مقدمه
تاریخ تفکر غرب چهار دوره کلی را طی کرده است: دوران یونان، قرون وسطی، دوران رنسانس، دوره معاصر؛ دوران رنسانس از این جهت که با تغییر جهان بینی انسان نسبت به عالم و تحول اساسی در علوم تجربی منجر به پیشرفت چشمگیر انسان در حیطه ابزارسازی و تکنولوژی شد و زندگی بشری شکل دیگری به خود گرفت، از مهم ترین دوره های تاریخی زندگی بشر است. با ورود تکنولوژی مدرن به جوامع مسلمان به تدریج لوازم فرهنگی تکنولوژی نیز به این جوامع وارد شد و سبک زندگی فردی و اجتماعی آنها دچار تغییرات اساسی شد. سبک زندگی که در بسیاری از موارد با آموزه های دینی در تعارض بود. در اینجا بود که بحث از سبک زندگی غربی و سبک زندگی اسلامی به میان آمد. در این مقاله در پی پاسخ سؤالاتی از این قبیل هستیم که توسعه تکنولوژی چه رابطه ای با جهان بینی دارد؟ تکنولوژی جدید در پرتو چه جهان بینی ظهور پیدا کرد؟ مبانی و مؤلفه های توسعه تکنولوژی در دوران رنسانس چیست؟ آیا تکنولوژی جدید دارای لوازم فرهنگی و تمدنی خاصی است و سبک زندگی خاصی را به وجود می آورد یا خیر؟ سبک زندگی جامعه تکنیکی چه ویژگی هایی دارد؟ آیا این مؤلفه ها با سبک زندگی اسلامی سازگار است؟ و....
یکی از مهم ترین ویژگی که انسان را از سایر موجودات متمایز می کند، قدرت تفکر است. انسان با عقل خود عالم را مورد تحلیل قرار می دهد و جهان بینی خاصی نسبت به آن پیدا می کند و بر اساس همین نگاهی که به عالم دارد اساس زندگی خود را پی ریزی می کند. به سخن دیگر هر انسانی با توجه به اصول عقلانی خود به یک سری ارزش ها، بایدونبایدها و امور اخلاقی و رفتاری معتقد می شود و طبق همین ارزش ها، سخت افزار زندگی خود را می سازد؛ بنابراین هر زندگی هر انسانی سه جنبه دارد:1. جهان بینی و اعتقادات (تفکر)؛ 2. بایدونبایدها، ارزش ها و گزاره های اخلاقی (فرهنگ)؛ 3. جنبه سخت افزاری و ساختار زندگی (تمدن) مثلاً شخصی که اعتقاد به وجود خداوند دارد (تفکر) باید خداوند را عبادت کند و نماز بخواند (فرهنگ) و نیاز به مکانی برای عبادت دارد؛ بنابراین مسجد می سازد (تمدن). تمدن هر جامعه زاییده فرهنگ آن است و فرهنگ هر جامعه زاییده تفکر و اعتقادات آن است. سبک زندگی، یعنی مجموع فرهنگ و تمدن خاص یک جامعه که از تفکری خاص سرچشمه می گیرد. به همین جهت هر جهان بینی و تفکر خاصی سبک زندگی متناسب با خود را ایجاد می کند و هر سبک زندگی، تفکری خاص را ترویج می کند؛ پس می توان نتیجه گرفت که ارتباط تفکر، فرهنگ و تمدن دوسویه است. اگر در جامعه ای فرهنگ و تمدن غیرتوحیدی ورود پیدا کند و سبک زندگی اسلامی تضعیف شود، این سبب می شود که اعتقادات توحیدی و الهی مردم آن جامعه نیز رو به تضعیف شدن برود.
2.ویژگی های جهان بینی جدید
1-2. سکولاریسم و انزوای کلیسا
دنیاگرایی و فساد اخلاقی ارباب کلیسا و نامعقول بودن گزاره های دینی مسیحیت و تعارض با بعضی از نظریات علمی جدید منجر به انزوا و سرکوب شدن کلیسا و دین مسیحیت شد، به طوری که حاکمیت کلیسا از صحنه جامعه رخت بر بست. هم زمان با این فساد اخلاقی و دنیاطلبی بر زندگی مردم سیطره پیدا کرد و همین امر باعث شد که هرچه بیشتر به فکر علوم و ابزاری باشند که از طبیعت و موجودات آن بهره کشی بیشتری کنند و لذت ببرند.
2-2. نگاه کمی به طبیعت
کپلر، گالیله، نیوتن، بیکن، دکارت از بنیان گذاران علوم جدید هستند که با نگاه کمّی به طبیعت، تفسیر جدیدی از عالم و موجودات آن ارائه کردند، تفسیر کمی و ذره ای که معرفت کامل را ریاضی معرفی کرد (برت، 1374، 59) و گالیله زبان عالم طبیعت را ریاضی دانست (بیزونسکی، 1388، 21). «فلوکسیون» نیوتن و «دیفرانس» لایب نیتس، همراه «هندسه تحلیلی» دکارت عامل اصلی به وجود آمدن علوم عملی چون دیفرانسیل و انتگرال شد (دانتزیگ، 1387، 10). انسان مدرن به وسیله علومی، چون ریاضی، فیزیک و شیمی، بیوشیمی، بیوتکنولوژی با به دست آوردن رابطه خاص ذرات و ترسیم رابطه و چینش جدید، توانستند دخل و تصرف بنیادی در موجودات انجام دهند و سرّ تحول در ابزار و تولد تکنولوژی در همین نگاه نهفته است.
3-2. حذف علت فاعلی و غایی از عالم
ماشین انگاری از نتایج نگاه ذره ای و کمّی به عالم در نتیجه بود. با بنا نهادن علم فیزیک و تبیین حرکات سیارات و اشیاء به صورت کمّی، سؤال از «چگونگی» سقوط اشیاء را به جای سؤال از «چرایی» آن نشاند و به تدریج علت فاعلی و غایی نادیده گرفته شد و حتی متدینانی چون نیوتن برای تبیین بعضی از حرکات سیارات که قابل توجیه علمی نبود متوسل به پذیرفتن خدای ساعت ساز شد (بابور، 1362، 43)، درحالی که پس از چندی لاپلاس همان حرکات را توجیه علمی کرد و گفت که نیاز به فرضیه ای به نام خدا ندارد (استیس، 1377، 117). فرانسیس بیکن معتقد بود «پژوهش در علت غایی بی نتیجه است و همانند باکره ای است که وقف خداست، چیزی به بار نمی آورد» (کاپلستون، 1380، 3، 352). نگاه کمی به عالم منجر به این عقیده شد که کسانی چون هیوم گفتند: «به دور تا دور دنیا نظری بیفکنید، چیزی به جز یک ماشین عظیم نخواهید دید که به تعداد بی شماری از ماشین های کوچک تر تقسیم شده است» (استیس، همان، 162). این نگاه چنان ادامه یافت که انسان را همانند ماشین پنداشتند و حتی اعلام کردند که حالات و خلقیات انسان به وسیله فعل وانفعالات شیمیایی مغز قابل توجیه است (هات،1382، 138-137).
4-2. انسان محوری
انسان محوری یا اومانیسم در دوران جدید، ریشه در کوژیتو دکارت دارد. طبق این مبنا، این انسان اندیشمند است که ملاک و محور همه چیز قرار می گیرد. به سخن دیگر بعد از این، نفس عنان گسیخته انسان بر جای خدا می نشیند؛ این انسان است که تعیین می کند کدام کار اخلاقی و غیراخلاقی است؛ این انسان خود بنیاد است که قوانین حاکم بر زندگی فردی و اجتماعی خود را وضع می کند؛ بنابراین اگر انسان متمایل به هم جنس گرایی شد هیچ کس نمی تواند او را منع کند، چون که در اینجا آنچه مهم است نفس اوست. در این نگاه تمام هستی در خدمت انسان است و او هر طور که بخواهد می تواند در موجودات آن دخل و تصرف کند، خط قرمز او در بهره کشی از تمام هستی آنجایی است که حیات خود این انسان به خطر بیفتد وگرنه هیچ چیزی غیر از منیت او شایسته اعتنا نیست. همین انسان خود بنیاد است که به فکر لذت و کام جویی از طریق غارت و بهره کشی از طبیعت باشد و تمام عمر خود را صرف ساخت ابزار و تکنولوژی بکند که او را به این هدف شوم برساند. «اومانیسم و فرزندان او «لیبرالیسم» و «دموکراسی»، میان نیازهای انسان تفاوتی قائل نمی شوند؛ آنها ازآنجایی که برای انسان «حقیقتی غایی» نمی شناسند، اعتقاد یافته اند که همه نیازهای بشر باید به طور یکسان برآورده شود؛ حال آنکه در این صورت، شدت نیازهای حیوانی، عشق به کمال را که منشأ نیازهای فطری است، محجوب خواهد داشت و راه انسان را به سوی سعادت مسدود خواهد شد» (آوینی، b، 1390، 1، 20).
5-2. نظریه تکامل و پیشرفت
نظریه تکامل انواع که در قرن نوزدهم توسط چارلز داروین مطرح شد، مبنی بر آن بود که انسان در گذر میلیون ها سال از تکامل یک موجود تک سلولی به وجود آمده است؛ بنابراین تبار انسان برمی گردد به میمون هایی که در دوره چهارم زمین شناسی می زیسته اند؛ بر اساس این نظریه انسان خردمند امروزی، روزی متوحش بوده و در غار ها می زیسته و همانند حیوانات دیگر تغذیه و زندگی می کرده، اما با گذر زمان به تدریج انسان ابزار جدید تر می سازد و کشاورزی و دام پروری می کند و سیر خطی تاریخ تبدیل به انسان مدرنِ متمدن می شود. «نظریه ترقی، تاریخ را در یک سیر ارتقایی خطی معنا می کند و بر این اساس، انسان این عصر از همه اعصار گذشته کامل تر می بیند» (باقری، 1389، 134). چرا که انسان مدرن پیشرفته ترین ابزار و تکنولوژی را در اختیار دارد. در این نگاه تمدن و تکامل انسان مترادف می شود با پیشرفت ابزاری او؛ بدین جهت کشورهای مدرن و پیشرفته، متمدن و متکامل اند و کشورهای دیگر جهان سومی و غیر متمدن اند. پس تمام برنامه ریزی و هدف این کشور ها باید در راه رسیدن به تکنولوژی و پیشرفت ابزاری باشد.
نظریه تکامل در دست مبانی فلسفی علم جدید باعث ظهور قول به قابلیت تحویل به و تنزل علمی همه چیز بود. کمال مطلوب فیزیکدانان قرن یازدهم/هفدهم آن بود که بتوانند همه واقعیات مادی را برحسب حرکت اتم ها توضیح بدهند. شیمیدانان کوشیدند تا کنش ها و واکنش های شیمیایی را در پرتو این فکر ببینند و شیمی را به گونه ای از فیزیک تبدیل کردند و زیست شناسان نیز سعی کردند تا علمشان را به صرف کنش و واکنش های شیمیایی و نهایتاً به حرکت ذرات فیزیکی اقتصار کنند. فکر فروکاستن یا تحویل گرایی را ذاتی علم جدید است و تنها سنگر و قلعه آن نظریه تکامل است، می توان به معنای تحویل روح به ذهن یا روان مقید، روان مقید به فعلیت زیستی، زندگی به ماده بی جان و سرانجام تحویل ماده بی جان به ذرات کاملاً کمی یا انرژی بی پایان دانست که می توان حرکات آن را به صورت کمّی درآورد و سنجید (نصر، 1387، 270).
نتیجه آنکه تغییر در جهان بینی انسان رنسانسی باعث شد که ساختار زندگی بشر بسیار متفاوت از دوره های دیگر تاریخی باشد. پیشرفت روز افزون تکنولوژی و سرعت و کثرت چشمگیر اختراعات و ساخت ابزار و وسایل ماشینی، تمدنی دیگر را برای انسان به ارمغان آورد به صورتی که می توان این تمدن را تمدن ماشینی و تکنولوژیکال نامید. امروزه بشر بدون ابزار ماشینی و تکنولوژی جدید هیچ گونه فعالیتی را نمی تواند انجام دهد و اساس و شرط حیات جامعه انسانی به تکنولوژی مدرن وابسته است؛ به همین جهت تمام تلاش کشورها و تمام برنامه ریزی های علمی و آموزشی برای پیشرفت تکنولوژکال و ماشینی است و ملاک توسعه یافتگی هر کشوری همین است؛ بنابراین توسعه ابزاری و ماشینی برای هر کشوری در اولویت قرار دارد.
3.ویژگی های سبک زندگی در جامعه تکنیکی
باوجود دست آوردهایی که تکنولوژی مدرن برای انسان ها به ارمغان آورده اما تمدن و فرهنگ خاصی را با خود به جوامع مختلف وارد کرده است. به سخن دیگر توسعه در تکنولوژی مدرن سبک زندگی انسان ها به ویژه جوامع اسلامی را دست خوش تغییر کرده است. در ادامه جنبه های مختلف سبک زندگی جدید که حاصل توسعه ماشینی و تکنیکی جوامع است، مورد تحلیل قرارگرفته شده است تا با آسیب شناسی که وجود دارد در پی راه حلی مناسب برای رفع مشکلات موجود باشیم و به سوی تحقق سبک زندگی اسلامی گام بر داریم.
1-3. فردگرایی
فرد گرایی و انزوا از اجتماع یکی از عوارض سبک زندگی مدرن است. تکنولوژی باعث شد که انسان ها برای تامین نیازهای خود هر چه کمتر بایکدیگر تعامل و ارتباط مستقیم داشته باشند. انسان های مدرن در عین حال که پیشرفته ترین ابزار و وسایل ارتباط جمعی را دارند لیکن تنها ترین انسان های تاریخند. انسان متجدد دل به تکنولوژی، آن رفیق بی رقیب خود داده است.
افراد در چنین جامعه ای به کمک اینترنت و چند کلیک می توانند پیچیده و سنگین ترین خرید و فروش ها و معاملات را انجام دهند. بدون آنکه طرف مقابل خود را از نزدیک ملاقات کنند؛ از اخبار و حوادث سراسر جهان با خبر شود بدون گفت و گو با مخبری؛ مهم ترین و آخرین نظریات و تئوری های علمی را یاد بگیرند و بحث و تحقیق بگذارند، اما هرگز یگدیگر را نشناسند و نبینند؛ دانشجویان نیازی به دانشگاه و کلاس رفتن ندارند و به وسیله آموزش مجازی در اتاق و رختخواب خود درسهای استاد را از طریق اینترنت پی گیری کنند، امتحان بدهد، مدرک بگیرد و با استاد و هم کلاسی ارتباط مستقیم نداشته باشد؛ افراد به وسیله هواپیما و دیگر وسایل نقلیه از شرق به غرب عالم بروند بدون آنکه همسفرانشان را بشناسند و با یکدیگر سخنی بگویند؛ در ادارات، کارخانه ها و اتاق کار خود مشغول کار شوند بدون آنکه نیاز داشته باشند با کسی همنشین و هم صحبت شود و تنها وظیفه خاص تعریف شده خود را انجام دهند؛ انسان به وسیله سیستم های مکان یاب وارد دیاری شود و تمام مناطق آن را بگردد و آدرسی از کسی نپرسند؛ به وسیله کارت های اعتباری هوشمند در فروشگاه ها خرید کنند، از وسایل نقلیه درون شهری استفاده کنند، پول خود را از خودپرداز دریافت کند و قبوض خود را بپردازد، حضور و غیاب خود را به محل کار اعلام نمایند و بسیار امور دیگری انجام دهند بدون آنکه با انسان های دیگر تعامل داشته باشند.
همچنین کودکان عصر مدرن با بازی های رایانه ای دوست می شوند و هم محله ای و بازی های دسته جمعی را به تاریخ می سپارند. دوست همیشگی انسان مدرن، گوشی موبایل و نوت بوک است، به طوری که همواره در میان جمع و تنهایی سر در این جعبه های جادو دارد. به طور مثال پژوهشگران دانشگاه کارنگی- ملون در پروژه ای یک و نیم میلیون دلاری به این نتیجه رسیدند که «استفاده بیشتر از اینترنت همراه با کاهش برقراری ارتباط با اعضای خانواده، کم شدن گسترهی حضور اجتماعی و افزایش نومیدی و انزوای آنها بوده است» (دریفوس، 1389، 6). در حقیقت در جامعه ماشینی، ماشین و تکنولوژی واسطه میان انسان ها هستند و مانع ارتباط مستقیم انسان ها با یکدیگر شده است، اما باید توجه داشت این فردگرایی و انزوای انسان مدرن به هیچ وجه به معنای ایجاد خلوت و توجه به خود و خدای خود نیست، بلکه این فردگرایی در عین کثرت گرایی و توجه به غیر و فراموشی خویشتن است. چنین اموری اگرچه ممکن است در جوامع در حال توسعه و غیر مدرن هنوز محسوس نباشد، اما در کشورهای پیشرفته کاملاً مشهود و روز به روز در حال گسترش است. هر قدر جامع رو به ماشینی شدن بنهد و تکنولوژی در زندگی آدمی وارد شود، فرآیند فرد گرایی و تنهایی پنهان، بیشتر گریبان انسان را خواهد گرفت.
2-3. کثرت گرایی و غفلت از خویشتن
مهم ترین هدف در سبک زندگی اسلامی خودشناسی و در نتیجه خداشناسی است؛ به همین جهت روش زندگی انسان باید به گونه ای باشد که او را به این هدف مهم برساند، اما در سبک زندگی غربی تمام امکانات و وسائل رفاهی در جهت غفلت از خود به کار می رود. تکنولوژی مدرن از یک سو با ایجاد یک تحول بنیادین در حیات بشر همه تمدن ها را نابود کرده و تمامی بشریت را در صورت واحدی از معیشت جمع آورده است؛ از سوی دیگر، همه نیازهای بشر را در جنبه مادی و حیوانی وجودش خلاصه کرده و با ارضای گسترده این سوائق تا حد اشباع، او را نسبت به حیات معنوی خویش غفلت بخشیده و آثار وضعی این غفلت در زندگی انسانِ امروز، اگرچه سخت اسفبار است، اما اسفبار تر از آن، جهل مرکبی است که اجازه نمی دهد تا او بر این غفلت آگاهی پیدا کند (آوینی، a، 1390، 46). انسانی که در چنین نظامی سکنی گزیده به ناچار دچار کثرت گرایی می شود.
توجه افراطی به تکنولوژی و لوازم آن، انسان را از ساحت روحانی و الهی خود باز داشته و او را غرق در کثرت و برآورده کردن نیازهای حیوانی کرده است. سیستم رسانه ای و اطلاع رسانی جدید که شامل ماهواره، تلویزیون، رادیو، اینترنت، سینما، روزنامه، موبایل و...، چنان بر انسان سیطره پیدا کرده که خودی او را از او ستانده است. انسان در عصری که عصر انفجار اطلاعات است، از کانال های مختلفی مورد هجوم اخبار اطلاعات قرار می گیرد، اخبار و اطلاعاتی که اغلب ذهن او را به موضوعات کاذب، مشغول می کند که تفکر درباره آن هیچ نفعی برای او ندارد. این سیل عظیم اطلاعات چنان است که شخصی که خبری درباره مثلاً کشته شدن ده کودک فلسطینی را وقتی می شنود و متاثر می شود، به محض آنکه خبر بعدی در رابطه با مثلاً مسابقه گاو بازی در هلند یا ساخت بزگ ترین پیتزا در چین را که می شنود، دیگر خبر قبلی از یادش می رود و فرصتی نمی ماند درباره آن فکر کند؛ به همین دلیل او در ظرف ده دقیقه بیست خبر را می شنود که فرصت تفکر بر هیچ کدام ندارد و یا تماشاگر تلویزیون و سینما که با غرق شدن در واقعیت درون فیلم به نوعی بیخودی و مستی دست می یابد (آوینی، 1375، 9).
سبک زندگی مدرن آن قدر پیچیده و چالش زا است که افراد بیشتر وقت خود را در شبانه روز در مواجه با آن به سر می برند. گذارندن بیشتر روز، در محل کار با کارهای تکراری و خسته کننده، رفت و آمد های اداری و نظام بروکراسی برای خرید و فروش، پرداخت و دریافت پول در بانک ها، خرید و نصب و تعمیر وسایل، گرفتن جواز ها و پروانه ها از سازمان ها و اداره ها و... همچنین تمرکز جمعیت و امکانات مدرن در شهرهای صنعتی، سیستم حمل و نقل و ترافیک و آلودگی جوّی و صوتی، سبب شده که افراد ساعت ها از عمر خود را در این وضعیت برای رفتن و برگشتن به محل کار خود طی کنند و به خستگی و کسالت شدید دچار شوند و برای فرار از این خستگی روحی به سرگرمی های غافل کننده، مثل تماشای فیلم و مسابقات ورزشی و بپردازند، به طوری که هیچ گاه وقت نمی کنند که درباره خود و هدف زندگی خود بیاندیشند و در این سیر تکراری زندگی ماشینی غرق می شوند.
سیستم وسایل تمام رسانه ای که با تبلیغات و اخباری که در دسترس همه به صورت مساوی قرار می دهد، دغدغه ها و مشغولیت های کاذب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را برای بیننده خود به ارمغان می آورد. چنان که اخبار و اطلاعات و دغدغه هایی که پدر خانواده می شنود، همین ها را هم کودک و نوجوان خانواده می شنود، از همین جاست که «نیل پستمن» ظهور رسانه را همراه با زوال کودکی می داند.
در مسیر تولید ماشین و ابزار جدید، انسان متجدد برای ارضاء هر چه بیشتر حس شهوت و جبران نقص ابزار فعلی خود همواره در اندیشه ساخت وسیله ای کامل تر و جدید تر است و این سیر هیچ گاه پایانی ندارد و انسان در این مسیر خسته نمی شود؛ بنابراین انسان تمام توجه خود را به بیرون معطوف می کند و از خود و هستی خود غفلت می ورزد. «انسان متجدد زمانی که به فراموش کردن خویش، تن داد، در واقع دستش در آتشی که خود، افروخته بود سوخت. او که به شیوه فاوست، روح خویشتن را در قبال سلطه و سیطره بر محیط طبیعی فروخت، باعث پدید آمدن اوضاع و احوالی شد که همین سیطره بر محیط، به خفقان آن محیط انجامید و نه فقط زیست بوم کُشی که در نهایت خودکشی را نیز در پی داشت» (نصر، 1383، 24). آری انسان متجدد همانند «فاوست» است، اما با این تفاوت که «جادوی این فاوست جدید تکنولوژی است. تکنولوژی خود مولود این تصرف شیطانی در عالم وجود است، تصرفی محدود و بی غایت که نفی و انکار خویش را در خود نهفته دارد؛ آیا زمان این انکار نرسیده است؟» (آوینی، 1386، 75).
3-3. زایل شدن ارزش ها و عواطف انسانی
مهم ترین عامل ایجاد علقه محبت و عاطفه در بین افراد سبک زندگی سنتی آن بود که افراد برای بر طرف کردن نیازهای یکدیگر تعامل نزدیک و مستقیم بسیاری با هم داشتند، به طوری که مثلاً افراد در یک محله همدیگر را می شناختند، به خانه یکدیگر رفت و آمد داشتند و در بسیاری از کار ها و مشکلات یکدیگر را یاری می کردند، کاسب های یک بازار نیز بیشتر از حال یکدیگر با خبر بودند و روابط دوستانه با یکدیگر داشتند، به دلیل طولانی بودن و کیفیت سفر ها، همسفران درباره اوضاع و احوال یکدیگر به گفت و گو می پرداختند و چه دوستی هایی که در سفر ها ایجاد نمی شد و صد ها نوع فعالیت و رابطه دیگر که این چنین قابل تحلیل است. در معماری که درشهر ها به کار برده می شد، جایگاه خاصی برای بنای مساجد، حوزه های علمیه و دیگر مکان های مذهبی و تربیتی دیده می شد. به طوری که مردم بیشترین سر و کار را با این مکان ها داشته باشند و این سبب پررنگ شدن ارزش ها و آموزهای دینی در زندگی مردم بود، در معماری مساجد و مکان های مذهبی معماری ای با ذوق معنوی و عرفانی به کار برده می شد، ساختار معماری خانه ها از درب خانه تا آشپز خانه و اتاق ها منطبق بر ارزش های دینی بود، اما در جامعه مدرن ابزار جایگزین انسان ها شدند، در حقیقت نیازهای افراد را ابزار تامین می کند در نتیجه به سبب فرد گرایی که بیان شد روابط بین انسان ها در حال کاهش است، به دلیل آنکه انسان ها نیازی ندارند که با یکدیگر تعامل گذشتگان را داشته باشند. عواطف و احساسات انسانی رو به زوال است و ارزش ها به فراموشی سپرده می شود.
خانواده های زیادی نزدیک به هم در آپارتمان ها کنار یکدیگر زندگی می کنند بدون آنکه حتی نام یکدیگر را بدانند و همسایگی و هم محله ای و تمام آثار و احکامش رخت بر می بندد. آری «تکنولوژی می آید و خانه انس را بر هم می زند؛ بشر وقتی در عالم تکنیک و در سایه آن سکنی می گزیند دیگر همسایه ندارد. گویی در عالم تکنیک، همسایگی بی مورد و بی معنا می شود» (داوری اردکانی، 1379، 29). به سبب تغییر کیفیت وسایل نقلیه معنای همسفر بودن هم عوض می شود، افراد همانند ربات هایی چنان بی احساس کنار هم می نشینند که گویی کسی دیگر در اطراف آن ها و جود ندارد. نوع معماری جامعه تکنیکی نه تنها خالی از ارزش و ذوق معنوی و عرفانی است، بلکه ساختار درونی خانه ها منافی عفت و حیا هم است.
ابزار ارتباطی مدرن اگرچه باعث شده افراد به راحتی از طریق پیام متنی و صوتی ارتباط برقرار کنند، اما همین نظام ماشینی چنان شخص را در گیر کار و زندگی کرده که وقت چنین ارتباطی را هم از او گرفته است. علاوه بر اینکه این ارتباطی خالی از عواطف و احساسات است. این ارتباط هیچ گاه گنجایش انتقال معنا و عواطف انسان ها نسبت به یکدیگر را ندارد. عواطف و احساساتی که تنها با حضور چهره به چهره درک می شود. همین نظام تکنیکی عامل از هم گسیختگی خانواده ها شد. «بسیاری از مشاغل تخصصی و کارمزد گیری، افراد را تا حدی از زندگی خانوادگی جدا می کند، بی آنکه تماس های نزدیک دیگری با مردم برایشان فراهم آورد» (پیسی، 1367، 176).
در سبک زندگی مدرن فرزندان به امید کسب تحصیلات و شغل مناسب خانواده و دیار خود را ترک می کنند و هنگام شاغل شدن، به دلیل مشغله زیاد ارتباط محدودی با اعضای خانواده خویش خواهند داشت و عُلقه محبت در بینشان کم رنگ تر می شود. این تا جایی پیش می رود که کسانی که در کارخانه ها و شرکت ها و ادارات شاغل هستند، بیشتر طول روز مشغول کارهای تکراری و خسته کننده هستند و زمانی هم که به خانه می روند به دلیل خستگی و بی حوصلگی ارتباط عاطفی محدودی با اعضای خانواده خود دارند. به نظر آقای ناس از دانشگاه استنفورد، خطر نهایی استفاده شدید از فن آوری این است که با محدود کردن میزان تعامل افراد با یکدیگر، حتی افرادی که در یک اتاق حضور دارند، همدلی را کاهش می دهد؛ او می گوید: «ما در یک نقطه عطف قرار داریم. ما اکنون شاهد یک گسست جدی در تجربیات انسان ها هستیم» (ناس، 1389، 84، 119).
در حقیقت انسانی که در جامعه مدرن زندگی می کند یا به تدریج تشبه به ماشین پیدا می کند و عواطف و احساساتش کم رنگ می شود به طوری همانند رباتی می ماند که برنامه ریزی شده که هر روز در ساعات معینی کار خاصی را آغاز کند و به پایان برساند و از مسیر خاصی به خانه برود و این پُرسه هر روز تکرار می شود؛ و یا به دلیل تامین نشدن نیازهای عاطفی و روحیش دچار افسردگی و بیماری های روانی می شود. چنان که یکی از مهم ترین عوامل افسردگی و بیماری های روانی همین نوع اشتغال و نظام پیپچده بروکراتیک اداری و آلودگی های صوتی و تصویری تکنولوژی است که عامل بسیاری از تنش های اجتماعی نیز است.
4-3. دنیای مجازی
دنیای مجازی و انتزاعی، یکی دیگر از ارمغان های تکنولوژی برای انسان است. بازی های رایانه ای، فیلم های اکشن و تخیلی، محیط مجازی رایانه و اینترنت، تلویزیون، سینما و...، انسان را هر چه بیشتر از واقعیت دور کرده و زندگی مجازی و انتزاعی برای او ساخته است. موبایل، کامپیو تر، اینترنت، ماهواره، سینما ها، موسیقی مدرن، دیسکوتک ها، می کده ها، شهرهای بازی و بسیاری دیگر از مظاهر تمدن امروز، گریزگاه هایی هستند که بشر برای گریز از حقیقت وجود خویشتن ساخته است (آوینی، 1386، 12). انسان متجدد باوجود این همه کثرات چگونه می تواند با خویش خلوت کند و خویشتن را در یابد؟ بنابراین «غایت الغایات بشر جدید نوعی «بیخودی» است که با غفلت از فطرت الهی و وجدان تاریخی برای او حاصل می شود» (همان، 13). مایک ونتورا می نویسد: «باوجود نمایشگر های ریز و درشت و گوناگونی که در قالب رایانه ها، تلفن های همراه، آی پد ها، آی فون ها، بلک بری ها، صندوق های پرداخت و غیره که تمام فضای زندگی انسان امروز را به اشتغال خود در آورده اند و واقعیت را از رهگذر خود به کاربرانشان می نمایند، تعجبی ندارد که به ویژه برای نسل های جوان تر، واقعیت مجازی جای واقعیت ملموس را بگیرد» (ونتورا، 1389، 87، 5)؛ به دلیل کمیت گرایی افراطی در مدرنیته، حتی انسان ها نیز دارای هویتی کمّی و انتزاعی می شوند، به طوری که شناسایی هویت هر شخص با چند عدد و با نام شماره ملی، شماره شناسنامه، تاریخ تولد، درجه مدرک و...، است.
در نظام اتوماسیون جدید، نظمی انتزاعی و ظاهری حاکم است، نظمی که هر چه انسان به ماشین شبیه تر شود، آن جامعه با نظم تر خواهد شد. نظم کاذبی که اکنون بر زندگی جوامع مدرن و پیشرفته حاکم است، جز اضطرار نظام تکنیکی چیزی منشأ آن نیست. این نظم گسترده «نهیلیستی» بسیار قدرتمند می نماید، اما در واقع چنین نیست. عالم امروز عالمی انتزاعی است که بر مبنای علوم انتزاعی همچون ریاضیایات و هندسه تحلیلی صورت پذیرفته و بشر امروز نظم حیات فردی و اجتماعی خود را با نظم انتزاعی کارخانه ها و سیستم های گسترش بروکراتیک تطبیق داده است. علت عدم آگاهی بشر امروز از انتزاعی بودن این علوم آن ست که او فرصت لازم را برای تفکر و تامل در این نظم گسترده ای که از بدو تولد در تمام شئون زندگیش با او بوده را نداشته است (آوینی، 1386، 80).
5-3. اهمیت یافتن سرعت
مهم ترین هدف علم تجربی در دوران مدرن، ساختن ابزار در راستای افزایش سرعت است؛ اما نیاز به سرعت در تمام شئونات زندگی بشر دارای دو منشأ است؛ اول آنکه انسان در دوران رنسانس به حذف معنویت و مبدا و معاد از زندگی خود در اندیشه آن بود زندگی مرفهی داشته باشد و تا حد توان از زندگی خود لذت ببرد. لازمه برآورده شدن این هدف آن بود که انسان به فکر ساخت ابزاری باشد که هر چه سریعتر او را جابجا کند، در زمان کمتری بیشترین مواد و منابع طبیعت را استخراج کند و با ساخت دیگر ابزار مدرن هر چه سریعتر و بیشتر به نیازهای مادی خود دست پیدا کند. منشأ دوم نیاز به سرعت آن است با به وجود آمدن شهرهای مدرن و تغییر سبک زندگی انسان، ساختارهایی جامعه مدرن نیز پیچیده تر و در نتیجه روند تامین نیازهای انسان نیز طولانی تر شد؛ برای مثال با به وجود آمدن کارخانه ها در شهرها، سیستم های اداری و سازمان های مربوط به آن نیز به وجود آمد و همین باعث شد که جمعیت زیادی از انسان ها برای مشغول شدن به کار در این کارخانه ها، اداره ها و سازمان ها در شهرها ساکن شوند، همین باعث به وجود آمدن شهرهای صنعتی بزرگ شد. با کوچ انسان های روستایی و کشاورز به شهرها از یک طرف جمعیت شهری روز به روز افزایش یافت و از طرف دیگر تولیدات کشاورزی و مواد غذایی کمتر شد. برای جلوگیری از بحران کمبود مواد غذایی و کشاورزی، انسان به فکر آن افتاد که با دستکاری ژنتیکی و یا کودهای شیمیایی محصولات کشاورزی را با سرعت و کمیت بیشتری تولید کند و برای جابه جایی مواد کشاورزی وسایل نقلیه بسازد که هرچه سریعتر آنها را جابه جا کند و برای زندگی شهری جدید که خانواده ها وقتی برای پخت و پز طولانی ندارند، مواد کنسرو شده و فست فودها و یا وسایلی که غذا را که سریعتر آماده می کند را تولید کند.
با به وجود آمدن سازمان ها و ادارات و وزارت خانه ها و بانک ها، بشر نیازمند آن بود که حجم بیشتری از اطلاعات را در کمترین زمان انتقال و بایگانی کند به همین سبب رایانه ها و ابر رایانه ها و اینترنت را تولید کرد و روز به روز با پیچیده تر شدن ساختارهای جامعه مدرن به دنبال تکنولوژی است که کارها را با سرعت بیشتر در مکان و زمان کمتری انجام دهد. در سبک زندگی ای که سرعت در انجام کارها مطلوبیت دارد، سرعت در دیگر جنبه های که مقدمه انجام سریع تر امور می شود مطلوبیت دارد؛ بنابراین تحصیل علم نیز به صورت هرچه سریع تر و فشرده تر است. درمان بیماری ها در مدت زمان کمتر و سریع تر است پس در نظام آموزشی و پزشکی مدرن نیز سرعت، مؤلفه مهمی است. در مقابل نظام آموزشی و درمانی سنتی که سرعت در آن جایی ندارد؛ بنابراین سرعت، نتیجه ساختارهای جامعه و زندگی ماشینی مدرن است، به طوری که روند زندگی مدرن چنان پیش می رود که انسان روز به روز نیازمند سرعتی بیشتر از قبل است و گرنه به بحران های جدیدی دچار خواهد شد.
6-3. سلب اندیشه و تعقل
انسان دارای قوای مختلفی است که هر کدام از این قوا (حسی، خیالی، وهمی و عقلی) اقتضایی دارند. آن قوه که انسان را از دیگر حیوانات متمایز می کند، قوه تعقل و تفکر است. در حقیقت کمال و سعادت آدمی که انسان با ایجاد تعادل در بین قوای حیوانی خود زمینه را برای تکامل قوه تعقل و تفکر خود فراهم سازد. توجه افراطی به هرکدام از قوای حیوانی (حس و خیال و وهم) انسان را از سعادت خود که همان رشد و تکامل قوه تفکر و تعقل اوست، باز می دارد. نظام تکنولوژیکال از دو جهت تفکر و اختیار را از بشر گرفته است.
جهت اول: یکی از مهم ترین دستاوردهای بشر مدرن، خرق حصر زمان و مکان و خلق امواج پیام رسان بود. انتقال اطلاعات از مکانی به مکان دیگر، توسط امواج الکترونیکی قلب تپنده دهکده جهانی مدرن است. به طوری که کریستین نیستروم این پدیده را «متافیزیک نامرئی صنعت» نامیده است (پستمن، 1378، 136). این انقلاب اطلاع رسانی در سال 1832 به وسیله ساموئل ف. ب. مورس با اختراع تلگراف، کلید خورد و پس از آن با ظهور تلفن، دوربین عکاسی، رادیو، تلویزیون، سینما و اینترنت، «انقلاب بصری» رخ داد. «انقلاب الکترونی و و انقلاب بصری دست در دست هم هر چند ناهماهنگ به تهدیدی عظیم علیه زبان و فرهنگ پرداختند و جهان اندیشه را به جهان نور و موج مبدل ساختند» (پستمن، همان، 142).
با فراگیر شدن وسایل ارتباط جمعی به تدریج ارتباط کلامی و حقیقی جای خود را به ارتباط تصویری و مجازی داد؛ دیگر افراد برای گفت وگو با یکدیگر نیازی به ارتباط حضوری نداشتند و وسایل ارتباط صوتی و تصویری جای گفت وگوی چهره به چهره و کلامی را گرفتند. تبلیغات حضوری و کلامی جای خود را به پوستر ها، تصاویر، فیلم های کوتاه و انیمیشن ها دادند؛ خرید تلفنی و اینترنتی جای معاملات حضوری و چهره به چهره را گرفت؛ نه تنها ماهواره، تلویزیون و اینترنت وارد خصوصی ترین زمان و مکان زندگی انسان ها شدند، بلکه تبلیغات تصویری، پلاکارد ها، ال سی دی های نصب شده در سطح شهر ها و داخل مترو و سیستم حمل و نقل شهری، یک لحظه ذهن انسان مدرن را رها نمی کند؛ چنان که بیشترین اطلاعاتی را که یک فرد در شبانه روز به دست می آورد به وسیله قوه بینایی اوست، اما این پایان قصه نبود، انقلاب بصری نظام آموزشی و تربیتی را نیز متحول کرد. نظام آموزشی که کاملاً استاد محور و مبتنی بر حضور چهره به چهره و پرسش و پاسخ دو طرفه بود، به تدریج جای خود را به مدارس هوشمند و سیستم آموزش مجازی یک طرفه داد، سیستمی که به گفته «هیوبرت ال. دریفوس» هم دانش آموزان و هم معلمان ضعیف تری به وجود می آورد (دریفوس، 1389، 68).
به سبب گسترش فایل های صوتی، فیلم ها و انیمیشن های آموزشی و آموزش از راه دور و مجازی، آموزش حضوری و مبتنی بر کتاب و گفت و گو دو طرفه و همکلاسی رو به افول رفت. تربیت عملی و تدریجی که همواره همراه با یک استاد و معلم بود جای خود را به فیلم ها و انیمیشن های تلویزیون داد. «نیکلاس کار» نویسنده کتاب فضاهای توخالی: بلایی که اینترنت به سر مغز هایمان می آورد می نویسد: «مطالعات نشان می دهند، کسانی که متن های دیجیتال را می خوانند که با پیوند تزیین شده اند، به نسبت به کسانی که متن ها را به شکل سنتی آن را می خوانند، کمتر آ نها را درک می کنند. کسانی که محصولات چند رسانه ای شلوغ را تماشا می کنند، به نسبت کسانی که اطلاعات را به شیوه آرام بخش تر و متمرکز تر دریافت می کنند، کمتر آنها را به یاد می آورند. کسانی که مداوما توسط ایمیل ها، هشدار ها و سایر پیام ها حواسشان پرت می شود، کمتر از کسانی که قادر به تمرکز کردن هستند، مطالب را درک می کنند» (کار، 1389، 85، 113). بازی های رایانه ای و گردش در اینترنت، هر چه بیشتر انسان را در دنیای خیالی و مجازی تکنیکی غرق کرد، به طوری که موبایل و رایانه به عنوان نمونه این دنیای مجازی، جز جدانشدنی وجود بشر مدرنش شد. تمام این تحولات و به اصطلاح پیشرفت ها در وسایل تصویری، جز غرق کردن انسان در دنیای حس و خیال و وهم و لذت های مادی رسالت دیگری نداشت. توجه افراطی انسان متجدد به مقوله تصویر و قوای حیوانی او را از اندیشه و تعقل انسانی باز داشت. نیل پستمن معتقد است که اگرچه گفته می شود که ارزش یک تصویر گاه از ارزش هزاران کلمه بیشتر است، اما نباید فراموش کرد که عکس، هرگز هم سنگ کلام نیست و تاثیر آن در روح و دماغ برابر نمی باشد. افق فکر و اندیشه مخاطبان تصویر و کلام با یکدیگر متفاوت است، زیرا یک کلام یا حتی لغت همواره بیانگر یک اندیشه و ایده است و محصول قدرت تخیل و تصور است. عکس ها و تصاویر نشانه ای از مفاهیم ندارند و فقط نشان دهنده اشیاء می باشند بر خلاف کلام و عبارت، تصویر تصویر قابل مجادله و معارضه نیست و چارچوب منطقی خاصی را در بر ندارد (پستمن، 1378، 142).
رگینارد دامرال از تصویر و هر مقوله بصری به عنوان «ابزار ایستای تفکر» یاد می کند و رودلف آنیهام نیز معتقد بود که تلویزیون در مسیر یک انقلاب بصری قوای دماغی و ابزارهای تعقل را به خواب فرو می فرستد. این اظهارات به سال 1935 باز می گردد؛ زمانی که تصویر و نمایش بر ساختار و فضای فکری و فرهنگی انسان ها سیطره نداشت. چهل و پنج سال بعد «ربرت هایل برونر» در تمجید از «آرن هایم» گفت: پیام های مصور، عوامل تهی سازی فرهنگ مکتوب و منهدم کننده پایه های تفکر و تعقل انسانی است (همان، 142-144). از نظر نیل پستمن بسیار ساده لوحانه است که اگر تصور شود که می توان افق اندیشه را در تلویزیون بالا برد، زیرا ساختار تلویزیون چنین اقتضایی را ندارد (همان، 152)؛ بنابراین سیستم اطلاع رسانی تصویری مدرن اقتضا دارد که انسان مدرن توجه افراطی اش به قوه خیالی و دیگر قوای حیوانیش معطوف کند و قدرت اندیشه ورزی و تعقل را از ستاند.
جهت دوم: پیچیدگی نظام ماشینی مدرن و دغدغه هایی که برای انسان به وجود آمده تمام توجه او به انجام کار و خور و خواب معطوف کرده است. زندگی در شهرهای مدرن و نظام ماشینی حاکم بر محل کار، ادارات سیستم حمل و نقل چنان تاثیر روانی مخربی بر انسان گذاشته که اکثریت ساکنان آن دچار بیماری های روحی روانی شده اند. مثلاً «در کارخانه هایی آمریکایی مانند «آدیداس»، «نایک»، «هانس»، کارگران فقط ده دقیقه زمان برای ناهار دارند. آنها حتی در دستشویی ها هم دوربین کار گذاشته اند و هر کارگری بیش از حد در دستشویی بماند، توسط بلندگو احضار می شود. کارگر ها حق ندارند با هم حرف بزنند و...» (الیچ، 1389، 86، 113). شغل های پر دغدغه و زمان طولانی کار سبب شده که در کمترین فرصت انسان ها برای رهایی از این چالش ها به سرگرمی های غافل کننده همچون سینما، تماشای مسابقات ورزشی، تلویزیون، شهربازی، سیرک ها، کنسرت های موسیقی و... روی آورده اند؛ بنابراین اصطلاح «اوقات فراغت» زاییده نظام مدرن است. مدرنیته اوقات فراغت و غیر فراغت را چنان پر کرده است که انسان هیچ گاه فرصت اندیشیدن و تعقل آن را ندارد که از کجا آمده و برای چه آمده و به کجا می رود و زندگی او را سیستم ماشینی حاکم بر او به سمت و سویی خاص روانه می سازد. در حقیقت «ما آن چنان محسور امور تکنولوژیکی هستیم که هرگز به ساحت تحقیق در آنچه ناظر به اصل تکنولوژی است ورود پیدا نمی کنیم و از آنچه لازمه ماهیت تکنولوژی است، نمی پرسیم» (ریختگران، 1389، 176).
7-3. یکسان سازی فرهنگ و تمدن
همان طور که ذکر شد هر تفکری، فرهنگ و تمدن خاص خود را به وجود می آورد. در گذشته ملت ها و اقوام مختلف هرکدام به مقتضای موقعیتی خود، دارای سبک زندگی خاصی بودند. این تفاوت ها نه تنها بین ملت ها وجود داشت، بلکه بین اقوام و شهرهای یک کشور نیز بود. مردمی که در مناطق گرمسیر زندگی می کردند از در ساخت مسکن از معماری و مواد ساختمانی خاصی استفاده می کردند که با مناطق سردسیر و مرطوب متفاوت بود. هر منطقه ای دارای غذا های محلی و میوه و سبزیجات خاصی بود که تقریباً از نظر طب سنتی متناسب با مزاج و آب و هوای آنجا بود. افراد هر قومی لباس و پوشش و لهجه خاصی داشتند؛ خلق و خو، آداب و رسوم و شغل مردم هر منطقه ای با دیگر مناطق متفاوت بود و همچنین سایر ویژگی های قومی و ملی که وجود داشت. شهید آوینی در این باره می نویسد: «در این فرهنگ [فرهنگ تکنولوژی مدرن] حقیقت جهان مغفول واقع می شود و او را جز از دریچه نیازهای مادی اش نمی توان دید و این چنین خواه ناخواه تکامل، مفهوم «توسعه امکانات مادی» را خواهد یافت تا آنجا که بشر حتی بهایی هم باید در قبال این توسعه بپردازد نمی اندیشد، چرا که فرصت اندیشیدن ندارد. انسان امروز فرصت اندیشیدن ندارد و همین فرهنگ واحد جهانی است که این فرصت را از او دریغ می کند» (آوینی، 1390،a، 46).
یکی از نتایج کنفرانس بین المللی بحران در علوم مدرن (مالزی 1986 م) این بود که «شواهد قانع کننده ای برای اثبات این نظر وجود دارد که علم و تکنولوژی غربی به همراه اخلاق سرمایه داری- که ذاتی این علم و تکنولوژی است- اصلی ترین ابزار نظری و مادی برای تخریب فرهنگ های بومی بوده است» (جمعی از نویسندگان، 1385، 89).
مدرنیته با فرستادن جعبه جادو در خانه های ساکنین دهکده جهانی، به آنها اعلام کرد که کدام غذا را بخورند، کدام لباس را بپوشند، وسایل مورد نیاز زندگی چیست و بر کدام طریق زندگی کنند. مدرنیته، فرهنگ و تمدن خود را چنان متکامل و مطلوب نشان داد که هر شخصی از هر قومی دیگر خجالت می کشید که از فرهنگ وتمدن خود سخن بگوید و افتخار تمام ملت ها در این بود که هرچه بیشتر به فرهنگ و تمدن مدرن نزدیک تر شوند. همین سبب شد که در کشورهای متمدن مدرن زده، نسل جدید جوانان و نوجوانان دچار نوعی بحران هویت شوند، چون که فرهنگ و تمدن وارداتی مدرن با مبانی اعتقادی و تفکری آنها تعارض پیدا کرد و هویت آنها را دچار تزلزل و بهم ریختگی شد. برخی ابزار مدرن همانند اینترنت نیز به صورت نامحسوس هویت فردی شخص را دچار تغییر می کند. پژوهش های میدانی حاکی از آن است که هر چقدر زمانی که کاربران در اینترنت صرف می کنند، بیشتر باشد و هرچقدر بیشتر در معرض و مواجهه سایت های خبری، علمی و آموزشی باشد، میزان تاثیر پذیری و تغییر هویت ملی بیشتر می شود (عباسی قادی و خلیلی کاشانی، 1389، 190-187).
سیستم اطلاع رسانی، شبکه های اجتماعی، گپ و گفت و گو در این شبکه مجازی، این زمینه را ایجاد کرده که هر شخصی از هرکجای عالم به وسیله هویتی مستعار خبری را انتشار دهد یا مخاطب گپ و گفت و گو قرار گیرد. شری تارکل در کتاب زندگی روی پرده توضیح می دهد که چگونه اینترنت با تغییر دادن محیط اطرافمان، شخصیتی های جدیدی برای ما پدید آورده است، او می نویسد: «اینترنت ما را تشویق می کند که به خودمان چونان موجوداتی تغییر پذیر، در حال تکوین، غیر متمرکز، متکثر، انعطاف پذیر و همیشه در حال پیشرفت نگاه کنیم» (دریفوس، 1389، 96).
8-3. تخریب طبیعت و بحران سلامتی
انسان ها در قبل از دوران رنسانس همواره در پی این بودند که خود را با طبیعت هماهنگ سازند و طبیعت را دارای یک نظام و سیستم یکپارچه و دقیق می دانستند که انسان هم جزیی از این طبیعت بود که باید تمام نیازهای خود را همگام با آن تامین کند؛ بنابراین انسان در پی تغییر طبیعت و بر هم زدن این نظام یکپارچه نبود، اما در دوران رنسانس با نگاه کمّی و ذره ای به طبیعت علوم تجربی جدید به سرعت رشد یافتند به طوری که نتیجه این امر آن بود که بشر با دخل و تصرف های بنیادی، ساختار طبیعی طبیعت را بر هم زد و طبیعت را با خود هماهنگ و همگام کرد، ولی مشکلات و عوارض این تغییرات که منجر به تولد تکنولوژی شد آن بود که بشر با علم ناقص خود با بر هم زدن این ساختار طبیعی و ایجاد یک ساختار جدید در طبیعت از نتایج و عوارض تغییرات آگاه نبود، نتایج این تغییرات به وجود آمدن بحران محیط زیست و سلامتی موجودات زنده شد. هر ماده شیمیایی، ابزار جدید، دارو، میوه و فراورده های ژنتیکی جدیدی که تولید شد بعد از مدتی تاثیرات منفی بر روی سلامتی انسان یا محیط زیست گذاشت. آلودگی هوا حاصل از سوخت های فسیلی و فراورده های نفتی به وسیله کارخانه ها، وسایل نقلیه و...، انسان مدرنِ ساکن در شهرهای صنعتی را از طبیعی ترین حق او یعنی، هوای پاک (که یکی از سته ضروریه طب سنتی است) محروم کرده است. به طوری که بر اثر این آلودگی سالانه هزاران نفر جان خود را از دست می دهند و یا به بیماری صعب العلاج دچار می شوند «مثلاً در سال 1983 بیش از 39 میلیارد دلار خرج کنترل آلودگی و پیشگیری از آن شده است» (ریفکین، 1374، 105). طبق گزارش های توسعه انسانی سال 1998، «برنامه توسعه سازمان ملل» بیست درصد از جمعیت جهان که در کشورهای برخوردار از بیشترین میزان درآمد، زندگی می کنند، مسئول بالغ بر پنجاه درصد از آلودگی های دی اکسید کربن هستند و در مقابل، یک ششم جمعیت جهان که از نظر مال جزء فقیر ترین مردم جهان هستند، مسئول سه درصد این آلودگی ها هستند (ولایس، 1388، 72، 25).
با مدرن شدن زندگی بشر، تغییر سبک زندگی و شیوع مصرف گرایی، استفاده از مواد غذایی کنسرو و بسته بندی شده و ظروف و وسایل یک بار مصرف شیمیایی به سرعت افزایش یافت و نتیجه این نوع زندگی، بحرانی را به عنوان تولید زباله به وجود آورد؛ روزانه میلیون ها تُن زباله به سبب همین زندگی در دنیا تولید می شود. مقداری از این زباله ها زیر خاک می شوند و تا صد ها سال باقی می ماند؛ مقداری دیگر سوزانده و آلودگی هوا را به وجود می آورد.
مواد هسته ای و رادیواکتیو یکی دیگر از نتایج به دست آمده از تغییرات بنیادی طبیعت است. تشعشعات این مواد نه تنها سرطان زاست، بلکه نشت این مواد در طبیعت و پسمانده های نیروگاه های هسته ای حیات تمام موجودات زنده و حتی گیاهان را تهدید می کند، به طوری که اثرات این مواد به صورت ارثی به نسل های بعدی نیز انتقال می یابد و باعث تغییرات ژنتکی می شود و میلیون ها سال باید بگذرد که اثر مخرب این مواد از طبیعت ناپدید شود. بیل مکبین می نویسد: «اختراع سلاح های هسته ای ممکن است نقطه آغاز طبیعت بوده باشد؛ ما سرانجام قدرت و توانایی سلطه بر طبیعت را به دست آوردیم» (مکبین، 1387، 102).
همچنین وسایل مدرنی همچون آنتن های تلفن همراه، موبایل، ماهواره ها و تمام فرستنده ها و گیرنده های امواج مغناطیسی، صفحات نمایش موبایل، رایانه، تلویزیون و تمام وسایل الکترونیکی که در اطراف ماست، با تولید و جذب مواد رادیو اکتیو و پرتوزا سلامتی بشر را به مخاطره انداخته است. لامپ های فلورسنت وکم مصرفی که امروزه در تمامی خانه ها یافت می شوند، چون که در آ ها بخار جیوه به کار برده شده، باعث عوارضی چون سرطان پوست، خستگی چشم، کسالت و خستگی، میگرن و... می شود. با شکسته شدن این لامپ ها بخار سمی جیوه آزاد می شود و محیط را آلوده و موجب سرطان می شود.
افزایش گازهای گلخانه ای یکی دیگر از عوارض استفاده از سوخت های فسیلی و تخریب جنگل ها است. فعالیت های صنعتی انسان مدرن موجب شده که مقدار زیادی گازهای گلخانه ای مثل دی اکسید کربن، C FC ها، متان و...، وارد جو زمین می شود. همین امر سبب تغییرات آب و هوایی کره زمین شده، به طوری که دمای کره زمین در حال گرم تر شدن است و یخ های عظیم قطب شمال و جنوب در حال ذوب شدن در نتیجه سطح آب های جهان بالا آمده و شهرهای زیادی در معرض زیر آب رفتن هستند. «با آغاز عصر صنعتی در اواسط قرن هجدهم و سوزاندن مقادیر بسیار زیاد سوخت های فسیلی (ذغال سنگ، نفت و گاز)، مقدار دی اکسید کربن بخش بالایی اتمسفر بسیار زیاد شده و از فرار گرما از سیاره ما به فضا جلوگیری کرده است. در نتیجه زمین به اندازه ای گرم شده است که نظیر آن در تاریخ زمین رخ نداده است. از سال 1860 تاکنون، ملل صنعتی جهان با سوزاندن سوخت های فسیلی، متجاوز از 185 میلیارد تن کربن وارد اتمسفر کرده اند. در همین مدت، تولید دی اکسید کربن از 93 میلیون تن به قریب 5 میلیارد تن در سال افزایش یافته است. دانشمندان پیش بینی می کنند که در حدود سال 2030، تراکم دی اکسید کربن در اتمسفر به دو برابر افزایش خواهد یافت و به میزانی خواهد رسید که هیچ وقت چنان نبوده است» (لسترراسل و همکاران، 1377، 34). همچنین براثر افزایش گازهای گلخانه ای در سال های اخیر و واکنش آن ها با گازهای لایه اتمسفر، لایه اوزون در حال نازک تر شدن است و در نتیجه اشعه های مضر و سرطان زا خورشید، حیات انسان و موجودات کره زمین را تهدید می کند. براساس پیش بینی N A S A در سال 2050 م، ده درصد لایه ی اوزون از بین خواهد رفت. E. P. A پیش بینی می کند که این کاهش چشمگیر سپر محافظ اوزون، موجب خواهد شد که سالیانه دو میلیون مورد سرطان پوست بر آنچه فعلاً پیش می آید، افزوده خواهد شد (ریفکین، 1374، 9).
با ظهور تکنولوژی و سبک زندگی مدرن، بشر جدید دیگر وقت و توانایی تولید مواد غذایی خود نداشت و شرکت های مواد غذایی و فروشگاه های زنجیره ای، هایپر استارها، رستوران ها، کافی شاپ و فست فود ها از همین جا سر برآوردند. سرمایه دار ها با به دست گرفتن سیستم تولید و پخش مواد غذایی برای تولید بیشتر محصولات اولیه به کودهای شیمیایی و دستکاری ژنتیکی متوسل شدند، به طوری که «بزرگ ترین خطری که محیط زیست را تهدید می کند، از ناحیهء ترکیب های سمی تجزیه ناپذیر در مواد دفع آفات کشاورزی است. این قبیل موادبه همراه کودهای شیمیایی، از خاک شسته می شوند و به آبهای کم عمق که آبگیرها، رودخانه ها، دریاها و حتی داخل زمین نفوذ می کنند» (پتریانوف، 1359، 16، 561). همچنین در کارخانه ها با افزودن طعم دهنده ها، مواد نگهدارنده، فرآورده های شیمیایی و مواد غذایی مصنوعی، سلامتی انسان را به صورت جدی به خطر افتاد، به طوری که «اگر گفته شود، غذایی که امروزه می خوریم، از نفت به عمل آمده است، نه از خاک، سخنی نادرست نگفته ایم» (ریفکین، 1374، 159). در این جاست که تمام همّت و افتخار پزشکی مدرن این شد که بخش کوچکی از این خطرات و عوارض را برطرف و درمان کند.
انسان متجدد، با نگاه تکنیکی خود به طبیعت با استفاده از ساخت ابزار جدید در پی بهره کشی بیشتر از طبیعت برآمد. غارت کردن معادن و منابع زیرزمینی، از بین بردن پوشش گیاهی، نابود سازی جنگل ها، منقرض شدن حیات انواع حیوانات و در نتیجه برهم خوردن اکوسیستم طبیعی طبیعت، همگی معلول فعالیت های انسان متجدد است. به طوری که برآورد می شود سالانه حدود 15 میلیون هکتار از زمین های کشاورزی، ناشی از فعالیت های انسانی از بین برود (آئورلیوپچی و همکاران، 1370، 78).
بهره کشی و تخریبی که در عصر معاصر نسبت به طبیعت شد در تاریخ بی سابقه بوده، به طوری که آیندگان را در معرض بحران محیط زیست و کمبود منابع قرار خواهند داد. تمام این مخاطرات و بحران های محیط زیستی که انسان دچار آن شده ریشه در تغییر جهان بینی او در دوران رنسانس دارد. جهان بینی که غایت الغایات آن تصرف و بهرکشی هر چه بیشتر از طبیعت برای هر چه بیشتر لذت بردن انسان اومانیستی است.
نتیجه گیری
1.توسعه علمی و تکنولوژیک یک نوع فرهنگ و تمدن خاصی را با خود دنبال دارد؛
2.پیشرفت یک جانبه ابزار و توسعه بدون بررسی آثار و فرهنگی که به واسطه آن به وجود می آید، باعث به وجود آمدن فرهنگ و تمدن جدیدی می شود که ارزش ها و عقائد اسلامی را کم رنگ می کند؛
بحث و تحقیق درباره مدرنیته و تکنولوژی و سبک زندگی که از آن متولد می شود و کندوکاو در ماهیت آنها برای همه دانش آموزان و دانشجویان ضروری است، چرا که با علم به اثرات فردی و اجتماعی، روحی و روانی، این توانایی را به قشر علمی کشور می دهد که هرچه بهتر ریشه بسیاری از بحران های اخلاقی، روانی، اجتماعی، اقتصادی، سلامتی و... را دریابند و در پی کاهش این بحران ها باشند و با آسیب شناسی آگاهانه و شناخت سبک زندگی اسلامی که مبتنی بر عقائد و ارزش های اسلامی است، راه رسیدن به آن را هموار کنند؛
4.سبک زندگی دارای سه لایه تفکر، فرهنگ و تمدن است که هر کدام از این لایه ها بر دیگر اثر می گذارد؛ بنابراین زمانی می توان سخن از سبک زندگی اسلامی کرد که فرهنگ و تمدن موجود در جامعه کاملاً منطبق با فرهنگ و تمدن اسلامی باشد. این نوع از سبک زندگی مسیر را مهیا می کند که انسان به سعادت دنیوی و اخروی خودش دست یابد؛
با توجه به اینکه تفکر خاص، فرهنگ و تمدن خاص خود را تولید می کند؛ بنابراین تفکر اسلامی که خدا محور و شریعت محور است، فرهنگ و تمدنی غیر از فرهنگ و تمدن امروز غربی را تولید می کند. فرهنگ و تمدن و سبک زندگی امروز غربی منطبق با جهان بینی چون اومانیست، سکولاریزم، کمیت گرایی، غایت زدایی و تکامل است و فرهنگ و تمدن تولید شده از این تفکر کاملاً مادی و معنویت زدا است؛ بنابراین تفکر و سبک زندگی اسلامی با هر نوع توسعه ای سازگار نیست، بلکه باید سخن از توسعه ای زد که اهداف و ارزش های اسلامی را دنبال کند.
ملاک پیشرفت انسان بر مبنای تفکر اسلامی پیشرفت در جنبه روحی و معنویت است و پیشرفت و توسعه مادی و ابزاری زمانی ارزش دارد که در خدمت این جنبه روحی و معنوی انسان باشد اما پیشرفت و توسعه ای که انسان را روز به روز به دنیا مشغول کند، باعث تخریب طبیعت شود، در پی لذت و رفاه بیشتر باشد با مبانی پیشرفت اسلامی سازگار نیست.
نقد مبانی تکنولوژی و تحلیل و بررسی عوارض آن به معنای فرار از واقعیت موجود و انزوا و کناره گیری از زندگی و ابزار کنونی نیست، بلکه شناخت این مسائل باید ما را به طرف راه حل درست و برنامه ریزی دقیق تر برای آینده سوق دهد. اگرچه برخی از بحران ها و عوارض موجود در کشورهای مدرن هنوز در کشور ما ظهور نکرده، اما پیروی کورکورانه و آموزش علوم غربی و تولید و به کارگیری ابزار مدرن بدون شک ما را به سمت و سوی همان چالش ها و بحران ها می برد؛ بنابراین قبل از دچار شدن به این امر باید با شناخت کافی نسبت به این مسائل به فکر تغییر دادن این مسیر باشیم.
منابع
* قرآن
استیس، وال تر ترنس؛ (1377)؛ دین و نگرش نوین؛ مترجم احمد جلیلی، تهران: حکمت.
آوینی، مرتضی؛ (a) (1390)؛ آغازی بر یک پایان؛ تهران: واحه.
آوینی، مرتضی؛ (b) (1390)؛ آینه ی جادو؛ ج 1، تهران: واحه.
آوینی، مرتضی؛ (1375)؛ حکمت سینما؛ تهران: بنیاد سینمایی فارابی.
آوینی، مرتضی؛ (1386)؛ فردایی دیگر؛ تهران: ساقی.
بابور، ایان؛ (1362) علم و دین؛ مترجم بهاءالدین خرمشاهی، تهران: نشر دانشگاهی.
باقری، مجید؛ (1389)؛ آوینی پاسخ می گوید؛ قم: خادم الرضا.
برت، ادوین آرثر؛ (1374)؛ مبادی مابعد الطبیعه علوم نوین؛ مترجم عبدالکریم سروش، تهران: علمی و فرهنگی.
بیزونسکی، میشل؛ (1388)؛ سرگذشت فیزیک نوین؛ مترجم لطیف کاشیگر، تهران: فرهنگ معاصر.
پستمن، نیل؛ (1378)؛ نقش رسانه های تصویری در زوال دوران کودکی؛ مترجم صادق طباطبایی، تهران: اطلاعات.
پیسی، آرنولد؛ (1367)؛ تکنولوژی و فرهنگ؛ مترجم بهرام شاالگونی، تهران: مرکز.
دانتزیگ، توبیاس؛ (1361)؛ عدد، زبان علم؛ مترجم عباس گرمان، تهران: کتابهای جیبی.
داوری اردکانی، رضا؛ (1379)؛ درباره علم؛ تهران: هرمس.
دریفوس، هیوبرت؛ (1389)؛ درباره ی اینترنت؛ مترجم علی فارسی نژاد، تهران: ساقی.
ریخته گران، محمد رضا؛ (1389)؛ پدیدارشناسی، هنر، مدرنیته؛ تهران: ساقی.
ریفکین، جرمی؛ (1374)؛ جهان در سراشیبی سقوط؛ مترجم محمود بهزاد، تهران: سروش. عباسی قادی، مجتبی و خلیلی کاشانی، مرتضی؛ (1389)؛ تاثیر اینترنت بر هویت ملی؛ تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
کاپلستون، فردریک چارلز؛ (1380)؛ تاریخ فلسفه؛ ج 3، تهران: علمی و فرهنگی.
لستر راسل، براون و دیگران؛ (1377)؛ وضعیت جهان 1998؛ مترجم فرزانه بهار و دیگران، مشهد: جهاد دانشگاهی.
لیوپچی، آئور ودیگران؛ (1370)؛ جهان در آستانه قرن بیست ویکم؛ مترجم علی اسدی، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
مجموعه سخنرانی های کنفرانس مالزی؛ (1385)؛ بحران علم مدرن؛ مترجم سید مجتبی عزیزی، تهران: کتاب صبح.
مکبین، بیل؛ (1387)؛ پایان طبیعت؛ تهران: کتاب صبح.
نصر، حسین؛(1383)؛ اسلام و تنگناهای انسان متجدد؛ مترجم انشا الله رحمتی، تهران: سهروردی.
نصر، حسین؛ (1387)؛ جوانان مسلمان و دنیای متجدد؛ مترجم مرتضی اسعدی، تهران: طرح نو.
هات، جان اف؛ (1382)؛ علم و دین از تعارض تا گفت و گو؛ مترجم بتول نجفی، قم: کتاب طه.
منابع مقالات
ولایس، رادنی؛ (1388)؛ «مصرف بیش از حد، مشکل همگان»؛ سیاحت غرب، 72، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.
ناس، کلیفورد؛ (1389)؛ «گرفتار در چنبره وسایل الکترونیکی»؛ سیاحت غرب، 84، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.
کارل، نیکلاس؛ (1389)؛ «چگونه اینترنت ما را کودن تر می کند؟»؛ سیاحت غرب، 85، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، 1389.
الیچ، گریگوری؛ (1389)؛ کارخانه های بیگاری، موتورهای فقر و فلاکت؛ سیاحت غرب، 86، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.
پتریانوف، و.ی؛ (1359)؛ علم تکنولوژی و بحران محیط زیست؛ هدهد، 16، تهران.