ترویج و گسترش نوع جدیدی از استارتاپ ذیل شعار نوعدوستی اتفاق جدیدی است که بدون پیشقضاوت باید مورد توجه سیاستگذاران و جامعهشناسان و روانشناسان قرار گیرد تا ایرادات گستردهای که به آن وارد است اصلاح شود.
به گزارش به نقل از فرهیختگان، چند روز پیش که گزارشی در ارتباط با کاهش نرخ ازدواج و افزایش میزان طلاقها نوشتم عوامل مختلفی را بازشماری کردم مبنیبر اینکه چرا بسیاری از ازدواجها به خصوص در سالهای ابتدایی به طلاق میانجامد و بسیاری از جوانان میل به ازدواج ندارند. در بازشماری علل آن از فقر و بیکاری و عوامل اینچنینی تا تغییر در سبک زندگی و فرهنگی خانوادهها آورده شد. اما موضوعی مغفول ماند تا همین امروز.
در طیف دوستان نزدیک به خودم که کسی را نمیشناختم با این پدیده جدید روبهرو شده و از آن استفاده کرده باشد. با چند واسطه به یکی از دوستان همان آقای علیرضا رسیدیم که از این پدیده جدید اطلاعاتی داشت. او تصویر و آدرس سایتی را درباره این موضوع برایم ارسال کرد.
میگفت جالب است، تنهاییهایش را گاهی پر میکند، برای پدربزرگ پیرش هم همقدم پیدا کرده است. راضی بود، میگفت برای من که وقت زیادی را سر کار هستم اتفاق خوبی است. سیو چند سال دارم و ازدواج هم از من گذشته است؛ یعنی دیگر به آن فکر نمیکنم. با یک نفر حرف میزنم و گاهی هم تفریح میرویم و ... .
آدرس را وارد میکنید. صفحهای باز میشود، تصاویری از چین و چروکهای دست یک پیرمرد و پیرزن و افراد سالمند نشان داده میشود و توضیحاتی مختصر که هدف و ماموریت خود را چنین بیان میکنند: «ما بر این باوریم که با کمی خلاقیت و نوآوری و با تاکید بر آشتی نسلها و امید به زندگی میتوان دوران سالمندی را با سلامت و آرامش طی کرد. در همین راستا و بر اساس این هدف تمرکز خود را در ارائه خدمات به سبک و سیاق متفاوت به سالمندان جامعه عرضه داریم.»
موضوع با این توضیحات آنچنان هم عجیب و غریب نبود یا حداقل نمونه مشابهش را میتوان همان پرستاران و مراقبانی که به خانه سالمندان میروند و کارهایشان را انجام میدهند، دانست.
در قسمت دیگری از سایت «قیمت خدمات» وجود داشت که برای هر ساعت همقدمی یک نفر مبلغ 15 هزار تومان در نظر گرفته شده بود. البته آن دوستی که این اطلاعات را به ما داد چیزهای بیشتری گفت و از موضوعات دیگری حرف زد که جالب به نظر میرسید.
میگفت فعالیت این موسسه تنها مختص به سالمندان نیست. برای همقدمی سن و فیلتر خاصی را مدنظر ندارند. موضوع جالبتر شد. دوباره صفحه سایت را باز کردم، شمارهای را که در قسمت «تماس با ما» در سایت وجود داشت، گرفتم. آقایی جواب داد و من هم سوال کردم توضیحات بیشتری در ارتباط با فعالیتهایتان به من میدهید؟ گفت: «موسسه ما برای انجام امور مختلفی که افرادی نیاز به همراهی یک نفر برای انجام آن دارند، نیروهایی دارد که با دریافت مبالغی آنها را همراهی میکنند.»
از جزئیات فعالیتشان سوال کردم؛ اینکه خدماتشان برای سن خاصی است و آیا فعالیتشان مثل آژانسهای پرستاری و ... است یا متفاوت است؟
ایشان ادامه داد: «نه مدل کاری ما متفاوت از سایر موسسات است. اینجا محدودیت سن وجود ندارد. تمرکز و تاکید بر میانسالها و سالمندان است؛ اما فیلتر خاصی تعریف نشده است. خدمات هم فقط پرستاری و انجام امور مربوط به بیماری افراد نیست. ما اپلیکیشنی داریم که با ورود به آن شما کاری را که میخواهید انجام دهید، مشخص میکنید و فردی را انتخاب میکنید که با شما همقدم شود؛ با شما به خرید بیاید، سفر کند، سینما بروید و تئاتر تماشا کنید؛ ساعتی هم 15 هزارتومان هزینه این همقدمی است.»
پرسیدم اگر یک خانم همقدم آقا درخواست بدهد یا بالعکس چطور؟
جواب داد: «نرمافزار آن را قبول نمیکند، اگر هم یک آقایی به محل قرار برود و خانم آنجا باشد برمیگردد. در مورد خانمها هم همینطور است! البته تضمینی برای آن نداریم، ولی خب قرار بر این است که اگر چنین اتفاقی افتاد و کسی قصد دور زدن ما را داشت ما این همقدمی را نپذیریم.
صحبتهایمان که تمام شد، اسم و شماره تلفن من را گرفت و خداحافظی کرد. بعد از آن تماس و توضیحاتی که شنیدم سعی کردم نرمافزاری را که آن آقا معرفی کرده دانلود و استفاده کنم؛ هرچه در اینترنت جست وجو کردم آن را پیدا نکردم. دوباره تماس گرفتم. گفت این نرمافزار در مرحله تایید شبکههای نرمافزاری است و نسخه اندروید آن بهزودی آماده میشود ولی نسخه IOS آن وجود دارد. این نسخه را نصب کردم اما چیزی عایدمان نشد؛ چون هیچکدام از گزینهها فعال نبود و کاری انجام نمیشد.
حالا با فاصله از چگونگی کار با این نرمافزار، بعد از گفتوگو با آن مرد پاسخگو به پرسوجو از این موسسه از چند نفر پرداختم. موافقان و مخالفانی داشت. موافقانی میگفتند شاید یک پیرمرد یا پیرزن مطرود از خانواده و دور از فرزندان، با زندگی افسردهای روبهرو باشد و این جوانان و دانشجویان همقدم و کمکحال او باشند.
در این مسیر آنها هم کاری دارند برای انجام دادن و درآمدی کسب میکنند و هم اینکه افراد سالمند از وضعیت فعلی خارج میشوند. این نوع نگاه علیرغم دید مثبت از چند جهت قابل نقد است؛ در این موسسه بخش قابلتوجهی از انگیزه افراد علیرغم تمام شعارها، کسب درآمد و نگاه اقتصادی است. اما چون ذیل استارتاپها مطرح میشود نباید نگاه مطلقا مثبت به آن داشت؛ چراکه وابستگی سالمندان به این افراد و گفتوگو با آنها در آینده که دیگر این دانشجویان در این شغل نباشند ضربه دیگری به آنها خواهد زد. از جهت دیگر نیز این افراد نمیتوانند خیلی از اوقات در خدمت این فرد باشند. بنابراین او با مشکلات جدیدتری مواجه خواهد شد و به نوعی از این طریق محبت و تکیهگاه مقطعی و شکننده ایجاد میشود.
سوای نگاه موافقان، مخالفتهایی نیز با ایجاد این پدیده صورت میگیرد که بخش بزرگی از آنها نشات گرفته از فرهنگ ایرانی است. به قول یکی از دوستان، زندگی ایرانی عاری از این نوع وابستگیها و کمکخواهیهای مقطعی است، اگر هم ترحم یا کمکی قرار است بشود نباید در قالب شغل و حرفه باشد؛ اینکه یک نفر بداند با سالمندان چگونه ارتباط برقرار کند شرط لازم است اما انگیزه فرد برای کمک به همنوع در جامعه ایرانی، که خانواده و ارتباطات، ریشه عمیق فرهنگی دارد اگر با انگیزه اقتصادی و مادی گره بخورد اتفاق خوشایندی نیست.
تایید صلاحیت افراد، تنوعطلبی و تسکین و آرامش مقطعی، خرید محبت و همراهی دیگر انتقاداتی است که هر کدام را میتوان به نوعی ایراد به چنین استارتاپی دانست. موسسات و جمعیتهای خیریهای وجود دارند که بدون چشمداشت مادی و خارج از دایره استارتاپی مایل و درحال انجام چنین فعالیت هایی هستند و این کار کاملا داوطلبانه است؛ اما ذبح شعار نوعدوستی و کمک به همنوع ذیل اهداف مادی و تاسیس موسسه در یکی از بهترین خیابانهای تهران و فضای باز برای هرنوع تخلف از شعارها به هر صورتی مذموم و محکوم است.
بنابراین نهادهای نظارتی باید حتی در صورت تایید چنین فعالیتهایی تمام جوانبش را با سبک زندگی ایرانی، وضعیت روانی جامعه، ریشهدوانیهای آن در جامعه و موضوعاتی از این دست بسنجند و از ابتدا با ساماندهی منظم و قانونی منافذ و ایرادات آن را پوشش دهند یا حتی از فعالیتش به این شیوه جلوگیری کنند.