ماهان شبکه ایرانیان

خودسازی و تهذیب نفس در قرآن

پیامبران چه می آموختند و بر چه معیارهایی تزکیه شدند و به تهذیب نفوس انسانی پرداختند؟ اصول تعلیم و تربیت پیامبران و اساس تزکیه و تهذیب در مکتب انبیاء وحی است

مقدمه

پیامبران چه می آموختند و بر چه معیارهایی تزکیه شدند و به تهذیب نفوس انسانی پرداختند؟ اصول تعلیم و تربیت پیامبران و اساس تزکیه و تهذیب در مکتب انبیاء وحی است. این برنامه، دستور العمل و خط مشی همه پیامبران و امت های آنان است. رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ برپایه استوار وحی و بر مبنای اوامر و نواهی حق ـ تبارک و تعالی ـ و در چارچوب شریعت ثابت اسلام، آموزش دید و خود را مهذب ساخت و به کمال ممکن انسانی و صفات کریمه و اخلاق فاضله دست یافت و از سوی پروردگار جهانیان به خطاب والای «وَإِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ»[1]«قطعا تو بر خلق و خو ی عظیم هستی»، مشرف شد.

مورخان و سیره نگاران، درباره خلق عظیم پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و منشأ آن نوشته اند که از برخی همسران آن حضرت، سوال شد. او در پاسخ گفت: «کان خلقه القرآن یرضی برضاه و یسخط بسخطه»[2]

یعنی، خلق و خوی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ قرآن بود، راضی به رضای او و ناخشنود به ناخشنودی او بود. رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در حدیثی که فریقین آن را روایت کرده اند فرمود. «بعث لاتمم مکارم اخلاق»[3] یعنی، من برای تکمیل اخلاق کریمه، برانگیخته شده ام. رسول خدا در این روایت، فلسفه بعثت و رمز نبوت خود را تتمیم و تکمیل مکارم اخلاق دانسته است و تردید ناپذیر است که مکارم اخلاق و معالی آداب، جز آنچه در شرع انور و کلام خدا و یا در سنت رسول الله که هردو وحی اند، چیز دیگری نیست.[4]

آیات تعلیم تزکیه

واژه تزکیه و مشتقّات آن و موضوع تعلیم کتاب و حکمت، در آیه های فراوانی از قرآن کریم ذکر شده و حدوداً بیست و هشت بار معنای اصطلاحی تزکیه مطرح شده است و با مراجعه محققانه به تفاسیر آن سلسله آیات، معلوم می شود که مراد از کتاب و حکمت چیست، و تزکیه و تهذیب بر چه اساس و با کدام برنامه، تحقق می یابد. ما، نخست به ترتیب سوره ها، آیه های مربوط را مطرح می کنیم و نمونه ای از نظرات تفسیری مفسران و صاحب نظران را باز می گوییم و در نهایت با یک جمع بندی و استنتاج منطقی مقال را به پایان می بریم و از خداوند متعال، توفیق رشاد و سداد می طلبیم.

1.تلاوت، تعلیم و تزکیه

«رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولا مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِک وَیعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَیزَکیهِمْ إِنَّک أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ»[5] پروردگارا برانگیز در میان ایشان رسولی از خود ایشان که آیات تو را بر ایشان تلاوت کند و کتاب و حکمت بیاموزدشان و تزکیه شان نماید که تو عزیز و حکیم هستی. «کمَا أَرْسَلْنَا فِیکمْ رَسُولا مِنْکمْ یتْلُو عَلَیکمْ آیاتِنَا وَیزَکیکمْ وَیعَلِّمُکمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَیعَلِّمُکمْ مَا لَمْ تَکونُوا تَعْلَمُونَ»[6] همچنان که در میان شما از خودتان رسولی فرستادیم که آیات ما را بر شما تلاوت می کند و تزکیه تان می نماید و کتاب و حکمت برایتان می آموزد. و دیگر چیزهایی که نمی توانستید آنها را بدانید به شما یاد می دهد.

«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»[7] البته خداوند بر مومنان احسان کرد و منت نهاد آن هنگام که در میان ایشان، رسولی از خودشان برانگیخت که آیات الهی برایشان تلاوت می کند و تزکیه شان می فرماید و کتاب و حکمت می آموزدشان که قبلا در گمراهی آشکار بسر می برند. «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیینَ رَسُولا مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»[8] او، خدایی است که در میان امیان رسولی از خود ایشان برانگیخت که آیات الهی بر آنان می خواند و تزکیه شان می کند و کتاب و حکمت می آموزد شان که بیشتر در گمراهی آشکاری، بودند. این چهار آیه از سوره های مختلف، تقریباً مضمون واحدی دارند و اجمالا رمز بعثت را، تلاوت و تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه نفوس انسانی می دانند. اینک نظرات برخی مفسران را یادآور می شویم. شیخ طبرسی می نویسد: آنچه بر پیامبر وحی می شود آن را بر مردم می خواند و کتاب یعنی قرآن، و حکمت یعنی شریعت و احکام، به ایشان می آموزد و مردمان را از آلودگی و پلیدی شرک، تزکیه و تطهیر می کند.[9]

نکته

این چهار آیه که متضمن تلاوت آیات، تعلیم کتاب و قرآن و آموزش حکمت و سنت و تزکیه بر آن اساس است. مشخص می کندکه پایه تعلیم و تزکیه برای رسول خدا و دیگر بندگان و افراد امت مسلمان، قرآن کریم و آموخته های آن است.

2. نفس زکیه و انسان پاک و وارسته

«أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکیةً بِغَیرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیئًا نُکرًا»[10] آیا نفس پاک و انسان بی گناهی را بی آنکه او کسی را کشته باشد، کشتی، قطعاَ کار ناشناخته و بدی کردی. «فَأَرَدْنَا أَنْ یبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیرًا مِنْهُ زَکاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا»[11]

ما می خواستیم، پروردگار ایشان، به جای آن پسر بچه، فرزندی بهتر، پاک تر، صالح تر و مهربان تر به آنان عوض دهد. «قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّک لأهَبَ لَک غُلامًا زَکیا»[12]«وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَکاةً وَکانَ تَقِیا»[13] من، فرستاده پروردگار تو هستم تا پسر بچه ای پاک و پاکیزه به تو بخشم، و او (یحیی) رحمتی بود از سوی ما و نمونه ای از پاکی و رشد و بالندگی و انسانی پارسا بود. این چهار آیه هم، مضمونی هماهنگ و واحد دارند و در زمینه پاکی وارستگی یحیی ـ علیه السلام ـ و پاکی هر انسان در اصل، سخن می گویند.

3. طعام پاک و حلال و ارتباط آن با نفس زکی و زاکی

فَلْینْظُرْ أَیهَا أَزْکی طَعَامًا فَلْیأْتِکمْ...»[14] ببیند چه طعامی پاکیزه تر از آن بیاورد. نظرات مفسران در تفسیر این آیه نیز کاملا مجسم و هماهنگ است. طبرسی واژه «ازکی» را معنی می کند، به: پاک تر، حلال تر بیشتر و ارزان تر و یا حلال تر از حیث ذبح.[15] آلوسی می نویسد: ازکی از زکات است و آن در اصل به معنای رشد و نموُ و زیادت و فزونی است و آن، گاهی معنوی اخروی است.[16] علامه طباطبایی می نویسد: زکات طعام، طیب و پاک بودن آنست و برخی گفته اند مراد حلال بودن آن است و به کارگیری افعل تفضیل، احتمال نخست را تقویت می کند.[17]

با ملاحظه این که ازکی، افعال تفضیل از زکوة است و تاثیر طعام پاک و حلال برای آحاد بشر آشکار است، هم چنان طعام فراوان و ارزان در سلامت جامعه و رویش صالح آحاد بشر تاثیر مستقیم دارد، ارتباط این آیه، با دیگر آیات که در آنها از تزکیه نفس و وارستگی انسان، محبت به میان آمده، روشن می شود و جای تردید نیست که طعام حرام، پلید و مردار، کم و گران در مجموع، موجبات انحطاط فرد و جامعه را فراهم می کند و مجتمع بشری را با مشکلات اخلاقی، تربیتی و غیر آن مواجه می سازد.

4. طغیان نفس

«اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی فَقُلْ هَلْ لَک إِلَی أَنْ تَزَکی»[18]به سوی فرعون برو که او طغیان و گردن کشی کرده است و بگو آیا می خواهی پاکیزه شوی و از گناه استکبار و خود برتر بینی، پیراسته گردی و وارهی.

در این آیه، از تزکی و پاکی سخن به میان آمده، آن هم در رابطه با طغیان و سرکشی نفس. بدیهی است که اگر طغیان نفس، نتیجه نبودن تزکیه باشد پس در صورت تزکیه، نفس آرام خواهد بود و این نکته ای است، که در ارتباط با بحث کلّی تزکیه و تعلیم و پاکی انسان از آلودگی های گناه و کفر و شرک در پرتو علم و آگاهی می تواند مطرح باشد.

علامه می گوید: مراد از تزکی، پاکی و دوری از آلودگی طغیان و سر کشی است.[19] طبرسی می نویسد: طغیان یعنی علوّ و برتری جویی و تجاوز از حدّ در تمردّ و فساد. و مقصود از تزکی در آیه، آنست که او با توحید و اقرار به شهادت توحیدی، مسلمان شود و صالح و پاک گردد.[20] پس تزکی و پاکی که در آیه، مورد بحث است و انتظار موسی از فرعون همان بوده است، چیزی است که اصولاً همه پیامبران از جمله خاتم انبیا نسبت به آحاد بشر و جوامع انسانی، هدف دارندو آن دوری از گناه و وارستگی از همه آلودگی های اخلاقی و رفتاری است.

5. تزکیه و رستگاری و پارسایی

«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکی»[21]رستگار شد آن که تزکیه کرد. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا»[22] قطعاً رستگار شد آن کس که نفس خود را تزکیه کرد و زیان دید آن کس که نفس را آلوده ساخت. این دو آیه نیز درباره تزکیه و عدم تزکیه نفس اند و بدون شک در ارتباط کامل با دیگر آیاتی اند که در آن ها از تزکیه نفس و زکاء آدمی، سخن به میان آمده است. برای اینکه کاملاً روشن باشد که مراد از تزکیه نفس و تدسیه او چیست؟ به نظر برخی از مفسّران می پردازیم:

امام فخر رازی تزکی را به معنای طهارت و پاکی گرفته و یا آن را از زکاة به معنای رشد نموّ دانسته است.[23] علامه طباطبایی می نویسد: «التزکی هو التطهیر و المراد به التطهیر من الواث التعلقات الدنیویه الصارفة عن الاخرة بدلیل قوله تعالی: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا... »[24]-[25] تزکی یعنی: پاکیزگی و وارستگی از آلودگی علائق دنیوی که انسان را از آخرت و حیات اصلی، باز می دارد و ما این معنی را از دنباله این سوره که فرمود: بلکه شما حیات دنیوی را بر می گزینید، استفاده کردیم. به گفته راغب اصفهانی: تقوی عبارت است از حفظ و نگهبانی نفس از آنچه بیم خطر ازآن هست. و مراد از الهام فجور و تقوی، عقل عملی است که از کمال نفس آدمی، نشات می یابد و مراد از زکات، رشد و رویش صالح و شایسته و با برکت است. نفس آدمی ملهم و ممیز است بحسب فطرت و آفرینش. «فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا»[26] روی به دین حنیف کن، و دین نزد خداوند اسلام است و بس و تقوی پیشه کنید که بهترین توشه، تقوی و پارسایی است.[27]

6. تزکیه، فقط در پرتو فضل خدا و توفیق و رحمت الهی

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ وَمَنْ یتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ فَإِنَّهُ یأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکرِ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکا مِنْکمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَکنَّ اللَّهَ یزَکی مَنْ یشَاءُ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»[28] ای کسانی که ایمان دارید دنبال گام های شیطان مباشید و هر کس پا جای شیطان بگذارد او پیروانش را به فحشا و منکر فرمان می دهد. و اگر فضل و رحمت خداوند هر که را بخواهد تزکیه می کند و او شنوای داناست. در این آیه سه نکته مورد تأکید است اول آن که انجام فحشا و منکر، پیروی شیطان و مورد نهی است و دوم این که بدون فضل و رحمت خداوند، احدی زاکی و پاک نمی شود و سوم این که، خداوند تزکیه می کند و بس. بنابراین برای فهم همین دو نکته اخیر بهتر است نظرات مفسرّان را مورد توجه دهیم.

شیخ طوسی می نویسد: مراد از گام های شیطان، تخطّی از حلال به حرام است و معنای آیه چنین است: احدی از شما کارهای نیک انجام نداد مگر به لطف و فضل الهی و وعیدی که از سوی او به عمل آمده است. آیه، دلالت دارد بر اینکه صالح و شایستگی در دین به لطف خدای عزّوجلّ میسّر است و این همه مکلّفان را شامل می شود و معنای اینکه خداوند هر که را بخواهد تزکیه می کند این است که انسان می داند که خداوند درباره او لطفی کرده تا بدان وسیله پاک و زاکی گردد.[29]

7. تزکیه و خودستایی

«أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یزَکونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ یزَکی مَنْ یشَاءُ وَلا یظْلَمُونَ فَتِیلا»[30] آیا ندیدی کسانی را که خودستایی می کنند بلکه خداست که هر کس را بخواهد تزکیه و ستایش می کند و به اندازه بسیار اندک هم، ستم نمی شوند. «فَلا تُزَکوا أَنْفُسَکمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَی»[31]، خودستایی مکنید او (خدا) کسی را که تقوا و پارسایی پیشه کرده است، بیشتر و بهتر می شناسد. در این دو آیه، از تزکیه، نهی و منع شده و همچنان که در ترجمه آیات آوردیم، تزکیه به خودستایی معنا شده است که همان، پاک انگاشتن خود است بی آنکه حقیقتاً از خوبی و پاکی، خبری باشد. علامه طباطبایی می نویسد: خودستایی انسان دو نوع است اول، با فعل و عمل می باشد که آن ممدوح و پسندیده است. منظور از آیه «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکی»[32] همین است. دوّم، تزکیه قولی است در زمینه عدالت و امثال آن و چنین چیزی درباره خود، مذموم است و خداوند از آن، نهی و منع فرموده است.«فَلا تُزَکوا أَنْفُسَکمْ»[33]و چنین نهی و منعی در حقیقت تربیت انسان است که تعریف و ستایش از خویشتن شرعاً و عقلاً زشت است.

8. زکوة و صدقه و ارتباط آن با تزکیه

«خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکیهِمْ بِهَا...»[34] از دارایی های مردم صدقه دریافت کن و بدین وسیله ایشان را تطهبر و تزکیه بنما و برایشان دعا کن که دعای تو برای ایشان آرامش روانی است و خداوند شنوای داناست. «وَسَیجَنَّبُهَا الأتْقَی الَّذِی یؤْتِی مَالَهُ یتَزَکی»[35] از آن آتش دوزخ دور خواهد بود آدمی متّقی و پارسا که مالش را در راه خدا انفاق می کند و می خواهد زاکی و پاک باشد. این دو آیه، تزکیه و پاک شدن انسان را در رابطه با انفاق و ادای حقوق مالی بیان می دارد. از جمله نقاط ضعف انسان بلکه از عمده ترین آنها وابستگی او به مال و دارایی است که تا حد شرک به خدا پیش می رود لذا گذشتن از مال و انفاق آن برای تقرب به خدا، یکی از نشان های طهارت نفس، پاکی دل و تزکیه درون از ما سوی الله است. علّامه طباطبایی می نویسد: تطهیر برطرف کردن اصلاحات و ازاله آلودگی ها و پلیدی هاست تا وجودش، صاف و خالص گردد و برای رشد و نموّ تازه، آماده تر شود و آثار و برکاتش آشکار گردد. و تزکیه به معنای رویاندن و اعطای زمینه رشد و نمو به هر چیز است با بروز خیرات و ظهور برکات، مانند درختی که شاخه های خشک و بی فایده آن قطع می شود تا زیباتر شود و فزون تر گردد و رویش تازه پیدا کند و ثمره و میوه ای نیکوتر بار دهد. پس جمع بین تطهیر تزکیه از تعابیر لطیف و زیباست و معنای کاملی را افاده می کند.[36]

شیخ طوسی می نویسد: اصل تطهیر، ازاله نجاست است و مراد از نجاست در این آیه، گناهان می باشد که هدف پردازنده زکوة و صدقه، پاکی و طهارت است و دو نظر در آیه وجود دارد. یکی اینکه صدقه، مردم را پاک می کند و دوم آن که پیامبر مردم را با گرفتن صدقه، پاک می کند.[37] و فرق این دو از حیث ادبی و معنا روشن است. به نظر ما مفهوم آیه واضح است و آن لزوم رهایی انسان از قید و بند مال دنیا و ضرورت پاک سازی درون از ما سوی می باشد.

9. تزکیه و روابط سالم خانوادگی

«ذَلِک یوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ مِنْکمْ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِکمْ أَزْکی لَکمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[38]وقتی زنان را طلاق دادید و عدّة آنان منقضی شد و به پایان رسید مانع از آن نباشید که با همسرانشان (و یا دیگران) دوباره ازدواج کنند. اگر به شیوه پسندیده ای اقدام کنند و رضایت همدیگر را بجویند. این گونه، کسانی که به خدا و روز جزا ایمان دارند، پند داده می شوند و آنچه گفته شد برای شما بهتر و پاکیزه تر است و آلودگی گناه را برطرف سازنده می باشد. و خداوند صلاح و شایستگی ها را می داند و شما نمی دانید. «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِک أَزْکی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یصْنَعُونَ»[39] به مؤمنان بگو از نامحرم چشم بپوشند و فرج بپوشانند. اگر چنین کنند برایشان پاکیزه تر و سودمند تر است و خداوند از آنچه می سازید، آگاه می باشد. این دو آیه که در آن ها نیز از زکاء و طهارت، سخن به میان آمده، آن هم به صورت افعل تفضیل، روابط زناشویی و نظام خانواده را مطرح می کنند که به هر تقدیر انسان دارای غریزه شهوت است و در برابر واقعیت نیاز جنسی نمی توان تعارف کرد و آن را به کلّی نادیده گرفت و از سویی گاهی پس از تشکیل خانواده مشکلاتی پیش می آید و احیاناً روابط، تیره می گردد. درست است که قانون، مشکل گشا و راه مناسبی است و لیکن برای اجرای قانون شرعی و یا عرفی سلامت نفس و وجدان پاک لازم است و اگر انسان آلوده به هوی و هوس و گرفتار منیت و خودبینی باشد و جز خویشتن را نبیند و احدی را به حساب نیاورد، خود و جامعه را تباه کرده است. پس ببینیم مراد از واژه «ازکی» و «اطهر» در آیات مزبور چیست؟ و رابطه آن با تزکیه نفس کدام است؟ علامه طباطبایی می نویسد: زکاة به معنای رشد ونموّ شایسته و پاکیزه است. منظور آنست که مانع نشدن از رجوع بانوان مطلّقه بر همسرانشان و یا خود رجوع به زندگی زناشویی پس از طلاق، پاک تر و پاکیزه تر است. زیرا چنان کاری التیام پس از شکست و پیوند پس از جدایی است و این کار تقریب نفوس و وحدت انسان ها را تقویت می کندو از ناحیه دیگر عفّت و حیا را در بانوان می پروراند و در نگهداری دل های ایشان سودمندتر است تا به بیگانگان و مردان اجنبی و نامحرم چشم ندوزند که اسلام دین پاکی، رشد و علم و دانش است و خداوند می خواهد دل های شما را پاکیزه گرداند.[40]

مغنیه در تفسیر آیه نور می نویسد: چشم پوشی از نامحرم برای نفس آدمی پاک کننده تر و به تقوی و پارسایی نزدیک تر و از گناهان و معاصی، دورتر می باشد.[41] تزکیه روح و روان و تربیت دینی و قرآنی زمینه بوجود آمدن انسان کامل را فراهم می کند و به دنبال آن، خانواده سالم و جامعه متکامل و انسانی، تحقق پیدا خواهد کرد و گرنه نفوس غیر مهذّب و انسان های فاقد تعلیم و تزکیه دینی و قرآنی هر چند به حسب ظاهر مسلمان و با وجود سلسله قوانین فقهی و حقوقی و وضعی، از آشفتگی های و اضطرابات و تشویش ها به دور نخواهند ماند و بوی عفن فاسد اخلاق و رفتار و سوءمعاشرت در خانواده و جامعه، مشام همه را آزرده خواهد کرد و از طهارت و زکاء و پاکی خبری نخواهد بود.

10. تزکیه و روابط سالم اجتماعی

«وَإِنْ قِیلَ لَکمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکی لَکمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ»[42] و اگر به شما گفته شد برگردید، آن، برای شما پاکیزه تر است و خداوند به عمل کرد شما آگاه است. طبرسی می نویسد: چنان انصراف، برای شما در زمینه دین و دنیا، سودمند و برای دل های تان پاکیزه تر و در امر تزکیه و پالایش روح تان مؤثّرتر است.[43] سید قطب می نویسد: قابل توجه است که چه بسا سرزده، شب یا روز بدون اطلاع قبلی و کسب اجازه وارد بر خانه مردم شدن مشکلات اجتماعی و اخلاقی به دنبال داشته باشد. «فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکی لَکمْ»اگر صاحب خانه در حال مساعد نبود و گفت آماده نیستم، نباید دلگیر شد و آن را از صاحب خانه برای خود اهانت تلقی کرد.[44]

11. تزکیه و کتمان حق

«إِنَّ الَّذِینَ یشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَیمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلا أُولَئِک لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ وَلا یکلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلا ینْظُرُ إِلَیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَلا یزَکیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»[45] کسانی که عهد و پیمان الهی را به اندک بهای می فروشند، برایشان بهره ای در آخرت نیست و خداوند با آنان سخن نخواهد گفت و روز قیامت به ایشان نظر نخواهد کردو تزکیه شان نخواهد فرمود و عذابی دردناک برای ایشان فراهم است. «إِنَّ الَّذِینَ یکتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکتَابِ وَیشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلا أُولَئِک مَا یأْکلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلا النَّارَ وَلا یکلِّمُهُمُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَلا یزَکیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»[46] کسانی که کتاب نازل از سوی خداوند را کتمان می کنند و آن را به بهایی اندک می فروشند اینان، جز آتش در شکم های شان نمی ریزند و خداوند در روز قیامت با ایشان سخن نخواهد گفت و تزکیه شان نخواهد فرمود و برای ایشان عذابی دردناک فراهم است. مضمون این آیه ها، قریب بهم است و در هر دو آیه، سخن از کتمان حق و حقیقت، و معامله و فروش آن به بهای اندک و نتیجه بی بهره گی در حیات اخروی و مورد قهر و خشم الهی قرار گرفتن و تزکیه نشدن و گرفتار عذاب دردناک گشتن است.

12. نتیجه و پاداش تزکیه

«وَمَنْ یأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَئِک لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِک جَزَاءُ مَنْ تَزَکی»[47]هر کس در حالی که مومن است و کارهای شایسته کرده، نزد خدا آید، برای ایشان مرتبه های والایی وجود دارد. بهشت هایی اقامتکده که جویها در زیر درختان آن جاری است و ایشان در آن، جاویدانند و این، پاداش کسی است که پاک و از گناهان مبرّا باشد. «إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِینَ یخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیبِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَمَنْ تَزَکی فَإِنَّمَا یتَزَکی لِنَفْسِهِ وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ»[48] جز این نیست که تو کسانی را انذار می کنی که از پروردگارشان خشیت دارند و نماز بپا می دارند و هر که پاک گردد. برای خود و به نفع خویشتن، پاک گشته است و شدنها بسوی خداست. در این آیات، به پاداش تزکیه و پاکی اشاره شده ضمن آنکه نتیجه و ثمره چنان کاری به خود انسان بر می گردد و ابداً سود و زیانی از این عمل، به خدا عاید نمی شود. علامه طباطبایی می گوید: «و ذلک جزاء من تزکی بالایمان و العمل الصالح» یعنی این درجات علیه و باغ های بهشتی که جاودانه هم هستند، پاداش و نتیجه عمل کسانی است که در پرتو ایمان و عمل صالح و شایسته زیستند و مردند. درباره آیه دوم می نویسند: در بخش نخست سخن از این است که هیچ کس بار دیگری را به دوش نمی گیرد، او هر که می خواهد باشد و هشدار پیامبران برای کسانی مفید است که از ته دل نسبت به پروردگارشان خشیت دارند و نماز بپا می دارند. و در بخش دوم سخن از تزکی و وارستگی است و نتایج آن. و خلاصه مطلب آنست که پاکی و پاکیزگی نتیجه انذار پیامبر اکرم و حصول خشیت الهی است و فایده و نتیجه آن، که کمال انسانی است به خود انسان عاید می شود و بس.[49]

خاتمه و نتیجه

1.تمام ریاضت های رسول خدا و همه سلوک ها و رفتار های فردی و جمعی او، در چارچوب آموزش و تربیت قرآن بوده و شخصیت آن انسان بزرگ و اسوه بشر، بر پایه حقایق قرآنی تکوّن و شکل یافته است و این چنین خودسازی، وظیفه همگان است و در این باره، رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و امّت او فرقی ندارند و هر چه مقام اجتماعی و خطیرتر، مسئولیت و وظیفه تهذیب و تهذّب، سنگین تر می باشد.

2.به اتّفاق آراء مفسرّان شیعی و سنّی، مراد از تعلم کتاب، آموزش قرآن است و مقصود از حکمت، فی الجمله سنّت، است.

3.اصل در انسان، پاکی و طهارت است. «کل مولود یولد علی الفطرة»[50]هر نوزادی بر فطرت توحید سرشت سالم و پاک، زاده می شود. و سعادت و شقاوت هر فردی، هر چند معلول عوامل و معدّات گوناگون ژنتیکی، تغذیه ای، آموزشی، تربیتی، خانوادگی، محیطی و معاشرتی و غیر آنها است ولی آن عوامل فقط منشأ تفاوت های فردی اند و انسان فقط درباره رفتار و عملکردش مورد بازخواست قرار می گیردو صدور عمل از انسان، معلول اراده و مشیت و خواست خود او است.

4.اگر شرّ و فجور به نفس آدمی، نسبت داده شده به همان میزان، خیر و تقوی به آن، منسوب گشته است و شرّ بالذات وجود ندارد. روایات سرشت و طینت به عوامل و معدّات خیر و شرّ عنایت دارند که جملگی برای آحاد انسان مطرح اند، و نقش خود انسان در نیک و بد امور قابل انکار نیست بنابراین، به اراده و مشیت الهی، تهذیب کننده و آلوده کننده نفس، خود آدمی است و این، به معنای نادیده گرفتن فاعلیت مطلق خداوند و مستقل انگاشتن انسان در خلق افعال، نیست.

5.در مجموعه آیات مورد بحث، گاهی پیامبر مزکی شناخته شده و دیگر گاه، تزکیه کننده فقط خدا دانسته شده و بار سوم امر تزکیه، کار خود انسان معرفی شده است و در آیه ای امر به تزکیه شده و در دیگر آیه ای از آن، منع و نهی به عمل آمده است و همه آن ها با ملاحظه معنی درست آنها و با در نظر گرفتن نظرات محققان در تفسیر آن آیات، درست و معقول می باشد.

6.تعلیم، تربیت، تزکیه و تهذیب، اصلی ترین و یا یگانه برنامه انسان ساز ادیان و پیامبران است و علاوه بر آیات یاد شده در این مقال، که به نوعی از تزکیه و زکاء آدمی در شئون زندگانی، سهم به میان آورده، آیات دیگری نیز با اشاره، رشد و شایستگی و نیکویی و بالندگی را مطرح ساخته اند.

پی نوشت ها

[1] سوره قلم, آیه 4

[2] ابوالفضل قاضی عیاض، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، 19/96، دارالفکر، بیروت، و نیز ر.ک: عباس قمی، کحل البصرفی سیرة سیدالبشر/82، موسسة الوفاء، بیروت؛ سلیمان تلمسانی، شرح منازل السائرین/255، بیدار فر، قم، عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین/230، بیدارفر، قم.

[3] محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، 16/210، موسسة الوفاء، بیروت، قریب به این مضمون را شیخ طوسی از علی ـ علیه السلام ـ روایت کرده که فرمود: سمعت النبی یقول: بعثت بمکارم الاخلاق و محاسنها. ر.ک: محمد حسین طباطبایی، سنن النبی/21، چاپ چهارم، اسلامیه.

[4] وَمَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا »(حشر، 59/7) یعنی: آنچه را رسول برای شما آورده بگیرید و از آنچه نهی و منع کرده است، خودداری کنید.

[5] بقره 2/129

[6] بقره /151

[7] آل عمران/164

[8] جمعه /2

[9] امین الاسلام طبرسی، جوامع الجامع، 1/80، دانشگاه تهران.

[10] کهف/74

[11] کهف/81

[12] مریم/19

[13] مریم/13

[14] کهف/19

[15] جوامع الجامع، 2/357، مجمع البیان، 4576 و ر.ک: کشّاف، 2/720.

[16] روح المعانی، 15/230.

[17] المیزان، 13/279.

[18] نازعات/17- 18.

[19] المیزان، 20/289

[20] مجمع البیان، 10/432، و ر.ک: التبیان، 10/257، کشف الاسرار و عدة الابرار، 10/364. روح البیان، 30/320، الکشّاف، 4/962، تفسیر گازر، 10/282، روح المعانی، 30/29.

[21] اعلی/14.

[22] شمس/9،10

[23] تفسیر کبیر، 31/146 و 147 و 193.

[24] اعلی /16

[25] المیزان،20/393.

[26] روم/30

[27] همان، /429.

[28] نور /21.

[29] تبیان، 7/421.

[30] نساء /49.

[31] نجم/32.

[32] اعلی/14.

[33] نجم/32.

[34] توبه/103.

[35] لیل/17، 18.

[36] همان، 9/398.

[37] تبیان، 5/291 و 10/361.

[38] بقره/ 232.

[39] نور/30.

[40] المیزان،2/239.

[41] الکاشف، 5/414.

[42] نور/28.

[43] مجمع البیان، 7 و 8/136.

[44] ر.ک: فی ظلال القرآن، 4/2507، روح البیان، 6/138، کشف الاسرار، 6/498 و 510.

[45] آل عمران/77.

[46] بقره/174.

[47] طه/75، 76.

[48] فاطر/18.

[49] المیزان، 14/198، و ر.ک: تبیان، 7/192.

[50] بحار الانوار، 3/279 و 281، موسسة الوفاء، بیروت.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان