تشویق و قدردانى نیروهاى خفته آدمى را بر مىانگیزد و میل به تلاش و شادابى را فراهم مىسازد و این بهترین زمینه سیر دادن انسان به سوى مطلوبِ تربیت است؛ به بیان مولای متقیان: «هر که مشتاق باشد، اوّل شب به راه افتد».
بهترین راه، قدر دانی است!
تشویق عاملى است در برانگیختن انسان به سوى اهداف تربیت، که قدمتی به وسعت تاریخ تعلیم و تربیت انسان دارد و نیز وسیلهاى براى تقویت انسان در فراهم کردن نشاط و ترغیب آن ها به تلاش است.
در تربیت انسان، اصل بر تشویق و ترغیب است، زیرا انسان به خاطر فطرتش عاشق کمال، و مایل به نیکویى و دوستدار تشویق است و بر این اساس بهترین روش در برانگیختن انسانها به سوى کمال و دور کردن از نقص، قدردانى است.
امیرمومنان على علیه السلام، در این باره به مالک اشتر چنین فرموده است :
«آنان را به نیکویى یاد کن و پیوسته تشویقشان نما و کارهاى مهمى را که انجام دهندهاند بر شمار؛ زیرا یاد کردن کارهاى نیکِ آنان، دلیرشان را [ به کوشش و حرکت بیشتر ] برانگیزاند و از کار مانده را به خواست خدا [ به کار و تلاش ] ترغیب نماید».
باید میان نیکان و بدان، تفاوت قائل شد!
هنر مربّیان و مادران و پدران، برانگیختن و بازداشتن است؛ برانگیختن به سوی کمال و هشیاری از تباهى؛ و در این باره باید میان نیکان و بدان، تفاوت قائل شد، با هریک به تناسب وضع و حالش رفتار نمود و به وسیله تشویق و تنبیه مناسب آنان را راه نمود، چنانکه امیرمومنان علیه السلام، فرمود:
در کنار تشویق، تنبیه کردن نیز در فراهم کردن بیم از پلیدی ها، نقش ایمنسازانه دارد. چنان که امیر مومنان علیه السلام، فرمود: « کسى که با خوشرفتارى اصلاح نشود، با خوب کیفر کردن اصلاح مىشود».
«هرگز نباید نیکوکار و بدکار در نزد تو یکسان باشند، که آن، رغبت نیکوکار را در نیکى کم کند، و بدکار را به بدى وادار نماید، و هر یک از ایشان را مطابق کارش جزا ده». روش تشویق، در میدان عمل به شناخت، محبّت، ظرافت و دقّتى دلسوزانه نیاز دارد تا نقش خود را در تربیت به درستى ایفا نماید.
تشویق برای بدکاران هم سودمند است!
نقش تربیتى مثبتِ تشویق و قدردانى فقط بر نیکوکاران نیست، بلکه در صورت اصل قرار دادن فضایى محبّت آمیز، مىتوان بدکاران را نیز ـ با توجّه به فطرت ایشان ـ به درستى و نیکى متمایل ساخت، چنانکه امیرمومنان علیه السلام، در حکمتى نورانى فرموده است:
«گنهکار را به وسیله پاداش دادن به نیکوکار [از بدی] باز دار».
تشویق و قدردانى نیروهاى خفته آدمى را بر مىانگیزد و میل به تلاش و شادابى را فراهم مىسازد و این بهترین زمینه سیر دادن انسان به سوى مطلوبِ تربیت است؛ به بیان مولای متقیان: «هر که مشتاق باشد، اوّل شب به راه افتد». بنابراین، تشویق فقط نقش قدردانى ندارد، بلکه نقش آن، برانگیختن قواى بیشتر در جهت مطلوب و تحوّل در انسان است.
پیامبر انسان ها را تشویق کرد
مربّیان الهى بیش از هر چیز با ایجاد شوق به اصلاح مردمان پرداختند و با انذارِ صحیح آنان را از بدى پیراستند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، نیز در رسالت تربیتى خود، مردمان را با راغب ساختن و شایق نمودن به سوى حق برانگیخت، و با هشیار ساختن و ادب نمودن از هلاکت دور ساخت. امیرمومنان علیه السلام، در این باره فرموده است:
«هرگز نباید نیکوکار و بدکار در نزد تو یکسان باشند، که آن، رغبت نیکوکار را در نیکى کم کند، و بدکار را به بدى وادار نماید، و هر یک از ایشان را مطابق کارش جزا ده».
«او طبیبى بود که به وسیله طب و معالجه خویش براى بهبودى امراض مهلک و بیماریهاى گوناگون در میان مردم همواره گردش مىکرد، و مرهمهایش را به خوبى آماده ساخته و ابزارها را سرخ کرده و تافته بود. آن را به هنگام حاجت بر دلهایى مىنهاد که [از دیدن حقیقت] نابینا بود و گوشهایى که [بر شنیدن حق] ناشنوا بود و زبانهایى که [در بیان حق] گنگ بود. با داروى خود دلهایى را مىجست که در غفلت و حیرت فرو رفته بود».
ایشان، در توصیف حرکت تربیتى پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، نیز فرموده است :
«رسالت پروردگار را چنان رساند که براى کسى جاى عذر نماند؛ و امّت خود را اندرز گفت و ترساند، و مژده بهشتشان داد و بدان خواند».
حرف آخر؛ تشویق یا تنبیه؟
در کنار تشویق، تنبیه کردن نیز در فراهم کردن بیم از پلیدی ها، نقش ایمنسازانه دارد، البته تنبیه به معنای تخریب شخصیت و تنبیه بدنی نیست، بلکه طیف وسیعی از رفتارها از جمله؛ تغافل، بی اعتنایی، جریمه، محروم سازی و... را در بر می گیرد، و آنجا که راهى دیگر براى بیدار کردن و درمان نمودن، وجود ندارد، به کار گرفته مىشود.
چنان که امیر مومنان علیه السلام، فرمود: « کسى که با خوشرفتارى اصلاح نشود، با خوب کیفر کردن اصلاح مىشود».
البتّه چه تشویق و چه تنبیه، اگر با آداب صحیح انجام نگیرد، نتیجهاى نخواهد داشت، بلکه به آسیبهاى جبرانناپذیر شخصیتى، روحى و اجتماعى منجر خواهد شد.
منابع:
- نهج البلاغه ، نامه 53 ، خطبۀ 109و 108 ، حکمت 177
- شرح غررالحکم ، خوانساری ، ج 5 ، ص 457و ص 249؛ ج 3 ، ص 91
فرآوری: حامد رفیعی
منبع : پایگاه تبیان