تراکتورهای قطارشده کنار جاده ورودی شهر نشانهای است که به شما میگوید به ورزنه رسیدهاید؛ آخرین آبادانی در انتهای مسیر رودخانه زایندهرود، مجاور تالاب گاوخونی؛ تالاب خشکیده گاوخونی.
به گزارش ، روزنامه شرق در ادامه می نویسد: عدهای از کشاورزان جمع شدهاند خانه حاجحسن تا حرفهایشان را بزنند. حاجرضا، آقای اظهری، حاجمحمد، حاجباقر و... . حاجرضا وسط صحبت بغض میکند، دستش را جلوی صورتش میگیرد و میگرید. کلیشهای هست که میگوید «فاجعه وقتی است که مردی میگرید». من اما فکر میکنم که گریه از سر استیصال مرد و زن نمیشناسد و این استیصال را نهتنها در نگاه حاجرضا، بلکه حاجباقر و حاجحسن و حاجمحمد و همه اهالی ورزنه زن و مرد و جوان دیدم.
حاجمحمد میگوید: «با برادرانم 33 تا 34 هکتار زمین داریم. از قدیم داشتیم. الان 70 سالمه. پدران ما یک حقابه خریداری کرده بودن و از قدیم پولش را از ما گرفتن. حالا 18 ساله که آب ما رفته. سه خانواریم. دو پسر دارم. 18 ساله که زندگی ما نابود شده. زندگی مردم را خراب کردن. به همهجا هم شکایت کردیم، اما هیچکس اهمیت نمیده. سال 91 برای حقابه تجمع کردیم، آمدن مردم را متفرق کردن. حالا ما باید چهکار کنیم. تمام این ورزنه گشنگی میکشن. این سزاوار است؟ همین الان که دارم صحبت میکنم گریهام میگیره. یه عدهای اینجا کارتن جمع میکنن. هرکدام هم 20 هکتار زمین دارن. ما هم مسلمانیم و طرفدار جمهوری اسلامی. با پنج هزار جمعیت 103 شهید دادیم. این سزای ما نیست».
همان روز خبر آمده بود که باز در لوله انتقال آب یزد سیمان و بتون ریخته شده. از آنها میپرسم میدانید این سیمان را کجا ریختهاند؟ از شهر ورزنه بوده؟
یکی از کشاورزها میگوید: «نمیدانم کجا بوده. جای دیگر بوده. آنها هم تقصیر ندارن. حقابهشان دارد میرود. همه دار و درختها را خشکاندن. 150 تا 160 روستا درگیر این موضوع هستن. ما گندم و پنبه میکاشتیم. خیلی هم خوب بود. بعضیوقتها روزی صدتا ماشین جنس از ورزنه بیرون میرفت. تمام خرجمان از همین راه بود. حالا آب ما رفته آنجا و آنها وضعشان اعیان شده. آنجا با کارخانه و گلخانه و دامداری وضعشان خوب شده. من بعد 70 سال چهکار کنم؟ روزگارمان شده گریهکردن. کسی هم به ما کار نمیده. چیزی جایی نیست».
آقای اظهری که از بقیه جوانتر است و اطلاعات بیشتری هم دارد، میگوید: «حرف ما این است که آبی را که از سد بیرون میآید به همه حقابهداران بدهید. الان، هیچکدام از صنایع تعطیل نشدهاند و سهم آبشان برقرار است. کشاورزان سمت رودخانه سهم غرب آبشان را گرفتهاند. صنایع ذوبآهن و فولاد هم همینطور، اما کشاورزان شرق اصفهان سهمشان از آب صفر بوده است. بعد آمدند پیشبینی کردند 900 میلیون مترمکعب باران میآید. بعد گفتند که 700 میلیون مترمکعب آمده است. خب ما میگوییم حق ما را از همین 700 میلیون مترمکعب بدهید. پارسال تجمع کردیم. بعد ما را خواستند. جرمم چه بود؟ اینکه در یک اساماس نوشته بودم رودخانه زایندهرود از سرچشمه تا تالاب گاوخونی همانند ناموس ما میماند. چندسال است به حق ما تجاوز شده است و ما کشاورزان ورزنه حاضر به فروش حقابه اجدادی خود نیستیم، مگر آنکه بیغیرت باشیم... به هشت نفر از مراجع قم نامه نوشتیم که یکی از آنها جواب ما را داده است. نوشته است که بر اساس آنچه نوشته شده است (مدارک) صدهاسال است که مردم آن منطقه آب رودخانه زایندهرود را برای کشاورزی و شرب استفاده میکردند بنابراین بر مسئولان محترم مربوطه لازم است که مردم منطقه را از آن آب محروم ننمایند و بهزودی مشکلات منطقه را حل کنند. آیا این عدل است که صنعت صددرصد چرخش بچرخد، ولی سهم آب کشاورز صفر باشد؟»
همراهشان میشوم در صحرا و مزرعه. اصرار دارند که حتما مزارع هرکدامشان را جداگانه ببینم و به قول خودشان فیلم بردارم. زمینهای خشکیده و تفتیده. ادوات کشاورزی رها شده و زنگ زده. خیش و مرزبند و... آغلهایی که هر روز ذرهذره آب میروند و دامها بهجای زایش، دچار کاهش میشوند. حاجحسن میگوید برای تأمین هزینههای بیماری همسرش (سرطان سینه) بخش زیادی از دامهایش را فروخته است. میگوید در صحرا ساختمان ساختیم، پول برای ترانس برق دادیم، همه را هم با وام و قرض... حالا همه از بین رفته است. کشاورزان بابت بیآبی فقط درآمدشان را از دست ندادهاند. سرمایه آنها که همان زمین و ادوات کشاورزی و هزینههای انجامشده است هم با آن از بین رفته ... .
صحرا خالی است. حاجرمضان میگوید اگر آب بود صحرا اینقدر خلوت نبود. همه در حال کشتوکار بودند، اما حالا خوشبهحال دزدها شده. وقتی صحرا از رعیت خالی شد میآیند ادوات کشاورزی، تجهیزات و دامها را میدزدند.
حاجرضا میگوید من 80 تا گوسفند داشتم. 22تایش بیشتر نمانده است. میگوید: «شبها باید بیاییم همینجا بخوابیم تا گوسفندها را نبرن. تازه خطر جانی هم داره. ممکنه شب بیاین دستوپای ما را هم ببندن و گوسفندان را ببرن». میپرسم دزدها از اهالی ورزنهاند؟ میگوید: «دزد زیاده. وقتی نداری زیاد شد، دزدی هم زیاد میشه. علتش بیکاریه. اگر کار بود کسی دزدی نمیکرد».
کشاورز دیگری میگوید: «وقتی آب باشه، خود حاجرضا هم که در صحرا نباشه، بالاخره بقیه هستن همسایهاش هست. آنوقت دزد کمتر جرئت میکنه بیاد».
از کنار زمین حاجحسن که رد میشویم، پته یک قالیچه پوسیده را کنار میزند و میگوید: «حج خانم الان کار ما به جایی رسیده که باید اینها را از زمین دربیاریم و بفروشیم که اموراتمان بگذره». میپرسم چیست؟ میگوید ریشه شیرینبیان است و پشتبندش هم میگوید: «آب که نباشه، اینها هم دیگه نیست...». حرفهایش سوز دارد. میگوید: «جمعه به جمعه نوههامان میان خونه ما. باید خجالتشون رو بکشیم چیزی نداریم جلوشون در بیاییم. اینطور شدیم، اینطور نبودیمها. از بیعدالتی اینطورمان کردند». اشاره میکند به زمینهای بایرشده و ادامه میدهد: «هرچه درخت آن دورهاست خشک شده. اینها میوه داشته، صاحبش از محل آن درآمد و زندگی داشته».
در میان آنهمه زمین خشک چشمم به یک محدوده کوچک درختکاریشده میافتد. میگویم آب این را چطور تأمین میکنید، میگوید: «آبش را از اداره آب و فاضلاب ورزنه خریدهایم. برای هر تانکر 90 هزار تومان پول دادهام».
وسط برخی مزارع استخرهای آب میبینم. میپرسم این آب از کجا آمده؟ حاجرضا میگوید: «این آب شور شوره. نمیشه با آن چیزی کاشت؛ اما از درد مجبوری از آن استفاده میکنیم». میگوید: «زنوبچه من چشمشان را روی دار قالی گذاشتن. شل و کور شدن و قالی بافتن. ما قالیها را فروختیم و زمین خریدیم؛ اما حالا زمینها کویر شده. ما زندگی نمیکنیم. زندگی کجا بود».
وسط میدان شهر جوانی کنار پیرمردها ایستاده. میگوید: «زن و بچهام خانهاند؛ اما یک لقمه نان در خانه ندارم. من به جای اینکه الان سر زمین کشاورزیام باشم، باید بیایم کنار پیرمردها بنشینم. کسر و عارم نیست، جای پدرم هستن؛ اما من الان باید سر کار باشم. جوانهایمان همه معتاد شدن». دستآخر هم میگوید: «من سند سیم و سرب دارم. مالکم و زمین دارم؛ اما الان باید بروم معدن زباله کار کنم. ضایعات جمع کنم و بفروشم تا درآمدی داشته باشم...».
ماههاست تراکتورهایشان را کنار جاده ورودی ورزنه قطار کردهاند. شب تا صبح هم آنجا نوبتی نگهبانی میدهند. از مقابل تراکتورها که رد میشویم، هر کشاورزی تراکتور خودش را شناسایی و معرفی میکند و میگوید این تراکتور من است. یکتنه درخت کهنسال را که از بیآبی خشکیده، آوردهاند و کنار تراکتورها لب جاده کاشتهاند، آن هم به نشانه اعتراض. یک پارچه نوشته هم نصب کرده و رویش نوشتهاند: «محل تحصن حقابهداران زایندهرود». «جفا به حقابهداران زایندهرود» همانجا هم میزی گذاشتهاند و تکهفرشی روی آن پهن کردهاند که حالا پر از گردوخاک شده. رویش هفتسین نوروزی چیده بودند که تقریبا چیزی از آن باقی نمانده... .
دو جوان ورزنهای بین دو تراکتور سایهبان زدهاند و نشستهاند به گپوگفت. حاجحسن به آنها اشاره میکند و میگوید: «اینها دوقلو هستن خانم مهندس». بعد هم به آنها میگوید: «دستتان را نشان خانم مهندس بدید». کف دستهایشان زمخت و زبر است، با پینههای بزرگ شکافخورده.
حاجحسن میگوید: «این دست جوان کشاورز ماست. دست جوان 30ساله نباید اینطور باشه. از بدبختی اینطور شده. بعد به ما میگویند اخلالگریم (اِخلاقگر تلفظ میکند). نباید این حرف را میزدن. مگه ما چه میخوایم».
اعتراض کشاورزان شرق اصفهان از چند سال پیش آغاز شده؛ اما در ماههای اخیر شدت بیشتری گرفته است. همزمان با آغاز خشکسالیهای دورهای زایندهرود، کشت و کار آنها که تنها شغل و منبع درآمدیشان بود، هم به حالت تعلیق درآمده است. تنها کاری که در این سالها انجام میشد، این بود که هنگام آبیاری کشت پاییزه و بهاره کمی آب در رودخانه روان میشد تا چیزی از آن هم به حقابهداران شرق رودخانه برسد. اتفاقی که در سال آبی جاری نیفتاد و همین حداقل آب هم به شرق اصفها نرسید. آنها نگراناند که این وضعیت ادامهدار شود و سال آینده هم آبی در بساط نباشد.
آب را ناجوانمردانه در بالادست میبرند
عبدالحسین میرمیرانورزنه، حقوقدان و عضو هیئتمدیره نظام صنفی کشاورزان شهرستان اصفهان است. روزی که با او قرار گفتوگو داشتم، از قضا با نمایندگان اصفهان هم درباره همین ماجرای آب جلسه داشت. با او درباره وضعیت فعلی کشاورزان شرق اصفهان و اینکه نتایج رایزنیها با دولت برای تأمین سهم آب آنها به کجا رسیده است، گفتوگو کردیم.
رودخانه سالهاست خشک شده؛ اما علت اینکه امسال ما شاهد افزایش اعتراضات کشاورزان شرق اصفهان بودیم، چیست؟
سال آبی از اول مهر شروع میشود تا مهر سال بعد. در سال آبی 96-97، بارندگی خیلی کم بود. به طور طبیعی باید این موقع هزارو 300 تا هزارو 400 میلیمتر بارندگی در کوهرنگ میداشتیم؛ اما به 600 میلیمتر نرسیده است؛ یعنی 40 تا 50 درصد عقب هستیم. در این سال آبی کشاورزان باید سهم آب پاییزه خود را دریافت میکردند تا کشت انجام دهند و دو ماه دیگر به برداشت برسند؛ اما این آب نبود تا در اختیار کشاورز قرار گیرد. امسال هم چون بارندگی کم شده، نگرانی از این وجود دارد که سال آینده هم آبی نباشد. از این نظر است که کشاورزان به شدت نگراناند؛ چون دو سال پیاپی بدون آب و کشت و کار آنها را دچار بحران میکند.
یعنی سالهای قبل این سهم داده میشد؟
در سه یا چهار سال گذشته حدود 30 تا 40 درصد حقابه کشاورز پرداخت میشد؛ اما امسال این میزان به صفر رسید. سال آینده هم اگر دولت نتواند 400 میلیون مترمکعب آب پشت سد نگه دارد، این نگرانی تشدید میشود.
آیا بررسی شده که چه تعداد کشاورز و خانوار درگیر مسئله آب در اصفهان هستند و آیا ماجرا فقط بحران معیشت خود کشاورزان است یا مسائل دیگری هم در پی دارد؟
حدود 300 هزار نفر جمعیت کشاورزان شرق اصفهان مستقیم و غیرمستقیم به علت وضعیت آب دچار بحران شدهاند. اما ماجرا فقط به کشاورزی و کشاورزان محدود نیست. الان محیط زیست اصفهان و پیشروی کویر و نشست زمین در خطر است. کشاورزان درواقع نخستین قشری هستند که در تیررس آسیب بحران بیآبی قرار گرفتهاند. بحران کمآبی چیزی نیست که دفعتا ایجاد شده باشد. برداشتهای بیرویه در بالادست و پاییندست سد باعث این بحران شده است. این بحران ایستا نیست. الان به غرب اصفهان هم کشیده شده است. حتی در بخش بالادست لنجانات هم مشکل آب وجود دارد.
بحثی وجود دارد مبنی بر اینکه کشت محصولات آببر مانند برنج یا هندوانه در سالهای گذشته یکی از عوامل بحران امروز است.
این مسئله موضوع اشتباهی است که مطرح میکنند. شاید زمانی آمار میدادند که سطح زیر کشت برنج در اصفهان به 30 هزار هکتار رسیده بود اما الان زیر چهار تا پنج هزار هکتار است که آن هم در بالادست لنجانات است و در آن شرایط و اراضی اقلیمی بهترین کشت همان برنج است چون اراضی کوچک است و آبی که مصرف میشود دومرتبه به علت خاصیت طبیعی رودخانه به رودخانه بازمیگردد.
یعنی ما در شرق اصفهان این بحث برنجکاری را اصلا نداریم.
این فقط یک دستاویز است. یک اصفهانستیزی در اصفهان شکل گرفته و کسی به فکر نیست. بهترین کار برای خرابکردن اصفهان نابودکردن زایندهرود بود.
به نظر شما مشکل خشکسالی زایندهرود تا چه اندازه به بحث کاهش بارش مربوط است و تا چه اندازه مدیریت اشتباه حوضه آبی؟
من مستند و با عدد و رقم با شما صحبت میکنم. در سال آبی گذشته، ما هزارو 350 میلیمتر بارندگی در سرچشمههای کوهرنگ داشتهایم و سال قبل هزارو 600 میلیمتر و سال قبلتر هزارو 250 میلیمتر. متوسط آمار بارش 40 سال گذشته در کوهرنگ هم هزارو 200 تا هزارو 400 میلیمتر بوده است. حالا خودتان ببینید که بارش در بحران فعلی تأثیر داشته یا نداشته است؟ اینها دیگر عدد و رقم است. قابلتوجیهکردن نیست. اتفاقی که افتاده این است که دولت حدود حداقل 900 میلیون مترمکعب تعهدات در حوضه زایندهرود دارد. تأمین آب شرب و صنعت با دولت است. آبی که برخی مناطق فروخته است هم جزء تعهدات دولت است. اما نتوانسته این میزان آب تولید کند و در اختیار مصرفکننده قرار دهد. نزدیک 300 تا 400 میلیون مترمکعب آب فروخته اما نمیتواند تأمینش کند. شهر اصفهان و شهرستانهای اطرافش حدود 400 میلیون مترمکعب آب نیاز دارد. صنایع حدود صد میلیون مترمکعب. صد میلیون مترمکعب آب به یزد میرود. البته میگویند آن را کم کردهایم و به 60 تا 50 میلیون مترمکعب رساندهایم. اینها همه تعهداتی است که دولت برای خودش ایجاد کرده و حدود هزارو 400 تا هزارو 500 میلیون مترمکعب در سال میشود. این تعهدات به مرور زمان ایجاد شده است. طبق قوانین و مصوبات آب طبیعی زایندهرود و تونل اول کوهرنگ متعلق به کشاورز حقابهدار است. متوسط آورد سالانه رودخانه حدود 850 میلیون مترمکعب بوده است. 300 میلیون مترمکعب آورد تونل اول کوهرنگ بوده است. یعنی حدود هزارو 150 میلیون مترمکعب آب حقابهدار قدیمی زایندهرود است. آبهایی که دولت آورده. تونل دوم کوهرنگ و چشمه کوهرنگ و خدنگستان 380 میلیون مترمکعب ظرفیت اسمیاش است که هیچوقت تأمین نمیشود. هیچچیز آب چشمه لنگان و خدنگستان به پشت سد زایندهرود نمیرسد. همین الان که ما با هم صحبت میکنیم آمار رسمی به ما میدهند که در بالادست زایندهرود، حداقل هفت تا هشت مترمکعب در ثانیه آب برداشت میشود. درحالی که الان فصلی است که درخت آب چندانی لازم ندارد.
پس الان سهم حقابهدار شرق اصفهان کجا مصرف میشود؟
در شرب مصرف میشود. در خود چهارمحال بیش از 400 میلیون مترمکعب آب برداشت میشود. رودخانه زایندهرود به خاطر خاصیت طبیعیاش هر قطره آبی که در بالادست فرود آید و حرکت کند، دوونیم بار خودش را در طول حوضه نشان میدهد. برداشتن مثلا 400 میلیون مترمکعب آب در بالادست به منزله نابودشدن یکونیممیلیارد آب است که از حوضه گرفته میشود.
شما امروز با نمایندگان اصفهان در مجلس هم جلسه داشتید. نتیجه چه بود؟
از این جلسات زیاد داشتیم (با تلخند) امیدواریم جدیتر برخورد کنند. امیدواریم با این اعتراضات اخیر کشاورزان، مسئولان متوجه شوند. تا حالا که چیزی ندیدهایم.
الان وضعیت معیشت کشاورزان چگونه است؟ آیا امکانات جایگزینی برای معیشت دارند؟ آیا باید زودتر پیشبینی اشتغالهای جایگزین میشده؟
اصلا راجع به شغل جایگزین نباید فکر کرد. حقابه زایندهرود نه تنها درآمد کشاورز است، نه تنها شغل اوست، بلکه همه دارایی اوست. آن زندگی و ملک و زمین او سرمایه اوست. بنابراین سرمایه کشاورز نابود شده. نهتنها شغلی ندارد بلکه سرمایه او هم بیارزش شده؛ اگر کسی بخواهد جبران کند باید اراضی کشاورزان را قیمت کند که قبلا چه قیمتی داشته و الان چه قیمتی دارد. اگر توانست آن را پرداخت کند بحث جبران صحیح است.
چه شد که در بالادست آب اینطور بیرویه در حال مصرف است. چه شد که این مدیریت یکپارچه بر زایندهرود که میتوانست و باید سهم متناسب به هر حقابهدار بدهد از بین رفت؟
تا سال 83 مدیریت آب حوضه آبریز زایندهرود واحد بود؛ یعنی آب منطقهای اصفهان و چهارمحال یکی بود، اما آن سال مدیریت استانی شد. مصوبهای کارشناسینشده در دولت پیشین باعث این تفکیک شد. مانند اتومبیلی که دو فرمان دو راننده و دو سیستم کنترل پیدا کند. حوضه زایندهرود یک نظام و سازمانی از قدیم داشت به اسم طومار شیخ بهایی. در شروع طومار اشاره شده که برخی اختلافات در بالادست و پاییندست وجود دارد. در سازمان تقسیم آب زایندهرود یک بازنگری شده است. مستندات اخیر منتشرشده نشان میدهد سابقه این تقسیمات به هزار سال پیشتر بازمیگردد. دستورات حکام هست که به این شیوه پایبند باشید. آن طومار نهتنها سهمها بلکه سامان اداره و کنترل آب را هم مشخص کرده بود. تا اواخر دهه 40 این نظم و انضباط تقریبا رعایت میشد، اما بعد از آن به سمت دولتیشدن رفت و بعد از انقلاب هم تشدید شد. عامل اصلی که به زایندهرود ضربه زده ایجاد نهرهای جدید و پمپاژ از رودخانه است. قواعد قدیمی چنین اجازهای نمیداد، اما در سالهای اخیر انواع غارتها و حملات به زایندهرود رخ داده است که صراحتا خلاف مواد قانونی و قانون مدنی است. ماده 158 و 159 قانون مدنی صراحتا میگوید کسی در بالادست رودخانه حق برداشت آب ندارد، درصورتیکه بخواهد ضرری متوجه پاییندست کند.
صنایع تا چه حد مقصر وضع موجود هستند؟ چون یک بحثی هم وجود دارد که علت نرسیدن آب به پاییندست سهمی است که صنایع میبرند.
صنایع مؤثر هستند. یکی برداشت مستقیم که عدد قابلتوجهی است و دوم جمعیتی که از استانهای دیگر جذب این صنایع شدهاند و این جمعیت هم بالاخره به انحای مختلف باعث افزایش مصرف آب میشود.
نکته دیگر اینکه این صنایع بزرگ اصولا صنایع ملیاند، از یک سو باعث اشتغال همان جمعیت مهاجر از استانهای دیگر شده و از سویی دیگر درآمدش وارد خزانه کل کشور میشود، یعنی سودش به کل کشور میرسد.
بله. آن دو صنعت اصلی فولاد، اما زیرمجموعه آنها هم هزاران کارگاه کوچک و بزرگ وجود دارد که جمعیت را به سمت اصفهان کشانده و مصرف آب را بالا برده است
یک استدلال که مطرح میشود این است که اگر آب به کشاورزان پاییندست اصفهان نمیرسد، مقصرش مدیریت اصفهان است که با ایجاد و احداث صنایع باعث کاستهشدن از سهم آب آن کشاورز شده است.
آبی که صنایع اصفهان مصرف میکنند طبق آمارهای رسمی حداکثر صد میلیون مترمکعب است. مشکل اصلی در بالادست و مصرف بیرویه آب است. چه در بالادست خود اصفهان چه در چهارمحالوبختیاری. منابع تأمین آب زایندهرود نسبت به مصارفی که برایش تعیین شده دچار کمبود است. سالی حداقل 900میلیون مترمکعب کمبود دارد. بحث دیگر این است که در بالادست بیحسابوکتاب و با زیرپاگذاشتن قانون آب مصرف میشود.
قاعده باید این باشد که همین آب محدود هم باید در همه مسیر به نسبت مصرف تخصیص داده شود.
اما برعکس است، آب را در بالادست ناجوانمردانه مصرف میکنند.
آیا نمیشود تعاملی بین کشاورزان پاییندست و بالادست صورت گیرد؟ مثلا کشاورزان بالادست به پاییندست بیایند و وضعیت آنها را ببینند.
من اشاره کردم که تا دهه 40 خود کشاورزان براساس سیستم مادیسالار و سرجوب مصرف آب رودخانه را مدیریت و کنترل میکردند. افرادی را تعیین میکردند که این نظارت را انجام میدادند اما این تبدیل شد به سازمان آب منطقهای که کل کارمندانش شاید 500 نفر نباشند که آنها هم پشت میز مینشینند، کسانی نیستند که دنبال رودخانه راه بروند.
پس مشکل آب از زمانی ایجاد شد که دولتی شد.
بله دقیقا. پاییز 95 با تلاش صنف کشاورزان قراردادی بسته شد و صنف کشاورزی اصفهان مدیر طرح رودخانه زایندهرود شد و تقریبا جانشین آب منطقهای و وزارت نیرو برای اداره آب در مسیر شد، اما خب این کار هزینه داشت و هزینه آن هم کامل تأمین نشد، اما کارهای خوبی در این یکسالونیم انجام شده و ساماندهی رودخانه کمی جلو رفته و امیدواریم با جدیت جلو برود. یکی از راههای دیگر برای جلوگیری از بدترشدن وضعیت این است که از بارگذاری جدید در بالادست جلوگیری شود. همین الان از حوضه ورشکسته آبریز زایندهرود طرحی به نام بین - بروجرد در حال اجراست که قرار است آب به سمت حوضه پرآب کارون برده شود که یک کار عجیب و غیرکارشناسی است.
پیشبینی شما از وضعیت اعتراض کشاورزان شرق اصفهان چیست؟
از سر استیصال اعتراض میکنند. دنبال گمشده خودشان میگردند. کسی باید به آنها پاسخگو باشد. از همه مسیرهای قانونی هم رفته است. صنف تشکیل دادهاند. صنف همه مسیرهای قانونی را رفته، اما پاسخی نگرفته است.
طرحهای انتقال آب تا چه حد میتواند بحران زایندهرود را حل کند؟ گویا مخالفانی هم دارد.
تونل اول کوهرنگ که دهه 30 ساخته شده، حدود 300 میلیون مترمکعب آورد اسمی دارد. تونل دوم کوهرنگ که دهه 60 ایجاد شد حدود 250میلیون مترمکعب آورد اسمی دارد و چشمه لنگان و خدنگستان هم 130میلیون مترمکعب آورد، اسمی دارند که سرجمع آنها حدود 700 میلیون مترمکعب میشود. تونل سوم کوهرنگ اما الان سالهاست که بهخاطر برخی اعتراضها رها شده است و از آن استفاده نمیشود. تونل ساخته شده، اما سد آن زمین مانده است. آورد اسمی آن را 250 میلیون مترمکعب در سال اعلام کرده بودند. طرح تونل انتقال آبی به نام بهشتآباد را داشتیم که آورد اسمی آن هم حدود هزارو صدمیلیون مترمکعب اعلام شده بود؛ اما بهتدریج کم کردند و به 570 میلیون مترمکعب رسیده. قرار است از حوضه دز و کارون آب منتقل کند. آن آبی که الان به حوضه زایندهرود منتقل میشود سرجمع 700 تا 800 میلیون مترمکعب در سال است. این دو طرح جدید هم اگر اجرائی شود سرجمع شاید 800 میلیون مترمکعب آب اضافه کند. هرکدام از این 800 میلیون مترمکعبها حدود سه درصد از آورد حوضه کارون و دز است، یعنی این هم اعتراض و مخالفت صرفا برای شش تا هفت درصد! درحالی که متوجه نیستند که مسئله زایندهرود یک مسئله ملی است و فقط به استان اصفهان ربط ندارد.