماجرای ولادت را به دلیل تفصیل در اینجا نمیآوریم، علاقهمندان را به منابع اصلی مراجعه میدهیم.(5) گفتنی است برخی از اهل سنّت نیز جریان ولادت امام مهدی(ع) را از زبان حکیمه خاتون آوردهاند.(6) به هنگام وضع حمل، زنان دیگری هم حاضر بودند، از جمله کنیز ابوعلی خزیزرانی که به حضرت عسکری(ع) هدیه شده بود. محمّد بن یحیی که خود مورد وثوق است، هم به آن تصریح کرده و ماریه و نسیم دو خدمتکار
امام عسکری(ع) هم حاضر بودند.(7)
با توجّه به نیاز مبرمی که وجود داشت، امام عسکری(ع) در زمان حیات خویش، ولادت و جانشینی فرزند خود را به شیعیان خبر دادند. فرزندی که جهان را پُر از عدل و داد خواهد کرد. شیخ ابن بابویه
در اثر گرانقدر خود، «کمال الدّین و تمام النّعمه» باب 38 را به این مسئله اختصاص داده است.
گاه امام عسکری(ع)، فرزند خود را به شیعیان خاص نشان میدادهاند، برای نمونه ابوعمرو (عمرو بن عثمان بن سعید العمری السّمان)، تصریح میکند که فرزند امام عسکری(ع) را دیده است. جالب است که راوی در انتها میگوید:
گمان حاکم و سلطان این بود که ابا محمّد وفات کرده و فرزندی به جا نگذاشته و میراث او هم تقسیم شده است. از خدا بترسید و از این کار خودداری کنید.(8)
علاوه بر او معاویه بن حکیم و محمّد بن ایّوب و محمّد بن عثمان گویند: ما چهل نفر در منزل امام حسن(ع) بودیم و او فرزندش را به ما عرضه کرد و فرمود:
«این امام شما پس از من و خلیفه من بر شماست، از او اطاعت کنید و پس از من در دین خود متفرّق نشوید که هلاک خواهید شد. بدانید که بعد از این او را نخواهید دید.» گویند: از حضورش بیرون آمدیم و پس از چند روزی قلیل، امام حسن(ع) درگذشت.
در روایتی دیگر یعقوب بن منقوش گوید:
بر امام حسن عسکری(ع) وارد شدم و او بر سکّویی در سرا نشسته بود و سمت راست او اتاقی بود که پردههای آن آویخته بود، گفتم: ای آقای من! صاحب الامر کیست؟ فرمود: «پرده را بردار» و پرده را بالا زدم و پسر بچّهای به قامت پنج وجب که حدود هشت یا ده سال داشت، بیرون آمد با پیشانی درخشان و رویی سپید و چشمانی دُرّ افشان و دو کف ستبر و دو زانوی برگشته و خالی بر گونه راستش و گیسوانی بر سرش بود، آمد و بر زانوی پدرش ابومحمّد نشست. آنگاه به من فرمود: «این صاحب شماست»، سپس برخاست و امام بدو گفت: «پسرم! تا وقت معلوم داخل شو» و او داخل خانه شد و من بدو مینگریستم، سپس به من فرمود: «ای یعقوب! به داخل بیت برو و ببین آنجا کیست؟» و من داخل شدم؛ امّا کسی را ندیدم.(9)
2. تعیین زمان غیبت
در بعضی از موارد، امام عسکری(ع) زمان دقیق غیبت را مشخّص فرموده است. أبوغانم میگوید: از امام عسکری(ع) شنیدم که میفرمود: «در سال 260 ه .ق. شیعه من دچار جدایی و افتراق خواهند شد.»(10)
و در مواردی دیگر، امام عسکری(ع)، تصریح به اختلاف شیعه پس از شروع عصر غیبت فرموده است.
موسی بن جعفر بن وهب بغدادی میگوید:
شنیدم که امام عسکری(ع) میفرمود: «گویا میبینم که پس از من در مورد جانشینم دچار اختلاف شدهاید ... بدانید که برای فرزندم غیبتی است که در آن، مردم دچار تردید میشوند؛ مگر آن کسی که خداوند او را حفظ نماید».
آن حضرت در روایاتی، شیعه را به صبر و انتظار فرج در زمان غیبت فرمان داده است؛ از جمله این موارد، نامه آن حضرت به ابوالحسن، علیّ بن الحسین بن بابویه قمی است که در آن چنین فرموده است:
«بر تو باد صبر و انتظار فرج؛ پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «برترین اعمال امّت من، انتظار فرج است» و شیعه ما دائم در حزن و اندوهند تا زمانی که فرزندم که پیامبر(ص) بشارت او را داده، ظاهر شود و زمین را پُر از عدل و داد نماید.» پس ای شیخ و معتمد من، ای ابوالحسن علی! صبر کن و همه شیعیانم را به صبر دعوت کن؛ زیرا زمین از آن خدا است و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، به ارث خواهد داد و عاقبت از آن پرهیزگاران.»(11)
3. کاهش ارتباط مستقیم با شیعه
از دیگر اقداماتی که دو امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) برای آمادهسازی زمینه غیبت حضرت مهدی(ع) انجام دادند، غیبت گام به گام از شیعیان بود. این واقعیّت با توجّه به کلامی که مسعودی، در «اثبات الوصیّه» آورده است، به خوبی روشن میشود، او میگوید:
امام هادی(ع) از بسیاری از موالیان خود، به جز معدودی از خواص، دوری میگزید و زمانی که امر امامت به امام حسن عسکری(ع) منتهی شد، آن حضرت از پس پرده با خواص و غیر آنان سخن میگفت؛ مگر در اوقاتی که به قصد خانه سلطان سوار بر مرکب میشد.
به هر حال امام هادی(ع) و امام عسکری(ع)، هم به لحاظ آنکه در پادگان نظامی سامرّاء تحت کنترل حکّام عبّاسی بودند و هم به لحاظ آنکه در عصری نزدیک به عصر غیبت میزیستند، غالباً نسبت به شیعه پنهان بودند و غالب امور و ارتباط آنان با شیعیان از طریق مکاتبات، توقیعات و وکلا بود و به دلیل همین مکاتبات فراوان بود که به عنوان مثال احمد بن اسحاق قمی از امام عسکری(ع) طلب دست خطّی میکند تا بدان وسیله، خطّ حضرت را از غیر آن باز شناسد.
و از این رو، جماعت شیعیان، دیدن آن حضرت و ملاقات با او در مسیر رفت و آمد هفتگی آن بزرگوار به منزل خلیفه را مغتنم شمرده، در راه مینشستند و منتظر آن حضرت میماندند.(12)
4. ساماندهی و تقویت سازمان و نهاد وکالت
یکی دیگر از چارهاندیشیهای دو امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) برای ورود شیعه به عصر غیبت، تقویت «سازمان وکالت» بود. این سازمان که همان نظام ارتباط امام با شیعیان به وسیله وکلا بود، ریشه در عصر امام صادق(ع) داشت و طیّ دهها سال فعّالیت خود، با فراز و نشیبهایی مواجه بود. در عصر امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) اقداماتی از سوی آن بزرگواران برای سازماندهی و تقویت این سازمان صورت گرفت. این کار از آن رو انجام شد که شیعه، رفته رفته به عصر غیبت نزدیکتر میشد و در چنین عصری، این نهاد وکالت بود که تنها راه ارتباطی شیعه با امام معصوم(ع) بود.
از جمله اقدامات امام هادی(ع) در جهت تقویت و سامان یافتن فعّالیتهای «سازمان وکالت»، میتوان به سفارش مؤکّد آن حضرت به وکلا برای حفظ نظم در امور و رعایت محدوده و قلمروی خاصّ خود و عدم دخالت در امور سایر وکلا اشاره کرد. اهتمام آن امام بر تعیین جانشین برای وکیل قبل و عدم بروز گسستگی در کار وکالت نواحی، از دیگر اقدامات بود.
امام عسکری(ع) نیز با ادامه دادن این گونه اقدامات، راه را برای حرکت سازمان در مسیر خودش هموار نمود. آن جناب نیز همچون پدر بزرگوارش وکلای ارشدی را برای نواحی مختلف نصب نمود که بر کار سایر وکلا نظارت داشتند. علاوه بر این، عثمان بن سعید عمری را به عنوان وکیل الوکلای خود معرفی نمود تا همه وکلا به او مراجعه کنند. این امر، از آن جهت حائز اهمّیت بود که وی در عصر غیبت، بنا بود سفیر و نایب اوّل امام عصر(عج) باشد.
همین طور نامههای آن جناب به بعضی نواحی شیعهنشین، مثل «نیشابور» و تأکید بر اطاعت شیعیان از وکلا و پرداخت وجوه شرعی به آنان و محور قرار دادن وکلا در حلّ و فصل امور را میتوان از دیگر اقدامات امام عسکری(ع) برای تقویت و ساماندهی «سازمان وکالت» قلمداد کرد.
5. جانشین و وارث موقّت معرفی کردن
از جمله اقدامات امام عسکری(ع) برای حفظ جان
امام عصر(عج)، معرفی جانشین و وارث موقّت به شکلی غیر متوقّع در میان شیعه و دشمنان بود. امام(ع) شیعیان را پس از خود در امور جاری، به مادرشان، بانو حدیث یا حدیثه خاتون(س) رهنمون شدند تا قدری از پیگیری حاکمیّت کاسته شود و گمان کنند، امام ابتر و بییادگار از دنیا رفته است.(13)
و این گونه امام عسکری(ع) در دوران کوتاه امامت و حیات خویش، تمام تلاش خود را برای حفظ جان آخرین ذخیره خدا انجام داد.
پینوشتها:
1. جبّاری، تاریخ عصر غیبت، ص94.
2. مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 51، ص 220.
3. برای مطالعه بیشتر در این رابطه ر.ک: ابن بابویه، کمال الدّین و تمام النّعمه، ج 2، ص 407؛ کلینی، الکافی، ج 1، ص 329؛ طوسی، الغیبه، ص 223.
4. کمال الدّین و تمام النّعمه، صص 147 154.
5. همان، ص 143.
6. صدر، سیّد صدرالدّین، المهدی(ع)، ص 119.
7. کمال الدّین و تمام النّعمه، ج 2، صص 155-156.
8. الغیبه طوسی، ص 244.
9. کمال الدّین و تمام النّعمه، ج 2، صص 161 -164.
10. الکافی، ج 1، ص 516.
11. بحارالانوار، ج 50، ص 317.
12. همان، ص 393.
13. کمال الدّین و تمام النّعمه، ج 2، ص 407؛ الغیبه طوسی، ص 223.
منبع:نشریه موعود شماره 137 و 138