ماهان شبکه ایرانیان

هویت، حلقه مفقوده امنیت در "افغانستان"

هویت تعریف نشده از اجزا وعناصر موثر بر وضعیت کنونی افغانستان، چه در حوزه ملت و چه در معرفی و شناسایی مخالفان مسلح سبب شده است که هر اقدام برای جنگ یا صلح به خاطر فقدان این تعریف و نبود فرض بازشناسی عوامل، هدف گذاری ها به تیرهایی در تاریکی تبدیل شود.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری میزان، در حال حاضر تنش میان اقوام افغانستان برای درج عناوینشان در سند هویت ملی یعنی شناسنامه های الکترونیکی خود به چالشی در برابر وحدت ملی این کشور تبدیل شده است و از طرف دیگر فقدان تعریف روشن و جامع از هویت و خاستگاه مهاجمان انتحاری و مخالفان مسلح دولت بر این معضل افزوده و بازی دوگانه آمریکایی ها هم با هویت تروریست ها بر تیرگی عرصه افزوده است.

هویت شاید به زبان ساده به مجموع نگرش‌ها، ویژگی‌ها و روحیات فرد و آنچه او را از دیگران متمایز می‌کند، باز گردد اما این تعریف وقتی به حوزه اجتماع بسط داده شود، نیازمند تعریف مقوله های متفاوتی خواهد شد، برخی از جامعه شناسان هویت را با دید جدلی و تقابلی تعریف کرده اند که اساس هویت را در مقابل غیر قابل طرح دانستن آن گفته اند که هویت به معنی هستی و وجود است و چیزی که وسیله شناسایی فرد باشد تا او را از دیگران متمایز کند.

اما هویت ملی به معنای احساس تعلق و وفاداری به عناصر و نمادهای مشترک در اجتماع ملی یا همان جامعه کل است. بهترین عناصر و نمادهای ملی که سبب شناسایی و تمایز می شوند عبارت از سرزمین، آیین، آداب و مناسک، تاریخ، زبان و ادبیات، مردم و دولت، در درون یک اجتماع ملی، میزان تعلق و وفاداری اعضا به هر یک از عناصر و نمادهای مذکور، احساس هویت ملی آنها را مشخص می سازد.

اما در افغانستان اکنون هویت ملی زخمی است؛ هم در هویت سازی و هم در اعمال برابری حقوق اجتماعی بر اساس قانون اساسی ساکنان افغانستان با تنش هایی روبرو هستند.

این مشکل به اعتقاد برخی از جامعه شناسان افغانستان از گذشته با افت و خیزهایی همراه بود اما در دوره دولت وحدت ملی افغانستان و به ویژه بعد از شروع بحث صدور شناسنامه الکترونیکی و اختلافات بر سر درج نکات فرعی هویت ملی در آن به چالشی جدی تبدیل شده است.
«محمد جواد سلطانی» استاد جامعه شناسی دانشگاه های افغانستان از جمله افرادی است که اعتقاد دارد همواره در این کشور نگاه قومی بر نگاه ملی تقدم داشته و عمده مشکلات جاری بر آمده از نبود باور به همین هویت ملی است.

در جریان قانون ثبت احوال مجلس افغانستان برای بار اول این قانون را در تیر ماه سال 1392 خورشیدی در پنج فصل و 39 ماده تصویب کرد که در آن زمان نیز شماری از نمایندگان خواستار درج نام اقوام ، قید دین در شناسنامه ها بودند اما بدون این قیدها این قانون تصویب شد و توسط رئیس جمهوری وقت نیز ابلاغ شد.

اما پس از تظاهرات شماری از مردم که خواستار درج واژه افغان به عنوان هویت کل در این شناسنامه شدند، رئیس جمهوری افغانستان در سال 1396 خورشیدی طی فرمانی ماده ششم آن را تغییر داد، تغییری که درج واژه‌ «افغان» به عنوان ملیت و ذکر اقوام شهروندان را در روی شناسنامه ملی تجویز می ‌کرد.

بر اساس این قانون، علاوه بر ذکر عنوان‌های جمهوری اسلامی افغانستان، «وزارت داخله» و «تذکره تابعیت» در این شناسنامه‌ها، نام و نام خانوادگی صاحب شناسنامه، نام پدر، نام پدر بزرگ، تاریخ تولد، دین، محل سکونت اصلی و فعلی او نیز درج می ‌شود.

با تعدیل این ماده قانون ثبت و احوال نفوس افغانستان دوباره برای تصویب به مجلس فرستاده شد که با سپری شدن چند مرحله پرتنش و ایجاد کمیسیون مشترک مجلس نمایندگان و سنای افغانستان بالاخره این فرمان رئیس جمهوری تصویب شد اما اقوام غیر پشتون افغانستان درج نام افغان را برای خود نپذیرفتند.

اقوام غیر پشتون افغانستان بر این باورند که واژه افغان ویژه معرفی «پشتون ها» است و آنها که پشتون نیستند باید در شناسنامه افغانستانی آنها نام قوم خودشان درج شود.

برخی هم گفتند که نباید به نام هر قوم شناسنامه صادر شود زیرا این طرح فرصتی را برای کشتار قومی و جنگ داخلی در افغانستان فراهم می کند و اگر این طور هم نشود حداقل زمینه تجزیه افغانستان را بستر سازی می کند.
«ناهید فرید» نماینده استان هرات در مجلس افغانستان استدلال کرده است که درج نام اقوام افغانستان در شناسنامه به مثابه خیانت خواهد بود زیرا این کار فرصت تجزیه کشور را فراهم می کند و از طرف دیگر راه را برای تداوم جنگ های داخلی این بار با انگیزه های قومی فراهم خواهد کرد.

به رغم این انتقادها رئیس جمهوری افغانستان دستور توزیع شناسنامه الکترونیکی را با همان روال اعلام شده صادر کرد و خودش هم در اردیبهشت ماه امسال اولین شناسنامه را گرفت.

کلید خوردن توزیع رسمی شناسنامه ها با مخالفت های شماری از اقوام غیر پشتون مواجه شد و از جمله ریاست اجرایی افغانستان آن را خلاف منافع ملی دانست و خواهان متوقف کردن آن شد.

سران اقوام تاجیک بطور کامل آن را رد کردند و استدلال آوردند که درج واژه افغان در شناسنامه های تمام مردم این کشور، تحمیل هویت یک قوم بر تمام مردم این سرزمین است و آن را نخواهند پذیرفت.

برخی از افراد گامی فراتر برداشتند مانند «عبداللطیف پدرام» نماینده استان بدخشان در مجلس افغانستان ، او در مخالفت با درج کلمه افغان در شناسنامه های مردم بدخشان در یک گردهمایی در زادگاهش اعلام کرد که اگر این روند عملی شود، آنها اعلام خود مختاری کرده و جمهوری «خراسان» را در بدخشان تأسیس خواهند کرد و مدعی شد توان این کار را نیز دارند.

فوزیه کوفی یکی از نمایندگان دیگر بدخشان در مجلس افغانستان در صفحه اجتماعی خود نوشت که دولت نباید کاری انجام دهد که شماری از مردم این کشور باور پیدا کنند که دیگر فرصت برادری را در یک کشور وسیع ندارند و باید به فکر این باشند که اگر برادر نشدند پس همسایه شوند.

اما مشکل هویت تنها در سمت اجتماع افغانستان نیست بلکه در آن سوی میدان نبرد جاری در این کشور یعنی مخالفان مسلح نیز همین مشکل دیده می شود.

از جناح مخالف دولت افغانستان که بخش عمده آن را گروه طالبان تشکیل می دهند نیز هیچ گزارش جمع بندی شده ای از هویت این افراد منتشر نمی شود.

شواهد برآمده از اخبار منتشر شده در مورد محل اختفاء ، تردد ، مراکز پشتیبانی در دو بعد معنوی و مادی و تسلیحاتی گروه های طالبان این افراد خاستگاه قومی مشخصی در جامعه افغانستان دارند.

بدیهی است گروه های مسلح مخالف دولت در حملات علیه نیروهای ارتش و پلیس افغانستان و نظامیان خارجی از افراد انتحاری مشخصی استفاده می کنند که تاکنون گزارش جامعی برای رفع ابهام اطلاعاتی هویت این مهاجمان به شکل جمع بندی و تحلیلی دیده نشده است و نبود این داده مهم ، سبب شده است شما در ارایه آدرس مهاجمان به منظور ترسیم راه مبارزه دچار مشکل شوید.

تاکنون دستگاه های اطلاعاتی افغانستان و محققانی که در این رابطه کار کرده اند گزارش یا استدلال مدونی نکرده اند که این گروه های طالبان مربوط به کدام بخش از جامعه افغانستان است.

این تعریف از آن منظر مهم است که شما وقتی می خواهید ریشه یک مشکل اجتماعی را خشک کنید باید نخست بدانید آن مشکل ریشه در کجای جامعه هدف قرار دارد اما تاکنون این نکته مهم در افغانستان مسکوت مانده یا حداقل در مورد آن ، بحث به درون جامعه به عنوان قدرت اصلی ظرفیت مردم کشیده نشده است.

این که غالب جامعه تروریست ها شامل کدام مردمان هستند و آبشخور فکری و اعتقادی آنها کجاست؟ یک موضوع اساسی برای مبارزه با آنهاست که الان این نکته در افغانستان شفاف نیست.

هنوز گزارشی از نهادهای امنیتی که مسئول بررسی و دسته بندی اطلاعات دشمن هستند به افکار عمومی ارایه نشده است و شاید نبود همین تحلیل است که دیدگاهها و نظرات را در مورد نقاط قوت دشمن پراکنده می کند و گاه به بیراهه می برد.

معلومات اندکی که تاکنون در برخی موارد منتشر شده است مشکلات اقتصادی، کم سوادی و سوء استفاده از اعتقادات مردم بی سواد باعث فریب خانواده ها در این که فرزندان آنها برای ادامه درس به مدارس پاکستان منتقل می شوند اما نام این افراد بعدها در جمع انتحار کنندگان منتشر می شوند نیز وجود دارد.

پس از حمله سال گذشته به هتل اینترکانتیننتال در کابل که در آن بیش از 6 مهاجم دست داشتند، پدر یکی از مهاجمان انتحاری که از استان قندهار بود به رسانه های محلی افغانستان گفت که فرزندش را برای ادامه درس به مدارس پاکستان فرستاده است اما پس از حمله به هتل در کابل با وی تماس گرفته شد و گفتند که پسرش در کابل کشته شده است و وسایل وی را از مدرسه ای در شهر «چمن» در مرز افغانستان به او عودت دادند.

اما آنچه برای مبارزه با تروریسم و حملات انتحاری کور ضروری پنداشته می شود این است که مهاجمان انتحاری از هر جای این کشور و یا مربوط به هر قومی که باشند نیاز به شناسایی شدن دارند و سپس باید به علت بروز چنین وضعیتی درسطح خانواده و جامعه پرداخت.

در این باره نیاز به پردازش به مشکلات اقتصادی، استفاده از بی سوادی و یا کم سوادی، سطح پایین آگاهی مردم و سوء استفاده از عقاید اسلامی آنان باعث می شوند تا در دام گروه های تروریستی و مافیای مواد مخدر بیفتند و از آنان به عنوان مهاجمان انتحاری استفاده شود و باید برای جلوگیری از آن تحقیقات گسترده ای انجام گیرد و برای جلوگیری از این گونه یارگیری ها توسط تروریست ها راهکار مناسب اتخاذ شود.

از سوی دیگر با آن که آمریکا پس از اعلام راهبرد جدید برای کشورهای جنوب آسیا و افغانستان ، پاکستان رامتهم کرد که از تروریست ها حمایت می کند و آموزشگاه های آنان در آن طرف خط مرزی «دیورند» است و از پاکستان خواست این مراکز را ببندد و دست از حمایت تروریست ها بردارد اما بطور آشکار علیه پاکستان اقدامی نکرده است.

احمد سعیدی کارشناس مسائل سیاسی و دیپلمات سابق افغانستان در پاکستان در باره راهبرد جدید آمریکا برای کشورهای جنوب آسیا و افغانستان گفته بود که شک و تردید دارد که آمریکا هیچ گاه رابطه خود را با پاکستان که دارای سلاح هسته ای و 200 میلیون جمعیت است برای افغانستان که توان تأمین هزینه ارتش خود را ندارد به خطر اندازد.
او معتقد است فشار آمریکا علیه پاکستان تنها برای این است که پاکستان بیشتر از پیش برای منافع آمریکا امتیاز دهد و فشار علیه اسلام آباد در همین حد خلاصه می شود.

دولت افغانستان سال هاست که اعلام کرده که تروریست ها در مدارس و آموزشگاهای پاکستان آموزش می بینند و از آن جا تجهیز و حمایت می شوند تا در افغانستان علیه دولت، مردم و نظامیان خارجی بجنگند و حضور مدارس دینی که به ادعای افغانستان تروریست ها در آن آموزش داده می شوند برای آمریکا، جامعه جهانی و کشورهای منطقه واضح و روشن است.

شاید نخستین گام برای ایجاد ثبات و امنیت در افغانستان، توافق دوباره بر روی تعریف عاقلانه و منطبق بر زمان از هویت ملی باشد زیرا با رسیدن به این تعریف می توان مشارکت مردمی را برای تامین منافع ملی حتی آنجایی که خط مبارزه یا مقابله با قانون شکنان قومی متقاطع می شود هم قطع نخواهد شد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان