شناسه : ۹۱۱۸۱۰ - دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۵۵
نقد و بررسی قسمت یازدهم شهرزاد از فصل سوم
با اعلام رسمی این خبر که مجموعه «شهرزاد» در فصل سوم و با شانزده قسمت کار خود را پایان میدهد، هیجان و کنجکاوی در مورد پایان قصه و سرانجام شخصیتهای این مجموعه بیشتر شده است؛ انتظاری که تا اواسط خرداد، یعنی یک ماه دیگر بیشتر به طول نخواهد انجامید. به همین دلیل هم هست که در قسمت یازدهم شاهد ریتم تند حوادث و گره خوردن بیشتر روایت هستیم. در این قسمت گرهافکنیهای جدیدی مطرح میشود و حتی شخصیتهای جدیدی هم به داستان اضافه میشوند که سرنوشتشان به شخصیتهای اصلی گره میخورد. گرچه در این قسمت شاهد سکانسهای غیر دراماتیکی چون مراوده شهرزاد و بتول خانم یا جنگ لفظی مادر فرهاد و مادر شهرزاد بر سر وساطت شهرزاد بودیم، اما در کل، روایت «شهرزاد» در این قسمت بهمانند قسمت قبلی دراماتیکتر و قصهگوتر است و پیشروی خوبی به سمت پایان داستان دارد.
با ورود شهرزاد به عمارت دیوانسالار، برخلاف آنچه انتظار میرفت، قسمت یازدهم چندان به این تغییر اساسی برای کاراکتر اصلی نمیپردازد و بهجز چند سکانس که شهرزاد نارضایتیاش را از شرایط موجود ابراز میکند، روابط ساکنان این عمارت موضوع اصلی این قسمت نیست. ابراز عشق قباد به شهرزاد هم دیگر خاصیت عاشقانه و دلبرانه فصل یکم را ندارد، زیرا قباد دیگر معصومیتی که در ابتدای قصه داشت را ازدستداده است و اکنون بهجای آنکه عروسکی باشد در دستان بزرگ آقا، تمام و کمال جای او نشسته است. بههرحال شهرزاد شخصیت اصلی این قصه است و آنچه در ابتدا این روایت را جذاب کرده بود، روابط عاشقانه شهرزاد و فرهاد و بعدتر شهرزاد و قباد بود. واضح است که با سیری که حوادث طی کردهاند، هرچقدر هم که قباد سعی کند همهچیز را به حالت قبلش بازگرداند، موفق نخواهد شد، اما برای بیننده مهم است که روابط کاراکترهای اصلی را ببیند و سرنوشت این رابطه عاشقانه از هر چیزی برایش مهمتر است.
کاراکتر سروان پرویز و نقشهای که برای فرهاد دارد، خط اصلی روایت آخرین قسمت عرضهشده «شهرزاد» را تشکیل میدهد. همانطور که در فصل دوم هم شاهد بودیم، سکانسهای اکشن و پر زدوخورد، نقطه قوی و قابل اتکایی برای «شهرزاد» نیست و در همین قسمت هم در سکانسهایی که شاهد عملیات نجات فرهاد هستیم، روایت به شکل قابلملاحظهای سقوط میکند.
سروان پرویز همچنان معمایی حلنشده است که حالا بیشترین قدرت را دارد. سروان پرویز با طرح و اجرای نقشه فرار فرهاد از زندان، مقاصدی در سر دارد که هنوز برای ما مشخص نیست و ارتباطشان با اکرم و کودکش و خانواده دیوانسالار روشن نشده است. بههرحال خبر زخمی شدن فرهاد و فراری دادنش، به شهرزاد هم میرسد و شهرزاد هم مسلماً وارد عمل خواهد شد تا کاری انجام دهد که میتواند نقطه عطفی در قسمتهای آینده باشد.از سوی دیگر صابر و شیرین با دزدیدن فرزند اکرم، میخواهند با سروان وارد مذاکره شوند، غافل از اینکه این شخصیت نهتنها قابلاعتماد نیست که تمام سرنخها و اتفاقات به او میرسد و هر معاملهای که با وی انجام دهند قاعدتاً به نفعشان نخواهد بود. در همین حال و احوال است که شیرین دائماً بیشتر به شخصیتی که از او میشناسیم نزدیکتر میشود و درنتیجه رابطه شیرین و صابر هم در شرایط بحرانی به سر میبرد.
در این میان نه از نقشههای بهبودی چیزی دستگیرمان میشود و نه موقعیت قباد بهعنوان بزرگ خاندان دیوانسالار نمایش داده میشود. نصرت هم با چند حضور کوتاه فقط نقشی فرعی در پیشبرد روایت بازی میکند و شخصیتی که در ابتدای فصل دوم، یک کاراکتر کلیدی بهحساب میآید اکنون به حاشیه راندهشده است. در روایتی که همه کاراکترها، انگیزهها و نیات مشخص خود رادارند و روابط و سرنوشتشان بهشدت رویهم تأثیرگذار است و درست در زمانی که به پایان نزدیک میشویم، شاید بهتر باشد که شخصیتهای اصلی نقش بیشتری داشته باشند و حتی بهجای معرفی کاراکترهای جدید، روایت کاراکترهای که بیننده آنها را میشناسد و سرنوشتشان برایش مهم است بهموازات هم تعریف شوند تا هیجان بیشتری در داستان گنجانده شود و با ریتم تندی که در دو قسمت اخیر شاهدش بودیم به سمت فینال و پایان نهایی حرکت کنیم. پایانی که امیدواریم همه گرهافکنیهای سه فصل را پاسخ دهد و از کلیشه و از آن مهمتر، سرهمبندی کردن دور باشد.
به نظر شما «شهرزاد» به کجا ختم میشود و آیا حسن فتحی میتواند رضایت مخاطبانش را درنهایت جلب کند؟
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
104