یکی دیگر از عواملی که به صورت عاملی بازدارنده سد راه بهبود و درمان میشود و در مورد بعضی افراد مصداق پیدا میکند، دلیل تراشیهایی است که پس از آگاهی از مشکل بنا به دلایل مختلف برای اقدام نکردن به بهبود و یا درمان مورد استفاده قرار میگیرد. عمدهترین دلیل تراشیهایی که به طور معمول مطرح میگردد، به شرح زیر است:
1- تا دیگران خود را تغییر ندهند، اصلاح و بهبود رفتار فرد امکانپذیر نیست.
2- دیگر خیلی دیر شده.
3- با این اوضاع و شرایط اقتصادی مگر آدم میتواند رفتار و وضعیت سالمی داشته باشد.
4- تا وضعیت اجتماع، سیاست و فرهنگ درست نشود، نمیتوان اقدامی انجام داد.
توضیحاتی در مورد عناوین مطرح شده فوق ارائه میگردد.
1- تا دیگران خود را تغییر ندهند، اصلاح و بهبود رفتار فرد امکانپذیر نیست.
این امری بدیهی است که در محیط زندگی اکثر افراد مبتلا به مشکلات رفتاری به ویژه خانوادهای که در آن رشد یافتهاند، اشخاصی ناسالم و دچار عصبانیت و مشکلات رفتاری وجود داشته به نحوی و نوعی عصبانیتهای آنان به فرد مورد نظر سرایت نموده است. این افراد به طور معمول نقشی بسیار تأثیرگذار در زندگی آنها دارند و در واقع اغلب ناهنجاریهای رفتاری از آنان آموخته شده است.
رشد فقط مفهوم جسمانی ندارد و در تمام زمینههای رفتاری، عاطفی و شخصیتی آدمی در حال رشد است. یا در هر دوره از زندگی غیر از این که از نظر جسمی تغییراتی به وجود میآید از لحاظ رفتاری، عاطفی و شخصیتی نیز تغییر و تحولاتی صورت میپذیرد. در مواردی این گونه روابط ناسالم و مشکلآفرین هم چنان برقرار است و شخص آسیب خورده کماکان در معرض رفتارهای ناهنجار از سوی این گونه افراد قرار دارد. به همین جهت شخص دچار عصبانیت به چنین باوری میرسد که تا فرد آسیب زننده، خود و رفتارش را درست و اصلاح نکند، وضعیت رفتاری و عصبی وی بهبود نخواهد یافت.
این مطلب تا حدودی صحت دارد که در صورت اصلاح، بهبود و یا درمان رفتار فرد آسیب زننده، طبیعی است که درگیری و مشکل آفرینی برای سایرین ایجاد نخواهد شد. اما نکتهی بسیار مهمی که از آن غفلت میشود این است که فرد برای ساختن و متحول نمودن خود، نیازی به ساخته و متحول شدن دیگران ندارد. در واقع اگر دیگران نیز خود را بسازند و مشکلات رفتاری خود را برطرف نمایند که بسیار خوب و ایدهال خواهد بود. اما نمیتوان منتظر ساخته و متحول شدن دیگران ماند و در صورتی که فرد نیاز به اصلاح و بهبود رفتار داشت، بایستی خود به تنهایی حرکت کرده و اقدامات مورد نیاز را انجام دهد.
از سوی دیگر امکان دارد که سایرین به هیچ عنوان نخواهند که خود را تغییر دهند و فردی که بسیار علاقمند به تغییر، ساختن و متحول نمودن رفتار و شخصیت خویش است، بایستی در جا بزند و از تغییر دادن مسیر رشد، تعالی و شکوفاییاش دست بردارد، یا این که مسیر خود را لازم است ادامه دهد، بدون این که توجه داشته باشد که آیا فرد دیگری قصد اصلاح و بهبود رفتارش دارد یا خیر؟
در هر حال این نکته بسیار مهم را لازم است در نظر داشت که هر فردی در مسیر تحولی و تکاملی خود قدم برمیدارد و این مسیر مستقل از دیگران است و نیازی به همراه و هم مسیر بودن یکدیگر ندارند. در عین حال چنین موردی در میان افراد ملاحظه میشود که بعضی از نظر رفتاری و شخصیتی به مراتب پیشرفتهتر از سایرین و برخی در حد وسط و بعضی نیز هنوز اقدام چندان مفید و سازندهای در مورد خود انجام نداده و مشکلات و ناهنجاریهای مختلفی در رفتار و شخصیتشان موجود است.
همین امر در میان کشورها نیز ملاحظه میشود، بدین صورت که برخی کشورها بسیار پیشرفته و بعضی در حال توسعه و برخی دیگر نیز در مراحل بسیار پایینتری از جنبههای مختلف قرار دارند. از این رو کشوری که قصد ساختن و توسعه یافتن را دارد، نمیتواند منتظر ساخته و متحول شدن سایر کشورها شود، بلکه لازم است خود مسیر تحول را پیش بگیرد. حال اگر سایر کشورها تغییری در وضع خود ایجاد نمودند که چه بهتر، اما اگر دیگر کشورها اقدامی نکردند، میتواند به ساختن و توسعه دادن خویش ادامه دهد.
در مجموع اصلاح، بهبود و درمان عصبانیتها و ناهنجاریهای رفتاری امری است که مستقل از دیگران است و حتی اگر در خانواده، محیط و اجتماعی، اکثریت افراد آن دچار ناهنجاریهای رفتاری باشند، آنان الگو، سرمشق و خط دهنده برای فردی که قصد ساختن خویش را دارد، نمیتواند باشد.
2- دیگر خیلی دیر شده
مورد دیگری که افراد از آن به عنوان دلیل تراشی جهت اقدام نکردن برای بهبود و درمان عصبانیت و ناهنجاریهای رفتاریشان استفاده میکنند، این است که به چنین باوری میرسند که دیگر فرصت و زمان زیادی را از دست دادهاند و از حالا به بعد اقدام برای بهبود رفتار دیگر نمیتواند مقرون به صرفه باشد و یا دیگر خیلی دیر شده است. آنها این بهانه را برای ادامه عصبانیتها و رفتارهای ناهنجار خویش مطرح و به زندگی دردناک و پرمشکل خویش هم چنان ادامه میدهند.
رشد فقط مفهوم جسمانی ندارد و در تمام زمینههای رفتاری، عاطفی و شخصیتی آدمی در حال رشد است. یا در هر دوره از زندگی غیر از این که از نظر جسمی تغییراتی به وجود میآید از لحاظ رفتاری، عاطفی و شخصیتی نیز تغییر و تحولاتی صورت میپذیرد. چنان چه فرد تغییر و تحول لازم از نظر رفتاری را به دست نیاورد، دچار مشکل خواهد شد.
نکتهی دیگری که در ارتباط با رشد در نظر گرفته نمیشود، موضوع تداوم آن است که تا پایان دوران پیری و لحظه مرگ هم چنان ادامه دارد. به همین جهت فردی که تغییر و تحول لازم را در رفتار و عملکرد خویش در زندگی ایجاد نمیکند، به نوعی رشد رفتاری خود را با دشواری و تعلل مواجه مینماید و به نوعی نقص در وجود خویش ایجاد میکند.
حال با توجه به مفهوم رشد که معنای گستردهتری دارد و عوامل مختلفی را شامل میشود که دیگر زمان، گذشت و محدودیتی ندارد، چنان چه فرد خود محدودیتی بیجهت برای آن ایجاد نماید، در واقع وجود خویش را محدود و ناقص خواهد نمود و مشکل رفتاری و عصبانیتاش را تداوم خواهد داد، به همین جهت دلیل تراشی «دیگر خیلی دیر شده» بیهوده خواهد بود.
3- با این اوضاع و شرایط اقتصادی مگر آدم میتواند رفتار و وضعیت سالمی داشته باشد.
یک دیگر از دلیل تراشیهایی که بیشتر از سوی بعضی افراد عنوان میشود، مطرح نمودن مشکلات، کمبودها و مسائل اقتصادی و مالی است. به عبارتی آنها این طور برداشت میکنند و یا این شناخت را برای خود ایجاد کردهاند که در صورت برطرف شدن کلیه مشکلات اقتصادی آدمی میتواند به سایر امور دیگر بپردازد. در واقع آنها بر این باورند که اقتصاد در درجه اول اهمیت است و سایر امور در مراحل بعدی از اهمیت قرار دارند. به همین جهت تا مشکلات اقتصادی حل و برطرف نشود، نمیتوان به سایر امور و مسائل دیگر پرداخت.
مشکلات اقتصادی تا حدودی میتوانند روی رفتار تأثیرگذار باشند، اما تمام عوامل حاکم بر رفتار خاستگاه اقتصادی ندارند و به عبارتی در بعضی زمینهها، رفتار مستقل از عوامل اقتصادی عمل میکند. البته این نگرش صحت دارد و امور اقتصادی از اهمیت بسیار قابل توجهی هم برخوردار هستند و افرادی که در زندگی مشکلات مالی و اقتصادیشان حل و برطرف نشود، چنین امری در سایر زمینههای زندگی آنان تأثیرات نامطلوبی را به همراه خواهد داشت. اما نکته بسیار مهمی را که نبایستی از نظر دور داشت، این است که اقتصاد همه مسائل و امور زندگی را پوشش نمیدهد. در واقع اگر این طور بود افراد متمول و ثروتمند و یا افراد طبقه متوسط بالا نبایستی مشکل و معضلی در زندگی داشته باشند. به عبارت دیگر مراجعین به مراکز مشاوره بایستی از میان طبقات محروم و مستضعف اجتماع باشند و افرادی که وضعیت اقتصادی به نسبت مرفهی دارند، دیگر نه تنها مشکلی نباید داشته باشند و نه نیازی به رفتن به مراکز مشاوره، کارشناسان و متخصصین پیدا کنند. در حالی که آمارهای موجود چنین امری را نشان نمیدهد و مراجعین به مراکز مشاوره از همه اقشار هستند و افراد مرفه و ثروتمند نیز در میان آنها ملاحظه میشوند.
در واقع مشکلات اقتصادی تا حدودی میتوانند روی رفتار تأثیرگذار باشند، اما تمام عوامل حاکم بر رفتار خاستگاه اقتصادی ندارند و به عبارتی در بعضی زمینهها، رفتار مستقل از عوامل اقتصادی عمل میکند. به همین جهت تصمیم برای اصلاح، بهبود و یا درمان رفتار هم میتواند توسط فردی فقیر و یا ثروتمند اتفاق بیفتد.
چنین امری حتی در میان کشورهای فقیر و ثروتمند نیز ملاحظه میشود، به عبارتی در میان بسیاری از کشورهای ثروتمند ملاحظه میشود که میزان جرم، جنایت، طلاق و انواع بزهکاریها در حدی است که در میان کشورهای فقیر چنین ارقامی دیده نمیشود.
در مجموع بهانه و دلیل تراشی مشکلات اقتصادی همانطور که ملاحظه میشود عذر و دلیل موجهی نیست و نمیتوان صبر کرد تا موانع و معضلات اقتصادی برطرف شود تا شخص به اصلاح، بهبود و یا درمان عصبانیتهایش بپردازد.
4- تا وضعیت اجتماع، سیاست و فرهنگ جامعه درست نشود، نمیتوان اقدامی انجام داد.
همانطور که در مورد اقتصاد، شناختها و نگرشهای نادرستی در ارتباط با آن وجود داشت، مطالب و توضیحاتی مطرح شد. در زمینههای اجتماعی، سیاست و فرهنگ نیز بعضی افراد چنین نگرشی را دارند که برای موارد مذکور اولویت و ارجحیت به مراتب بیشتری قائل هستند و آنها را بر جنبههای فردی از جمله تغییر رفتار مقدم میدانند.
بعضی افراد تمرکز بیش از اندازهای بر سیاست دارند و امور سیاسی را بر همه زمینههای زندگی غالب میدانند. البته سیاست یا علم اداره کردن اجتماع چنین اهمیت و تأثیری را دارد. اما همه امور و مسائل زندگی متأثر از سیاست نیست. زیرا اگرچه اجتماع با یک سیاست اداره میشود، اما وضعیت رفتاری افراد در جامعه تفاوتهای چشمگیری با هم دارند. در واقع عوامل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی همگی بر رفتار و عملکرد آدمی تأثیرگذار هستند، اما نقش انسان در برابر آنها را نمیتوان نادیده گرفت. زیرا انسان موجودی کاملاً منفعل و اثرپذیر نیست و آدمی قادر است که بر عوامل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تأثیرگذار شود، حتی در مواردی ملاحظه شده که حرکتهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در اجتماع انجام شده، اما به واسطه این که زمینههای انسانی لازم مهیا نبوده، نه تنها تغییر چندانی ایجاد نشده، بلکه در مواردی نتایج معکوسی نیز به همراه داشته است.
بنابراین چنان چه نیازی به اصلاح، بهبود و یا درمان در رفتار بود، نمیتوان منتظر ماند تا عوامل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مرتب و انجام شود. بلکه هر چیزی در جای خود نیاز به توجه و رسیدگیهای لازم و مورد نیاز دارد.
در مجموع پس از آگاه شدن از ناهنجاریهای رفتاری بنا به دلایل مختلف، احتمال دارد که شخص از دلیل تراشیهایی جهت اقدام ننمودن به بهبود و درمان استفاده نماید، که به بعضی از عمدهترین آنها اشاره و توضیحاتی نیز مطرح گردید.
منبع مقاله :
کاوه، سعید، (1387)، از عصبیت تا سلامت رفتار، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول