ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

احمد

هر چه به این آقا التماس کردم، گفتند نه، به ما اجازه نداده‌اند شهید را ببینید. این دوباره من را آتش می زد و نگرانم می کرد که شاید سر احمد من را هم مثل شهید حججی بریده‌اند؛ چه اتفاقی برای پسرم افتاده؟
هر چه به این آقا التماس کردم، گفتند نه، به ما اجازه نداده‌اند شهید را ببینید. این دوباره من را آتش می زد و نگرانم می کرد که شاید سر احمد من را هم مثل شهید حججی بریده‌اند؛ چه اتفاقی برای پسرم افتاده؟
من دلم از این می‌سوزد که مگر پدر ما چه کار کرده بود؟ چه کار کرده بود که حرمتش از بین رفت؟ چه کار کرده بود که مجبور شدیم او را در بیابان خاکسپاری کنیم؟ مگر خطایی کرده بود؟ مگر جرمی مرتکب شده بود؟
من دلم از این می‌سوزد که مگر پدر ما چه کار کرده بود؟ چه کار کرده بود که حرمتش از بین رفت؟ چه کار کرده بود که مجبور شدیم او را در بیابان خاکسپاری کنیم؟ مگر خطایی کرده بود؟ مگر جرمی مرتکب شده بود؟
اختیارمان را از دست داده بودیم. در همین حال بودیم که ابوالفضل، مردانه ایستاد و گفت: «همه دارن نگاه ما می‌کنن. نباید زیاد گریه زاری کنیم که خیال کنند ما شکست خوردیم...
اختیارمان را از دست داده بودیم. در همین حال بودیم که ابوالفضل، مردانه ایستاد و گفت: «همه دارن نگاه ما می‌کنن. نباید زیاد گریه زاری کنیم که خیال کنند ما شکست خوردیم...
اختیارمان را از دست داده بودیم. در همین حال بودیم که ابوالفضل، مردانه ایستاد و گفت: «همه دارن نگاه ما می‌کنن. نباید زیاد گریه زاری کنیم که خیال کنند ما شکست خوردیم...
اختیارمان را از دست داده بودیم. در همین حال بودیم که ابوالفضل، مردانه ایستاد و گفت: «همه دارن نگاه ما می‌کنن. نباید زیاد گریه زاری کنیم که خیال کنند ما شکست خوردیم...
اختیارمان را از دست داده بودیم. در همین حال بودیم که ابوالفضل، مردانه ایستاد و گفت: «همه دارن نگاه ما می‌کنن. نباید زیاد گریه زاری کنیم که خیال کنند ما شکست خوردیم...
اختیارمان را از دست داده بودیم. در همین حال بودیم که ابوالفضل، مردانه ایستاد و گفت: «همه دارن نگاه ما می‌کنن. نباید زیاد گریه زاری کنیم که خیال کنند ما شکست خوردیم...
پیشخوان