حجت الاسلام هادی غفاری با اشاره به خاطرهای از تلاش های شهید مطهری و شهید بهشتی برای تاسیس حزب جمهوری اسلامی، گفت: یک شب سال 55 در مسجد موقع منبر یکی از اعضای برجسته چریک های فدایی خلق را دیدم که با جمعی از جوانان آمده بود به صحبت های من گوش می داد، این مسئله باعث تعجب من شد.
وی افزود: وقتی بحث تمام شد و از مسجد بیرون آمدیم صدایش کردم، برگشت، گفت «چیه، چیه، چیه». گفتم «من یک دقیقه با شما کار دارم». گفت «چرا من را شناختی؟»، گفتم یک سوال میکنم و میروم. گفت «یک کاری نکن که من دیگر اینجا نیایم». گفتم «پروندههای ما در مرکز اسناد کشور است؛ بیش از چند هزار صفحه از من بازجوییهایی شده اما من یک نفر را لو ندادم. فقط یک سوالم را جواب بده، شرافتمندانه قول میدهم حتی اگر دستگیر و شکنجه هم شوم، سخنی از این ملاقات نگویم». گفت «سئوالت را بپرس». گفتم «چرا با این 20-10 جوان 23-22 ساله میآیید پای منبر من؟ شما که مارکسیست هستید و به اسلام اعتقاد ندارید، من اینجا تفسیر قرآن درس میدهم». گفت «چون مارکسیسم در ایران قدرت خیزش مردم را ندارد، ولی شما و اسلام قدرت خیزش مردم را دارید. شما انقلاب میکنید، پیروز میشوید، ولی بعد از پیروزیتان برنامهای ندارید اما ما مارکسیست ها برنامه داریم، پس شما انقلاب میکنید ولی ما برای بعد از پیروزی انقلاب برنامه خواهیم داد».
این فعال سیاسی اصلاح طلب یادآور شد: با این صحبت او یک دنیای نویی جلوی چشمم باز شد که ما فقط داریم شور مردم را بالا میبریم اما برای بعد از پیروزی انقلاب روش ارائه نمیدهیم، مدیرپروری نمیکنیم. ساعت 11 شب بود، من بدون هیچ تماس به منزل آقای مطهری رفتم و ماجرا را گفتم که «امشب بچههای خط اول مارکسیست و مارکسیست های دوآتشه پای منبر من بودند و وقتی چرایی آمدن شان را سوال کردم، طرف گفت «اسلام قدرت انقلاب دارد اما مارکسیسم ندارد، در عوض بعد از انقلاب، شما مسلمان ها برنامه ندارید اما ما برنامه داریم».
وی ادامه داد: آقای مطهری وقتی این صحبت من را شنید، یکدفعه ماند و بعد گفت «بلند شوید برویم خانه آقای بهشتی». حالا ساعت یک نصف شب بود. آقای بهشتی هم بسیار آدم منظمی و به قول امروزیها آنتایم بود و نمیشد ساعت یک شب درب منزلش برویم. ولی آقای مطهری گفت «برویم».
عضو مجمع خط امام اظهار کرد: دو نفری رفتیم منزل آقای بهشتی و در زدیم. یکی از بچهها آمد دم در و گفت« بله؟»، آقای مطهری گفت «به ایشان بگویید من مرتضی هستم و ایشان هم آقای هادی غفاری هستند، نیم ساعت با ایشان کار داریم». گفت «اجازه دهید بروم و ببینم میپذیرند». رفت داخل و آقای دکتر بهشتی خودش آمد. یک لباس سفید بلند راحتی تنش بود. گفت بفرمایید.
وی افزود: داخل اتاقی کتابخانهمانند رفتیم. آقای مطهری تعریف کرد «امشب من چه دیدم»، اصلا ذهن اینها به تلاطم افتاد و این سبب شد همان شب فتیله چراغ حزب جهموری اسلامی بهعنوان یک مجموعه ای که بتواند برای بعد از انقلاب برنامه ریزی کند، روشن شد. چون معلوم نبود چند سال دیگر پیروزی انقلاب محقق می شود؛ کسی چه میدانست؟ هیچ کس نمیدانست چقدر طول میکشد.
غفاری یادآور شد: سال 57 هم خیلیها معتقد بودند که انقلاب پیروز نمیشود. حتی بعضی از مراجع قم میگفتند «مبارزه با شاه مشت بر سندان است». ما میگفتیم پیروز میشویم، آنها میگفتند نمیشوید. بعد معلوم شد که ما بهتر و درستتر میفهمیدیم و عمل کردیم. میخواهم بگویم در آن شرایط سخت، امثال آقای مطهری، امثال دکتر بهشتی دنبال این بودند که دیالوگ و گفتوگوی انقلاب را در سطح برنامهریزیشده تضمین کنند که آن را در قالب حزب جمهوری اسلامی پیاده سازی کردند.
29214