ماهان شبکه ایرانیان

گشتی در بازار حیوان‌فروشان مولوی

عروسک‌بازی با حیوانات

در مورد حیوانات قاچاق به هر کدام از سازمان‌ها مراجعه کنید متوجه می‌شود که هر یک سعی می‌کند مسوولیت را بر دوش دیگری بیندازد. خلا قانونی قطعا برای مقابله با خرید و فروش حیوانات قاچاق در کشور وجود دارد اما متاسفانه چشم و هم‌چشمی و به نوعی عروسک‌بازی با حیوانات نیز به نوعی به این موضوع دامن زده است.

در مورد حیوانات قاچاق به هر کدام از سازمان‌ها مراجعه کنید متوجه می‌شود که هر یک سعی می‌کند مسوولیت را بر دوش دیگری بیندازد. خلا قانونی قطعا برای مقابله با خرید و فروش حیوانات قاچاق در کشور وجود دارد اما متاسفانه چشم و هم‌چشمی و به نوعی عروسک‌بازی با حیوانات نیز به نوعی به این موضوع دامن زده است.

به گزارش ، روزنامه جهان صنعت نوشت: زمان زیادی از ساعات شلوغی صبح تهران گذشته و روز تازه برای قاچاقچیان حیوانات لوکس محله مولوی آغاز شده است. برای پیدا کردنشان هیچ ایده‌ای ندارم. نه توانستم معرفی پیدا کنم که یک راست به یکی از این قاچاقچی‌هایی که انگار این سال‌ها حسابی نان‌شان در روغن رفته دسترسی داشته باشم و نه از اطرافیانم کسی میل و علاقه‌ای به این دسته حیوانات داشت که از طریق آنها بفهمم کجا باید بروم؛ بنابراین دست به کار شدم و پرسان پرسان از مغازه‌داران و ساکنان سراغ راسته حیوان‌فروشان را گرفتم.


خیلی طول نکشید تا متوجه شوم برخلاف شنیده‌ها پیدا کردنشان کار زیاد سختی نیست. برای اینکه از آدرس درست مطمئن شوم از دستفروش و مغازه‌دار و عابر، حتی از یکی دو بی‌خانمان پرسیدم کجا باید بروم و همه متفق‌القول «کوچه مرغی‌ها» را نشانم دادند. حتی در لحظه نگارش این گزارش نمی‌دانم جایی که رفتم همان کوچه مرغی‌های معروف بود یا جایی در نزدیکی‌اش؛ از هر مغازه‌داری که سراغ کوچه مرغی‌ها را می‌گرفتم بعد از برانداز کردن سر تا پایم به گفتن «برو جلوتر» اکتفا می‌کردند. بالاخره کمی جلوتر سر خیابانی باریک و قدیمی چیزی که منتظرش بودم را شنیدم؛ صدا گفت: «سگ، سنجاب... ارزون میدما». سریع به سمت صدا برگشتم، مردی میانسال با موهای رنگ شده‌اش که از ریشه سفید شده بود با دفترچه‌ای قدیمی و زهوار در رفته در دستش مستقیم به چشم‌هایم نگاه می‌کرد. جلو‌تر رفتم و پرسیدم: سنجاب چند؟ مرد بی‌خیال، با چشم‌هایی که نمی‌خواست چیزی یا کسی را از دست بدهد، به اطراف نگاهی انداخت و با سر اشاره کرد که دنبالش بروم. چند قدم جلو‌تر در آهنی بی‌رنگ و زنگ زده‌ای تا انتها باز بود، از همان ابتدای در پله‌ها شروع می‌شد و به زیر‌زمین می‌رسید. بعد از هفت، هشت پله دیگر پایین‌تر معلوم نبود و بوی به شدت تهوع‌آوری که نشان می‌داد اینجا محل نگهداری حیواناتش است صاف توی صورت می‌خورد. خودش جلوی ورودی خانه، روی چهار‌پایه چوبی که با چند تکه ابر و پارچه تلاش کرده بود تا حس راحتی بیشتری به آن بدهد نشست و شروع کرد به پرسیدن.
چه قدی می‌خوای؟ بزرگ کوچیک؟
- کدوم بهتره؟ کوچیک یا بزرگ؟
کوچیک بهتره. می‌تونی رام و دست آموزش کنی چون بزرگ رام‌شدنی نیست.
- جز سنجاب چی داری؟
خرگوش، سگ، گربه، همستر، خوکچه هندی، اینا هم ردیف سنجابن ولی خب سنجاب از همه اینا ترو‌تمیز‌تره، باهوش‌تر و بهتره تازه کلاسشم بالاتره. بگو چی می‌خوای و چقد خرجش می‌کنی؟
- قیمت سنجاب از چند شروع میشه؟
+از 120 هزار تومن داریم تا 250 تومن. بزرگش ارزونه، کوچیکش گرونه.
- حیوون دیگه بخوام کجا باید برم؟ یکم گرون‌تر، تک و خاص‌تر.
بعد از شنیدن این جملات تازه حواسش جمع شد و از روی چهار‌پایه بلند شد. کمی جلوتر آمد، آنقدر نزدیک که بین آن همه صدای بوق و فریادهای دستفروشان می‌توانستم صدای نفس‌هایش را بشنوم.
هر چی میخوای من دارم، نداشته باشمم جور می‌کنم برات.
- حیوون خاص می‌خوام. مثل بچه تمساح، توله شیر و ببر.
از این حیوونا نمی‌تونی پیدا کنی. کسی هم نمی‌فروشه. جرمه اصلا. کسی نمیاره دخترجون. تا حالا حتی کسی دنبالش نیومده تا قیمت کنه.
- من خودم آمار گرفتم، در جریانش هستم که میان و شما هم می‌فروشید.
صدایم را کمی آرام می‌کنم و سرم را جلوتر می‌برم و می‌گویم:
- آقا برای کسی می‌خوام که تازه اومده ایران و پولداره، یه باغ بزرگ داره که می‌خواد حیوون توش بندازه و پولشم مهم نیست براش... فقط می‌خواد کل رفیقاشو بخوابونه. منم این وسط می‌خوام یه پولی گیرم بیاد چون پول لازمم. شما یکی که حیوون میاره معرفی کن من شیرینی شما رو می‌دم.
با هر کدام از این جملات نگاه و رفتارش متفاوت می‌شود. انگار هم شک کرده که این حرف‌ها به ظاهرم نمی‌خورد و هم دلش نمی‌آید ریسک کند و مشتری دست به نقد را از دست بدهد. دوباره شروع می‌کند به برانداز کردن اطراف و در نهایت دل به دریا می‌زند و می‌گوید: «بیا دنبالم»
با هم از کوچه خارج می‌شویم. درست سر خیابان یکی از همکارانش را صدا می‌کند. با دیدن چهره‌اش، ترس برم می‌دارد. از نیمرخ، قد بلندی دارد و شکمش عجیب بزرگ است. پوستش سبزه است و نشان می‌دهد سال‌هاست که زیر آفتاب سوخته و بینی استخوانی بزرگش به صورت ضمختش می‌آید. مردی که در مورد سنجاب از او سوال کردم سمتش می‌رود و چیزی در گوشش می‌گوید. بر‌می‌گردد و به من زل می‌زند. اجازه نمی‌دهد حرفی بزنم. حالا مرد قاچاقچی رو‌به‌رویم ایستاده و لب‌هایش که چند درجه هم از پوست صورتش تیره‌تر است باز می‌شود تا حرف بزند. دندان‌هایش یکی در میان افتاده، از نیمه شکسته یا سیاه شده‌اند.
چی میخوای؟
- از این میمون کوچیکا که دور انگشت می‌چرخه داری؟
با دست اندازه میمون را نشان می‌دهد و ادامه می‌دهد: از این میمون انقدری‌ها؟ 21 میلیون
دوباره داستان ساختگی آشنای پولدار حیوان‌دوست را برایش سر هم می‌کنم و با دقت به حرف‌هایم گوش می‌کند. دستش را به صورتش می‌کشد و می‌گوید:
شما هرچی می‌خوای من دارم. هرچی فکرشو بکنی یا نکنی برات میارم. پرنده، درنده، خزنده، چرنده هرچی که بالای سرت تو مغزت تصورش کنی من برات میارم.
- از کجا میاری؟ از خارج یا همینجا؟
از کجا میاری رو دیگه کاری نداشته باش. واردش نشو. شما خرگوش می‌خوای من تحویلت می‌دم چی کار داری من از کجا میارم؟ اصلا من می‌دزدم.
- خب مثلا قیمت بچه شیر چند؟
داری خطرناک میشی. اینی که میگی میمون کوچیک و بچه شیر می‌خوام یعنی از محیط‌زیست اومدی.
- نه آقا محیط‌زیست چی؟ من قیمت می‌خوام.
+شیر تو بقالیا دارن... قیمت کن شیر پاستوریزه دارن... شیر پر چرب دارن... کم چرب دارن...
با شلوغ‌کاری مرد قاچاقچی بقیه هم از اطراف دور ما جمع می‌شوند. صورت مرد شبیه چند دقیقه قبلش نیست و حالا خوب می‌داند خریدار حیوان نیستم.
سعی می‌کنم اعتماد به نفسم را حفظ کنم و به مرد می‌گویم: حالا نمی‌خوای قیمت بدی این کارا چیه می‌کنی؟ بگو نمی‌فروشم از جای دیگه می‌پرسم.
خیابان دیگر جای ماندن نیست. صدای یکی از مردها از پشت می‌آید که فریاد می‌زد و حرف‌های مزخرف می‌زد. قدم‌هایم را به تدریج تندتر می‌کنم تا دور شوم. نمی‌دانم مردها فهمیده‌اند صدایشان را ضبط کرده‌ام یا نه و همین باعث شده تا ترسم بیشتر شود و گوشی‌ام را محکم در دستم بگیرم تا گوشی را نزنند.

زیر پوست شهر چه می‌گذرد
شاید هیچ‌کدام از افرادی که در آن خیابان مشغول قدم زدن و خرید و فروش هستند ندانند چه شغل‌هایی زیر گوش‌شان در جریان است، شاید هم می‌دانند و به روی کسی نمی‌آورند. چیزی که روشن است و همه ما به خوبی از آن مطلع هستیم این است که هزار شغل کاذب دیگر زیر پوست این شهر وجود دارد و ما از آن بی‌خبریم، چیزی که مهم است بی‌توجهی مسوولان ذی‌ربط است که می‌توانند با کوچکترین اقدامی عرصه را بر این افراد تنگ کنند اما دریغ از کمترین اقدام برای مقابله.
بعد از مواد مخدر، قاچاق حیوانات دومین تجارت سیاه پرسود کشور را به خود اختصاص داده و ایران به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی در مسیر عبور محموله‌های قاچاقی قرار گرفته است. به دلیل اینکه عملا بحث انتقال هوایی حیوانات ممکن نیست، محموله‌های قاچاق حیوانات از مسیر جاده ابریشم از هند، پاکستان و افغانستان حرکت کرده و با عبور از ایران به سمت مرزهای ترکیه و پس از آن به اروپا صادر می‌شوند و همین قرار گرفتن ایران در مسیر قاچاق موجب شده تا کشور ما نیز از نظر وجود حیوانات قاچاق وضعیت مطلوبی نداشته باشد به همین دلیل هر حیوانی که در حیات وحش وجود دارد در ایران پیدا می‌شود حتی کرگدن، ببر و پلنگ و شیر که فراوان است و از همه آنها بیشتر پرندگان.


درحالی که چندی پیش رییس اداره محیط زیست شهر تهران یکی از بزرگ‌ترین معضلات شهر را نگهداری گونه‌های جدیدی از حیوانات از جمله آفتاب‌پرست و ایگوانا دانست که این علاقه به نگهداری، خرید و فروش و قاچاق این حیوانات خاص روز‌به‌روز بیشتر می‌شود و البته با توجه به مشاهداتی که داشتم این حیوانات به راحتی قابل خرید و دسترسی هستند که در برخی موارد با قیمت‌های ناچیز به فروش می‌رسند. برای مثال ایگوانا در بازار قاچاق یکی از حیواناتی است که با اقبال زیادی مواجه شده است که به واسطه رنگ، قیمت‌های متفاوتی دارند و قیمت خرید هر کدام از 600 هزار تومان آغاز می‌شود و به میلیون‌ها تومان هم می‌رسد. بر اساس گفته‌های یکی از مغازه‌داران گونه سبز و قرمز این حیوان بسیار ارزان‌تر از گونه آبی آن است و دردسری که برای پیدا کردن ایگوانای آبی برای فروشنده ایجاد می‌شود بیشتر است و نایاب بودنش باعث افزایش قیمت آن شده است.


همچنین در بازار پرندگان قیمت گونه‌های خاصی از پرندگان هم تا بیش از 20 یا 30 میلیون تومان می‌رسد. برای مثال طوطی‌های تژاد «آلفا» و «آرا» از یک میلیون و 500 هزار تومان شروع می‌شوند و پرندگانی که واژه‌های بیشتری را می‌گویند و از آفریقا و استرالیا قاچاق می‌شوند گران‌تر هستند.با این حال محمد‌حسین بازگیر از حضور گشت‌ها و یگان‌های ویژه در مکان‌هایی مانند بازار‌های میوه و تره‌بار، بازارچه‌های سنتی، فصلی، نمایشگاه‌ها، آکواریوم‌فروشی‌های نواب و بازار 15 خرداد که امکان خرید و فروش این نوع حیوانات وجود دارد به طور مداوم حضور دارند، خبر می‌دهد اما چیزی که در سطح شهر مشاهده می‌شود غیر این است.

همچنین چندی پیش مدیر روابط عمومی انجمن حمایت از حیوانات در رابطه با وضعیت نابسامان قاچاق حیوانات گفته بود: در مورد حیوانات قاچاق به هر کدام از سازمان‌ها مراجعه کنید متوجه می‌شود که هر یک سعی می‌کند مسوولیت را بر دوش دیگری بیندازد. خلا قانونی قطعا برای مقابله با خرید و فروش حیوانات قاچاق در کشور وجود دارد اما متاسفانه چشم و هم‌چشمی و به نوعی عروسک‌بازی با حیوانات نیز به نوعی به این موضوع دامن زده است.
در پایان، عبدالرضا باقری خاطرنشان کرد: حیواناتی وجود دارند که در مقررات بین‌المللی برای خرید و فروش آنها مجازات سنگینی تعیین شده است اما متاسفانه قاچاق این حیوانات در کشور ما هم به شدت رواج دارد مانند بسیاری از گونه‌های در حال انقراض همچون شیر و ببر و پلنگ و گونه‌های بسیاری از پرندگان.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان