تاملی در مقدمات توسعه از منظر اسلام
چکیده
این نوشتار لذ ت را ادراک چیزی معرفی می کند که برای ادراک کنند ه کمال و خیر باشد. البته ادراک باید از همان جهتی باشد که برای ادراک کنند ه کمال و خیر است. همچنین از سعاد ت به مثابه نوع خاصی از لذ ت نام برد ه می شود که برای موجود عاقل حاصل می شود.
این نوشتار این نکته را یادآور می شود که ابعاد حیوانی انسان از آگاهی، لذت و الم متناسب با آن برخوردارند و نفس ناطقه انسانی نیز کمال و خیر ویژه خود را دارد. نکته دیگر آنکه مراتب مختلف وجود انسان در محدود ه معرفت خود، خیر و کمال خاصی را می طلبند؛ نفس حیوانی لذت های مناسب خود و نفس لذت های مناسب خود و نفس ناطقه کمال و خیر ویژه خود را جست و جو می کند و این مساله نفس را عرصه تزاحم هایی می سازد. نویسند ه بر این نکته تاکید می کند که د ر علم اخلاق، خیر و کمال را که موجب سعادت انسان است، فضیلت و خصوصیاتی را که مانع تحقق فضیلت می شوند، شقاوت می نامند. به اعتقاد نویسند ه، سعادت هنگامی حاصل می شود که فضائل قرار و استقرار داشته باشند؛ یعنی ملکه باشند، نه حال که گذر است.
همچنین فضیلت عقل نظری، حکمت؛ فضیلت عقل عملی، عدالت؛ فضیلت قوه غضبی، شجاعت و فضیلت قوه شهوی، عفت نامیده می شود. نفس انسانی به اعتبار قوه ناطقه، نفس ملکی؛ به اعتبار قوه غضب، نفس سبعی و به اعتبار قوه شهوت، نفس بهیمی نامیده می شود. در این میان دو فضیلت حکمت و عدالت، مربوط به نفس ملکی؛ فضیلت شجاعت، مربوط به نفس سبعی و فضیلت عفت، مربوط به نفس بهیمی است
واژگان کلیدی
لذت، سعادت، فضیلت، عدالت، حکمت
مقدمه
اگرچه سعادت در طول تاریخ و در ادیان و مکاتب گوناگون، معانی مختلفی داشته است اما این نکته یقینی است که انسان ها همواره به دنبال رسید ن به سعادت بوده اند. سعادت چیست و چه زمانی حاصل می شود؟ ارتباط لذ ت های متفاوت با سطوح مختلف وجود انسان چگونه است؟ چرا در وجود ما کشمش هایی رخ می دهد؟ فضائل و رذائل چگونه دسته بندی می شوند؟ عدالت چیست و تفاوت نفوس ملکی، سبعی و بهیمی در چیست؟ در این نوشتار به پرسش های فوق می پردازیم.
لذت و سعادت
ابن سینا در تعریف لذت گفته است: «ادراک و وجدان، وصول چیزی است که برای ادراک کنند ه و واجد آن، کمال و خیر باشد و البته آن ادراک نسبت به شیء باید از همان جهتی باشد که برای ادراک کنند ه کمال و خیر است؛ یعنی اگر انسان داشتن شی ای را در یابد اما به کمال و خیر بود ن آن نسبت به خود توجه نداشته باشد، از داشتن و ادراک آن لذت نمی برد».
این تعریف از تعریف مشهور به اینکه «لذت ادراک ملایم است» د قیق تر است؛ بنابر این در مقابل تعریف لذت، این تعریف الم و درد است که «ادراک و وجدان وصول چیزی که برای درک کنند ه آفت و شر باشد».
سعادت نوعی خاص از لذت است که برای موجود عاقل حاصل می شود. در سعادت، لذت ناشی از ادراک و وجدان کمالات و خیر عقلی برای لذت عاقل است و به همین جهت برخی گفته اند که «سعادت خیری است که به حرکت ارادی نفسانی حاصل می شود».
ابعاد و سطوح وجود انسان
با وجود اختلافاتی که بر اساس مبانی فلسفی مشائی، اشراقی و صدرایی درباره چگونگی صورت نفس و نحوه ارتباط آن با بدن وجود دارد، اصل ارتباط حقیقی نفس با ماده ثانیه ای که آن را قبول کرد ه، مورد اتفاق است. ارتباط تکوینی و حقیقی نفس ناطقه با نفس حیوانی و نباتی و ابعاد عنصری و جسمانی، بد ن انسان را به صورت موجود واحدی درآورد ه که از ابعاد و سطوح مختلفی برخوردار است و متناسب با هر یک از از آن ابعاد به خیر یا شر، لذت یا الم، سعادت یا شقاوت و کمال یا نقصی خاص نائل می شود. ابعاد حیوانی انسان که ادراک حسی، خیالی و وهمی دارند و بر اساس برخی از مبانی فلسفی دارای تجرد برزخی هستند، علاوه بر خیر و کمال از آگاهی، لذت و الم متناسب با آن ادراک ها برخوردارند. نفس ناطقه انسانی نیز بر همین قیاس، کمال و خیر ویژه خود را دارد و چون کمال و خیر آن عقلی است، به تناسب بهره مندی یا محرومیت از آن کمال و خیر نیز به سعادت یا شقاوت نائل می شود.
تزاحم ها و کشمکش های درونی انسان
هر مرتبه از وجود انسان در محدود ه معرفت و آگاهی خود خیر و کمال خویش را اختیار می کند و این مساله همواره صحنه نفس را هنگامه تزاحم ها و کشمکش های گوناگون می سازد.
نفس حیوانی با ادراکات حسی و خیالی، لذت های مناسب خود را جست و جو کرده و با قوه شهوت در پی کسب آن لذت ها برآمد ه و با قوه غضب در جهت رفع موانع آنها اقدام می کند.
نفس ناطقه که مرتبه عالیه وجود انسانی است، کمال و خیر ویژه خود را برگزید ه و سعادت خود را جست و جو می کند. نفس ناطقه به لحاظ ذات عقلی خود در بدو تکوین در مرتبه عقل هیولانی و بالقوه است و کمالات عقلی در آن به تدریج به فعلیت می رسند.
در مراحل تکو ین حیات انسانی نفس حیوانی و قوای مربوط به آن قبل از نفس انسانی به فعلیت می رسند و احتمال اینکه قوای عملی حیوانی؛ یعنی شهوت و غضب در برخی مراتب بر اساس ادراکات خیالی و وهمی و بدون رعایت مصالح عقلی، افعال خود را برگزینند، وجود دارد. اگر انسان در این مرتبه باقی بماند عقل نظری او به تدریج اسیر خواسته های حیوانی آن می شود که: کم من عقل اسیر تحت هوی امیر؛ چه بسیار عقلی که فرمانبردار هواست.
علم تهذ یب اخلاق این تزاحم ها و کشمکش ها را شناسایی کرد ه و خیر کمالی را که تامین کنند ه سعادت انسان است با عنوان فضیلت معرفی می کند و از سوی دیگر، خصوصیاتی را که مانع تحقق کمالات انسانی و موجب شقاوت نفس می شود با عنوان رذیلت مشخص می کند. بنابر این، فضائل اوصافی نفسانی هستند که کمال و خیر نفس بود ه و موجب تحقق سعادت هستند و رذائل، اوصافی هستند که نقص و شر بوده و باعث شقاوت می شوند.
4فضیلت و ملکه نفسانی
فضائلی که سعادت انسان را تامین می کنند و همچنین رذائلی که به شقاوت او منجر می شوند، اوصاف کمال یا نقصی نیستند که در وقتی خاص حاضر شد ه و عملی خاص را انجام داد ه و به سرعت زائل و نابود می شوند؛ زیرا سعادت، خیر و کمالی نیست که در بخشی محدود از زندگی حضور داشته باشد؛ چنانکه ارسطو نیز در تعریف سعادت به این نکته توجه داده است.
سعادت هنگامی تامین می شود که فضائل در نفس قرار و استمرار داشته باشد؛ یعنی به صورت اوصاف و هیات های مستقر و دائمی نفس درآیند. اوصاف و هیأت هایی که در مقطعی گذرا عارض نفس می شوند حال خواند ه می شوند و اوصاف و هیأت هایی که قرار و استمرار داشته باشند، ملکه نامیده می شوند.
فضیلت یا رذیلت، صفت همان هیأت مستقر در نفس است به اعتبار نسبتی که با نفس صاحب هیأت از جهت کمال یا نقص آن دارد؛ بنابر این فضائل و رذائلی که منشآ سعادت و شقاوت آدمی می شوند، دو نوع از ملکات نفسانی هستند.
اجناس فضائل
ملکات نفسانی به اعتبارات مختلف تقسیماتی را می پذیرند. تقسیم آنها به فضائل و رذائل به اعتبار نسبتی است که با نفس ناطقه از جهت کمال یا نقص آن پیدا می کنند. ملکات و از جمله فضائل به لحاظ نسبتی که با ساحت ها و ابعاد و شئون مختلف انسان پیدا می کنند، تقسیمات گوناگونی می یابند. از جمله این تقسیمات، تقسیم به اعتبار اجناس قوای انسانی و امهات آنهاست.
انسان به لحاظ نفس ناطقه خود دارای دو عقل نظری و عملی است؛ با عقل نظری حقایق امور را دراک می کند و با عقل عملی به تدبیر امور بر وفق عقل می پردازد.آد می به لحاظ نفس حیوانی خود دو قوه شهوت و غضب دارد. حیوان با این دو قوه به نفع و ضرری را که با قوای حسی، خیالی و وهمی خود ادراک می کند، جلب یا دفع می کند.
عملکرد این دو قوه هنگامی که در عرصه حیات انسانی تحت تدبیر عقل عملی قرار می گیرد ملکات و فضائل خاصی را به دنبال می آورد. عالمان علم اخلاق از فضائلی که مربوط به عقل نظری و عقل عملی و همچنین مربوط به شهوت و غضب است به عنوان امهات یا اجناس فضائل یاد کرده اند. آنان فضیلت عقل نظری را حکمت، فضیلت عقل عملی را عدالت، فضیلت قوه غضبی را شجاعت و فضیلت قوه شهوی را عفت می نامند.
نفس ملکی، سبعی و بهیمی
نفس انسانی را به لحاظ مراتب یا قوای مختلف آن با نام های گوناگونی می نامند؛ نفس انسان به اعتبار قوه ناطقه و قدرت عقلانی آن نفس ملکی نامیده می شود و به اعتبار قوه غضب نفس سبعی و به اعتبار قوه شهوت نفس بهیمی خوانده می شود.
دو فضیلت حکمت و عدالت مربوط به نفس ملکی است. فضیلت شجاعت از نفس سبعی است، مشروط به آنکه تحت تدبیر نفس ملکی قرار گرفته و سعادت آن را به دنبال کند و فضیلت عفت نیز بر همین قیاس مربوط به نفس بهیمی است.
نفوس و قوای آنها و نیز ملکات و فضائل آنها در طول یکد یگرند. نفس ملکی و دو فضیلت حکمت و عدالت بر نفس سبعی و بهیمی و دو فضیلت شجاعت و عفت تقد م دارند. انسان از طریق قوه غضبی به تربیت قوه شهوی پرداخته و ملکه عفت را در آن می پرورد و همچنین با نظارت نفس ملکی و به کمک قوه عقلانی، کمال قوه غضبی و فضیلت آن را که همان شجاعت است، پد ید می آورد.
پی نوشت:
1. اشرات و تنبیهات، ص 337.
2. بحار الانوار، ج 66، ص 410، ح 125.
3. اخلاق نیکوماخوس، ص 18.
منبع: خردنامه همشهری 60