ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

قصاص

آن‌ها به زور وارد بند ما شدند و با آب جوش و چاقو حمله کردند و درگیری بالا گرفت. در این میان وحید کشته شد. من این قتل را مرتکب نشدم و اتهام را قبول ندارم. این در حالی بود که اولیای‌دم برای متهم درخواست قصاص کرده بودند
بعد از ترس اینکه شکایت کند و گرفتار شوم او را با روسری‌اش خفه کردم و جسدش را داخل چاه ساختمان انداختم. فردای همان روز از صاحبکار خواستم تا دستمزدم را بدهد و فرار کردم.
آن روز وقتی من وارد خانه شدم شوهر فریبا مرده بود و این من بودم که برای دفن جسد کمک کردم. وقتی ما شناسایی شدیم به خاطر فرزندم تصمیم گرفتم اتهام قتل را قبول کنم.
چند روز بعد از قتل، جسد سوخته صادق توسط یک چوپان در بیابان‌های اطراف مهاباد کشف شد. در همان‌حال در تحقیقات پلیسی، یک فلش که فیلم جنایت روی آن ذخیره شده بود، کشف شد و راز جنایت را فاش کرد.
دختر نوجوان مقتول در دادگاه کیفری گفت: «من برای چهار متهم این پرونده تقاضای قصاص دارم و از دادگاه می‌خواهم که مادرم را هم مجازات کند. این زن دیگر مادر من نیست و من می‌خواهم مجازات شود.
در قوطی ماده شوینده بود و من فکر نمی‌کردم این ماده تا این حد آسیب‌رسان باشد. متهم مدعی شد خواهرش در این ماجرا دخالتی نداشته و فقط او را همراهی کرده است. وقتی خواهر ساره مورد بازجویی قرار گرفت، ادعا کرد از تصمیم خواهرش خبر نداشت.
وقتی مینا و سمیرا داد و فریاد کردند، من از ترس دست به قتل زدم. به‌خاطر شغلم بلد بودم سر از تن آن‌ها جدا کنم. بعد هم به اتفاق میلاد فرار کردیم.
او ابتدا فردی را که پشت تیر برق بود نشانه گرفت و زمانی که آن جوان سر خود را از پشت ستون سیمانی خارج کرد ناگهان گلوله‌ای به سرش خورد و او را نقش بر زمین کرد.
آن‌قدر از دستش عصبانی شدم که او را مستحق مرگ می‌دانستم و حالا هم معتقدم باید می‌مرد و اصلا پشیمان نیستم. من از مادر و دختر جواد عذرخواهی می‌کنم، ولی جواد حد را گذرانده بود.
وقتی بیهوش شد ترسیدم و کمربندش را باز کردم و دور گردنش پیچیدم که خفه شد. سپس با خودروی پی کی جسد او را به محل دفن در چند کیلومتری روستای رباط خاکستری بردم و دفن کردم.
پیشخوان