غرب پس از رنسانس به دلیل کارکرد منفی ارباب کلیسا و نارساییهای مفاهیم فلسفی و آموزه های دینی مسیحیت تحریف شده و تحجر و جمود حاکم بر ارباب کلیسا، به سمت علم گرایی و انسان مرکزی پیش رفت و همه چیز خویش را در علم منهای دین دید، آن گاه سیاست و جامعه منهای دین جستجو کرد و در نتیجه آهسته آهسته با محوریت عقل خودبنیاد بشری و لیبرالیسم فکری و رفتاری به سوی د ...