ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

قصاص

پدرم اعتیاد داشت، اما من خیلی دوستش داشتم. او بسیار پدر مهربانی بود. من را به‌تنهایی بزرگ کرد و به خاطر من از خودش گذشت. من حاضر نیستم از قاتل او گذشت کنم. مادرم من را رها کرد؛ اما پدرم من را به‌تنهایی بزرگ کرد.
در بررسی شماره‌ها به شماره یک مرد ناشناس رسیدم. همین موضوع سبب شد تا با او درگیر شوم و مهسا را بکشم. پس از آن در خانه ماندم تا دخترش از مدرسه بیاید و بعد هم او را به قتل رساندم و برای اینکه ردی از خودم به جا نگذارم خانه را به آتش کشیدم و فرار کردم.
وقتی شیدا و برادرش رسیدند، من هنوز در خانه بودم. شیدا بدون اینکه برادرش بفهمد من را از خانه بیرون فرستاد و گوشی خواهرش را هم به من داد تا صحنه‌سازی کند و همه چیز را سرقت نشان دهد.
آن‌ها با چوب و چماق به ما حمله کردند و ما هم با چاقو از خودمان دفاع کردیم. وقتی فریدون و پسر عموهایم روی زمین افتادند تازه متوجه شدم چه کاری انجام داده ام و پا به فرار گذاشتم.
آن‌ها به زور وارد بند ما شدند و با آب جوش و چاقو حمله کردند و درگیری بالا گرفت. در این میان وحید کشته شد. من این قتل را مرتکب نشدم و اتهام را قبول ندارم. این در حالی بود که اولیای‌دم برای متهم درخواست قصاص کرده بودند
بعد از ترس اینکه شکایت کند و گرفتار شوم او را با روسری‌اش خفه کردم و جسدش را داخل چاه ساختمان انداختم. فردای همان روز از صاحبکار خواستم تا دستمزدم را بدهد و فرار کردم.
آن روز وقتی من وارد خانه شدم شوهر فریبا مرده بود و این من بودم که برای دفن جسد کمک کردم. وقتی ما شناسایی شدیم به خاطر فرزندم تصمیم گرفتم اتهام قتل را قبول کنم.
چند روز بعد از قتل، جسد سوخته صادق توسط یک چوپان در بیابان‌های اطراف مهاباد کشف شد. در همان‌حال در تحقیقات پلیسی، یک فلش که فیلم جنایت روی آن ذخیره شده بود، کشف شد و راز جنایت را فاش کرد.
دختر نوجوان مقتول در دادگاه کیفری گفت: «من برای چهار متهم این پرونده تقاضای قصاص دارم و از دادگاه می‌خواهم که مادرم را هم مجازات کند. این زن دیگر مادر من نیست و من می‌خواهم مجازات شود.
پیشخوان