مدارس دست از کتمان بردارند
یک فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان در این زمینه میگوید: ما بارها درباره این موضوع صحبت کردیم که آموزشجنسی برای پیشگیری از آزارهای جنسی بچهها خیلی ضرورت دارد.
میترا حکیم شوشتری ادامه میدهد: این آموزش باید از چهار سالگی آغاز شود تا کودک با اعضای بدن خود آشنا شود.
بچه باید بداند کسی حق ندارد به او نزدیک شود و هرکسی نتواند با محبت و یکسری مقدمات دیگر به او تعرض کند. باید با ایجاد فضایی این آموزشها را به او منتقل کرد.
او بیان میکند: اما درباره اطلاعاتجنسی کودکان و نوجوانان باید بگویم نوعی ناآگاهی وجود دارد. بچه ها بهخصوص نوجوانان در معرض انواع شبکههای اجتماعی و پیام ها قرار دارند و اگر در مدارس و خانواده ها هم آگاهی پیدا نکنند، از طریق این فضاها در معرض خطر هستند.
آنها از طریق این فضاها با هم ارتباط میگیرند و ارتباطاتجنسی میتواند از سنین نوجوانی آغاز شود، بیآنکه آموزشی به آنها داده شده باشد و این موضوع زمینه ساز بیماری های جنسی میتواند باشد. حکیم شوشتری با بیان اینکه خوب است چنین مسائلی از طریق معلمان بهداشت در مدارس بهعنوان حقایق به بچه آموزش داده شود، میافزاید: البته خانوادهها هم باید به این موضوع کمک کنند.
چون اگر فقط بنا بر آموزش مدارس باشد، ممکن است برخی خانوادهها معترض شوند که مدرسه به چه حقی چنین آموزشهایی را به فرزندشان داده است. او اظهار میکند: مدرسه ها باید از این کتمان کردن حقایق دست بردارند. سیستم آموزش و پرورش ما فکر میکند اگر این حقایق را سرپوش بگذارد، مشکلات حل میشود در حالی که این مسائل ادامه مییابد و ممکن است آسیبهای جدی تری به همراه داشته باشد.
حکیم شوشتری با تاکید براینکه معلمان مدارس بدون اینکه وارد جزئیات شوند، باید به بچه ها آگاهی و اطلاعات جنسی بدهند، میافزاید: به هر حال باید پذیرفت اندامجنسی هم مثل سایر اندامهای بدن است و همآنطوری که درباره بهداشت دهان و دندان به بچه ها اطلاعرسانی میشود، باید درباره مسائلجنسی هم به آنها آگاهی داد. او خاطرنشان میکند که سیاستگذاران باید این تابوها را تغییر دهند چون مدارس هم بنا به دستورات بالادستی وزارتخانه و مسئولان عمل می کنند.
استدلال مخالفان
البته در این میان معلمانی هم هستند که با آموزش مسائل جنسی در مدارس مخالف هستند و میگویند هر چیزی سن خاص خودش را دارد. این مسایل باید هنگام ازدواج آموزش داده شود یعنی همآنطور که آزمایش اعتیاد و... اجباری است، این آموزشها قبل ازدواج هم باید اجباری شود. هر کشوری باید بر مبنای فرهنگ و عقاید دینی خودش حرکت کند.
آموزش پیش از بلوغ
یک معلم و کارشناس آموزش و پرورش در این زمینه میگوید: قطعا با آموزش مسائل جنسی به دانش آموزان موافقم؛ بهویژه در بحث پسرها که ما بیشتر با آنها مشکل داریم. چون دخترها در خانه هستند، خیلی از مسائل را مادران حل میکنند، اما پسرها باید مرد کنارشان باشد و پدرها هم یا شاغل هستند یا به ندرت با پسرها در ارتباطند.
محمد الهی درباره زمان آگاهی مسائل جنسی به دانشآموزان معتقد است: بهنظر بنده زمان طرح چنین مسائلی در دوره دوم ابتدایی یعنی کلاس های پنجم و ششم است که بچه ها به سن بلوغ نزدیک هستند. همآنطور که میدانید سن بلوغ در جامعه ما پایین آمده و بچههای پنجم و ششم ابتدایی، نشانههای بلوغ را دارند.
بنابراین آنها در دوره راهنمایی دیگر به بلوغ کامل رسیدهاند. بعدش دیگر فایدهای ندارد. وقتی بچه دچار بحران شود چه فایده به او مشاوره دهیم؟ او ادامه میدهد: در بحث محتوای آموزش و پرورش، هیچبحث و هیچکتابی در این زمینه نیست. نه در کتاب مهارتهای زندگی، نه در کتاب تعلیمات دینی و حتی در دوران پایین تر در کتابهای اجتماعی بچهها از این مسائل آگاه نمیشوند. الهی اظهار میکند:
من چون هم معاون پرورشی، هم معلم و هم مدیر بودم در جریانم که صحبت در این زمینه خیلی محدود است. اگر هم صحبتی شود با عکسالعمل بد اولیا مواجه میشود که چرا این مسائل در مدرسه مطرح شده و جای چنین موضوعاتی در مدرسه نیست.
او میافزاید: یکی از دلایل هم این است که خیلی از والدین اطلاع ندارند چطور می شود این مسائل را برای دانشآموز مطرح کرد. طبق نظرسنجی ای که از خانواده ها انجام دادیم متوجه شدیم اولویت اول والدین مساله بلوغ بچه ها بود. اولیا می دانستند اطلاعاتشان در این زمینه کم است و خواستار این بودند که کارشناسانی را دعوت کنیم تا برای آن نحوه آموزش را اطلاعرسانی کند. الهی در پاسخ به این سوال که چه کسی باید مسئولیت آگاهیبخشی جنسی در مدارس را عهده دار باشد، پاسخ میدهد: این موضوع کار معلم نیست. ما معلم پرورشی داریم، مشاور داریم، باید اینها آموزش دیده شوند. هیچآموزشی، هیچضمن خدمتی در این باره نداریم بدانند برای چه بچه هایی و در چه محدودهای از مسائلجنسی صحبت کنند.
ضعفهای جدی در برنامهریزی آموزشی
یک کارشناس آموزش و پرورش در این باره اظهار کرد: رخ دادن حادثه تلخ تجاوزجنسی به دانشآموزان در مدرسه که بهعنوان کانون تربیت دانشآموزان تعریف شده است؛ اتفاقی نامیمون و ناشی از ضعفهای جدی در برنامه ریزی، مدیریت و نظارت متولیان فرهنگی و آموزشی کشور در همه سطوح است.
حجتاله بنیادی افزود: فردی که مرتکب چنین گستاخی در مدرسه شده است، متاثر از آموزش ناصحیح و بدون برنامه ریزی از سطح مدرسه تا دانشگاه است. یکی از استنتاجها درباره بروز این مسائل این است که هنوز دو وزارت مهم و موثر آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور در تربیت افرادی شایسته برای تصدی مشاغل کشور و آنهم در حوزه تعلیم و تربیت دارای ضعفهای مهمی هستند و صرفاً به ارائه آموزش مفاهیمنظری اکتفا کردهاند که باید در چند بعد مورد بررسی قرار بگیرد.