شعر امسال مطیعی نسبت به سال گذشته، به جهات مختلف تفاوت داشت. همین تفاوت باعث شد دلنشین تر باشد و با استقبال بیشتری از سوی مردم همراه شود .
تفاوت اول مرتبط به دوره تاریخی شعرخوانی است.
سال گذشته تازه از حال و هوای انتخابات بیرون آمده بودیم و برخی حرف ها و نقدها در شعر، انتخاباتی برداشت می شد. طبیعتن امسال چنین سوء برداشتی وجود نداشت.
دوم اینکه عوارض برجام، خودش را نشان نداده بود و نقدها جناحی و غیرخیرخواهانه تحلیل می شد.
سال گذشته در نقدی نوشتم بخشهایی از شعر هوشمندانه نیست. چون مخاطب اصلی که مردم هستند را وارد یک دوقطبی موهوم می کند که اجازه برداشت صحیح از متن را نمیدهد.
در یک اصل کلی، آنچه باید هدف نقدها باشد، رشد فهم مردم است؛ هرچند در انتقاد از مسوولین باشد.
تغییر سیاست دولت ها، در تغییر نگاه و مطالبه مردمست و ولاغیر.
روشن است این حرف با نقد کسانی که می گفتند نباید شعر انقلابی و انتقادی در تریبون نماز عید فطر خوانده شود متفاوت بود.
اما تغییر اصلی شعر تنها منحصر به شرایط تاریخی نیست.
شعر به جهات مختلف رشد کرده بود. چند نمونه از ارتقای شعری را مرور میکنم.
اول اینکه نقدها منحصر به دولت نبود و به معنای واقعی کلمه همه "صف اول" خطاب بودند.
"یک نفر نیست مخاطب، همه هستند آری... "یا "وای اگر توصیه و نامه پذیرد قاضی... "
دوم اینکه نقدهاهرچند صریح بود، اما تیز و آزار دهنده نبود و متناسب با فهم جامعه و تجربه مخاطب ارائه شده بود. البته که بین "صراحت" با "تندی" تفاوت است.
"چه شده ارز؟ که ماتاند همه تاجرها
نرخ مسکن چه شد؟ آه از دل مستاجرها"
سوم اینکه تراز نقدها را منطبق با سخنان و مطالبه رهبری تنظیم کرده بودند. نه جلوتر و نه عقب تر.
"دوستان! صدق و صفای دهه شصت چه شد؟..."
و اما مهمترین تفوق؛
به این فهم سه امتیاز قبلی گرچه مهمست اما اگر از آنها غفلت شده بود، باز هم با برتری چهارم جبران می شد.
چه امتیازی؟
"نکند «نرده» میان تو و مردم باشد..."
نقدها از زاویه مردم بود. دوگانه ها، دوگانه مردم - مسوولین بود و نه مردم - مردم.
" گر به یک نقد رود صبر و قرارت از دست
صف اول منشین، بین جماعت جا هست... "
همه مطالبات از زبان مردم بیان شده بود و تقابل ها نیز در مقام رویارویی با مشکلات امروز جامعه طرح می شد. به همین دلیل مورد همراهی مخاطب قرار می گرفت.
" گوش کن قصه پرغصه بیکاران را
شِکوه کارگران و کامیونداران را..."
از همه مهمتر شعر حرکت داشت و در مقام" چه باید کرد" وفاق ملی را هدف گرفته بود. همه باهم مقابل دشمن.
"هان! مپندار که پیمانشکنی آسان است
نقض این عهد میندیش که بیتاوان است
پنجه در پنجه مشو روبهکا! با شیران
آن که با آن طرفی، جان جهان است: ایران"
سرجمع این تریبون شعری زبان مردم شده بود نه این و آن. دست مریزاد.