ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

همسرکشی

منتظر شدم تا شب شد. وقتی خواب بود، اسید را آوردم و روی او پاشیدم. می‌خواستم زجری که من از دستش می‌کشم، او هم بکشد. من قصد کشتنش را نداشتم، فقط می‌خواستم کمی اذیتش کنم تا حواسش را جمع کند.
پدرم اصلا مثل آدم عادی نبود. یک‌باره مادرم روی زمین افتاد و خون زیادی از گردنش رفت و من وقتی نزدیکش شدم، دیدم پدرم با چاقو رگ گردن او را زده است.
جیغ کشیدم و از همسایه‌ها کمک خواستم. حتی خودم با اورژانس تماس گرفتم و به همراه همسرم به بیمارستان رفتم، فکر نمی‌کردم یک لحظه عصبانیت چنین فاجعه‌ای رقم بزند.
سعی کردم جسد را مثله کنم؛ به همین خاطر سرش را از تنش جدا کردم، ولی باز هم نشد. تا اینکه آن را داخل چند پتو پیچیدم، یک تاکسی خبر کردم و به سمت خارج از شهر رفتم. وقتی داشتم پتو را از تاکسی بیرون می‌کشیدم، گوشه‌ای از جسد بیرون زد و راننده تاکسی هم دید.
می‌خواستیم پس از کشتن نعیم با هم به افغانستان فرار کنیم. اما صاحب مرغداری بی‌خبر به آنجا آمد و با دیدن جسد شوهرم ماجرا لو رفت.
من هم دست‌هایم را روی گلوی او گذاشتم و فشار دادم. وقتی دست‌هایش را از روی گلوی من برداشت، من هم رهایش کردم و آنجا بود که متوجه شدم او مرده است. آن‌قدر ترسیده بودم که نمی‌دانستم باید چه کنم. از اینکه بچه‌ام تنها و بی‌کس شود، خیلی می‌ترسیدم.
وقتی زیر تک درخت رسیدند من سوار بر خودرو به سویش رفتم که او با چاقو به طرف من حمله ور شد و من هم با شلیک گلوله از وینچستر او را به قتل رساندم.
بعد با فرانک تماس گرفتم و به این بهانه که می‌خواهم به تو انگشتر طلا و سه میلیون تومان پول بدهم، او را به هتل کشاندم و بعد هم با چاقو او را کشتم و از آنجا فرار کردم.
نیمه‌شب بود، با چاقو بالای سر همسرم رفتم و یک ضربه به او زدم و گفتم خسته‌ام کردی. از خواب پرید؛ با همه زورش به من حمله کرد و مرا دوباره کتک زد. دیگر نتوانستم تحمل کنم و ضربه بعدی را به گردنش زدم.
او هم به محل آمد و همسرم را با شلیک گلوله کشت، سپس جسد را با پراید جلال به محل دفن بردیم و با در قابلمه روی آن خاک ریختیم.
پیشخوان