محمدجواد با وجود مشکلات زیاد، مراحل ابتدایی تحصیل خود را در لبنان آغاز کرد و کتاب «اجرومیه» و مقداری از کتاب «قطرالندی»(1) را خواند و تصمیم گرفت برای ادامه ی تحصیل به نجف اشرف برود و از معدن علم علوی بهره گیرد. این کار آسانی نبود؛ زیرا هم هزینه ی سفر را نداشت، هم مالیاتهای عقب افتاده ی زمینهای پدرش که از وی مطالبه می کردند، او را از سفر به خارج از کشور محروم می ساخت.
اما محمدجواد با اراده ی قوی و توسل به اهل بیت (علیهم السلام) توانست بر مشکلات فائق آید. او به راننده ای برخورد کرد که حاضر شد او را بدون گذرنامه وارد عراق نماید. این راننده از مسیحی های اسکندریه بود که در لبنان اقامت داشت. سال ها بعد وقتی که مغنیه خاطرات زندگی خود را می نگاشت، درباره ی او نوشت: «از آن زمان، حدود 33سال می گذرد و من هنوز سپاسگزار او هستم و هیچ گاه او را فراموش نخواهم کرد؛ چون او اولین انسانی بود که دیدم برادر انسانی خود را دوست داشت».(2)
محمدجواد پس از ورود به عراق و زیارت معصومین مدفون در سامراء کاظمین و کربلا راهی نجف اشرف شد و در حوزه ی علمیه ی آنجا مشغول تحصیل صرف و نحو و منطق گردید. او کتاب «قطرالندی» را پیش برادر خود، تکمیل کرد و کتاب «اجرومیه» را برای بار دوم نزد سید محمد سعید فضل الله فراگرفت و پس از تکمیل مقدمات، از درس آیات عظام محمدحسین کربلایی، سیدحسین حمامی، و آیه الله خویی استفاده های فراوانی نمود.(3)
محمدجواد یازده سال در نجف اشرف به تحصیل خود ادامه داد و مشکلات فراوانی را که آن زمان برای عموم طلاب وجود داشت، تحمل کرد. تا این که خبر مرگ برادر بزرگش را که در روستای معرکه مشغول تبلیغ بود، شنید و مجبور شد فوراً نجف را به قصد موطن خود ترک کند.
پس ازمراسم تشییع و تدفین برادر، اهالی آنجا از شیخ محمدجواد خواستند که به جای برادر خود، امامت جمعه آنجا را قبول کند. محمدجواد نتوانست به آنها جواب منفی بدهد و پذیرفت و در کنار اقامه ی نماز جماعت، به تدریس قرآن و معارف عمومی مبادرت ورزید.
اما این کلاس های پربار پس از مدت کوتاهی به تعطیلی گرایید؛ زیرا کسانی که قبول کرده بودند مخارج اصلی این کار را بپردازند بدقولی کردند و از این کار امتناع نمودند. به علاوه، زندگی در آن روستا برای محمد جواد دردآور بود زیرا کتاب و کتابخانه ای وجود نداشت و برای محمدجواد که سالها درس خوانده و اهل مطالعه و تحقیق بود. جای مناسبی نبود.
متأسفانه همشهریان محمدجواد سطح فکر بالایی نداشتند و قدر این عالم ربانی را نمی دانستند. روزی محمد جواد نشسته بود و به یاد ایام تحصیل خود، به روزنامه های قدیمی که در جلویش بود نگاه می کرد. یکی از اطرافیان وقتی این عمل را از محمدجواد دید به رفیقش گفت: چرا شیخ این همه روزنامه می خواند؟ رفیقش در حالی که استاد می شنید، گفت: برای این که می خواهد منبر رفتن بلد شود.
ناراحتی مغنیه تنها کوتاهی افکار مردم نبود؛ بلکه همانند اغلب روحانیون، شیعه، خرجش از ناحیه ی ملت اداره می شد. لذا استاد در مضیقه ی مالی بود و کسی به این امر توجه نمی کرد. این نیاز مالی به قدری زیاد شد که مردم تصمیم گرفتند مقداری پول و مواد و خشکبار همانند فقیران برای او جمع آوری نمایند. شخصی کیسه ای به دوش و توبره ای به دست گرفت و به راه افتاد و از ساکنین روستا آرد، ذرت و غیره برای شیخ محمد جواد مغنیه جمع کرد و با خوشحالی به منزل مغنیه برد؛ اما وقتی استاد جریان را فهمید، از او عذر خواست و هدیه ی آنها را رد نمود. استاد که از این عمل زشت، بسیار ناراحت شده بود، تصمیم گرفت محل سکونت خود را تغییردهد.(4) لذا پس از دو سال و نیم اقامت در معرکه، در سال 1358هـ.ق. به روستای «طیرحرفا» هجرت کرد.
وی در آنجا مشغول کشاورزی شد و اندکی وضعیت بد اقتصادی خود را سامان داد و در کنار کار کشاورزی، لذت مطالعه و تحقیق را ازدست نداد. او به منطقه ای به نام وادی السروه که در جنوب طیرحرفا بود می رفت. آنجا بیشه زاری بود که از راهی سنگلاخی می گذشت. تپه ای در آنجا بود به ارتفاع 100 متر که پر از درختان سرسبز بود و صدایی جز نوای دلنشین پرندگان به گوش نمی رسید. مغنیه آنجا را بهترین مکان برای مطالعه و تحقیق دانست و نام اتاق مطالعه بر آنجا نهاد. قلم، کاغذ، کتاب و قوری چای تنها همراهان وی بودند. مغنیه در این مقطع از عمر خود کتابهای نیچه، شوپنهاور، ولز، تولستوی، عقاد، طه حسین و توفیق الحکیم را مطالعه کرد. او علاوه بر مطالعه ی کتاب، به نوشتن نیز روی آورد. برخی از آثاری که در این مکان نوشت عبارتند از: کمیت و دعبل، الوضع الحاضر فی جبل عامل، و تضحیه. محمد جواد مغنیه حدود ده سال از عمر خود را در این منطقه به سر برد و در سال 1367هـ.ق. به بیروت رفت.(5)
محمد جواد مغنیه استادان بزرگواری داشت که عبارت بودند از:
1. برادرش، شیخ عبدالکریم مغنیه؛ وی در سال 1311ه.ق. تولد یافت و دروس خود را تا حد اجتهاد در محضر علمای بزرگ عصر خود فراگرفت و در سال 1354 ه.ق. بدورد حیات گفت. از آثار قلمی او می توان به کتاب «القضا والارث» اشاره کرد.(6)
2. سید محمد سعید فضل الله که در سال 1316ه.ق. متولد شد و از شاگردان میرزا فتاح شهیدی تبریزی بود. وی کتاب رسائل را خدمت آن بزرگوار خواند و سالیانی هم در درس آیات عظام میرزا محمدحسین نائینی و آقا ضیاء الدین عراقی شرکت جست. او به محمد جواد علاقه وافری داشت و هنگامی که به او درس می گفت تا مطمئن نمی شد که محمد جواد درس را به خوبی فراگرفته، درس بعدی را شروع نمی کرد.
3. آیه الله سید ابوالقاسم خویی؛ مغنیه در محضر این بزرگوار جلد دوم کفایه الاصول و قسمتی از مکاسب را فراگرفت.
4. شیخ محمد حسین کربلایی؛ محمدجواد برای فهمیدن بهتر متن و معنای کتاب «کفایه الاصول»، جلد دوم آن را یکبار دیگر در محضر این استاد گرانقدر فراگرفت.
5. سید حسین بن علی بن هاشم حمامی معروف به سید حسین حمامی؛ وی در سال 1298ه.ق. در نجف اشرف دیده به دنیا گشود. جد وی که سید هاشم نام داشت به شغل حمامی مشغول بود؛ لذا لقب «حمامی» به فرزندان او داده شد. وی از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی و شیخ الشریعه ی اصفهانی بود و در فقه و اصول به مدارج بالای علمی دست یافت؛ به طوری که پس از رحلت سید ابوالحسن اصفهانی، عده ی زیادی از مقلدان او به سید حسین حمامی رجوع کردند. سید حسین حمامی دروس دیگر مثل فلسفه و کلام را از مرحوم میرزا احمد تهرانی، شیخ علی نوری و سید علی اصغر هزار جریبی آموخت. تألیفات وی زیاد است. در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود.
1. تعلیقه بر کتاب «ذخیره الصالحین»
2. هدایه المسترشدین
3. حاشیه بر کتاب «وسیله النجاه»
4. «تقریرات فی الاصول» که درسهای آخوند خراسانی است.
5. «تقریرات فی الفقه» که درسهای سید کاظم یزدی و ابوالحسن اصفهانی است.
6. «تقریرات فی الحکمه والکلام» که درسهای استادان وی در این زمینه است.
آیت الله حمامی پس از عمری تحصیل و تدریس و تألیف و خدمات به دین در جمادی الاول سال 1379ه.ق. در نجف اشرف وفات کرد و در همانجا مدفون گردید.(7)
پی نوشت ها :
1. کتابی راجع به علم نحواست که ابن محمد عبدالله جمال الدین بن یوسف، معروف به هشام(708-761هـ.ق) آن را تألیف کرده است.
2. گلشن ابرار، ج3، مقاله ی «محمدجواد مغنیه»، به نقل از تجارب محمدجواد مغنیه.
3. شیعه و زمامداران خودسر، ص19.
4. شیعه و زمامداران خودسر، ترجمه ی مصطفی زمانی، ص20.
5. گلشن ابرار، ج3، مقاله ی «محمدجواد مغنیه».
6. اعیان الشیعه، ج8، ص39.
7. گلشن ابرار، ج3، مقاله ی «محمد جواد مغنیه»، به نقل از اعیان الشیعه، ج6، ص131.
منبع: احمدی، مهدی؛ محمدجواد مغنیه؛ تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی،1389.